اولین تجربه شیطونی بعد از ازدواج

1402/11/21

سلام به دوستان خواننده خاطره من و ممنون بابت وقتی که میزارین و بگم‌ انشا نویسی من زیاد خوب نیست . این قضیه را یه صفت های دیگه هم بهش مثل خیانت و… میدن و ممکنه کسی ناراحت بشه از خوندنش . پیشاپیش عذر میخوام و این حرفا را جایی نمیشه عنوان کرد واسه همین اینجا نوشتم و گفتم شاید کسی بخونه و براش جالب باشه . اسم من سمانه هست و ۳۷ ساله هستم و متاهلم و یه بچه دارم . توی شهرستان کوچیکی زندگی می‌کنیم که اغلب افراد بومی هستن و مردم همدیگه را می‌شناسن و خوب از لحاظ دخالت دیگران توی زندگی شخصی یه امر عادی هست حالا از فامیل و دوست و همسایه و آشنا و این واقعا یه موضوعی هست که دوستانی که جای کوچیک زندگی کردن میدونن چی میگم . شوهرم اخلاق تند و تلخی داره و به واسطه آشنایی خانوادگی و یه جورایی بخاطر فشار خانوادگی باهاش ازدواج کردم و زیاد حق انتخاب من مهم نبود و بیشتر مصلحتی و مشورتی به خواستگار جواب میدادن و خیلی با هم اختلاف سلیقه داریم . بگذریم و اصل ماجرا این شد که شوهرم با کار کردن زن مخالف بود . چند سالی بود ازدواج کرده بودیم و دیگه خونه فامیل رفتن اومدن واقعی تکراری بود و زندگی محدود و تکراری روی مخ بود . یه همکلاسی و دوست قدیمی داشتم به اسم پریسا که بهش میگفتم پری و اونم زیاد زندگی جالبی نداشت و فقط شوهرش یه کم خوش اخلاق تر شوهر من بود و وضع مالی شون هم یه کوچولو بهتر ما بود . پری یه مغازه توی خیابون اصلی شهر فروشنده شد یه مدت و من گاهی سراغش میرفتم و اونم مثل من حوصلش سر میرفت در طول روز ها تک و تنها توی خونه و میرفتم پیش پری و گاهی خاطره تعریف می‌کردیم و حرفای روزمره میزدیم تا یه روز توی مغازه که نشسته بودم پیش پری یه مرد هم سن و سال خودمون اومد داخل مغازه و یه سلام تعارف گرم کردن و یه چیزی توی پلاستیک تیره داد به پری و گفت این امانتی را بدین به صاحب مغازه و سلام برسونین و… بعد رفتنش پری شروع کرد شوخی کردن و گفت تو را خواست یا منو که اینقدر تحویل گرفت و گرم گرفت و چه مرد خوبی بود و چه با وقار و با شخصیت و … خلاصه حس کردم پری خوشش اومده از طرف و یه روز بعد یکماه پری بهم گفت یه چیز بگم ؟ گفت قول مسخره نکنی و… گفتم قول و گفت شماره طرف را گرفتم و باهاش دوست شدم و با هم تلفنی در ارتباط داریم . اول خندیدم بعد گفتم دیوانه بعد به فکر فرو رفتم و دیگه هر دفعه با پری حرف میزدیم راجع به اون مرد حرف میزدیم و پری تعریفش را زیاد می‌کرد. یه روز پری گفت میگم یه چیز بگم نه نمیاری؟ گفتم بگو و گفت میخواد با اون آقا برن بیرون یه طرفی و بگردن و میخواد منم برم دنبالش که هم کسی دید شک نکنه هم نترسه . اول نه آوردم ولی دروغ نمیگم و دوست داشتم من هم مثل پری از این شیطونی ها داشتم ولی خب هم میترسیدم هم فکر منفی داشتم راجع به این موضوع . بعد التماس پری دلم سوخت واسش و درک میکردم چی میگه و با هزارتا بهونه که بتونم چند ساعت خونه نباشم واسه ساعت ۹ و نیم رفتیم سر قرار و اون مرد که اسمش احمد بود با یه پژو پارس شیشه دودی اومد دنبال ما و رفتیم و یه جای خوش آب و هوا و دور از
محل زندگی مون و بعدش که دور شدین از شهر خودمون پری رفت جلو نشست پیش احمد و یه کافی شاپ رفتیم و قرار شد بعد بریم یه رستوران واسه ناهار و فهمیدم احمد هم متاهل هست و اونم از زندگی شخصی و زنش رضایت نداره . احمد خیلی باحال بود و پری هم خیلی شوخ و حرفایی میزدن که همش مایه خنده و زیر نافی غیر مستقیم بود و کلی خندیدیم .توی رستوران وقتی احمد رفت دستشویی و برگرده بعد از ناهار پری به من گفت احمد بهم یواشکی گفت اگه دوستت دهنش قرص هست تا بریم یه جای خلوت یه کم ما دوتا بوس بازی اینا کنیم . من گفتم کی با کی و خندیدم ؟ گفت ما دوتا نترس با تو کسی کاری نداره و فقط گفتم اگه دلخور میشی یا می‌ترسی نمیریم . گفتم پری تو واقعی دلت میخواد ؟ گفت آره دوست دارم یه کم با احمد عشق بازی کنم . توی چشمای پری اون حس که گفت را دیدم و قبول کردم ‌ که بریم یه جایی و بزنیم کنار و اون دوتا عشق بازی کنن و منم مراقب باشم کسی نیاد و اگه خواست دردسر بشه باشم که کسی شک نکنه . البته اگه رانندگی بلد بودم اون دوتا میرفتن عقب و کارشون را میکردن ولی خب رانندگی بلد نیستم . احمد که اومد سوار شد و رفتیم طرف یه محلی بود شبیه پارک جنگلی و باغ و ویلا زیاد بود و زدیم یه گوشه کنار و پری و احمد به من گفت ببخشین که ما بی حیا شدیم و لطفا مراقب باش از دور دیدی ماشین میاد بگو‌ ما جمع و جور کنیم خودمون را و صاف بشینیم و دوتایی همین مدل که احمد پشت فرمان بود و ماشین روشن بود و پری هم کنارش نشسته بود و منم صندلی عقب بودم شروع کردن به لب گرفتن و دستمالی همدیگه و احمد دکمه ها مانتو پری را باز کرد و دکمه شلوار پری را هم باز کرد و لب و سینه را خورد و دست هم توی شورت نصفه نیمه که پای پری بود کرده بود و صدای مالیدن و لب بازی و آه و ناله پری بلند بود و من گاهی نگاهشون میکردم و بیشتر سعی می‌کردم مراقب باشم کسی از دور اومد بگم . توی ظهر بود و خلوت بود و احمد میدونست کجا بریم که زیاد شلوغ نباشه و بعد چند دقیقه که پری خیس خیس شد به احمد گفت دوست داری منم کیرت را بخورم ولی احمد گفت اول من کوس تو را بخورمش بعد تو برام ساک بزن ولی توی ماشین اونم صندلی جلو سخت بود و با هر زحمتی بود پری چرخید و تکیه داد به در و یه پا گذاشت روی داشبورد و یه پا دیگه را بالا گرفت و شورت مشکی که پاش بود را با شلوار تا زانوهاش داد پایین و احمد هم کمکش داد و سرش را برد پایین و جوری با عشق خورد که صدای لیس زدن‌ کوس پری و ناله و آخ جون گفتن هاش منم خیس کرد و دوست داشتم بگم بعد پری واسه منم بخورش ولی نگفتم . حدود پنج دقیقه احمد برای پری لیس زد با زجر و سختی و جای تنگ و منم یه چشمم به دور و بر بود و دلم و چشم دیگه م پیش پری و احمد که چه حالی میکنن و انگار لیلی و مجنون هستن و التماس های پری شروع شد احمد جون بکن توش دارم ارضا میشم و بدجور حال دادی و الان از حال میرم ولی احمد جوری خورد و انگشت کرد که یهویی پری ارضا شد و لرزید و سعی می‌کرد جلوی خوردن احمد را بگیره … بعد چند ثانیه حس کردم منم اندازه پری خیس شدم . بعدش احمد گفت میخوای ساک بزنی بزن و پری سریع خم‌ شد روی صندلی راننده و کیر احمد را جوری خورد که انگار بار اول هست کیر دیده کیر احمد خوش استیل بود و کلاهک و سرش خوشگل بود و جوری پری می‌خورد که احمد هم مرتب میگفت یواش و آبم میاد میریزه دهنت یهویی و یواشتر بخور ولی پری مست شهوت بود و دست راست احمد هم می‌مالوند پری را و بعد چند دقیقه احمد گفت پری بزار دستمال بردارم و داره آبم میاد پری هم ادامه داد تا آب احمد اومد و احمد پری را زد کنار و آبش را داخل دستمال کاغذی آورد و پاکش کرد و پری باز مکید سر کیر احمد را و اونم گفت نکن اینجوری از حال میرم و لباس هاشون را مرتب کردن و بعد متلک و شوخی و… برگشتیم با پری خونه .بعد اون روز دو سه بار پری زنگ زد و حرف زدیم و چت هم کردیم و همش حرف همون روز بود . توی تلگرام هم یه روز بهم گفت کیر احمد را دیدی اون روز؟ گفتم نه زیاد نشد ببینم و عکس کیر احمد را برام فرستاد و دلم خواست من هم تست کنم و احمد بکنه منو …ولی ترسیدم پری ناراحت بشه و بگه من بهت گفتم بیای دنبال من مواظب باشی یا دوست منو مخش را بزنی و چیزی نگفتم به پری که دوست دارم منم یه حال با احمد بکنم . سه هفته بعد اون ماجرا دیگه دل تو دل احمد و پری نبود و هر دو هوس کرده بودن باز با هم بکنن و پری بهم گفت میای بریم بیرون مثل اون روز؟ گفتم بگردیم یا بکن بکن دارین باز؟ پری گفت هر دو و من گفتم پری جون اون روز شما تو حس بودین من بجا شما ترس و استرس داشتم و بعدش هم یه غسل گذاشتین رو دست من و آش نخورده و دهن سوخته شدم . پری گفت خب میگفتی عزیزم تا بگم احمد برات بخوره و من گفتم تو حتما خودت نمیخوای و نگفتیم که سوتفاهم نشه و حتی احمد گفت دوستت گناه داشت فقط اومد اذیت شد و رفت . گفتم نه مشکلی نیست . پری گیر داد من که پیش تو همه زندگی م را گفتم و میدونی تو هم همه چیزای زندگیت را برام گفتی و میدونم با شوهرت مشکل دارین و اصلا با هم خوب نیستین و حال نمیکنین و درک میکنم کامل و خودت بخوای از نظر منم مشکلی نیست و من عمدی احمد را انتخاب کردم چون غریبه بود بی دردسر هست و متاهله و من امتحانش کردم بعد بهش راه دادم و اگه دوست داری خجالت نکش فقط بهم بگو من اوکی میکنم که حالت بیاره و …یه جوری پری قانعم کرد و راضیم کرد که حرفی نداشتم جوابش بدم و گفتم دردسر نشه و گفت نترس و منم بهش میدم و خیالت راحت و قبول کردم که باهاشون برم . جوری قرار گذاشت که این دفعه بریم خونه احمد وقتی خالی هست و یه روز چهارشنبه صبح بود و باز بهونه ردیف کردم بتونم از خونه بیام بیرون و حسابی به خودم رسیدم و با پری رفتیم جایی که احمد بیاد دنبال ما و ما را سوار کرد و مستقیم رفتیم خونه احمد که توی یه شهر نزدیک ما بود . وقتی رفتیم از پله ها بالا و رفتیم توی آپارتمان خونه احمد اصلا دل تو دل من نبود . اول پذیرایی کرد از ما با شیرینی و میوه و من از استرس رفتم دستشویی و برگشتم دیدم پتو انداختن کف سالن پذیرایی و دارن ردیف میکنن تا حسابی بکنن و من رفتم نشستم روی مبل و پری بعد من رفت دستشویی و گفت وای من چقدر خیسم و بشورم بیام و تا رفت داخل دستشویی احمد اومد جلو و دست منو گرفت و گفت بزار کمک کنم لباس در بیاری و خواستم ادا بیام ولی احمد کارش را بلد بود و مانتو و شلوار و روسری و حتی جوراب ها منو در آورد . تا پری اومد بیرون دستشویی زد زیر خنده و گفت شما شروع کردین که و اومد پیش ما و به احمد گفت دوست من را اون دفعه اذیت کردیم حالا جبران کنیم و احمد گفت چشم لب منو بوسید و دست انداخت بغلم کرد و از پشت سر هم پری بند سوتین منو باز کرد و یهویی بی مقدمه همین جور که ۳ تایی ایستاده بودیم شورت منو در آورد و گفت احمد ببین چی ساخته و من حس حرکت نداشتم و بدنم انگار بی حس بی حس و سرد بود . احمد منو خوابوند روی پتو و پاهام را بالا کرد و جوری کوس منو لیس زد که نزدیک بود زیر دو دقیقه منو ارضا کنه و خجالت بکشم ولی جابجا شدم و گفتم پری چرا تو فقط نگاه میکنی؟ اینجوری من خجالت میکشم و پری هم لخت شد و اومد شروع کرد به مکیدن کیر احمد و جوری می‌خورد کیر احمد را که دل من رفته بود و احمد هم همزمان برای من می‌خورد و زبون می‌کرد توی سوراخ کون و کوس من و مشخص بود کار بلده و داره آماده میکنه که حسابی بکنه و منم فقط گاهی سرم را بالا می‌آوردم می دیدم اون دوتا هم مشغول هستن و بعد چند دقیقه احمد پاهام را بالا گرفت و به من گفت آماده است بکنم توش یا بگم دوستت لیسش بزنه ؟ گفتم نه بکنش توش و احمد اول کشید لای کوس من تا داغتر بشم و آروم آروم کرد توی من و به پری گفت چقدر تنگه دوستت و پری گفت بکنش تا حال بیاد . پاهای من روی شونه ها احمد بود اونم تا تهش را کرده بود توی من و کمر میزد و همزمان سعی می‌کرد با پری تنظیم کنن که برای پری بخوره و پری هم سعی می‌کرد کوسش را بزاره دهن احمد به حالت ایستاده و من هم می دیدم و حشری تر میشدم . بعد ده دقیقه منو حالت داگی کرد احمد و محکم می‌کرد منو و از پری خواست کمک کنه بهش و برای من با دستش بمالونه و من میدادم و دست پری چوچولم را می‌مالید و احمد هم تا تهش را محکم می‌کرد توی من و انگشت دستش را هم کرد توی کونم که تکون نتونم بخورم و فقط میدادم و لذت می‌بردم. پنج دقیقه نشد جوری ارضا شدم که هیچ وقت تجربه ش نکرده بودم و انگار روح از بدنم رفت و افتادم و بی حس شدم . احمد چند تا بوس کرد از بدنم و به پری گفت بشین روی کیرم و پری نشست روی کیر احمد و حرفای سکسی زدن و بهم فحش های سکسی دادن و به احمد گفت این کیرت باید فقط هر جایی گفتم فرو بره و احمد التماس می‌کرد آهسته تر صدا نره بیرون و ناله های پری بلند بود و کمتر ۵ دقیقه پری هم افتاد التماس و لرزید و ارضا شد . احمد پری را بوسید و نازش کرد و کمک کرد بلند بشه و بعد باز اومد سراغ من و گفت کون میدی ؟ گفتم درد داره گفت یواش میکنم و راضیم کرد و تا اومدم بفهمم منو به شکم خوابوندم و توف زد به کونم و کیرش و کرد توی کونم و آروم تا ته کرد توش و هم سوزش داشت هم درد هم حس سرد شدن توی کمرم و دل درد و دل پیچه ولی اینقدر حشری بودم که فقط دوست داشتم احمد بکنه و اونم منو جوری کرد که یه سایز کونم گشاد شد و آبش را ریخت توی کونم و بوس کرد منو و پاشد و پا کردیم و رفتیم دستشویی و برگشتیم و یه ساعت نشده باز سه تایی کردیم . بعد اون روز احمد دوست مشترک من و پری بود و هم سه نفره و هم دوتایی زیاد سکس کردیم …

نوشته: سمانه


👍 70
👎 5
109701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

970448
2024-02-11 00:09:31 +0330 +0330

چ جالب
اللهم الرزقنا تریسام اند اف ام اف
الهی آمین ❤️


970452
2024-02-11 00:20:33 +0330 +0330

اول
بعد نبود ادامه بده به دادن به ماهم بده

2 ❤️

970487
2024-02-11 02:25:38 +0330 +0330

الهی اسب آبی تو کون احمد خمیازه بکشه با این خر شانسی که داره،کیرم دهنت احمد حسودیم شد

6 ❤️

970489
2024-02-11 02:41:18 +0330 +0330

خدا بزنتت احمد چجوری سه تا کس میکنی اونم تنها تنها

1 ❤️

970493
2024-02-11 03:11:34 +0330 +0330

سر کیر احمد را…
قصیده گفتی؟؟

1 ❤️

970518
2024-02-11 06:34:55 +0330 +0330

لایک

خوبه که جا بیوفته خانمها هم بیان خاطراتشون رو بنویسن

6 ❤️

970534
2024-02-11 09:12:26 +0330 +0330

از طرز نوشتارت معلومه که مرد هستی و خودتو جای زن جا زدی 👎

1 ❤️

970547
2024-02-11 11:38:50 +0330 +0330

شهر ما هستی لهجه تابلو هس

0 ❤️

970567
2024-02-11 14:31:38 +0330 +0330

خوب بود مرسی

0 ❤️

970678
2024-02-12 03:01:13 +0330 +0330

جنده

0 ❤️

970703
2024-02-12 09:24:41 +0330 +0330

احمد تواناییش کم میشه بیا خودم تنها بکنمت

0 ❤️

970705
2024-02-12 11:07:51 +0330 +0330

اینو نمیدونم راسته یا نه ولی ماجراهای اینجوری تا دلت بخواد اتفاق میوفته

0 ❤️

970957
2024-02-14 04:21:51 +0330 +0330

احمد جون اگ نزدیکی یه حالی هم ب کص ما بده

1 ❤️

971136
2024-02-15 12:36:59 +0330 +0330

خوش به حال احمد چی میشه یه حالی هم از کس و کون خوشگلت هم به من بدی منم گناه دارم

0 ❤️

971421
2024-02-17 01:46:25 +0330 +0330

منم میخوام

0 ❤️

971637
2024-02-18 13:43:31 +0330 +0330

جوون خیلی دوس دارم جای احمد باشم و دو تا خانم و بکنم

0 ❤️