اولین حس جنسی من (۱)

1402/09/28

داستان
سلام این داستان کاملا زاییده ی خیاله و هیچیش واسه من اتفاق نیوفتاده
با اون هدبندهایی که نصف پیشونیمو نم گرفته بود و اون همه ابرو و پشت لب، سگ تف تو رومون نمینداخت وسط تایم استراحت عین اسکلا میشستیم وسط شمشادا تا پسرا ما رو نبینن هر هر میگفتیم و میخندیدیم، بقیه میرفتن با رلاشون ناز و عشوه😐 استراحت عین اسکلا میشستیم وسط شمشادا تا پسرا مارو نبینن هر هر میگفتیم و میخندیدیم، بقیه میرفتن با رلاشون ناز و عشوه😐
اکیپمون افتضاح بود مذهبی بی ریخت
تا اینکه یکی از این شیطونا وارد اکیپمون شد و مارو هم وارد فاز رل زدن کرد
چند باری بود که تلفنی با پسرایی که نمیدونستم کین حرف میزدم، خیلی از این کارم لذت میبردم😂
دست بر قضا مریم شماره ی یکیو بهم داد و گفت چند وقتیه خودم باهاش حرف زدم الان دعوامون شده بیا تو باهاش حرف بزن
خیلی باحال بود شوخ بود، مسخره بازی درمیاورد کلی میخندیدم، فقط تلفنی حرف میزدیم تا اینکه گفت ببینمت، دیدمش🥲
با اون قیافه ی داغونم، قیافه نداشتم به درک عقل هم نداشتم
دو روز بعدش دیگه جوابمو نمیداد، سرد جواب میداد، خیلی حالم گرفته شد، اینقدر بی عقل بودم که نفهمیدم ازم خوشش نیومده، آخه کسی دختر سیبیلو میخواد چکار🙄
شمارشو دادم دست آتنا، چند روزی باهاش حرف زد و گفت من دوست مهسام، آتنا ازش پرسید چرا دیگه باهاش حرف نمیزنی؟
گفت آخه چرا باهاش حرف بزنم، هنوزم تو شوک ملاقاتمونم، این چی بود بهش فکر میکنم مور مورم میشه😑واااای سیبیلاش
آتنا گفت خاک تو سرت، رفتی سر قراررررر؟
گفتم نه بابا، یه لحظه کنار خیابون وایسادم اون با ماشین از کنارم رد شد تا همدیگرو ببینیم
آتنا: آرایش کردی
من: نه مگه بلدم
آتنا: چی پوشیدی
من: مانتو سرمه ایه که اون هفته خریدم
آتنا: واااااای چه افتضاحی بوده
من: چرا 🥺مگه چیکار کردم
آتنا: بابا پسره ترسیده، فکر کرد قصاب محله شونی
من: کوفت دیگه، چی میگی، این مسخره بازیا چیه
آتنا: بابا خاک تو سرت یارو ترسیده ازت، حالشو بهم زدی، میگه یه کوپه مو بوده، زیر اون همه مو نمیدونم دختری بوده یا پسری
من: 😭😭😭😭😭 حالا چیکار کنم آتنا، من خیلی بهش وابسته شدم
آتنا: خفه شو بابااااااا مگه چقد باهم بودین که وابستش شدی، یه ماه بوده همش، اونم فقط زنگ زدین

من: 😭😭آخه بیشعور من تا الان با کسی رابطه نداشتم😭😭این اولین رابطه ی احساسی زندگیم بود، بهش وابسته شدم بفهم😭😭
آتنا: بیا برووو گممممشوووو، این نه یکی دیگه، مگه فقط تلفنی نبوده؟ الان تلفنی با یکی دیگه باش
حالا خفه شو کم عر بزن تو دانشگاه آبرومون رفت، خودم یکی با حال تر از اینو دارم شمارشو بهت میدم
ولی من دلم پیش سعید بود به شوخیاش حرفاش مسخره بازیاش عادت کرده بودم، ولی خوب کاری هم نمیشه کرد اون منو نمیخواست
روشنک : من شماره ی یه پسر تهرونیو دارم، اون خیلی خوبه اولا که چون از شهر ما خیلی دوره نمیخواد ببینتت، دوما خودش شارژ واست میگیره
آتنا : آره فکر خوبیه یه مدت با این حرف بزن
من: باشه شمارشو بده، اسمش چیه
روشنک: کامران
بهش زنگ زدم چند روزی با هم حرف زدیم ولی میگفت من روزا سر کارم بیشتر شبا میتونم باهات حرف بزنم، منم از صداش خیلی خوشم اومده بود، آروم حرف میزد با حوصله بود، شبا به هم پیام میدادیم، از خودم میپرسید، هر دفه یه جور مشخصات،
چند سالته، چه کاره ای، قدت چنده، چند کیلویی، صورتت چه شکلیه، رنگ پوستت چجوره و از اینجور سوالا، منم فکر میکردم چون دوریم اینجوری میخواد جای دیدن مشخصات منو بدونه
یه روز عصر گفت امشب زود شام بخور بیا به هم پیام بدیم، گفتم باشه
کلی هیجان داشتم که حتما بهم علاقه مند شده و میخواد از سر شب باهام حرف بزنه
پیام دادم: اومدم، جانم بگو
کامی: کجایی
من: تو اتاق خودمم
کامی: چکار میکنی
من: نشستم به تو پیام میدم دیگه
کامی: میدونم، دقیق کجای اتاقتی، چجوری نشستی؟
من: پشت میز کامپیوتر رو صندلی نشستم، واسه چی میپرسی
کامی: همینجوری، برو رو تختت دراز بکش و پتو بکش رو خودت
من: باشه انجام دادم
کامی: هر سوالی بپرسم راستشو میگی
من: آره حتما
کامی: تا حالا با چند نفر دوست بودی؟
من: پسر منظورته؟
کامی: آره
من: یه نفر
کامی: دروغ نگو، من فقط میخوام بدونم
من: بخدا راست میگم
کامی: چه جالب، چه مدت دوست بودین
من: یه ماه
کامی: چقدر کم، چرا تمومش کردین؟ تا چه حد پیش رفتین
من: یه بار قرار گذاشتیم از دور همو دیدیم ازم خوشش نیومد
کامی: سکس چت میکردین
من: یعنی چی
کامی: یعنی به هم حال میدادین
من: وقتی همو ندیده بودیم خیلی باحال بود، شوخ بود
کامی: یعنی واقعا نمیفهمی چی میگم
من: خوب مگه منظورت حال خوش و شادی نیست
کامی: نه منظورم حرفای جنسیه
من: نه حرف جنسی مثلا چی
کامی: هیچی ولش کن، تا حالا فیلم سکس دیدی
من: آره یه بار تو گوشی دوستم تو دانشگاه یه کم دیدم
کامی: چه حسی داشتی وقتی میدیدی
من: هیچی یه کم دیدم و نگاه نکردم، خجالت کشیدم
کامی: تا حالا جاهای خصوصی بدن خودتو مالیدی؟
من: نه
کامی: میخوای یه حال متفاوت رو تجربه کنی
من: آره
کامی: پس هر کاری که میگمو انجام بده و جوابمو درست بده
حرفاش واسم جالب بود، یعنی چی میخواست ازم
من: باشه
کامی: سینت چه سایزیه
نفسم حبس شد، عرق کردم، تا حالا در مورد سینم با هیشکی حرف نزده بودم، ولی تازگی داشت موضوعش واسم
من: 65
کامی: آخی چقدر کوچیک، پس کامل تو دهن جا میشن
وای چی میگفت بدنم گر گرفت، یعنی سینمو میخواست بخوره، وای، حالا من باید چی میگفتم
کامی: سفتن؟
من: نمیدونم
کامی: یعنی چی؟ خوب دست بزن درست جواب سوالامو بده
دست زدم برای بار اول
من: سفتن آره
کامی: اوف، قربونت برم، بگیرشون فشارشون بده، نوکشونو بکش
دستمو بردم زیر سوتینم گرفتمش، آه قلب محکم میزد، خوشم اومد، بیشتر فشارش دادم، آخ درد گرفت ولی چه درد لذت بخشی، نوکشو فشار دادم، پام لرزید
کامی: خوشت اومد؟
من: آره، لذت بخشه
کامی: دستتو ببر تو شورتت
من: چرا؟ دستم کثیف میشه
کامی: نه نمیشه، گفتم هر کاری که میگم بکن
دستمو کردم تو شورتم، کوصمو دست زدم،
من: خب که چی
کامی: لای لباشو باز کن، دست بکش لاش، دست بزن به سوراخش
اینکارو کردم، وای سوختم، الانه که بمیرم، نفسام سنگین میومد بیرون
کامی: تف بزن به انگشتت، بکش لاش و بمال
تف زدم کوصم داغ شده بود داشت میسوخت
من: وای مردم
کامی: ای جانم، هنوز که هیچی نشده، تاز میخوام ممتو بخورم
داخل کوصم ضربان گرفت از حرفش، تا حالا این حسو تجربه نکرده بودم، سینمو بیشتر تو مشتم فشار دادم، یه دستم گوشی بود اون دستم بین کوص و سینم در حرکت بود، اینو میمالیدم اونو فشار میدادم، دیدم داره زنگ میزنه روم نشد جواب بدم
کامی: چرا جواب ندادی
من: نمیتونم، خجالت میکشم
کامی: ایراد نداره، بردار من میخوام حرف بزنم
دوباره زنگ زد، بعد از چند زنگ برداشتم، صداش گرفته بود خش می انداخت، با لحن آرومش حالمو بدتر کرد
کامی: مهسا جونم، قربون خجالت کشیدنت برم قربون کیرت برم، دستتو بکن تو دهنت بکش اطراف سوراخ کوصت گوشیو ببر نزدیک کوصت تا هم صداشو بشنوم هم واست بخورمش

وای خدا دستم میلرزید، قلبم تو گلوم بود، داشتم جون میدادم، آب دهنم با یه آب لیز و داغ که از کوصم خارج شده بود و با مالش های من حسابی سر و صدا راه انداخته بود
کامی: اوف چه کردی با خودت دختر، حسابی خیس کردی خودتو، میخوام زبونمو بکشم رو سوراخت و فشارش بدم بره تا جایی که راه داره بره تو
صدای نفس زدنام بیشتر شد داغ تر از قبل شدم
کامی: رو شکم بخواب، سینتو فشار بده به تخت کوصتو بیشتر بمال
کاری که گفتو انجام دادم، نفس کشیدن واسم سخت تر شد
کامی: دیگه حسابی لیز شدی وقتشه که کیر کلفتمو فشار بدم آروم سرش بره تو
ناخودآگاه پاهامو از هم باز کردم، انگار بدنم آماده دخول شده بود
من: بگو
کامی: جووون خوشت اومد، جون واسه نفسای تندت، سینتو فشار میدم و میخورم، کیرمو تنظیم میکنم رو کوصت
داشتم میمالیدم خودمو، داشتم جون میکندم، دوست داشتم حسشو

نظرتون چیه؟ پارت های بعدی رو ادامه بدم؟

نوشته: masi


👍 5
👎 2
13401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

962995
2023-12-19 23:49:16 +0330 +0330

دمت گرم
فقط به خاطر اینکه گفتی زایده خیاله

1 ❤️

963012
2023-12-20 01:06:48 +0330 +0330

درود
نیمه شبتون بخیر
(کامی: مهسا جونم، قربون خجالت کشیدنت برم قربون کیرت برم)
یه موضوع
مگه مهسا شیمیل بود جونم!

0 ❤️

963063
2023-12-20 07:58:47 +0330 +0330

جاهایی قاطی پاتی می‌زدی ، دختر مردم هم منگل کردی ، ولی بد نبود .

0 ❤️

963082
2023-12-20 09:45:52 +0330 +0330

نه ادامه نده.

1 ❤️

963098
2023-12-20 13:48:36 +0330 +0330

استفاده از ایموجی باعث شد که نصفشو هم نخونم
مگه بچه‌ای؟

0 ❤️

963108
2023-12-20 16:33:12 +0330 +0330

آره باحال بود

0 ❤️

963195
2023-12-21 07:38:18 +0330 +0330

کامی بهت گفت قربونت کیرت برم؟؟؟😳😳

0 ❤️