سلامی دیگه به همگی امیرحسینم ۲تا داستان براتون نوشتم که مادرم بخاطر بدهی پدرم به چه روزی در اومد
اون سیاوشی وکریم که رسما مادرمو تور کرده بودن و این مدت کمتر روشون حساس بودم کاملا عادت کردم
اما اینبار داستان خیلی جالبی که اتفاق افتاد میگم که برام هم ترس داشت هم عجیب بود هم لذت داشت هم یه حس عجیب و غریب…
خب مامانم مونا ۳۸سال ۱۷۰قد ۶۵_۷۰وزنش چهره معمولی ولی شدید سفید کون صاف و صیقلی و سینه سایز۷۰ که واقعا حرفی برای گفتن نمیزاره سینه ای که تو فیلم سوپرا ندیدم من جدا نوک قهوه ای کم رنگ نرم گرد و بگذریم…
خب دیدن سکس مامانم برام عادی شده بود من خصوصی ترین حالت ممکن از مامانمو چندین بار دیدم و عادی بود برام ولی خودم هیچوقت جرئت اینکه خودم بکنمش نداشتم و تاالانم ندارم نمدونم چه اتفاقی میوفته
یه روز خیلی عادی مامانم تو اشپزخونه بود یه تکس اومد براش که نوشته بود خاله تورو جوابمو بده توروخدا!
مامانم گف کیه گفتم اینو نوشته
خیلی سراسیمه اومد سمت گوشی ازم گرف و رف خیلی کنجکاو شدم فرداش مامانم تو حموم بود رفتم سمت گوشیش تو پیامکاش که اون پیامک نبود رفتم واتساپ دیدم همون شمارس یکم نگاه کردم فهمیدم علی پسرخاله خودمه همبازی بچگیم ۱۸سالشه هیکلیه پسرخوبیه جوری که کیرشم دیدم که میدونستم چقدره از من خیلی بزرگتر بود اون زمان بااینکه من سنم بیشتر بود
اما چی میگفتن؟؟؟
علی مدام اصرار میکرد و مامانمم هی بهش فش میداد میگف گمشه و این حرفا رفتم بالاتر حساس تر شد حرف از آتو اومد که علی تهدید کرده بود بخدا خاله همه جا پرش میکنم بیچارت میکنم این داستانا مگه اون سری بد بود که الان اینجوری میکنی مامانمم اصن راه نمیداد میگف علی خفه شو اتفاق بود اون عکسم پاک کن یه طایفه بدبخت نکن علی ام گف کل طایفه تخم منم نیس منتظر جوابتم خاله زود فقط بگو بدبختت کنم یا نه!!!
رفتم تو ذخیره عکسای چت یه عکس بود باز کردم دیدم بعلهههه تو خونه مادربزرگم طبقه پایین مامانم لخت مادرزاد داگی گرفته بااون کون سفید که نرمیش از رو عکس معلومه کیر علی ام تو کسشه سوال بود که تو مخم بود
کی این عکس گرفته؟ چجوری مخش کرده؟ مامانم چراقبول کرده؟ علی فقط۱۸سالشه و اینا…
یه مدت مدل چت همینجوری بود تااینکه مامانم گف اخر هفته خونه باباجون اینا بهت میدم ولی علی گف نه دیره فردا شب بریم باغ باباجون اینا کلیدشو من دارم مامانم قبول نمیکرد ولی بعده کلی حرف قبول کرد ساعت ۳ظهر تا غروب برن اونجا
باغ بابابزرگم تا شهر ۱۰دقه راهه خودم ساعت ۲اسنپ گرفتم همون روز رفتم باغ از بالای در رفتم تو توی حیاط سمت انبار قائم شدم خونه باغی که اونجا بود بزرگ بود اتاق دسشویی حموم همه چی ساعت ۲ونیم در باز شد دیدم ۲تا پسر بچه خیلییی کم سن اومدن تو باغ گفتم اع اینا کین اسم یکیشو رضا و اونکی عرشیا بود
کلیدم داشتن رفتم سمت پنجره اتاق که همیشه بازه و توری داره به خونه مشرف هستی دیدم حرف میزنن
فهمیدم مامانم امروز زیر ۳تا بچه میره ترسیده بودم بلایی سرش نیارن یوقت ۳اینا بود علی و مامانم اومدن تو مامانم یه مانتو مشکی تنش بود شلوار لی آبی نفتی شال سبز جورابم نداشت تا اون۲تارو دید سریع جا خورد گف چه خبره علی اینجا
علی گف یادم رف بگم رضا و عرشیاام یه عمره تو کف خاله منن
مامانم حالت شوک زده عصبی شد گف خیلی آشغالی گمشو مردهشورتو ببرن حالم بهم میخوره ازت علی رف سمت در که بره بیرون از باغ سریع علی گف به جان مادرم بری عکستو همین الان میفرستم امیرحسین قسم میخورم مامانم سریع واستاد برگشت دستشو گذاشت رو سرش حالت پریشون گف خدایا چه غلطی بود کردم خدا اخه!
مامانم گف زود باشید هر گهی میخواید بخورید تموم بشه
علی اومد سمت مامانم شالشو دراورد اون ۲تاام که ترس تو وجودشون بود اومدن سمت مامانم مانتوشو درآوردن یه تیشرت قرمز تنش بود که سینه هاش داشت پارشون میکرد پیرهنو خودش درآورد با سوتین بنفش واستاد که یهویی علی لباش رف رو لباس مامانم سینه هاش رف دست رضا شلوارشم با یه ضرب عرشیا درآورد شرت طوسی تنش بود که اونم دراومد سره رضا رف لای کونش مامانم دستشو برد بالا شروع کرد همکاری لب میگرف با علی واقعا جالب بود مامانم مث مار بین ۳تا پسر بچه پیچ میخوره ۱۰دقیقه این کار ادامه داشت جاها عوض میشد که رسید عرشیا رف رو لب و گردن مامان عرشیا جدا خوشگل بود سفید چهره بچه خوشگل بود در کل لبش که رف رو لب مامانم مونا گف اوم چه خوبه لبا تو سینه های مامانم قرمز شده بود
۳تایی لخت شدن عرشیا که لخت شد علی به رضا گف عرشیا از خالم کس تره با خنده ۳تایی کیرشون بردن سمت مامانم نشست روزمین کیر ۳تاشون میخورد یه ربع بود ۳تا کیر بالای سرش بود مامانم تند تند میخورد برای عرشیا بهتر میخورد کیرش استاندارد تر بود تااون۲تا خرکیر رضا و علی نزدیک۱۸_۲۰سانت بودن ولی عرشیا۱۵سانت مامانم رف عقب گف بکنید که دارم میمیرم
علی گف دیدی رضا گفتم اولش ناز داره فقط الان له له میرنه
مامانم رف عقب تر داگی گرف گف بدو علی
علی نفر اول رف گذاشت تو کسش میکردش محکم سینه های مامانم تو دست رضا ورز داده میشد علی گف بعدی بیاد رضا رف جا داد توشو شروع کرد گاییدن مامانم حشری بود مدام آهههه میکشید میگف خوبه بکن همینو ادامه بده چند دقه گایید عرشیا رف پشت مامانم کرد توش مامانم گف اهههه بکن تو عرشیا اهه اییی مامانم چشاش بسته شده بوو داشت عشق میکرد علی مامانو خوابوند به کمر پاهاشو باز کرد گف پاهاشو نگه دارید رضا یه پاشو عرشیا یه پاشو گرف علی کرد تو کسش با مامانم لب میگرف سینشو چک میزد میخورد اون ۲تاام رون و سینه میمالیدن جاهاشون عوض کردن که رضا گف از کون میشه کرد؟
مامانم گف اره بکن مشکل نداره رضا همونو جا داد تو کونش خیلی راحت رف توش مامانم اههه دراومده بود دیگ فقط اه میکشید و میگف بکنید
عرشیاام کردش
مامانم گف قرص خوردید دیگ؟
علی گف یه عطاری خالی کردیم واسه امروز
علی خوابید مامانم نشست روش رضا گف نگهش دار بکنم تو کونش ۲تایی جا دادن مامانم فقط اههه میکشید بینشون عرشیاام بعده رضا کرد تو کونش طوری که مامانم با لرز شدیو آبش اومد
رضا گف پاش سرپا رف یه پاشو گذاشت رو میز رضا جا داد تو کسش کردش محکم و محکم تر که آبش داشت میومد با کلی داد و بیداد ریخت رو کمر مامانم
علی گف زود پاک کن منم بکنم علی رف پشت سر مامانم اول ازکون گایید بعد گذاشت تو کسش کون مامانمو سرخ کرده بودن مامانم میگف اهههه محکمتر علی بکن خالتوووو اییییی بزن آبتو بیار علی دراورد ریخت رو کونش عرشیا گف بیا بخواب کف بیام روت
مامانم همین کارو کرد عرشیا کرد توش خوابید رو مامانم لب میگرف سینشو میمالید و جلو عقب میکرد مامانم دست کرده بود پشت گردنش عرشیا گف داره میاد
مامانم گف درار بخورمش عرشیا دراورد مامانم کیرشو گرف دهنش محکم و سرعتی میخورد براش همه آبشو ریخت رو صورت مامان یه اوفی مامانم کشید گف لعنت بهتون مردم من
۴تایی لخت بودن که علی گف باز بکنیم؟
مامانم گف نه باید برم دیره خیلی ام دیره
صورتشو داشت پاک میکرد رضا گف یه دور دیگ توروخدا
مامانم گف بازم میام بریم الان دیره
اینو که گف خیالشون راحت شد ۴تایی لباس پوشیدن ۳تایی ام مامانمو تا دم در انگشت و مالیدن میکردن رضا رف درو باز کنه علی ام رف ماشینو روشن کنه عرشیا دسشویی بود اومد بیرون مامانم داشت شالشو درست میکرد گف شمارمو بزن تو گوشیت عرشیا فقط این۲تا نفهمن اصلا گف باشه بیا بعدش مامانم سریع رف رو لباش محکم لبای همو خوردن مامانم با عرشیا عشق کرده بود بعدشم رفتن و منم رفتم خونه
الان اینو مطمینم به عرشیا یه بار دیگ داده اوردش خونمون ولی نتونستم برم ببینم سکس۳تایی ام نمدونم داشتن یا نه
ولی تو صفحه چت مامانم با عرشیا کلا حرف سکسی هس جوری که عرشیا مامانمو عشقم صدا میزنه
نوشته: امیر
داداش تو نیاز به کمک داری این داستان یحوریه جدی میگم برو دکتر 😐😂🤦♂️
کصکشید شما بی غیرتای حرومی. آخه آدم رو ننشم حشر میزنه کیرم تو اون دهنت کثیفت.
هی یارو بهتره تشریف ببری به دامپزشکی واکسنی چیزی بزنی کص مغز معلوم زیادی مادرت گاییددت تو بچگی عقده کردی بدبخت .
کیرم تو سایت شهوانی واسه داستانایی که تایید میکنه با تشکر
شماره مامانتو بده بلکه از اون نذری هاش به ماهم رسید😟😟😟
شنیدین میگن بچه کونی رو باید اول بکنیش تا کیرش بلند بشه؟؟؟؟شده حکایت این کسکش.ننشو بکنن کیرت ایشون بلند میشه.تو اون نطفه حرومت سگ برینه
قرمساق به اين مشترى مدارى نديده بودم هر قسمت سايز مادرشو مينويسه مبادا ما اذيت بشيم😂
به قول على پروين ماچالا
من یاد زن همسایه کوچه بالای افتادم از خونه ما خونشون معلوم بود چقدر به ملت کوس میداد
چه مامانایی کهتو این دنیا کس دادن، کس میدن و کس خواهند داد.
من ماری ندارم مونا مادر یا هر چی. ولی اینکه زنی عاشق سمس باشه برام بی نظیره.
ضایع بود داستانت فقط یه کسشر من درآوردیه چون هیچ فردی نیست تو دنیا که از مامانش انقدر بیزار باشه، اگه بر فرض محال اینو واقعیت در نظر بگیریم ، ریدم تو مغز کیریت که به فکرت نرسید بری باباتو بیاری تو باغ کون اون سه تا بچه بگذاری
در هر صورت اگه من درآوردی باشه، کسخلی، نباشه هم بازم کسخلی فرقی نمیکنه
کصکش تخمه سگ حیف اون9 ماه دردی ک مامانت بخاطر به دنیا اومدن تو تحمل کرده
سعی كن تو سكس شركت كنی
نە اینكە مامانتو بكنی ولی قشنگتر میشە كە حظور داشتە باشی
اگه پسرخالت مامانتو ردیف میکرد خیلی طول میکشید تا شاید شاید به اشتراک بزارش مگه فقط پسرخالت هم کونی باشه