خب سلام
من تا حالا داستان ننوشتم. الانم حوصله ام بد سر رفته بود و گفتم بنویسم . من امیرعلی هستم بیست سالمه و قد صد و هفتاد و خورده ایی . قیافه معمولی و هیکل نسبتا متوسط .
آقا داستان از سه چهار سال پیش از این گروه های واتساپ شروع شد ما بودیم و یه گپ و کلی آدم بیکار و کلی کسشعر گفتن ، یه پسری و نمی‌دونم کی ادش کرد از کجا اومد. اسمش یاسین بود (اسم الکی) . ولی خب رفتار عادی ایی نداشت . عکس پروفش همش با اسنپ چت و گوگول کردن خودشو همش اینجوری بود. تا یه مدت که همین جور صحبت کردیم تو گپ . من رفتم پیویشو هی همینجور صمیمی شدیم و بعد دیگه در مورد علاقه هاش صحبت کرد ،که اره من فلانم حسم اینجوریه اونجوریه ، (کل حرفاش برمیگشت به این که من گی هستم دیگه ) من اون موقع ها زیاد تو نخش نبودم ،که بابا این که این حرفارو میزنه شاید میخواد باهاش اوکی بشی من همینجوری فقط کسشعر میگفتم
تا بعد یکی از بچه ها فهمید که این گی هست و خواست بره بکنتش . ولی چون راهشون دور بود ، اون بیرون از شهر زندگی میکرد. خلاصه نشد کارشونو گروه واتساپم از هم جدا شد و همه رفتن سراغ خودشونو تا بعد از یه یک سالی ما پیج این یاسین و اینستا دیدیم. باز دوباره پیام بازی و اینا ، تازه هم من کات کرده بودم با زیدم . خلاصه یه حسی توم گفت که بابا بیا بریم همینو بکنیم .
(بگم که یاسین هم قد خودم بود، ولی گوشتی بود و سفید گوشتااا ) خلاصه ما شروع کردیم با این دیگه خیلی رفتیم تو جزئیات کلی نود (عکس لختی ) واسه همدیگه فرستادیم و کلی رابطه ی سکسی مجازی شکل گرفته بود، این وسطم هر چی خایه مالیش میکردیم که بابا بیا حضوری دیگه، یا می‌گفت نمیتونم ، یا می‌گفت شیو نیستم ، خلاصه هر دفعه یه گوهی میخورد، ولی کلا خیلی ترسو بود و مثل سگ میترسید . منم خسته شده بودم از این مجازی بودن و اینا دیگه حوصلم نمیشد. یه‌ خورده سرد شده بودیم و اینا تا اینکه همین ما پامونو از شهر گذاشتیم بیرون رفتیم بیرون از شهر ساعت نه شب زنگ‌‌ زد . گفت من امشب اوکی هستمو اینا میای . گفتم من شیراز نیستمو کلی از اون اصرار و از من انکار . زد و باز گذشت یه شب دیگه. ساعت هشت و نیم بود ، زنگ بهم زد . با یه حس عجله و حشریت سگی . گفت امیر بیا امشب بریم ، من تو شهر با یکی از دوستام بودم و یه جورایی اصلا حسش نبود . ولی وقتی باز اصرار کرد ، پیش خودم گفتم کسخل خودتو میگاییدی که بیاد.
وقتایی که هم میخواد بیاد خودت پسش میزنی؟ بعد خلاصه گفتم باشه بیا کمربندی تا منم این رفیقمو‌ برسونم و بیام. رفتیم موتورو دادم رفیقم خونشون نزدیک خودمون بود. گفتم من و سر کمربندی پیاده کن و برو خونه ، موتورو بزار. این اومد دنبال ما و ما رفتیم تو ماشین نشستیم
سلام و اینا. بعد دو دقیقه گفت . میشه بهش دست بزنم منم‌ از خدا خواسته سریع کیرمو در آوردم و اونم با دستش گرفت و ( هر لحظه میگفتم الان میریم تو کون یه ماشین دیگه)
یه خورده مالیدشو گفت وای تو دستم جا نمیشه از عکساش بزرگ تره و منم گفتم حالا تو کونت جاش میدمو خندید و گفت کجا بریم حالا ، ( رفتیم یه جایی که حالا مثلا شما بهش بگید بیابونی ) گفتم بریم فلان جا رفت و رسیدیم و کل تمام مسیرم چون ماشینش اتومات بود دستش جای دنده رو کیر من بود و هی میمالید و پیش ابشو میخورد . رسیدیم و گفت امیر اینجا که نمیشه و فلانه و شلوغه این کوچه ها. گفتم همینجا عالیه و ماشین و خاموش کن، ماشین و خاموش کرد ، سرشو گرفتم اوردم سمت کیرم همین که لبش رسید به کیرم قشنگ حس کردم کیرم سایز اضافه کرد ، کیرمو تا نصفه کرده بود تو دهنش ، گه گاهی هم دندون میزد که بجاش تو گوشی میخورد ، یه خورده خورد و گفت بریم عقب ، رفتیم عقب گفت شلوارتو در بیار در آوردم ، گفت جورابتم در بیار ، گفتم بابا جورابو چیکار داری دیگه گفت در بیار میخوام پاتو بخورم . قبلنا وقتی عکس کیرمو میخواست می‌گفت پات هم تو عکس باشه ولی فک‌ نمی‌کردم اینقدر فوت فتیش باشه که کامل پامو بخوره 😐
ما در آوردیم و شروع کرد از نوک انگشتای پای من و خورد تا برسه به کیرم . یه حس غریب داشتم چون بار اولم بود کسی انگشتای پامو بخوره زیاد دوست نداشتم‌ ، رسید به کیرمو بااااا ولع میخورد ، هی مث سگ نفس نفس میزد ، ادای سگ در می‌آورد و میخورد ، منم که گداری کیرمو در میاوردم از دهنشو شلاقی میزدم به صورتش ، همینجوری کیرم تو دهنش بود و هی میگفت ددی منو بکن ، ددی سگتو بکن ، بکن من و منم هر دفعه باز سرشو فشار میدادم پایین میگفتم بخورش فعلا .
یه چند دقیقه بعد گفتم اون وری شو ددی میخواد بکنتت برگشت و یه سیلی محکم به کونش زدم شیو شیو کرده بود لاشو‌ باز کردم یه خورده لا پایی بزنم تا اومدم تف بندازم دیدم خییییس خیییسه
اصلا به تف نیاز نداشت. همون جوری یه کم عقب جلو کردم، بس که کونش گنده بود ، با زور جای کیرمو تنظیم کردمو آروم یه خوردشو کردم تو مث سگ نفس نفس میزد و قشنگ شهوتو تو چشماش می‌دیدم. به زور تونستم تا نصفشو جا بدم داخل . تعجبم این بود که این چطوری خودشو اینقدر تمیز کرده که هیچ خبری از کثیفی نبود. یکمی که عقب جلو کردم ، بعد از چن دقیقه آبم اومد و همه رو ریختم داخل (برعکس همیشه ، این دفعه ابم خیلی بیشتر طول کشید تا بیاد) همون جوری کیرمو گذاشتم تو کونش بمونه و افتادم روش . اونم هی میگفت ددی پاشو ددی پاشو 😂
من کیرمو کشیدم بیرونو نشستم رو صندلی و اونم برگشت و مث سگ باز حمله کرد به کیرمو کل آب روشو لیسید . یه پنج دقیقه ایی گذشت و باز من حسم داشت برمیگشت . که گفتم بدو بیا باز بخورش
شروع کرد به خوردن و ملچ و ملوچ کردن منم خیلی دلم میخواست که دوباره ابم بیاد . ولی کسکش وسط ساک زدن شروع کرد به جق زدن واسه خودشو . آبش اومد و کل شهوتش خالی شد
بعد دیگه کیرمو از دهنش در اورد و نشست و یه فحشم بهم داد و پیاده شد رفت جلو نشست
پیش خودم گفتم ای کسکش ارضا شد مارو ول کرد 😂
خلاصه منم رفتم جلو نشستمو یه پنج دقیقه ایی هیچی نگفتیم . بعد وسط راه گفت کسکش آبت از کونم ریخته بیرون. خندیدیم و رفتیم منو پیاده کرد و خودشم رفت . بعد از اون یه شب دیگه ام رفتیم
که اون دیگ تو ماشین نبود و بردمش مکان. سری دوم نکردمش. ولی سری اول‌ پشیمونم که چرا کاندوم نذاشتم. ایشالا سری دوم رو هم می‌نویسم براتون

نوشته: امیرعلی