کون من و کیر علی رضا

1390/06/08

من نه دو جنسه هستم نه زن پوش . فقط دوست داشتم کون بدهم . از دادن لذت می بردم . خوب کاریش نمی تونم بکنم . دلم میخواست یک چیز بزرگ بره داخل سوراخم . این موضوع را کسی که کون داده باشه میفهمه . حتا خانم های که کوس و کون میدن میگویند که کون فرق دارد با کوس . به هر حال . این قصه واقعی برای چندین سال پیشه اسم ها و مکان ها تغیر کرده .
خیلی وقت بود به کسی کون نداده بودم . شهاب که همیشه منو میکرد رفته بود سربازی . خوب من سوراخ فوری شهاب بودم . هر وقت و بی وقت که کیرش کمی تکان می خورد سریع منو می برد زیر زمین خونه خودشون . حالا اگر فرصت شد از آن ماجرا ها هم می نویسم . خلاصه یک ماهی بود که کون نداده بودم . در یاهو مسنجر خودم را دختر معرفی میکردم . سکس چت میکردم . تا یک روز یک پسری که در حال چت بود به من گفت دنبال پسر میگرده . گفتم یک رفیق دارم این کار را انجام میده . سریع اسم ای دیم رو تغیر دادم و رفتم سراغش گفتم منو سمیرا معرفی کرده گفته که تو پسر میخوای . گفت اره ولی نه برای سکس چت . سکس واقعی میخواد من هم گفتم خوب بفرما. فقط دو تا شرط دارم . یکی نباید به بدنم اسیب برسونی دو آدرس و تلفن نمیدم چون می ترسم آبروم بره . قرار می زاریم میایم سر قرار. گفت قبول
قرار گذاشتیم سر میدان شهرک غرب به خانه هر دوی ما نزدیک بود . من نوع لباس و بدنم را گفتم و گفتم تو من را پیدا کن .یک تیشرت قرمز شلولی آبی یخی ویک پیرن گشاد آبی سیر و یک مچ بند مشکی به دست چپ . خواست مشخصات خودش را بده گفتم نه بگرد و من را پیدا کن . قرار ساعت 6 . آذر ماه بود و هوا زود تاریک میشد . من هول بودم و ساعت پنج و نیم رفتم سر قرار . پیرهن برای تنم میکنم که سینه هام معلوم نشه یک کم بزرگن و با اینکه لاغر هستم سینه هام توی دست جا نمیشن. قدم 165 و وزنم 60
یک کم هم کمرم لاغره و باسنم چون همیشه بالا میدهم بزرگن . پیرهن میپوشم که زیاد توی دید نباشم . کنار خیابان ایستاده بودم و تصور میکردم کدام یک از این مرد ها قرار است خودش را به من معرفی مند و امشب با من سکس کند . هر کسی رد می شد یک ایرادی داشت . یا زیادی چاق بود یا زیادی چهرش تراکتوری بود . ساعت 6 وپنج دقیقه بود به فکرم زد که بروم خسته شده بودم . راستش به همه نگاه کرده بودم و به شلوارشان . به همه مرد ها و ذهنم پر شده بود از تصور کیر های مختلف . حواسم نبود انطرف خیابان هم مردی ایستاده و با ارامش سیگار میکشد . یک مرد معمولی نه زیاد لاغر و نه از ان بدن های غورباقه ای که متنفر بودم . یک مرد که تمام لباس هایش مشکی بود . من هم سیگاری روشن کردم و موچ بند مشکیم را کمی بالا دادم تاخوب دیده شود . مرد سیاه پوش که اصلن فکرش را هم نمی کردم ارام جلوی من ایستاد . اصلن ندیدم کی از خیابان عبور کرد . گفت قرار من تورو بکنم ؟
تعجب کردم عرق سردی روی پیشونیم نشست . ضربان قلبم تند تر شد . تازه سرمای هوا رو احساس کردم . تمام تصوراتم از همه مردانی که درین چند دقیقه داشتم از بین رفت . خودش بود علی رضا . نگاه خریدارانی کرد به بدنم . گفت : چی شده ؟ بریم؟
حتا با هم دست هم ندادیم و نه سلام علیک . گفتم کجا ؟ گفت : خونه من . نگاهی به اطرافم انداختم . دل شوره پیدا کردم . از یک طرف دوست داشتم حتمن یکی امشب با من سکس کند و از طرفی از این مرد ترسیده بودم . نمی دانم چرا.من چپ و راستم را نگاه میکردم و دلم میخواست یک آشنای پیدا شود و من را ببرد . احساس میکردم در دامی افتاده ام . با اینکه داخل خیابان شلوغ بود و اگر واقعن می خواستم میتوانستم دست به سرش کنم و بروم و لی احساس میکردم افسارم در دستانش است . خیره به من نگاه میکرد و حتمن به سینه هایم و کفل بزرگم . گفتم باشه ولی من باز هم شرط دارم . گفت باشه بیا برویم داخل ماشین اینجوری خیلی بد تابلو هستیم . همه می فهمند که قرار من تورو بکنم . با اینکه قرار بود من به این مرد کون بدهم ولی از اینکه مدام اینجا جلوی مردم ، بگوید میکنمت خجالت کشیدم . البته این حرف ها در جای خودش خوشایند هم هست ولی با اضطرابی که من داشتم نه زیاد.قبول کردم با هم راه افتادیم هردو ما دست در جیب از خیابان عبور کردیم . گفت ببین قرار نیست عاشق و معشوق هم شویم . گفتم اره خوب. گفت قرار نیست هم دیگر را عذاب دهیم نه تو من را نه من تو را . گفتم همینه . گفت امشب با هم میریم اگر من از تو و تو از من خوشت امد ادامه میدهیم و هر وقت هر کدام نخواستیم رابطه قطع میشود . در ضمن حتا با هم رفیق هم نیستیم . در دلم گفتم خوب این حرف های دل من هم هست . من احتیاج به کیر دارم و او احتیاج به سوراخ کون . خودش گفت : فقط یک معاملس . حله ؟ گفتم اره خوبه.سوار یک تاکسی شدیم و مقصد را علیرضا گفت . در تاکسی هم مثل دو تا قریبه کنار هم نشسته بودیم و بدن هایمان از هم فاصله داشت . رسیدیم به مقصد . کرایه را حساب کرد و پیاده شدیم . یک محله خلوت پای کوه . ترسم بیشتر شد . همه خونه ها ویلای و بزرگ . اگر اتفاقی برایم رخ دهد فکر نکنم بتوانم فرار کنم . در ذهنم مدام به فکر راه فرار بودم و احساس سکسیم کم شده بود . چند دقیقه پیاده رویمان طول کشید . کمرم عرق کرده بود چون کوچه سر بالای تندی داشت . چند قطره عرق از روی کمرم شره کرد روی باسنم و از چاک کونم رفت پاین. حس کردم لای کونم خیس است . به خانه که رسیدیم علیرضا در را باز کرد و بفرما گفت . یک لحظه توقف کردم باز به اطراف نگاه کردم . دلم را به دریا زدم . اه بلندی کشیدم . وارد شدم و تصمیم گرفتم فقط لذت ببرم . فکر کردم اگر قرار باشد اتفاقی رخ دهد دیگر برای فرار دیر است . درب را پشت سرم محکم بست و از صدای درب بزرگ آهنی تنم لرزید . فهمیدم یا کسی در خانه نیست یا اگر هست آماده شده اند برای کردن من . از حیاط بزرگ خانه عبور کردیم و از پله های عمارت بالا رفتیم خانه خوب و بزرگ و اشرافی بود . وارد سالن که شدیم علیرضا با دست محکم زد روی باسن من و گفت خوب کجا بریم ؟ شانه هایم را بالا انداختم یعنی من نمی دانم . یکی محکم تر زد گفت برایم بالا . اتاق خودم . نترس کسی منزل نیست . رفتن مسافرت مامان و بابام من تنهام . خیالت راحت . از پله های کنار سالن بالا که میرفتیم علیرضا پیرهن گشادم را بالا داد و گفت جونم عجب کونی داری . خوشحال شدم . رسیدیم . اتاق بزرگی بود من که وارد شدم رفتم روی تخت و نشستم . علی رضا گقت چی دوست داری بخوری . گفتم یک چیز گرم . گفت باشد تا تو آماده شوی یک قهوه داغ اماده میکنم . مشروب هم میخوری یا نه . گفتم آره گفت با قهوه میریزم . چیز خوبی می شود . لباس زیر چی تنته ؟ گفتم یک شورت و یک رکابی مشکی . گفت پس تا لخت شوی من هم میایم . فقط شورت و رکابیت تنت باشه . رفت. من هم اول کتانیم را در آوردم بعد پیرهنم را بعد تیشرت بعد هم شلوارم را .یک لحظه خودم را در آینه دیدم . حجالت کشیدم چون سینه هایم گویا کمی بزرک تر هم شده بودند . دوباره پیرهنم را پوشیدم . چند دقیقه ای طول کشید آمد با یک سینی و دوفنجان قهوه . نشست کنارم و گفت راستی یک مورد می توانی رد کنی ولی خوب من دلم سکس خشن میخواهد میتوانی ؟ گفتم اره ولی نباید زخمی شوم یا به بدنم صدمه بزنی . قهوه را خوردیم تلخ بود مشروبی که داخلش ریخته بود خوش خوراکش کرده بود بدنم داغ شد . بلند شد ایستاد گقت حیف است الان دهنت داغ است ساک که میزنی سرم را خم کردم و زیپ شلوارش را پاین دادم . دیدم سرش را بالا گرفته و چشمانش را بسته شلوارش را پاین کشیدم و چشمانم را بستم و با دندان شرتش را پاین کشیدم که ناگهان یک پیز کلفت و داغ و سنگین خورد به صورتم . کیرش خلی بزرگ بود حدود 25 سانت و شاید هم قطر کیرش 10 سانتی بودواقعن وحشت کردم . سر کیرش را دهنم گذاشتم دهنم بسته نمیشد . کیرش را عقب دادم و قهوه ای که باقی مانده بود را خوردم و زود کیرش را در دهنم گذاشتم . کمی قهو ه را قرقره کردم دور کیرش و قورت دادم و حسابی داشت حال میکرد .گفت شروع کنیم . نگاهی از سر تعجب کردم و سر خم کردم چنگ انداخت داخل موهایمصورتم را چسباند به شکمش . کیر کلف و بزرگش در حلقم فرو رفته بود حالت خفگی داشتمدقیقن حس میکردم کیرش تا کجای حلقم فرو رفته بود . اوغ میزدم واصلن توجه نمی کرد . ارام روی تخت نشست . من مجبور شدم چهار دستو پا جلویش قرار گیرم . سرم را بالا اورد نگاهی به چشمانم کرد تو توف بزرگی روی کیرش انداخت و دوباره داخل دهانم فرو کرد. دیگر کار از کار گذشت . سرم را مدام بالا پاین میبرد . فقط حواسم بود دندان هایم را توری جمع کنم که کیرش به انها نگیرد . با یک دست موهای من را چنگ انداخته بود با یک دست دیگر شروع کرد به زدن روی کفلم . بعد سرم را بالا آورد تا نفس تازه کنم . پرسید ؟ با فحش مشکل داری؟
گفتم چه فحشی؟ گفت فحشی که به خودت باشه نه فامیل . منظورش را فهمیدم . گفتم نه . همین که گفتم نه سرم را فرو آورد روی کیرش . گفت بخور کثافت کونی . ساک بزن . بخور . اب دهنم از لای لبم وکیرش ترشع میکرد . هر چهار ، پنج بار که در دهنم تلمبه میزد یک لحظه استراحت میداد . بعد دو باره
زد روی باسنم که : کونی مگه نگفتم که همه لباس هایت را در اور ؟ هان؟ و دوباره محکم تر زد همان زیر کیرش شروع کردم به درآوردن پیهنم . پیر کرده بود زیر پایش و از یک کرف هم در نمیامد پون سینه ام خیلی بزرگ شده بود . یک ضربه دیگر زد . به زور کیرش را از دهانم خارج کردم گفتم اروم تر خواهشن . کونم داره میسوزه . پاتو بلند کن تا پیرهن رو در بیارم . وقتی پیرهنم را در آوردم و سینه های من را دید بلند گفت : وای چه پستون های داری ببینم . قشنگ دوتا لیموی بزرگه جونم . . رکابیم را بالا داد و پستون سمت چپم را شروع کرد به میک زدن . و پستون سمت راستم را میزد . چند دقیقه ای این کار را کرد . من دیگر اختیار کون و پستان هایم را نداشتم . از این حشری تر نمی شد . چون خیالم راحت شده بود که فقط سکس است . و خوب من همین را میخواستم . مرا روی تخت انداخت . طاق باز و کیرش را بین پستون هایم میمالید . گفت جونم زن ها هم همچین پستون سفت و خوش حالتی ندارند . روی شکمم نشسته بود و کیرش را لای پستونام می کشید . من هم دهنم را باز کرده بودم و سر کیرش به زبانم میخورد. گفت مشکل که نداری یعنی کونت بازه دیگه سر تکون دادم . گفت کثافت وقتی ازت می پرسم باید جواب بدی . من تا امدم بگویم چشم کیرش را محکم کرد در دهنم . گفت خیسش کن خوب خیسش کن چون کار خودت سخت میشه. ارام کیرش را خیس کردم بیرون کشید از روی من بلند شد گفت چه مدلی راحتی کونی؟ گفتم فرقی نمیکنه هر طور شما راحت باشین . سریع برم گردوند . نشست روی رون پاهام . بعد یک توف بزرگ انداخت توی سوراخ کونم . خوب اون توف رو حس کردم . با دست یک کم سوراخم را انگشت کرد و یک ضربه محکم زد به کفلم . سر کیرش چسبید به سوراخم . وای یک لحظه هم خوشحال بودم که سوراخم باز میشه و هم ترسیده بودم چون کیرش خیلی بزرگ و خارج از سایز بود . سر کیرش را فرو کرد . درد تمام وجودم را گرفت . با این که من حد اقل صد بار کون داده بودم . ولی درد زیادی داشت . می دانستم اگر کمی صبر کنم درد کشنده تبدیل به یک درد عالی و لذت بخش می شود .
ادامه دارد…

نوشته: خرگوش سیاه


👍 2
👎 1
67581 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

296085
2011-08-30 05:37:01 +0430 +0430
NA

کيرم توى مغز پوکت!

0 ❤️

296086
2011-08-30 05:39:10 +0430 +0430
NA

کيرم توى اون مغز پوکت با اين داستانت!
کير همه ى بچه هاى شهوانى توى کونت!:-D

0 ❤️

296087
2011-08-30 05:41:36 +0430 +0430
NA

<:P Kia moafeghan man dastane jagh zadanamo benevisam?bekhoda az in dastana ghashang tar mishe.harki moafeghe bege

0 ❤️

296088
2011-08-30 05:42:29 +0430 +0430
NA

انقد بده تا کونت جر بخوره!کونى! ادامشو بکن تو کونت تا خوب جا باز کنه،چون مى خوام بکنمت:-D

0 ❤️

296089
2011-08-30 05:44:04 +0430 +0430
NA

<:P Kia moafeghan man dastane jagh zadanam ro benevisam be jaye inhame dastane cherto perto khali bandi?bekhoda behtar mishe.harki moafeghe bege

0 ❤️

296090
2011-08-30 05:45:08 +0430 +0430
NA

lt;:P Kia moafeghan man dastane jagh zadanam ro benevisam be jaye inhame dastane cherto perto khali bandi?bekhoda behtar mishe.harki moafeghe bege

0 ❤️

296091
2011-08-30 05:53:48 +0430 +0430
NA

اه.اه
حالم بد شد

0 ❤️

296092
2011-08-30 06:13:15 +0430 +0430
NA

اصلاحيه :
‏…

0 ❤️

296093
2011-08-30 06:57:31 +0430 +0430
NA

داستان بدی نبود ولی کاشکی لحن صحبتتو یکی میکردی یا عامیانه یا کتابی اینجوری خوندنش راحت تره ادامش رو بنویس نظر قطعیمو اونموقع میگم

0 ❤️

296094
2011-08-30 08:43:36 +0430 +0430
NA

فک کنم تو وقتی میخای برینی هم آبت میاد ! سستی کمر داری گوزکله !

0 ❤️

296095
2011-08-30 11:06:37 +0430 +0430
NA

تا دخترا هستن چرا آخه از این کارا میکنین…
خدا جفت آفرید واسه همجنس بازی؟؟؟؟؟؟؟؟
خاک تو اون سرتون…
.
.
.
در ضمن خیلی مخلص سایناجون4 هم هستیم در بست … کسی هم سوار نمیکنم…
مدیریت اومد؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

296096
2011-08-30 11:48:57 +0430 +0430
NA

کیربیست وپنج سانتی باقطرده سانت،تقریبا اندازه یه باتوم!حدسم اینه که وقتی رو نیمکت دیگه از اومدن علیرضا ناامیدشدی وفهمیدی کیرت کردن،سیگاربنگی رو که آماده کرده بودی موقع کون دادن بکشی رو روشن کردی که یه نفر بالباس مشکی بهت نزدیک اولش توکونت عروسی بود که طرف بالاخره اومد ولی یارو مأموربوده ومتوجه شده تا چشم بازکردی دیدی تو آگاهی دارن باتوم توکونت میکنن،بعدشم واسه خلاصی از ضربه روحی که ازنیومدن طرف وازضربه جسمی که از کردی باتوم تادسته توکونت به وجود آومده بود این داستان رو سرهم کردی به یه جور به خودت تلقینش کردی،به نظر راهکار هوشمندانه ای میاد ولی دلیل نمیشه اونو درقالب داستان توسایت بذاری دفترخاطرات چیزیه که بهش نیاز داری اوشکول.
Hanif14
گرچه حتمأ داستان جلق زدنت از این داستانها بهتر میشه ولی نکنه بنویسی!بدآموزی داره آخه میدونی که سایت پرشده ازنی نی کوچولو،خوبیت نداره بچه مچه ها میخونن خودشون رو خفه میکنن

0 ❤️

296098
2011-08-30 13:52:51 +0430 +0430
NA

~X( ~X( ~X( ~X( ~X( ~X( ~X( ~X( ~X( کوننننننننننننننننننننننیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

0 ❤️

296099
2011-08-30 19:26:32 +0430 +0430
NA

این سایز کیر فقط و فقط مال آقای خر هستش . یه خورده خوب دقت کن ببین جای سم رو کمرت نیست.من نمیدونم این ساینا کیه که بعضیها اینقدر خایه ملیشون و میکنن . آقا مرد باش . جلق بزن ولی مرد باش.

0 ❤️

296101
2011-08-30 22:14:04 +0430 +0430
NA

(|: :T :T بچه کونننننننننننننننننننننننننننننننننیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی x-(

0 ❤️

296102
2011-08-31 00:02:45 +0430 +0430
NA

:D
با اینکه اصلا طرفدار گی نیستم ولی داستانتو جالب نقل کردی ادامه بده تا نظرمو بگم
مثل خودت ادامه دارد… :H

0 ❤️

588126
2017-04-07 12:26:50 +0430 +0430

بعضی ها دوسیت دارن تو سکس مثل مامان ها اه و ناله کنی

0 ❤️