آخرین عرب

1402/06/15

سلام دوستان داستانی که می‌خوام براتون بنویسم ما موضوع گی هست اگر از مطالبی در مورد گی خوشتون نمیاد لطفا به خوندن بقیه داستان ادامه ندید که اوقاتتون تلخ نشه.
من تو یه خانواده آذری به دنیا اومدم و داشتن پوست سفید و موهای بور و چشمان روشن زیاد برای کسی غیر طبیعی نبود تو فامیلمون

یادمه علاقه‌ی خیلی زیاد به لباس زنونه داشتم میتونم بگم هر موقع که تنها میشدم میرفتم سراغ لباسهای مامانم و یکی یکی می پوشیدم و خودمو جلوی آینه برانداز میکردم،از سن کم با گی آشنا شدم با دوتا از هم بازیام که در حد بچه بازی بود نمیدونم شاید هشت یا نه سالم بود ولی بعد از یه مدت بیشتر دوست داشتم حس مفعول بودن و داشته باشم یعنی دلم نمی‌خواست که منم اونارو بکنم و بعد از دادن با مالیدن خودمو ارضا میکردم.
داستان همین جوری پیش می رفت و دیگه به بچه محلای بزرگ تر از خودمم میدادم و هر موقع کسی مکان داشت منو میبرد خونشون و حسابی از بودن با اونا و خوابیدن زیرشون احساس رضایت داشتم و حس میکردم کاری که میکنم لذت بخش ترین کار جهانه،مطمئن بودم بیشترین لذت برای منه ولی دوست داشتم حس خوبی به طرفم منتقل کنم.
هیچ وقت مهراد رو فراموش نمیکنم با اون کیر خوش فرم و تیرش همیشه منو خانومم صدا میکرد برعکس همه که منو کونی یا چیزای دیگه صدام میکردن مهراد همیشه لباسهای دخترونه تنم میکرد یا ماله خواهرش یا مال مامانش و همیشه دادن به اون برام خیلی خوشایند بود اگه با کسی غیر از اون می‌خوابیدم چشمامو میبستم و حس میکردم مهراد داره منو می‌کنه و تو اوج لذت ارضا میشدم.
داستان گذشت و من با والدینم به مشکل می‌خوردم سر مدل لباسام موهام سوراخ کردن گوشم و شیو یا لیزر کردن بدنم و حسای دخترونم در کل هیچ ارتباطی با والدینم نداشتم اکثرا هیچ جا منو با خودشون میبردن و منم تمایلی به رفتن و کنار اونا بودن و نداشتم انگار که من براشون مرده بودم.
چند وقت بود که تیپام نیمه پسرونه نیمه دخترونه بود و موهام دیگه بلند شده بود سفیدی بندمو دوست داشتم اینکه چقدر دخترونه بودم،سنم رفته بود بالا داشتم پا میزاشتم توی هجده سالگی بیشتر پاتوقم پارک ها بود و به وقت تلف کردن و گل کشیدن و سکس می‌گذشت
اولین مهمونی که رفتم توی یه شهر کوچیک اطراف تهران بود نزدیکای رودهن نمیدونید چقدر خوشحال بودم که به این پارتی دعوت شده بودم با یکی از دوستام به اسم مارال قرار بود بریم اونجا مارال سنش بیشتر از من بود و تنها زندگی میکرد شب قبلش من رفتم خونشون و قرار شد اون منو آرایش کنه رفتم حموم دوش گرفتم و یه دامن کوتاه مشکی سفید که اندازم بود رو پوشیدم با یه جفت جوراب سفید که ست همون بود کفشای سورمه ای و یه پیراهن کمر لخت سورمه ای مارال منو یه آرایش ملایم کرد خط چشم ریمل یکمی کرم پودر و یه رژ صورتی ملایم گوشواره و پیرسینگ هم خودم داشتم،یه لاک صورتی تر از رژلبم هم به ناخنام زدم مارالم یه دکلته مشکی پوشید با جوراب رنگ پا و کلا یه ست مشکی دارک که شبیه خانمهای جا افتاده تر بود،من بیشتر تینیجری بودم.

ساعت نزدیکای هشت بود که یه آقای محترمی اومد دنبالمون ماهم همراهیش کردیم توی راه پیشنهاد مشروب شد یکمی مست کردیم و عشق حال تا رسیدیم به لوکیشن مورد نظر اکثر مهمونا یا ترنس بودن یا گی و برای من مثل بهشت بود تاحالا گی پارتی نرفته بودم کلی زدیم رقصیدیم اونجا بود که با یه آقای خوشتیپ که حدودا نزدیک چهل سالش بود آشنا شدم هیکل ورزشکاری درشتی داشت و معلوم بود حسابی به خودش اهمیت میده ریشای یکم جوگندمی بلند و خیلی خوش صحبت.

اون شب تموم شد و چند باری با سعید قرار داشتم و بیشتر همو شناختیم سکس های مختلفی با هم انجام می‌دادیم و بجز هیکل درشتش کیر خیلی درشت و کلفتیم داشت که منو ارضا میکرد فقط کافی بود بره داخلم چندتا عقب و جلو بکنه تا بدنم بلرزه و ابم بیاد
برام لباسهای شیک می‌خرید ولی دخترونه هاشو نمی‌تونستم ببرم خونه و تو خونه سعید میموند یه روز داشتیم فیلم سکسی نگاه میکردیم سعید بهم گفت فانتزیت تو سکس چیه
منم بهش گفتم که علاقه زیادی به سکس دو به یک و سیاه پوستها دارم خندیدیم و ماجرا به سکس بعد از فیلم رسید و زمان رفت جلو

همیشه تو تخیلاتم عاشق این بودم که اسیر یا برده دوتا سیاه پوست باشم و منو تو خونشون نگه دارن و منم خانمی کنم براشون آرایش کنم آشپزی کنم و خانم خونه باشم و اوناهم هر شب نوبتی یا دوتایی باهم منو بکنن با هر پوزیشنی که دوس دارن عاشق این بودم اون کیرای سیاهشونو بمالن به صورتم و بدنم بمالن به کونمو سوراخم وقتی می‌خوام زبون بزنم مثل شلاق بکوبن به زبونمو بمالن به چشمام آرایش مو خراب کنن،مثل یه عروسک جنسی تو دستاشون و لای کیراشون پاس کاریم کنن دستای بزرگ و سیاهشون به همه جای بدنم مالیده بشه لباسامو از تنم در بیارن و بدنمو میک بزنن بخوابن روم و من زیرشون گم بشم و مثل یه دختر بچه ناله کنم و التماس کنم با بغض همراه با شهوت التماسشون کنم
همیشه عاشق همچین چیزی بودم

چند وقتی بود با سعید ارتباط نداشتم و دیگه تونسته بودم با کمک مارال و یکمی هم مامانم یه خونه آپارتمانی اجاره کنم و مستقل باشم دیگه محدودیتی نداشتم چند ماه اول با مانتو و شال و روسری میرفتم بیرون از توجه مردم خوشم میومد هیچ کس نمی فهمید دختر نیستم یه سریا میخواستن سوارم کنن یه سریا تیکه مینداختن یه عده ایم شماره میدادن ولی بعد چند وقت،بیشتر تیپ های اسپرت که بیشتر دخترونه بود میزدم و اکثرا می‌فهمیدن من ترنسم کلا نمیدونم چرا دوستم نداشتم هیچ وقت زن باشم و یا حداقل اگرم دختر بودم دلم میخواست فقط آنال سکس بکنم و از پشت بدم همیشه وقتی فیلم می‌دیدم خودمو به جای خانم میزاشتم و حس میکردم چه لذتی می‌بره از آنال سکس.

یه روز مارال بهم زنگ زد و گفت میخواد منو ببینه مثل همیشه یکم به خودم رسیدم و رفتم خونش یکم با هم وقت گذروندیم و چت کردیم مارال بهم گفت که برام یه مشتری سراغ داره عکس و فیلم های رقصیدن مامو انداممو براش فرستاده و اونم تایید کرده،مارال همیشه به من لطف داشت و مشتریهای خوبی برای من جور میکرد نمیدونم به خاطر سن کمم بود و دخترونه بودنم یا کلا من با بقیه براش فرق داشتم به هر حال بهم گفت که اینا عربن و چند وقت یه بار برای معامله و کار میان ایران و تو تایمی که ایرانن یکی از دوستای مارال براشون خانم می‌فرستاده،ولی اینبار اونا تعریف و کلیپهای ترنس های ایرانی و زیاد دیدن و شنیدن و دوس دارن کیس خوب براشون ارسال بشه دوست مارالم به اون گفته بود و اونم اومده بود سراغ من خوب چی بهتر از این فقط یه چیزی مارال جون تو حرفات شنیدم گفتی اونا؟
مگه چند نفرن به جز من کس دیگه ای هم هست؟یا فقط منم؟
صادقانه دوست داشتم بگه فقط تو هستی و با نهایت خوش شانسی مارال با یکم منو من کردن گفت نه گلم فقط تو هستی
اوکی هستی؟
باتوام؟
اهای سفید برفی مگه همیشه نمیگفتی سکس گروهی دوس داری اونم با سایز دارا؟
یهو به خودم اومدم و لبخند زدم،اره عزیزم دوست دارم یکم شوکه شدم حالا چرا من؟
چون که یک. هم تو کسی هستی که فوق العاده شبیه دخترایی هم کوچولو موچولویی هم بوری هم چشم روشن اینا فیوریت عربا هستش.دوم اینکه تو عاشق گروپ سکسی و مشکلی نداری با سایز و عاشق سکس طولانی هستی
از هر طرف حساب کنی تو بهترینی هم لذت میبری هم کلی پول گیرت میاد.
باور بکنید یا نه این یه مورد با این که از هر مورد دیگه ای برام بیشتر سود داشت ولی اصلا به پول فکر نمی‌کردم ولی شایدم چرا چون با پولی که از اونا گیرم میومد میتونستم خیلی کارا بکنم قبول کردم و یعنی تو کونم عروسی بود یه جور نوشتم قبول کردم انگار از سر اجبار یا بی‌میلی بوده خخخ باور کنید دوست داشتم همون شب برم واسه سرویس دادن ولی حیف برای آخر هفته بود.
به روزای آخر هفته نزدیک میشدم و شبا همش تو فکر اون شب بودم و روزا به خودم می‌رسیدم لباس انتخاب میکردم و آرایش های مختلف همش دلم میخواست بهترین خودمو نمایش بدم بدنمو لیزر کرده بودم کاشت ناخن و کلی کارای باحال
قرار بود از خونه مارال حرکت کنم و از شب قبلش پیش مارال بودم بالاخره با کلی هم فکری لباسهای مورد نظر انتخاب شد،نزدیکای ساعت دوازده اینا بود که اون دوست مارال با یه جعبه توی دستاش اومد بهم نگاه کرد و گفت واقعا تو پسری؟با یه لحن طنز گونه منم خندیدم و گفتم شما چی فکر میکنید؟ جعبه که تو دستاش بود و گذاشت جلوم و بهم گفت اینا لباسای شماست مشتری دوس داره اینارو بپوشی کلی خورد تو حالم
ولی خوب بزار ببینیم چی آوردن,
شاید باحال باشه در جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس حریر طلایی رنگه خیلی خوشگله تور نبود ولی آنقدر نازک بود که از توی دستام مثل آب سر میخورد نمیدونم چطوری توی بدنم قرار بود وایسه یه جفت پاشنه بلند طلایی دستکش های بلد که تا ساعدم میومد جوراب شلواری رنگ پا و یه ست جواهرات نمیدونم بدلی بودن یا اصلی ولی خیلی خوشگل بودن بهم تاکید کرد که اصلا شرت یا سوتین تنم نکنم منم با خوشحالی بغلش کردم و ازش تشکر کردم.

خودمو حاضر کردم لباسی که آورده بودن و پوشیدم و مارالم کمکم کرد تا فیکس بشه یه لباس کمر لخت که خیلی هم کوتاه بود و بسیار لطیف جواهراتمو هم بستم یه گلوبند و یه دستبند با یه جفت گوشواره کفشامو پوشیدم یه آرایش سنگین با رژ قرمز جیغ چشمامو مارال درست کرد و جوری سایه زده بود که چشمای سبزم بدجوری خودشو نشون میداد همون دوست مارال با یه پاجرو اومد دنبالم یه پالتو بلند انداخته بودم روی شونه هام و یه کیف زنونه با وسایل آرایشی
منو به مکان مورد نظر برد و تنها سوالی که داشتم این بود که این جواهرات اصلی هستن؟
اونم گفت نه اصلی نیستن ولی اگه براشون دلبری کنی حتما برات اصلیشو میخرن
داخل حیاط شدیم و آرش دیگه با من نیومد و خدمتکار منو برد داخل چی می‌دیدم یه کاخ بود برای خودش یه سالن بزرگ و کلی تشکیلات چهار نفرم با لباس های عربی مشغول آهنگ گوش کردن و قلیون کشیدن و خوردو خوراک بودن کوچیک ترینشون سی و هفت هشت و بزرگ ترینشون چهل و هفت هشت تا منو دیدن شوکه شدن و با خنده و کلی ذوق و شوق دستاشونو باز کردن که یعنی بیا پیشمون عربی با هم حرف میزدن و من چیزی نمی فهمیدم منو بردن لای خودشون و بدن و پاهامو دست میکشیدن چنتا کلمه فارسی بلد بودن اونا رو بهم میگفتن شیطون ماشاالله چقدر خوشگلی بیا برگرد بشین اسمت چیه و چندتای دیگه
یکیشون هی دامنمو بلند میکرد و دست میکشید به کونم اونیکی دست میزد به کیرم کمرمو میمالیدن منو بو میکردن دستامو میبوسیدن لبامو با اون لبای درشتشون می‌خوردن داشتم دیونه میشدم یکیشون دستمو برد سمت کیرش و اشاره کرد که بمالمش من با یه حالت شهوت گونه دستمو بردم سمتش اووووووم راست راست بود خیلی بزرگ و کلفت دوس داشتم ببینمش برای همین دستمو ول کردم رفتم سمت مچ پاهاش دو زانو شدم و از زیر لباسش دستمو بردم بالا و با نوازش پاهاش رسیدم به تخماش و کیرش چقدر گرم بود اون خودش پیراهنشو داد بالا وای خیلی کیر خوشگلی داشت من داشتم کیرشو بو میکردم و نفس عمیق میکشیدم دستایی که بدنمو لمس میکردو حس میکردم موهام نوازش میشد کمرم نوازش میشد کونم نوازش میشد من اما با چشمای بسته کیر بو میکردم و کیر میبوسیدم شروع کردم به خوردن اصلا فکر اینکه بتونم تا ته بخورم هم توی سرم نمیومد ولی تا جایی که میشد قورت میدادم حس کردم کیرای دیگه ای هم منتظرن چشمامو باز کردم دیدم جلوم ایستادن با کیرای کلفت و سیاه برای اوناهم میمالیدم و می‌خوردم چهارتا کیر بزرگ که تا الان حتی شبیه اونارو هم از نزدیک ندیده بودم ،دست کسی که براش میخوردم پشتم بود و داشت سعی میکرد جوراب شلواری و پاره کنه موفق شد انگشتهای کلفت و سیاهش سوراخمو لمس میکرد یکی دیگه دستمو از روی کیرش برداشت و رفت پشتم نمیدونم چرا ولی بقیه ولم کردن و رفتن تکیه دادن به پشتی و کیراشونو مالیدن
آروم نرمی سر کیرشو حس میکردم که داره می‌ره داخلم اووووووم نمیدونم چقدرش توم بود ولی از درون داشتم تهی میشدم هرچی بیشتر می‌رفت داخلم بیشتر احساس خالی بودن قلبمو حس میکردم وااااووو چقدر لذت بخش بود بی اختیار بدنمو شل کردم ناله های دخترونم بلند شده بود لبامو گاز می‌گرفتم و تو اوج لذت بودم همین طور که داشتم گاییده میشدم چشمامو بسته بودم و ناله میکردم حس کردم یه دست روی گردنمه و داره با گوشواره هام بازی می‌کنه نفهمیدم چقدر طول کشید داشتم برای یکیشون می‌خوردم و یکی دیگه کونمو میکرد من توی زمین نبودم فقط جاهایی که بدنم می‌لرزید و یادمه وقتی توم ارضا شد بلند شد و کیرشو ازم کشید بیرون اوووووووووم از تو کردنشم عالی تر بود حس میکردم کل دنیا و داره از تو روده ام می‌کشه بیرون
جاشو به نفر بعدی داد اون منو نشوند روی خودش و منم کیرشو تا جایی که می‌رفت داخلم جا دادم چند دقیقه آروم و سکسی خودمو بالا و پایین کردم تا گردنمو گرفت و چسبوند منو به سینش سرمو گذاشتم روی سینش و چشمامو بستم دست خودم نبود ولی خیلی لوس و ناز نازی شده بودم حرکتتم دست خودم نبود اون روح دخترونه به کل جسمم قالب شده بود شروع کرد عقب و جلو کردن خیلی سریع اینکارو میکرد عربی حرف میزد من متوجه نبودم تنها چیزی که می‌فهمیدم این بود که توی یه دنیای دیگه هستم و دارم به بدترین شکل ممکن کون میدم قلبم با سرعتی میزد که حس میکردم الان قفسه سینم منفجر میشه ضربه های آخرش داشت رودها مو در می آورد و محکم منو به خودش چسبونده بود داشت گردنمو و کمرمو می‌شوکوند می‌فهمیدم داره ارضا میشه وقتی شل شد وقتی فهمیدم ارضا شده لباشو بوسیدم و از روش بلند شدم همون حس فوق‌العاده خارج شدن کیر از توی روده هام اووووم عالی بود دیدم کل شکمش خیسه از آب من
نفر بعدی منو به پهلو خوابوند و کیرشه میمالید به کونم دیگه هیچ لباسی تنم نبود به جز کفشام و جواهرات با دستاش کونمو باز کرد منم کمکش کردم که بکنه توم اوووووم عالی بود تند تند بهم ضربه میزد با کف دستاش اسپنکم میکرد و به عربی یه چیزایی می‌گفت داشتم دیونه میشدم خودمو میمالیدم دست روی سینه هام می‌کشیدم و لای پاهام دستاشو میمالید به سینه هام و لای پاهام اووووووم ولی چقدر زود آبش اومد حیف شد دوست داشتم بازم منو همین طوری بکنه یا حداقل نفر آخر هم تو همین پوزیشن ادامه بده

آخرین عرب اومد سمتم منو خوابوند میخواست بخوابه روم یکم کون سرخ شدمو ناز کرد کیرش یکم از ماله اونا بزرگ تر بود ولی خیلی خیلی کلفت تر واسه همینم میخواستن که اون آخر بکنه یکم خیسش کرد و خوابید روم آروم کردش توم اوووووم انگار اولین کیر داره می‌ره توم یکم زیرش ورجه ووورجه کردم تا کامل بره توم دست خودم نبود اداهام مثل دختر بچه های لوس شده بود نازای دخترونه عشوه های دخترونه لوس حرف زدن بغضای دخترونه داشتم واسه کیرش لوس بازی در میاوردم همش مثل بچه ها ناله میکردم اوووووف داشت منو میکرد از شدت لذت و شهوت داشتم به زمین چنگ میزدم ناله میکردم بیشتر لذت می‌بردم و با بغض گریه میکردم نمیدونم چرا بدنم همش می‌لرزید اون منو می‌بوسید نازم میکرد من التماس میکردم همش میگفتم تورو خدا تورو خدا منو بکن دستاشو میبوسیدم انگشتاشو لیس میزدم دستاشو میکرد توی دهنم و منم می‌خوردم انگشتاشو فقط ناله های من بود و گریه هامو التماس کردنم برای گاییده شدن بیشتر و لرزیدنم زیر کیرش،

اصلا دلم نمی‌خواست تموم بشه جفتمون عرق کره بودیم مثل دیوونه ها داشت منو میکرد داد میزد منم گریه میکردم اون فریاد میزد من میلرزیدم و گریه میکردم اون با صدای بلند منو صدا میکرد منم التماس میکردم آبشو که ریخت توم و از روم بلند شد منم خودمو رسوندم به پاهاش جون نداشتم بلند شم و سریع افتادم به دست و پاش پاهاشو لیس میزدم و می بوسیدم کیرشو میبوسیدم و ازش تشکر میکردم پاها و دستای همشونو بوسیدم صورتمو میمالیدم به کیراشون اونام نازم میکردن و عربی حرف میزدن و میخندیدن و کیف میکردن منم روی پاهاشون گریه میکردم و التماس پالیسی میکردم براشون اونا شاد بودن من ولی تو یه دنیای دیگه دوس داشتم این شب تموم نشه تازه ساعت ده و نیم بود و تا صبح خدا می‌دونه شروین قراره چیکارا باهاش بکنن

این سکس ادامه داره دوستان این شب هنوز تموم نشده منتظر ادامه داستان باشید

نوشته: شروین


👍 39
👎 8
41101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

946116
2023-09-07 00:05:45 +0330 +0330

خوب بود

1 ❤️

946162
2023-09-07 03:26:10 +0330 +0330

این ناگفته های حمله تازی ها به ایران بود؟! یا لرزوندن تن کوروش توی قبرش بود!!! اسکندر مقدونی که خودش کوون کن بود و همراهش داشت به این ذلت نه کرد نه داد.کیر نیاکان پارس در زردپی آشیلت نمدونم در وصف تو چی بگم.کیرم تو ناف اونی که از لحظه ای که وارد این خاک شد الفبای آدمیت و وطن رو عوض کرد و فقط بی غیرتی فقر جهالت نادانی خرافات جهل دزدی بی ناموسی و هر چه که شیطان نداشت و به خاطرش از بهشت بیرون شد این کسکش وارد این مملکت کرد.تو هم برو بده تو هم بی تقصیری اشکال کار از آجر اول هست،دیگه سیمان رو ریختن فایده نداره صافش کنیم😞😣😖😓


946241
2023-09-07 23:18:37 +0330 +0330

من نمیدونم چرا تصورتون از لیزر کردن همون شیو کردنه؟!!! اقلا وقتی نمیدونید لیزر چیه برید تحقیق کنید بعد تو داستان ازش استفاده کنید.

عزیزان من لیزر شیو کردن خیلی تمیز و خاص نیست که میگید رفتم لیزر.
شما وقتی میخواید لیزر کنید اول باید خودتون با تیغ شیو کنید بعد برید لیزر و جلسات رو ادامه بدین هر ۳۵ روز یکبار که بعد از جلسه چهارم یا پنجم که تقریبا میشه ماه ششم یواش یواش موهاتون شروع به ریزش و سست شدن میکنه.
تا نزدیک دو سال بعد کم کم موهاتون در نمیاد.
حالا اکثرا میان میگن خواستم برم کون بدم رفتم لیزر انگار همون موقع لیزر موهای بدنشونو غیب میکنه.

4 ❤️

946265
2023-09-08 01:56:32 +0330 +0330

خیلی فانتزی قشنگی بود و خیلی خوب حسن رو منتقل کردید مرسی 😍

0 ❤️

946275
2023-09-08 02:42:48 +0330 +0330
MQ4

چی بود بابا الکسیس به اندازه تو نداد. تو هر خط سه بار گفتی دادم

0 ❤️

946367
2023-09-09 01:46:51 +0330 +0330

خوب بودش

0 ❤️

946374
2023-09-09 02:17:59 +0330 +0330

شاهنامه نوشتی

0 ❤️