گاییدن دختر دختر عموم

1402/04/28

سلام ب همه دوستان …سعید هستم ۲۵ساله از اصفهان. و این داستان مال پارسال دلم نیومد واستون بگم که به سکس یهویی با عسل کون سفید منجر شد …پارسال رفته بودم خونه دختر عموم و یه دختر داره که سال آخرش بود و رشت تجربی بود و یه زمانی با پدرش کار برقی میکردم و از عسل براتون بگم که قدش حدودا ۱۷۰ و بدن توپر و فوق العاده سفید که دست بهش بزنی سرخ میشه و یه باسن گرد و سینه های ۶۰ و کلا یه دافی تمام عیار بود و اون سالها ک میرفتم خونشون بچه بود ولی الان چون زهره دختر عموم خودش مربی ایروبیک و سرحال هست و منم کلا از قدیم چشم دنبال اون بدنش بود و خودشم یجورایی فهمیده بود ولی بخاطر خونواده چیزی بروز نمی‌داد وعسل هم به مامانش رفته بود و بدن سرحال و مستی داشت و فوق العاده چون تک دختر بود بهش میرسیدن و بهش توجه زیادی داشتن …خلاصه ما رفتیم و داشتیم با نرم افزار متلب مال برق هستش کار میکردیم و و دختر عموم از من و شوهرش پذیرایی میکرد و یجورایی با اندام تازش خود نمایی میکرد و موقع ناهار بود تقریبا گفت زهره قدیما یه عسل کوچولو داشتین و یهو حرفم قطع کرد و گففف من دیگه بزرگ شدممم و از اتاقش اومد بیرون و وااای وااای تا دیدمششش یهو برقی تو بدنم افتاد …یه یه تیشرت مشکی لش که ممه های بی سوتینش قشنگ چشمک میزد و یه شلوار لی زخمی که چه عرض کنم پاره پوره که قشنگ یه لبه از شرت مشکی و اوون رونای سفید و اون باسن تپلش خود نمایی میکرد و و تا منو دید گفت سلام چقد عوض شدی سعید و دست داد و منم دست نوازش گرفتم و یکم فشار دادم و گف آییی و یهو یه بوس برایش فرستادم و رفت پیش زهره تو آشپزخونه و منم از پشت به کونش دید میزدمم که چجوری لمبرای کونش تکون میخورد و یهو برگشت و یه نگام کرد و منم یه بوس دیگه فرستادم براش و زبونش در آوردد و رفت و کلا دیگه تو کف این دختر بودم ونشستیم رو میز ناهار خوری و عسل روبرو من نشست و اون دوتا روبرو هم و هی دلبری میکرد و موهای لختش هی میداد رو شونه هااش هک گفتممم الان غذا مو نیفته و یهووو بهش گفت راس میگه و مامانش هم هر چی من گفتم اصلا گوش نمی‌دهههه و زهره سریععع گفت ساکتتتت و دلتم بخواد مگه نه که تفلیس با یه لحن مظلومانه گف بله حضرت خاانووم و همگی خندیدیم و فهمیدم چه زن ذلیلیه پاک عسل هوش از سرم پرده بود و یهو پامو دراز کردم و زدم به پاهاش و گفتتت عع و اونم پاهاشو میزد به پاهاممم و یهو کامل پاشو دراز کرد و گذاشت رو زانوم و کیرممم شق شق بود و یهو انداخت روش و گفتممم کمرش شکستتت و زدم زیر خنده و عسل پاش بیشتر فشار داد روش و منم دسم بردم یواش زیر میز و یه نیشگون از پاش گرفتم و انگاررر پنبه بود و نررم و گفف آیییی و یهو همه شوکه شدن و گف مامااا یه چی گااازم زد و زهره خاست بره زیر نگاه کنه گفتم بابا چیزی نیست و بیخیال شد و عسلم پاش برداشت و چنگال انداختم زیر میز و یه نگاهی به زیر بندازم که زهره گفت ععع صبر کن خودم بیارم و خودم سریع رفتم و نذاشتم کسی بفهمه و تا چشمم به بدن تازش و اون پاهاش خورد دوباره شق کردم گفتم ای بابا اینکه شورتش مشکی بود و الان قرمز شد …و تو همین فکر بودم و یهو گفتم از چه رنگی خوشتون میاد و هر کی یه رنگی گفت و منم گفتممم رنگ سفید که با قرمز روش باشه و عاشق رنگ لباس قرمز منم و اینارو که میگفتم عسللل سرخ شده بود و زل زده بود به من و گفتم قرمز اصن به آدم انرژی میده و از این حرفااا و عسل زود تر از همه پاشد و از زهره بابت پخت غذا تشکر کرد و رفت اتاقش و شوهرش هم بلند شد که بره که گفت تشریف داشتین آقااا این طرفا دستای شما رو میبوسه و خخخ منم دلم سوخت و گفت ای بابا بریم پا طراحی سیستم الان منم میام و رفت و یهو زهره یه نفس عمیق کشییید و گف سعییید چرااا زن نمیگیری و منم جا خوردم و اصن توقع نداشتم و گفتم بابا درسته خوشگلم و دختر کش ولی مگه مغز خررر خوردممم و زد یواااش تو گوشم و گفت پرووو و بلند شد طرفا رو ببره که تا چشمم به کونش خورد گفتممم جووون یهو مکث کرد و قلبم وایساده و گفتم الانه که برگرده یه چیز بگه آخه تا حالا اینقدر صمیمی نبودیم و یهو دوباره لمبرای کونش تکون داد و اون بدن سفیدو براقش زیر شلوارکش دل آدم میکند و دوست داشتم از پشت میچسبیدم بههش و و برگشت و تازه دیدم زهره هم شورتش قرمزه و از زیر شلوارک آبی روشن و یاد حرفم رو ناهار افتادم و گفتممم عجببب با یه تیر دو نشون و الباقی طرفا برداشت گذاشت داخل ماشین ظرف شویی و منم رفتم تو نخش باز و یهو شوهرش اومد و گفت سعید جااان من یه چرت میزنم و یکی دو ساعت دیگه بیا اتاقم بیدارم کن تا برنامه کامل کنیم و رفت و منم گفتم چشم و اصلا ظهره به کونش هم حسابش نکرد و داشت لیوان خشک میکرد و گذاشتشون تو اوپن و گفت لا اقل یه لباس راحتی بده به سعید و گفت چشششم و بفرما بریم و رفتم و شلوارک پوشیدم و اومدم بیرون و سریع رفتم آشپز خونه و زهره هم هنوز مشغول تمیز کاری و خشک کردن بود و یهو گفتم زهره ایروبیک واسه تناسب اندام خوبه ولی بدن اون نرمی و لطافت ندارن البته برا خانوما به گمونم و حرفمو قطع کرد و گففف والا من که اینجور نیستم گفتم هیشکی نمیگه دوغم ترشه …خخ و باید از دوغ خوراش پرسید و گفت البته دوغ خور بهتره بگیم و با یه لحن خاصی گفت و خندم گرفت و اونم خندید و فهمیدم چراغ سبز گرفتم و و بزار ببینم دخملم خوابه و الان میاامو رفت و با یه دامن کوتاه تا بالا زانو و یه تیشرت لش مشکی اومد و گفتم بابا بدون لباسم خوشگلی چقدرررر و گفت نه اصلا نیستم و گفتم دوغ خورش که خوابه باید از دوغ خورش پرسید و گفففت حالا دوغ خوراش و گفت حسودیت میشه گفتم به شما نه ولی به مهندس چرااا خخخخ و زدم زیر خنده و گفت آره فقط فکر کرده همه چیز پول و مقام میشه و اصلا فکر ورزش و تناسب اندام نیست و جون به جونمون کرده اصن کاش با خودت میبردیش فیت نس و منم گفتم چشممم و شما جوون بخواه سفید برفی اومد گفت این اینستا چی داره همش میگردین توش نزدیکم که شد بدنم گر گرفت و گرمای بدنش و سفیدی بدنش دیوونم میکرد و منم گفتم بابا خفننن و بازوش رو فشار دادم و گفتم مثل پنپس ک گفتم شنیدن کی بود مانند دیدن سعدیاااا و صندلی چسبوند بهم و قشنگ چسبید بهم از ‌پهلووو و گفت عسلم با خودم میبرم و گفتم مشخصه به مامانش رفته و جذاب شده ولی دود از کنده بلند میشه کندههه و با دست چپم شونه چپش محکم فشار دادم و همون‌جوری نگه داشتم و هی یواش نوازش میکردم و حرف می‌زدیم و می‌گفت شما هم خوش استایلی و یه خانووم خوب نصیبت بشه و گفتم اگه مثل خودت باشه قبوله و گوشم کشید فقط دلم میخواست بلندش کنم و بزارمش رو کیر راست و گفت خودتم سفیدیا به من نگو سفید برفی و منم دستمو گذاشتم رو پاش یه نیشگون گرفتن و گفتم. آخیش و گفت آیییی نکن کبود میشه روانی و بلند شد که بره سر یخچال و منم حشرم زده بود بالاتر کونش و اون رونش دیدم و گفتم یه لحظه صبر کن با صدا گرفتم و ایستاد و هیچ تکونی نخورد و از پشت گفتم مو چسبیده به لباست و گف موهای خودمن و دست چپم پهلوش گرفتم و با دست راستم یواش گذاشتم رو باسنش و گفت دیدی چاق نیست و منم یواش فشار دادم و گفتم آرهه و یه جوون یواش گفتم و دوباره با دست راستم چنگ زدم و یکم فشار دادم لامصب مث دمبه گوسفند نرم بود و گفف آخخ یواش و گفتم چرا داد میزنی هنوز کاری نکردم که یواش دستم گذاشتم رو رون تپلش و گفتم عسل خواب بود …هیچی نگفت و چنگ زدم به باسنش و گفتم خواب بود که سرش خم کرد پایین و یواااش گفتتت آیییی و صندلی کنار زدم و دستم حلقه کردم دور شکمش و محکم فشار دادم به کون نرمش و یه لرزش خفیف کرد و گفت یوواش و لپشو بوسیدم و گردنش چند تا بوسه کردم و وقتی زبون زدممم کونش فشار داد سمتم محکم و گفتممم جااان چه بدنییی دارییی و دستم از زیر لباسش بردم و محکم دوتا ممه گرررم و نرم گرفتممم و گففف اوووف فشارش ندههه بمااال بمااال و همزمان هی زبونم می‌کشیدم و گردنش می‌خوردم و که گففف آخخخخ و سرم آورد کنارشش و لباش گذاااشت رو لبااام و کامل برگشت رو بروووم و منننمم محکممم لباش و می‌خوردم و صدااا ملچ ملچچ بلند شد که سرم کشیدم و با دستم گذاشتم رو لبم و گفتممم هیسس بیدار میشن ووو بلوزش داد بالا تا چشممم خورد به ممه های نوک قهوه ای و سر بالااا اوووف تا خودت آگاااه زبونم رفت روشن و سوراخ نافش زبوون زدم و دوباره ممه هاش خوردممم و برش گرداندم و گفتممم. آخ آخخخخ چه حالی می کنه مهندس و گففف شمام مهندسییی و یه لب داغ ازش گرفتم و سرش هول دادم پااییین و گفتممم بخورش واسمم و یهو شلوارک با شرتم با هم کشید پااایین وکیر ۱۸سانت و کلفتم مث فنر راست چسبید به شکمم و گفف اوووم چه خوشرنگه و کلفت و و با دستش حلقه کرد دورش و چند بار زبون که زد نوکش انگاار برق بدنم گرررفت و محکم فشارش میداد و نوکش کرد تو دهنش و منم سرش گرفتم و محکم فرو کردم تا حلقش رفت و عوق زد و دوباره خودش سرش جلو و عقب میکرد و با چشای خمارش هی منم نگا میکرد و منم همش زبونم می‌کشیدم به لبام و سرم به علامت تایید پایین میکردممم و سرعتش بیشتر کرد و گفتتت بخورششش و با چندتا تقه محکم آبم با فشااااا ریخت تو دهنش و خودش کشید عقب و یکمش ریخت رو لباسش و یهو که رفت عقب دستش خورد به لیوان آب و افتاد شکستتت و منم بی حااال نشستم رو صندلییی و آبم تف کرد تو سینک و آب باز کرد رووش و منم سریع کشیدم بالا و رفتم پذیرایی و زهره یکم بعد خودش درست کرد و آب زد به صورتش و با یه لیوان شربت اومد و گففف رواانی چرااا ریختی تو حلقممم نمیگی یهو غرق میشم تو آب و گفتم شناگر خوبی هسیتاا نمیدونستم و لبای داغش رو گذاشت رو لبم و گفت کجاهاشو دیدی و رفت اتاق مهندس و اومد رفت آشپزخونه و خواستم برم دنبالش که یهو دوباره در اتاق باز شد و مهندس گفت چرا بیدارم نکردی و خودم حالت خواب گرفتم و یهو زهره گفت طفلی خسته خواب بود و یه چشمک زد بهم و عماد رفت سرویس و اومد که ادامه کار انجام بدیم

نوشته: سعید

دختر عمو


👍 9
👎 11
45601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

938530
2023-07-20 01:41:21 +0330 +0330

ک ی ر م تو ناموس نداشتت
منیوچ ننویس

توضیح : منیوچ کلمه ای عربی به معنای کونی میباشد

2 ❤️

938553
2023-07-20 02:53:59 +0330 +0330

بهت فحش نمیدم

ولی داستانت خیلی تخمی بود

1 ❤️

938557
2023-07-20 04:01:53 +0330 +0330

این الان دختر دخترعموبوداسکل؟

1 ❤️

938605
2023-07-20 10:24:23 +0330 +0330

ببخشیدا کی کیرو کرد!!!؟؟؟؟
گاییدن دختر دختر عمو به گاییدن خود دختر عمو ختم شد.
💩 ابم قطعه.

1 ❤️

938617
2023-07-20 13:15:38 +0330 +0330

انقد غلط املایی داشتی که هم از بالا به پایین هم از پایین به بالا خوندم هر بار یه چیز جدید از توش در میومد.
ولی در کل یه دکتر برو چون کسی که به دختر دخترعموش نظر پیدا میکنه معلومه چقدر از جامعه ترده

0 ❤️

938618
2023-07-20 13:28:06 +0330 +0330

والا ما زن شوهردار کردیم، شوهرش ایلام بوده ما تهران، باز من و زنه استرس داشتیم یه وقت نیاد یا چیزی نشه، بعد تو توی خونه ی یارو، وقتی یارو تو اتاق بودی زنشو کردی؟! اون زنم راحت و بی استرس بهت داده؟ نگفته یهو شوهرم شاش داشته باشه بیاد بره سرویس؟ تشنش بشه بخواد بره سر یخچال؟ اصن خوابش نره یهو دوباره بیاد؟!
خب آخه لاشی خان یه چیزی بنویس که دوزار به واقعیت نزدیک باشه، از روی فیلم سوپرها داستان ننویس
اجازه بده من کیرمو بکنم دهنت با این داستان کیریت😐

1 ❤️

938636
2023-07-20 15:45:04 +0330 +0330

اول که گفتی دختر دختر عمو که میشه عسل
دوم هم که نکردی فقط یه ساک زده
سوم باور کن فیلم که میخوان بسازن اینقدر سریع یارو پا نمیده که بگن تابلو شده اونوقت تو واقعیت چطور باور کنیم این اتفاق افتاده؟
تو هم مثل ما بیا داستان بخون جقتو بزن چرا اراجیف مینویسی؟

0 ❤️

938641
2023-07-20 16:43:50 +0330 +0330

چقدر بدبخت و مفلوکی که اومده سوژه ی جق و بعنوان خاطره اینجا نوشتی

0 ❤️

938644
2023-07-20 17:16:06 +0330 +0330

چقدر کص گفتی مردک

0 ❤️

938655
2023-07-20 20:21:23 +0330 +0330

نصفش فقط تعریف ازخودت بود.بدن سفید ونرم و … درکل توهم بود.ولی تو تخیلاتت من عسل رو میکنم.حرف اضافم نداریم

0 ❤️

938664
2023-07-20 23:02:33 +0330 +0330

آقا پسر قشنگ وسفید وقد بلند و ورزشکار و خوش استایل تو تو همین تخیلاتت فقط گذاشتی دهن دخترعموت.بعد نوشتی گاییدن دخردختر عموت؟؟؟کمتر بزن.عقلت زایل شد.مطمعنی ندادی؟؟؟؟

0 ❤️

938678
2023-07-21 00:38:57 +0330 +0330

سجان جان پسرم تا اونجا خوندم که نرم افزار متلب برق بلغور کردی فهمیدم نه تنها بیسوادی بلکه یک عمر شوهر دختر عموت تو رو از پشت جای زهره نموده اونم چه کردنی

0 ❤️

938765
2023-07-21 11:37:24 +0330 +0330

خب وقتی یکدستی تایپ میکنی و بخاطر جق مزمن کمرت هم بسیار شله میشه این چرت و پرتی که نوشتی. وخدمت دوستان عزیز عرض کنم که این پسر بچه توی ذهنه مریضش اول تصمیم داشته برای تلافی این مدتی که شوهر زهره مینمودتش دخترش یعنی عسل رو بکنه اما از اونجایی که یکدستی تایپ میکرد و یک دستش هم به اون دم موشش بوده از فرط هیجان زیاد همون موقع نوشتن، ناهارخوران سرمیزناهارخوری خودشو خراب کرد و قشنگ مشخصه از اونجا به بعد فقط میخواسته یکجوری تموم کنه قضیه رو چون این آبشم، که میاد راند دومش میافته برای دو سه روز بعد برا همین گفت ریختم تو دهنش و تموم وای آقا عمادم خیلی بد گرده تو رو جلوی زنش و دخترش هم اگرنبوده اما اونها صد در صد فهمیدن که حالا تو برای تلافی میخواستی تو خیالات خودت بکنیمشون که همونم به کردن نرسیدی و تو خیالتم کمرت شله دلم بخواد حالت سوخت.

0 ❤️

938769
2023-07-21 12:10:55 +0330 +0330

من دو سه تا پاراگراف خوندم و نفهمیدم چی به چی و کی به کی بود، هرکی فهمیده به منم بگه،
کسکش خودشیفته، این چه طرز نوشتنه آخه

0 ❤️

939544
2023-07-27 00:46:58 +0330 +0330

ادامشو بزار

0 ❤️