اتفاقی که نباید می افتاد

1396/09/16

سلام خدمت دوستان شهوانی داستان بر می گرده به سال ها قبل زمانی که واسه خودم یه کون کن قهار بودم کلاس سوم راهنمایی بودم اولین کونی که کردم پسرخاله ام بود میومدم شبا خونه ما مهمونی خونه هامون نزدیک هم بود کشتی می گرفتیم هم با اون و هم با دختر خاله ام البته دختر خاله ام دو سال و پسر خاله ام 4سال از من کوچکتر بودن وقتی می خوابیدم رو پشت پسرخاله البته از رو شلوار وقتی راست می کردم دختر خاله می فهمید زود منو بلند می کرد. خونه مادر بزرگم بودم پسر عمه ام داشت دعوا می کرد پشتش در اومدم پسره رو زدم ترکوندم وسط دعوا پسره گفت تو بهش کون می دی این پشتش در اومد منظورش من بودم پسر عمه ام گفت خوب می کنم می دم پسر دایی منه غریبه که نیست

همون شب خواب بودیم بغل هم خوابیده بودیم کونو آورد چسباند به من سریع راست کردم از پشت بغلش کردم از من جدا شد دوباره بهم چسبیده بود دیدم لخته توی تاریکی شب آبو تو کونش خالی کردم صبح هم بلند شدیم بردمش انباری کردمش. پسر همسایه رو سال دوم دبیرستان بودم کردم پشت خونمون یه خونه خرابه بود یک سال از من کوچکتر بود رو شلواری هی بهش میمالیدم تا اینکه آبم داشت میومد بغلش کردم آبم از رو شلوار مالیده شد به کونش. هی گیر داد چیه چیکار کردی و… پیچومدمش بلاخره یه روز رو بالکن بود من داشتم از کوچه رد می شدم تا منو دید مامانش صدا کرد گفت مامان اینه من دویدم از ترس آب شدم از جلو دروشون با ترس لرز رد می شدم تا اینکه سر کوچه خفتم کرد گفت یا بهم کون می دی یا به پدر مادرم میگم منو کردی منم گفتم بگی آبروی خودت میره گفت آبروی تو رم می برم وووو…راضی شدم گفتم شماره بده خونه خالی شده خبر میدم یا تو بده شماره تلفن ها رو رد بدل کردیم تا یه غروب زنگ زد مامانم گفت دوستت باهات کار داره گوشیو برداشتم دیدم خودشه سلام احواپرسی کردیم آرام گفت از الان تا صبح خونوادش نیستن من ریاضی ام خوب بود همون طوری پشت تلفن وانمود کردم که کمک درسی می خواد قطع کردم با مامان هماهنگ کردم دوستم امتحان داره باید برم کمکش مامانم اجازه داد گفت قبل اینکه بابات بیاد بیا خونه. رفتم زنگ زدم دلهره داشتم منو بکنه آبروم و ببره یا پدر مادرش بیان ببیننن خیلی فکر به سرم زد در وا کرد رفتم تو هم قد خودم بود سبزه با مزه ولی خوب کلید کرده بود یه لبخندی زد و گفت حاضری گفتم خونوادت نشان آبرومند بره گفت نه تا صبح نمیاین الان راه بیافتن 3ساعت دیگه می رسن گفتم باشه ولی به یه شرط کردی تموم شد منم می کنم گفت باشه ولی اول من گفتم باشه چیکار کنم گفت بریم تو اتاقش رفتیم یه تخت بود گفت دراز بکش دراز کشیدم شلوارم کند آخ چه کون سفیدی چه سوراخ قشنگی چقدر صورتیه من تا اون موقع نداده بودم ولی خوب گیر افتاده بودم خوابید روم هی منو مالوند تا راست شدنه کیرمو حس کردم گفتم تمومش کن گفت عجله داری واسه دادن گفتم نه می خوام بکنمت از پشت دستمو دراز کردم کیرشو حس کنم یه چوب سفت با کله ای درشت ترسیدم یه نگاه بهش کردم دیدم خیلی درشته. با قلدری خاصی که پر از ترس بود گفتم شروع کن یه تف انداخت تو سوراخم یه تفم سر کیرش با بالشی که زیر شکمم گذاشته بود کونم قمبل شده جلوش بود آرام اومد سمتم سینه های که پشتم لمس کرد درد شدیدی در حد پارگی داشتم خودم پیچوندم از روم بلند شد با تعجب گفت مگه ندادی تا الان گفتم نه بابا گفت خوب عیب نداره اولین بار همینطوره با اینکه سنش کم بود ولی کیرش مثل کیر یه مرد بالغ بود دوباره خوابیدم دوباره یه تف زد به سوراخم گفت اگه درد اومد بلند نشم و خودمو شل کنم خودمو شل کردم ومنتظر یه درد دیگه شدم اومد سمتم کیرشو رو سوراخم حس کردم دوتا دستمو با دستاش قفل کرد بعد با یه اشاره کله اشو جا کرد سوزش کمی داشتم چند ثانیه وایساد گفت دردت خوابید گفتم اره وجود تا ته جا کرد بازم وایساد گفت چطوره گفتم خوبه درد ندارم آرام آرام شروع کرد به تلمبه زدن دستمو ول کرد شل مثل یه گوشت در اختیار ش بودم وهی می گفت بره تو بیاد بیرون با این جملات تو گوشم زمزمه می کردهایم می گفت چطوره گفتم خوبه گفت فقط خوبه؟ گفتم نه حالم میده منتظر این جمله بود با فشاری به تو کونم به سمت خودش خم کرد واز زیر کیرمو گرفت با اولین اشاره دستش به کیرم و و سه تلمبه ای که زد آبم تو دستاش خالی شد کونم کیرشو می خورد و جا بیشتر براش وا می کرد تا اینکه گرمایش ابرو تو کونم حس کردم رو خوابید تا آخرین قطره ابش خالی شد تو گوشم زمزمه کرد می خوای بکنی بیا بکن من حاضرم بلند شدم رفتم دستشویی خودمو شستم پاهام بی حس بودن بعد اونم رفت خودشو شست اومد یه کم باهم حرف زدیم منم گفتم می خوام برم می ترسم بابا بیاد گفت حالا کوتا اومدنش کلا 40دقیقه اومدی رو تخت باهم خوابیدیم کونش و کرد سمتم بغلش کردم یه کم رو شلوار مالیدم از پشت که دست زدم به کیرش ناخودآگاه حس خوبی بهم دست داد برگشتم خودمو زدم به خواب دیدم داره بغلم می کنه قمبل کردم سمتش شلوارم کشید پایین زیر گوشم زمزمه کرد گفت ازالان دیگه واسه خودمی واتفاقی که نباید می افتاد افتاد.

نوشته: حسین


👍 7
👎 8
14272 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

664697
2017-12-07 22:11:37 +0330 +0330
NA

این ک میگن طرف از عرش ب فرش رسیده اینه ها…
دوستمون کون کن قهار بود تهش ابنه ای شد :/

2 ❤️

664726
2017-12-08 03:20:43 +0330 +0330

واقعا پیشرفتت عالیه در حد لالی گاو ،،،

0 ❤️

664729
2017-12-08 04:16:59 +0330 +0330

تبریک میگم تو یه کونی ای (clap)

0 ❤️

664750
2017-12-08 11:33:53 +0330 +0330

همینه که میگن باید بری تا راهتو پیدا کردی
ببین اینهمه سال فک میکردی خیلی بُکُنی تا یکی پیدا شد و گفت برگرد داداش داری اشتباه میزنی وقتیم برگشتی دیدی تمام این سالا سوء تفاهم بوده و در اصل استعدادت تو دادن بوده تا کردن.

1 ❤️

664801
2017-12-08 21:45:36 +0330 +0330

داش جدیدأ کون دادن یکی از افتخارات ملی شده پس انقد بده تا پاره بگردی حسین کونی

0 ❤️

664891
2017-12-09 16:42:43 +0330 +0330
NA

در واقع اتفاقی که باید زودتر می افتاد

0 ❤️