یلدا با رویا (۳)

1399/10/06

...قسمت قبل

دوشی گرفتم و گوشیم رو چک کردم . یک پیام از رویا داشتم :سعید، عزیزم رسیدی خونه تماس بگیر !دوشی گرفتم و دراز کشیدم پای تلوزیون. 3روز ماموریت وبعدش هم یک رانندگی چهار ساعته حسابی خسته ام کرده بود. گفتم یکم حالم جا بیاد زنگ میزنم .نفهمیدم کی خوابم برد .ساعت 10:30 با زنگ گوشی از خواب پریدم .رویا بود .وای قرار بود بهش زنگ بزنم . :با صدای خواب آلود: الو جانم …وای بگردم!!سعید خواب بودی؟ ببخشید! بگیر بخواب فردا صحبت میکنیم !گفتم نه عزیزم ،ببخشید میخواستم زنگ بزنم نفهمیدم کی خوابم برد !عیب نداره حالا بخواب . گفتم نه باید شام بخورم.یکم صحبت کردیم .گفت سعید فردا استراحت کن نمیخواد بیایی شرکت، ولی فردا غروب با دوستام قرار گذا شتم تو هم باید بیایی ! نه رویا مرسی حال وحوصله رو ندارم. بعدش هم من کسی رو نمیشناسم !سعید عزیزم هنوز خوابی؟تعارف یا پیشنهاد نبود بلکه دستور بود !باید بیایی!!. با خنده گفتم .رویا جان عزیزم هر چی تو بگی همونه ،ولی واقعا با غریبه ها راحت نیستم ،تو که دیگه منو باید بشناسی، من خجالتیم!!در حالی که میخندید :آره میدونم!!سعید: تو هفته ای یکبار داری منو میکنی ،بعد میگی خجالتی هستی ؟!نه عزیزم تو فقط خیلی پر رویی!!!با خنده گفتم جوووووون !!رویا جونم ؛خودت که نمیدونی چه جیگری هستی،عزیزم، هم خوردنی هستی هم کردنی که خدا رو شکر سهم من شدی!یکم شوخی کردیم و خندیدیم . و قطع کردیم . یک نیمرو درست کردم .خوردم و خوابیدم. خوشبختانه تا 12 فردا کسی مزاحم نشد و سیر خوابیدم .بیدار شدم زنگی زدم مادرم ومریم و بعدش به رویا .رویا گفت سعید قرار مون شد ساعت هفت کافه نارون .راستی اون پیرهن نوک مدادی و شلوار پارچه ای مشکیت رو بپوش،بیشتر بهت میاد .کافه نارون نزدیک خونه رویا بود وتا اونجا حدود یکساعتی راه بود . ساعت 5 پیام داد ببخشید من نمیرسم بیام دنبالت خودت بیا . اونجا میبینمت !ساعت 6 راه افتادم وتا برسم شد 7:20.زنگ زدم رویا گفت من داخل کافه هستم بیا تو. وارد کافه شدم یک گروه پنج نفره که یک کیک تولد وشمع رومیزشون بود ، شروع کردن دست زدن . آهنگ تولدت مبارک از سیستم کافه پخش میشد.داشتم دنبال رویا میگشتم ،ااا رویا بین همون گروه بود. هاج و واج داشتم نگاشون میکردم .رویا بلند شد اومد سمتم .تازه متوجه شدم .راستش توی خونه ما هیچ وقت تولدی جشن نمیگرفتیم فقط این اواخر منیژه ومریم (خواهر هام)زنگ میزدن وتبریک میگفتن بعدش هم تولد من 5 اردیبهشت بود که نمیدونم چرا شناسنامه رو 5 آبان گرفته بودند.احتمالا رویا هم از توی مدارکم تاریخ رو دیده!!! بخاطر همین اصلا انتظارش رو نداشتم .رویا اومد جلو بوسم کرد، تبریک گفت و رو به دوستاش .بچه ها اینم سعید من!!!ودوستاش که سه تا خانم و دوتا آقا بودند رو معرفی کرد .ضمن خوش وبش ،تشکرکردم وگفتم ممنون از همه تون واقعا سور پرایز شدم .حدود دوساعتی سرگرم بودیم وحسابی خوش گذشت .ساعت 9هم با خدا حافظی از هم جداشدیم .رفتیم توی ماشین بغلش کردم و بوسیدمش .قربونت برم رویا جونم . پرسید سعید مگه نمیدونستی امروز تولدته ؟ خندیدم .داستانرو براش تعریف کردم . توی تاریکی شب و خیابون خلوت کنار کافه لبی ازش گرفتم و رفتیم شام خوردیم . ساعت 11 رفتیم خونه اش . من داشتم با مریم چت میکردم. رویا رفت توی اتاق و با یک شلوارک جین وکرست برگشت از توی یخچال دوتا آبجو و یک ظرف چهار مغز آورد و گذاشت روی میز .موبایلم رو گرفت گذاشت کنار و نشست روی پام و چند ثانیه لبامون قفل شد .گفتم عزیزم بذار لباسم رو عوض کنم .بدون اینکه حرفی بزنه دوتا دکمه بالای پیرهنمو باز کرد و پیرهن و زیر پوشم را کشید از سرم درآورد. چندتا بوسه زد روسینه ام و سرشو چسبوند بهم :سعید کادوت کت وشلواره چون باید پرو کنی گذاشتم با خودت برم. صورتش رو چرخوندم ،خیره شدم تو چشماش :رویا فقط 10 ثانیه توی بغلم باشی برام بزرگترین کادوی دنیاست قربونت برم .تو بهم ثابت کردی لایق پرستیدنی!! ولباش رو کشیدم توی لبام . بهترین حس دنیا رو داشتم تجربه میکردم . یکم لبم رو خورد جدا شد ؛ نه خیر سعید خان ،من دوساله که منتظر امروز بودم. امروز تو فقط میگی چشم !!باز لبمو بوسید و برگشت آبجو ها رو ریخت توی لیوان و نشست کنارم .سعید امشب نباید اذیتت کنم ولی بذار یک گاز بگیرم دلم خنک شه .برگشتم نگاش کنم.یک گاز آبدار از بازوم گرفت.سعید، همه بچه های شرکت فهمیدن دوساله من عاشقتم !اونوقت تو لعنتی همش توی کوچه علی چپ هستی!! خندم گرفت.گفتم تو از کجا فهمیدی ؟ دوسه تا مشت زد بهم پس خودت هم میدونستی و اهمیت نمیدادی ؟گرفتمش توبغلم . چندتا بوسه زدم به شونه ها و گردنش.نه قربونت برم . من علاوه بر اینکه خجالتیم ، خیلی هم ساده ام!! تو باید از همون روز اول منو دعوت میکردی .دیدی تا اومدم توی خونه کارمو کردم .کلی خندیدیم وشوخی کردیم وآبجو هامون رو خوردیم کرستش رو باز کردم وبلندش کردم سر پا رو به خودم .با چند تا بوسه از نوک پستوناش شروع کردم خوردن و میک زدن . و همزمان دکمه و زیپ شلوارکش رو باز کردم افتاد روی زمین .کشیدمش که بشینه روی پام .اا زرنگی منو لخت کردی، اونوقت خودت لخت نمیشی .بلند شدم سرپا ، رویا دستش رو برد کمربندم و باز کرد . نشست روی زانوهاش و شلوار وشرتم رو کشید پایین و درآورد . قبل از این که بشینم سر کیرم رو بوس کرد وزبونش رو کشید نوکش . گذاشت توی دهنش . یک دقیقه ای فقط کلاهک شو میک زد و کم کم بیشتر کرد توی دهنش . زبونش رو زیر کیرم بازی میداد . حس خوبی بود ولی احساس کردم گردنش خسته میشه از طرفی هم ممکنه آبم زودتر بیاد ! کیرمو از دهنش کشیدم بیرون و بلندش کرد سرپا و چسبوندمش به خودم ولباش رو میخوردم .کیرم سیخ شد بود و افتاده بود لای پاش .رویا دستاش رو حلقه کرده بود دور کمرم و خودش رو عقب وجلو میکرد .دستام رو رسوندم به باسنش و نوازش میکردم میمالیدم . چند دقیقه ای که لباش رو خوردم دست انداختم زیر باسنش و گرفتم توی بغلم و بردمش روی تخت .ازش خواستم به حالت داگی بیاد لبه تخت وخودم رفتم پشت سرش یکم با کف دستم کوسش رو مالیدم ونشستم و با چند تا بوسه از کوسش شروع به خوردن کردم .مدتی لبه ها و چوچولش رو خوردم ولیسیدم و خیلی آروم با دو دست لبه های کوسش رو گرفتم وکمی از هم باز کردم. زبونم رو کردم توش و دیواره ای داخل کوسش رو لیسدیم. آب کوسش راه افتاده بود و آخ و اوخ میکرد.دستم ر وآزاد کردم . زبونم رو همون تو کشیدم تا سوراخ کونش .زبونم رو چرخوندم دور سوراخش و چند بار نوک زبونم رو فشار دادم توش .دل دل زدن رویا زیاد شده بود و مدام کوس و کونش بالا و پایین میشد .دستام رو رسوندم به پستوناش و در حالی که کونش رو میخوردم ومیلیسدم با پستوناش بازی میکردم و میمالیدمشون . بالا رفتن تن صدای رویا نشون میداد حسابی داره حال میکنه . بلند شدم سر پا نوک کیرمو خیس کردم .چند باری کشیدم روی چوچوله و در کوسش و آروم کلاهکش روکردم تو .سه چهار بار در آوردم و کردم تو تا با آب کوسش ،لیز بشه و کم کم تا آخر فشار دادم . رویا ناله ای کرد و صورتش رو چسبوند روی تخت .یکی دو دقیقه خیلی نرم تلنبه زدم و هم زمان با انگشت سوراخ کونش رو نوازش کردم. کشیدم بیرون .رویا رو هل دادم جلو و دمر خوابوندمش ودراز کشیدم روش .کیرم رو انداختم توی پاهاش . دستم رو بردم زیر صورتش ،دوسه تا بوس از صورت داغش کردم .در حالیکه لای پاش تلنبه میزدم ،آروم در گوشش گفتم ؛خسیس خانم اگه همون دوسال پیش میذاشتی ازت لذت بیشتری ببرم چیزی ازت کم میشد؟ و لاله گوشش رو گاز آرومی گرفتم .با موهاش بازی میکردم و در گوشش زمزمه میکردم؛رویا جونم نمیدونی چه کیفی داره که یک همچین هلویی تو آغوشت باشه ! ممنونم ازت که اجازه دادی،تجربه ات کنم و مال من باشی !رویا اگر این دوسال کور بودم وندیدمت ببخشم . برخورد و صدای نفس هام ،رویا رو بیشتر تحریک میکرد .دستی کشید روی صورتم و دستش رو برد زیر شکمش و کیرم رو گذاشت در کوسش .سعی میکرد با حرکت باسنش بیشتر بده تو.
سریع بلند شدم از توی کشوی میز کاندومی برداشتم متکا رو گذاشتم زیر شکمش، کیرم و کردم تو و دراز کشیدم روش دوباره یک دستم رو گذاشتم زیر سرش و دست دیگم رو بردم و همزمان با تلنبه های نرم ،چوچو له اش رو لمس میکردم و ماساژ میدادم نفس زنان در گوشش حرف میزدم و ازش تعریف میکردم و بوسش میکردم . وای رویا احساس میکنم همه به من حسادت میکنن . چقدر خوبه که با اندام تو ارضاء میشم .رویا دهنش رو باز کرده بود و فشار میداد روی ساعدم و تند تند نفس میزد و با ریتم تلنبه های من باسنش رو بالا و پایین میکرد. دستم رو از کوسش جدا کردم و با دندون کاندوم رو باز کردم. سریع از روش بلند شدم و کشیدم روی کیرم ،متکا رو برداشتم .برش گردوندم وکمی کوسش رو خوردم و کیرم رو تنظیم کردم .با یک فشار تا ته کردم توش .واااااییییی سعید جر خوردم . گفتم آخ قربونت برم . با سرعت شروع کردم تلنبه زدن. فنرای تخت هم کمکم میکردند و با هر ضربه من کلی بالا و پایین میشدیم .رویا پاهاش رو حلقه کرد دور باسنم ،داشتم میومدم . لباش و کشیدم توی دهنم و سرعتم رو بیشتر کردم رویا نمی تونست ناله کنه ولی نفساش خیلی تندتر شده بود. ودستاش رو از زیر بغلم قفل کرده بود دور کمرم. لباش رو ول کردم .سعید تو رو خدا محکمتر بکوب . چند ثانیه بعد انگار یک مکنده بزرگ داشت شیره جونم رو میکشید توی شکم رویا . ضربه هام وحشیانه شده بود .خوشبختانه با کشیدن شدن ناخن های رویا معلوم بود ارضاء شده . نای حرکت نداشتم ولو شدم روش . یک ربعی دراز کشیدیم تا حالمون جا اومد. خودمون رو تمیز کردیم و ازش تشکر کردم . احساس یک فاتح بزرگ رو داشتم .از پشت بغلش کردم با بوسه و نوازش رویا خوابم برد

ادامه...

نوشته: سعید


👍 32
👎 2
23001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

783396
2020-12-26 01:10:02 +0330 +0330

میگه گفتی باور کردم تکرار کردی شک کردم قسم خوردی حتم کردم دروغه!! تو هر قسمت داستانت ده بار رئیستو میکنی آخرش هم به این نتیجه میرسن که رئیس اصلا زن نبوده!! 😁

0 ❤️

783592
2020-12-27 05:48:36 +0330 +0330

یه خانم مشهدی پیدا میشه ؟؟

0 ❤️

783724
2020-12-28 13:13:26 +0330 +0330

ادامشم بزار

0 ❤️

785117
2021-01-06 19:37:29 +0330 +0330

این قسمت هم خوب بود

بریم برای خوندن قسمت ۴

1 ❤️

914689
2023-02-11 15:17:52 +0330 +0330

🌹 😎

0 ❤️