اشتباه کردم یا نکردم؟‌ مسئله این است

1392/04/24

یه روز یکی از دوستانم که هفت هشت سالی از من کوچکتره زنگ زد و گفت یادته با مریم رفتیم فلان جا؟ منم گفتم آره. گفت حالا دارم با خودش و خواهرش میریم اگه دوست داری بیا. منم یادم اومد که دفعه قبل که باهاش رفته بودم خوشم نیومده بود و خیلی بچه بودند و نهایتا بیست و یک دو ساله میشدن و خیلی چرند و ژرند میگفتن و ادای افسرده ها و تنگا رو در میآوردن. از دوستم پرسیدم خواهرش چند سالشه گفت بیست شیش. که گفتم خب پس میام. حداقل اون از شماها بزرگتره.
من اونموقع سی سالم بود. آدم مثلا سر به راهی ام. دختر ببینم جو گیر نمیشم و معمولا دوست دختر دارم و متعهد. تازه دو ماهی بود که یه رابطه ی خوبی برام تموم شده و بود و غمگین بودم و دوستانم سعی میکردن سرمو گرم کنن تا ازین فاز در بیام.
خلاصه باهاشون رفتم و از شانس خواهر مریم که اسمش فاطمه بود دختر باهوشی از آب در اومد و چرند نمیگفت و فهمیدم اهل کتاب خوندن و فیلمای درست و درمون دیدنه و مثل خواهرش خوشگل بود. ولی خب از نوع لباس پوشیدنش خوشم نیومد که برام زیاد مهم نبود. یه شب به دوستم گفتم یه برنامه دیگه بگذار که میخوام با فاطمه بیشتر آشنا بشم. و خلاصه آقا ما با هم دوست شدیم. تو رفت و آمدهامون یک شب برای اولین بار فاطمه و مریم رو دعوت کردم خونه م. من یه هم خونه هم دارم که چهارده پونزده ساله با هم دوستیم و چند ساله م هست که با هم هم خونه ایم. به محمد (هم خونه م) گفتم امشب مهمون داریم و اونم اصلا استقبالی نکرد. چون اونم شیش ماهی بود از بهترین معشوقه ی کل عمرش جدا شده بود و اینقدر داغون بود که منزوی شده بود. اونشب اینا اومدن و کلی مشروب و مستی و رقص و اینا با هم داشتیم و خلاصه من و فاطمه پاتیل رفتیم تو اتاق من که بخوابیم. محمد و مریم هم داشتن هنوز خوردن و ادامه میدادن. من تو این مدت دوستیم با فاطمه از رفتارهای مریم خوشم نیومده بود. به نظرم دختر شیطونی بود که خیلی با این و اون میپرید و تابلو بود و فاطمه هم با اعتراضهای من بیشتر ماستمالی میکرد. به محمد از قبل گفته بودم که به خاطر خوشگلی و خوش سر و زبونیه مریم جذبش نشی و نرو سمتش و فاصله ت رو حفظ کن. آقا ما رفتیم تو اتاق و تا اونموقع در مورد سکس هم با هم صحبتی هم نکرده بودیم و من خیلی موس موس این قضیه نمیکنم ولی آدم خوش سکسی ام انگار. که اون شب به خاطر مستی محبت و لاو جفتمون خیلی گل کرده بودیم و همدیگرو بغل کرده بودیم و خوابیده بودیم و هر از چند گاهی یه لبی هم میگرفتیم. تو سالن خونه هم صدای اون دو تا میومد که انگار موزیک گوش میکردن و گاهی حرفایی با هم میزدن. یه جای کار فاطمه تی شرت منو درآورد و سرشو گذاشت روی سینه م. منم شروع کردم به نوازش موهای شقیقه ش و کم کم دکمه هاش رو باز کردم. دستم رو از روی سینه ش بردم تا زیر سوتینش و سینه هاش رو در آوردم و شروع کردم مالیدن و بعد خوردنشون. نفس نفس میزد و گفت درو ببند صدام بیرون نره. نمیخواستم اونشب کاری کنم و از مریم میترسیدم که محمد رو تو منگنه قرار بده و با لوندی و عشوه و ناز این بچه رو خر کنه و کار دستم بده. محمد دوست قدیمی و نازنینی و اگر دوباره شکست عشقی بخوره خیلی داغون میشه. میدونستم که با این دختر ولو تو دست و پای ملت به جایی نمیرسه. فاطمه اصرار کرد و درو بستم. اون بلند شد و شلوارک منو کشید پایین و شروع کرد به ساک زدن. خیلی خوب این کارو میکرد و تا ته حلقه ش میبرد و در میاورد. زبونش و دور سر کیرم میچرخوند و با دستش برام میمالیدش و با دست چپش تخمامو آروم میمالید و سر تا ته کیرمو لیسمیزد و به چشمام نگاه میکرد که از روی حال و هوام بفهمه که چه کاری رو انجام بده که بیشتر خوشم میاد. منم رو هوا بودم و داشتم نفس میزدم و از شعور فاطمه خوشم اومده بود و به جای اینکه فقط به فکر دادن باشه و مفعول باشه خودشم فاعلی بود برای خودش و از این شخصیتش خوشم اومد. و به ذهنم رسید که خدا رو شکر تجربه سکس داشته و با هم برابریم. چون این چند وقت ناراحت بودم از اینکه نکنه باکره باشه و من که تجربه سکس زیاد داشتم احساس بدی داشتم. از دختر باکره دوری میکنم و اصلا خوشم نمیاد. چون احساس برابری نمیکنم. خلاصه فاطمه برام ساک میزد و منم سینه هاشو که تقریبا اندازه شون 65 یا 70 میشه رو میمالیدم و کم کم حس کردم خسته شده و منم تقریبا راست کرده بودم. بهش گفتم نوبت منه و از گردنش شروع کردم به خوردن و دیدم خیلی خوشش اومده و داره تحریک میشه. با زبونم رفتم روی گوشش و آروم میمکیدم و سعی میکردم یسش نکنم که یه وقت بدش بیاد و تو گوشش میگفتم دوستش دارم و عزیزمه و از این حرفا. بعد با زبونم همینطور روی تنش پیاده روی میکردم و رسیدم به سینه هاش و دورشون قدم رو میرفتم و طفلک اینقدر خوشش اومده بود که شرمنده م شده بود و با اینکه میدونست من تجربه ی سکس داشتم هی ازم تشکر میکرد و هی میگفت چقدر تو خوبی و این حرفا و کم کم با زبونم رسیدم به نافش و از اونجا اومدم روی شرتش. کاملا یه خط خیس روی شورتش مونده بود و حسابی تحریک شده بود. از روی شرتش کسش رو زبون کشیدم و با دندونام شورتشو میکشیدم و گاهی گازهای کوچولو ازش میگرفتم. سعی کردم با دندونم شورتشو در بیارم. که نمیشد و رو هوا بود. شورتشو در آوردم و دیدم به به چه کسی. تمیز و آماده و خیس. معلوم بود که قبلا فکر همه جا رو کرده بود برای امشب. بگم که شورت و سوتینش هم یه ست قرمز گرم بود با نگینهای ریز که یه قلب کوچولو رو دقیقا روی کسش ساخته بود. دخترایی که مارکای ویکتوریا سیکرت میخرن این نوع طرحها رو دیدن. با این نگینها ویکتوریا سیکرت طراحی های خیلی سکسی میکنه. خوشبختانه از این دختر باشعور کم بگم ظلم کردم. فهمیدم که ترشحاتشم خیلی خوشبو هستش و از این دخترا نیست که تغذیه ی نامناسب یا بهداشت نامناسبی دارن و خیلی حواسشون نیست که باید خوشبو هم باشن و بوی واژن دست خود آدمه. خوشم اومد و با ولع و حرص شروع کردم به خوردن کسش. از بالا تا پایینشو زبون میکشیدم و نوک زبونمو مینداختم وسطش و به کلیتوریس (چوچولش) میرسیدم یه فشار کوچیک و یه مک قوی و دوباره و دوباره و دوباره تا اینکه ارضا شد. عجیب بود که اینقدر ناگهانی ارضا و باید قبل از ارضا بهم میگفت تا ادامه نمیدادم و رمقی براش میموند تا به سکس برسیم. برای اینکه اذیت نشه خودمو کشیدم روی سینه ش و فاطمه هم استقبال کرد و بغلم کردم و روش خوابیدم. کیرمم تقریبا خوابید و همدیگرو بوسیدیم.
از تو سالن صدای موزیک میومد هنوز ولی صدای محمد و مریم نه. نگران بودم. ولی اینطوری هم نمیشد فاطمه رو بذارم و برم. تو همین فکرا بودم و یه ساعتی از شروع عشق بازیمون گذشته بود که انگار حال فاطمه جا اومد و شروع کرد به بوسیدنم. همینطور تاق باز خوابیده بودم و اونهم شروع کرده بودم به بوسیدن و لیسیدن تمام تنم. واقعا لذت میبردم که اینطور به همدیگه و بدن همدیگه احترام میگذاشتیم. رسیده بود به کیرم که حس کردم از توی سالن صدا میشنوم. متوجه شدم محمد و مریم خواب نیستن. خیلی ذهنم در گیر شده بود. با اینکه فاطمه خیلی عالی داشت ساک میزد ولی به سختی کیرم سیخ شد و خودش هم تعجب کرده بود. ولی خب همچنان داشت ادامه میداد و تقریبا به اهن و اوهون افتاده بودم و بیخیال پشت اون در کذایی شدم و به قول معروف دل دادم به کار… کیرم حسابی سنگ شده بود و همین باعث شده بود فاطمه هم تحریک بشه و محکم و بدون اینکه دندوناش به کیرم بخوره ساک میزد. فکر کردم دیگه باید ول کنه و بریم سر اصل ماجرا ولی ول کن نبود. دوباره بلندش کردم و گفتم نوبت منه و خوابوندمش و پاهاشو دادم بالا و وقتی با سر رفتم طرف کسش یه آهی کشید که انگار خیالش راحت شده باشه. منم دوباره کسشو حسابی لیسیدم و حس میکردم که میخواد ارضا بشه ولش کردم و تو چشماش خیره شدم و انگار بخوام ازش اجازه بگیرم نگاهش کردم و با دستم با چوچولش ور رفتم. یهو دیدم برگشت و کونش رو هوا کرد و با دستاش دوطرف لپای کونشو گرفت تا سوراخ کونش آماده بشه. من که تا حالا کون نکرده بودم و فکر میکردم درد داره و دخترها راضی نیستن ته دلشون خوابیدم روش و بغلش کردم و تو گوشش گفتم عزیزم تا حالا اینکارو نکردم. که فاطمه با ناله گفت من باکره م ولی دلم میخواد امشب تو ارضا بشی و دلم میخواد کیرت بره توی من. جمله هاش کودکان بود. برای همین بهش گفتم نمیخوام اذیت بشی. اشکالی نداره اگه همینجا تمومش کنیم و خیلی واجب نیست و اگه میدونستم باکره ای تا هینجا هم ادامه نمیدادم که اذیت نشی. گفت نه من ارضا شدم و توام باید بشی و توروخدا امتحان کن.
من خیلی ناراحت بودم که تا حالا بهم نگفته بود از بکارتش. ولی اون با دستش داشت کیرم رو همچنان سیخ نگه میداشت و عملا داشت برام جق میزد. اینکارو دوست نداشتم و دور از شان خودم و خودش میدونستم. گفتم عزیزم درد داره. گفت دردشم دوست دارم. گفتم مطمئنی گفت آره. گفتم پس بگذار یه چیزی پیدا کنم برای اینکه راحتتر باشه. خلاصه روغن بچه داشتیم برای پوست آرنج محمد بود که ترک میخورد. از اون ریختم رو سوراخ کونش و با انگشت سعی کردم کمی جا باز کنم. کیر خیلی کلفتی ندارم و متوسطه ولی بلنده. هفده هجده سانتی میشه. انگشت راحت رفت تو. به نظرم اومد که تجربه سکس مقعدی رو داشته. مثل همه دخترای کم سنتر از خودش که میخوان بکارتشون و دوست پسرشون رو با هم داشته باشن تجربه ش میکنن.
با کمی ور رفتن با سوراخش به نظرم آماده و خودشم چنان داشت دو طرف کونش رو باز میکرد که بیشتر تحریک میشدم. وقتی دختری خودش اینقدر پایه باشه آدم تحریک میشه. اول سر کیرمو فشار دادم و درد رو تو صورتش دیدم. ولی نه داد کشید و جیغ. فهمیدم با تجربه ست. برای همین راحت خوابیدم روش و آروم آروم دو سانت فشار دادم یه سانت کشیدم بیرون و هی این کار رو کردم که هم درد نکشید و هم حال کرد و منم تا حالا تو سوراخ به این سفتی و تنگی نکردم و هر چی باشه سوراخ واژن(کس) در هر صورت ارتجاعش زیاده و نرمه. و همین باعث شد کیرم در سیخ ترین حالت ممکن باشه. تا ته کردم تو و درآوردم. خوشم اومد تمیز بود. شروع کردم تلمبه زدن و از این پوزیشن خوشم اومده بود و رو هوا بودم. حواسمم به صورتش بود که داشت حال و میکرد و درد نداشت. کامل خوابیده بود و منم تالاپ و تولوپ داشتم میکردمش. اونم رو هوا. بهش گفتم داگی شد و کردمش. برش گردوندم کردم تو کونش و با انگشت چوچولشو مالیدم تا ارضا شد و منم اینقدر کردم تا آبم اومد. بهش گفتم دارم میام گفت بریز توش. و همونجوری تو بغلش بودم و هی همدیگرو بوسیدیم.
حمام تو اتاق من بود و رفتیم دوش گرفتیم و خوابیدیم. من صبح نزدیکای نه اینطورا بیدار شدم که برم برای صبحانه نون تازه بگیرم که دیدم محمد و مریم برهنه تو بغل هم زیر پتو خوابند. ناراحت شدم و از در زدم بیرون. سعی کردم دیگه دخالت نکنم.
گذشت تا اینکه هفته بعد فاطمه دعوتم کرد به خونشون. با مریم جدا از مادرشون زندگی میکردن و پدرشون هم جدا شده بود یه زن دیگه گرفته بود. محمد رو با خودم نبردم ولی میدونستم که با مریم در ارتباطه ولی محمد مُقُر نمیاد و ازم میترسه که بگه. شام رو خورده بودیم و از کیکی که به خاطر رفتن به خونشون براشون برده بودم با چای خوردیم و نشسته بودیم به فیلم دیدن که مریم دو سه گیلاس مشروب رو که کوکتل کرده بود آورد و تعارف کرد. گرفتیم و حس کردم فاطمه چشم غره رفت. ولی مطمئن نبودم. برای همین گیلاسم رو آروم آروم میخوردم و فیلم میدیدم. گیلاس بعدی رو مریم پر کرد و برای خودش یه ساقی خوب شده بود و کوکتل خوبی درست میکرد. به نظرم با غذاهای اونشب دستپختشم بهتر از فاطمه بود. چون فاطمه تمام وقت دانشگاه بود برای فوق لیسانسش و سر کارهم میرفت برای خرج و مخارج زندگیشون ولی مریم فقط دانشگاه میرفت و خونه نقاشی میکرد که کارش خوب نبود. تازه کار بود. از گیلاس سوم به بعد موقع خوردن یه چرخی میزدم و تو یه لیوان بزرگ تو آشپزخونه شون خالی میکردم و کمتر از اونها میخوردم. تقریبا یکی در میون. سر فاطمه حسابی گرم شده بود و مریم هم پاتیل بود که فیلم تموم شد و تقریبا نفهمیده بودیم فیلم چی شد که مریم پیشنهاد کرد موزیک بذاریم برقصیم. منم چون خیلی اهل رقص هستم پایه شدم و فاطمه که مست مست بود نشست به تماشامون. من توی رقص با خانومها با فاصله میرقصم ولی مریم خیلی نزدیک میشد و برای اینکه میدیدم فاطمه با اون کله ی گرمش سعی میکنه به مریم چیزی بفهمونه رفتم نور خونه رو کم کردم. مریم هم یه گیلاس دیگه برای هممون ریخت و خوردیم. که دیدم فاطمه تقریبا دیگه هیچی حالیش نبود. اون وسط دیدم چقدر همه چیز رو زود شروع کرده بودیم و تازه ساعت ده شب بود. به بهانه گیلاس بعدی رفتم به آشپزخونه و به محمد اس ام اس دادم که بیا خونه ی فاطمه و مریم و آدرس دادم بهش که مثلا نمیدونم چه خبره. محمد به من نه نمیتونه بگه و مطمئن بودم که میاد. برگشتم و گیلاس مریم رو که براش زیاد ریخته بودم بهش دادم و گیلاس خودم که فقط آبمیوه بود با هم سرکشیدیم و آهنگ بعدی که آهنگ جز فیوژن بود رقصیدیم. آهنگ ملایم و ریتم داری که باعث شد فاطمه بلند شه بره دستشویی که مثلا آبی به سر و صورتش بزنه. از اینکه فاطمه نمیتونست مستقیما از کارهای مریم جلوگیری کنه خیلی تعجب کرده بودم. مریم هم حسابی به من چسبیده بود و منم از در رفتن از دستش خسته شده بودم و میخواستم ببینم چی میشه. یه عالمه سوال تو ذهنم داشتم و میخواستم اونشب همه ش رو به جواب برسونم. شاید حتی جوابها به درد من و محمد هم خورد. مریم حسابی موقع رقص خودش رو به من میمالید و چون یه تاپ صورتی تنش بود و یه دامن گل و گشاد و پر از گل و بوته حسابی میچرخید و پر و پاچه ش میافتاد بیرون. کونش رو چسبونده بود به کیر من و من داشتم تحریک میشدم و اونم خودش رو تکون میداد. من دو طرف کونش رو گرفته بودم و از گردنش میبوسیدم. معلوم بود رفته هوا. برگشت طرفم و شروع کرد به لب گرفتن. دختره ی جقله میخواست منو امتحان کنه یا چی نمیدونم. منم میبوسیدمش و اونم منو میلیسید که دیدم دستش رفت روی کیرم و از روی شلوارم میمالیدش. من داشتم شق میکردم که کیرمو جابجا کردم که اگر فاطمه دراومد معلوم نباشه. بعد دستم رو بردم روی سینه هاش و مالید. یه دستم پشت کمرش بود که نتونه خودشو بکشه عقب. سرشو برد عقب و آه کشید. حرف نمیزدیم و توی موزیک و شیطنت بودیم و منم یه گوشم به صدای در دستشویی بود. مریم میخواست دکمه شلوارم رو باز کنه که نذاشتم ولی در عوض دستم رو بردم زیر تاپ و سوتینش و سینه رو گرفتم و کشیدم بیرون. خیلی هیجان زده شد و شروع کردم خوردن سینه ش. داشت و آه اون میکرد و رقصیدن و وول خوردن رو یادش رفته بود. سینه ش رو سر جاش گذاشتم و دستم رو از زیر دامنش بردم روی رون پاش. مالیدم تا رسیدم به کسش. از روی شرتش مالیدم و بیحال شد و میخواست بخوابه روی ززمین که نذاشتم و نشوندمش روی مبل. دامنش رو دادم بالا شروتش رو کشیدم پایین و پرت کردم پشت مبل. کسش رو مالیدم و حسالبی انداختم. داشت آه و اوه شدیدی میکرد که دستمو گذاشتم روی دهنش و گفتم صدات رو بیار پایین. تو حالت مستی و شهوتی یه چیزی گفت تو مایه های بیخیال کارتو بکن و تو که هیچی نمیدونی و این حرفا. جدی نگرفتمش و وقت سوال کردن ازش نبود. که یهو صدا در دستشویی اومد که داشت باز میشد. دستشم رو کشیدم بیرون و دامنش رو کشیدم روی پاش و بلند شدم و به طرف آشپزخونه رفتم. انگار شنیدم که فاطمه یه چیز تندی به مریم گفت. ولی درست نشنیدم و اومد سمت آشپزخونه. خودم مشغول خوردن مشروب نشون دادم و مجبور شدم یه قلپی هم بخورم. فاطمه دستم رو کشید و بغلم کرد و ازم لب آبدار محکمی گرفت. منم امون ندادم و دستمو انداختم زیر کونش و از زمین بلندش کردم. اون منو میلیسید توی آشپزخونه و منهم داشتم کونش رو میمالیدم و سینه ش رو از روی تاپ قرمزی که تنش بود گاز میگرفتم. صحنه وحشیانه ای شده بود. میدونستم که تهش اینه که کونش بذارم که راضی نبودم. و در هر صورت آشپزخونه جای این کار نبود و ممکن بود مریم وارد بشه. مخصوصا که آشپزخونه در هم نداشت. ولی فاطمه حالیش نبود و حسابی زده بود بالا. فاطمه دامن کوتاهی تنش بود که دکمه و زیپ داشت. وقتی میکشیدمش که بریم تو اتاقش نیومد همونجا ناگهانی دکمه و زیپش رو باز کردم که دامن سرخورد و افتاد پایین. انگار هر دو وحشی شده باشیم. دستم رو کردم تو شرتشو و کسش رو مالیدم و دستم حسابی خیس بود و اونهم نمیتونست سرپا وایسته. گرفته بودمش. نشست روی زانوهاش و شروع کرد دکمه شلوارم رو باز کردن. کیرم رو درآورد و کرد توی دهنش. حالا ساک بزن کی ساک بزن. میخورد. انگار بعد مشروب کره کرده بود و میخواست با کیر من سیر کنه خودش رو. دکمه های پیرهنم رو باز کردم و درآوردمش و انداختم کنار. لخت لخت بودم. تاپ فاطمه رو از زیر کیرم و از سرش کشیدم بیرون و دستم رو گذاشتم پشت سرش و من شروع کردم توی دهنش تلمبه زدن. یهو دیدم مریم داره تماشامون میکنه. چنان داشت به ساک زدن خواهرش و کیر من نگاه میکنه که انگار مبهوت شده. اولش خجالت کشیدم ولی حس کردم فاطمه دیدتش ولی به روی خودش نمیاره. چون انگار اون بود که توی این موقعیت گیر افتاده بود و نه من. مریم بهم نگاه کرد و لبخند معنی داری زد منهم بهش لبخند زدم. مریم با خونسردی اومد یه گیلاس مشروب ریخت و چیزی قاطیش نکرد. نشست پشت فاطمه روی زمین و گیلاس رو آورد جلوی دهنش. فاطمه کیرم رو ول کرد و نگاهش کرد. مریم یه قلپ خورد و بعد از فاطمه لب گرفت. طولانی و کشدار و فهمیدم این قلپ رو ریخت تو دهن فاطمه. منم با کیرم که جلوی صورت جفتشون بود وایساده بودم به تماشا. با دیدن این تصاویر داشت کیرم منفجر میشد. مریم گیلاس رو داد دست من فاطمه به ساک زدنش ادامه داد بدون اینکه به من نگاه کنه و مریم هم سوتین فاطمه رو باز کرد و از پشت سینه هاش رو گرفت و میمالید. اینقدر موقعیت عجیبی بود که نمیدونستم اینا دارن چه غلطی میکنن ولی بدون حرف بدجوری باهم هماهنگ بودن و انگار فقط من باهاشون هماهنگ نبودم. ته گیلاس رو سر کشیدم و قیافه م رفت تو هم از تلخیش. گیلاس رو گذاشتم روی کابینت آشپزخونه و خم شدم و تاپ مریم رو درآوردم. دستش رو گرفتم و بلندش کردم و آوردمش سمت خودم. ازش لب گرفتم و دامنش که کشدار بود رو از پاش کشیدم پایین. شورتش رو درآوردم و کسش رو مالیدم. نمیخواستم باهاش عشق بازی کنم. فقط میخواستم تحریک بشه. بعد دستمو گذاشتم روی سرش رو فشار دادم پایین که یعنی بشین. وقتی نشست با ابرو بهش کردم که اون بخوره کیرم رو حالا. اونم کیرم رو گرفت و از دهن فاطمه کشید بیرون و شروع کرد به ساک زدن. اینقدر بهتر از فاطمه این کار رو میکرد که کف کرده بودم. کیرم تا ته حلقش عین فیلما میرفت و میومد. اصلا عق نمیزد. فاطمه رو بلندش کردم و شروع کردم باهاش عشق بازی. همون بوس و نوازش و لیسیدن. کسش رو هم میمالیدم و آب انداخت. بهش گفتم برگرد میخوام بکنمت. با آب کسش کونش رو خیس کردم و انگشتش میکردم که مریم داشت تماشا میکرد. فاطمه دستش رو گذاشته بود لب کابینت و کونش رو داده بود هوا. مریم بلند شد و یه چک زد به کون فاطمه و گفت بس کن دیگه. تا کی میخوای باکره باشی. شوهرتم یه کسخلی مثل این میشه دیگه. دیگه کدوم مغز خر خورده ای دنبال باکره میگرده و از این کس شعرا. فاطمه هم برگشت و زد تو گوش مریم و گفت میخواستم همین امشب تمومش کنم ولی تو ریدی توش. اینقدر باهاش ور رفتی. منم دیدم اوضاع خیلی بیریخته و کیرم داره میخوابه و بعدا به همه ی این اتفاقات سکسی و احمقانه فکر خواهم کرد به فاطمه گفتم ولش کن عزیزم. مگه منو دوست نداری؟
که باشنیدن کلمه دوست داشت نگاهم کرد و گفت بریم روی تخت. دستم رو کشید و منهم یواشکی دست مریم رو کشیدم. فاطمه خودش رو انداخت روی تخت و گفت امشب من مال توام. جرم بده. بکارتم مال تو. مریم هم پرید روی تخت و کنارش دراز کشید. فاطمه بهش گفت مگه من دیدم جر خوردن تو رو که تو وق زدی اینجا. منم برای اینکه باز این موقعیت مسخره و وحشیانه بهم نخوره رفتم روی فاطمه خوابیدم و لبهاش رو بوسیدم. سینه هاش رو مکیدم و آه و اوهش بلند شد. کسش رو لیسیدم و حسابی آماده ش کردم. اینقدر که خودش منو کشید روی خودش. تو این مدت مریم هم داشت با کیرم ور میرفت. فاطمه کیرم رو گرفت و میخواست روی کسش تنظیم کنه که تو گوشش گفتم عزیزم مگه من گفتم که میخوام بکارتت رو بردارم یا نه؟ اصلا ازم پرسیدی؟ فکر کردی چیز خوبیه که من برام بدیهی و طبیعی باشه این کار؟ فاطمه خشکش زد. گفت همه مردا دوست دارن. همشون میخوان بیافتن به جونت که اولین بار دختره باشه. گفتم همه مردا خوب اومدی. اصلا میدونی با کی کار داری؟ منم اگه مثل بقیه م که با این شکل و قیافه م مطمئنی انتخابم کردی؟ فاطمه حرفی نداشت برای گفتن. انگار اولین بار باشه شنیده باشه. از روش بلند شدم و دیدم مریم هم داره با کسش ور میره و هم داره هاج و واج به من نگاه میکنه. خودم رو یهو کشیدم روش و گفتم تو عاقلتری انگار به وقتش کاراتو کردی ولی بعدش حرصت زیاد شده. فاطمه داشت اشکاش در میومد. پاهای مریم رو آوردم بالا و گفتم خودت بگیرشون. حرف گوش کن شده بود. کیرم رو تنظیم کردم . تا ته فشار دادم. لازم نبود مقدمه بچینم. خودش با خودش حسابی ور رفته بود و کسش قرمز شده بود. یه آه عمیق کشید انگار کیرم از دیافراگم و حلقش رفته باشه تا زیر زبونش. شروع کردم تند تلمبه زدن. آه و ناله میکرد و خرناس میشکید از لذت. داد میزد: آرش داره منو میکنه. فاطمه ببین داره منو میکنه اسگل. فاطمه هم سینه های مریم رو چنگ انداخت و داد کشید: همه دارن تو رو میکنن. منم داشتم تو رو میکردم. مریم هم خنده ش گرفته بود و با دستاش پاهاش رو گرفته بود و سینه هاش داشت روی تنس لامبادا میرقصید از ضربه هایی که بهش وارد میشد و داد میزد تحمل کنی به آرش میگم کونت بذاره. فاطمه گریه ش گرفته بود و منم داشتم مریم رو سر و ته میکردم و از پشت گذاشتم تو کسش و هر پوزیشنی رو روش امتحان میکردم. لرزید و ارضا و اعتنایی نکردم و ادامه دادم. طفلک دیگه فقط ناله میکرد. فاطمه رفت و لباساش رو پوشید و برگشت و من هنوز داشتم مریم رو میکردم. فاطمه گفت آرش کونش بذار. دهنشو سرویس کن. من هنوزم دوست دارم و میخواست برای تو باشم ولی همه چی خراب شده میدونم. از عصبانیتت میفهمم.
یهو صدای زنگ در اومد. گفتم محمده. فاطمه دروباز کن. میخوام این صحنه رو ببینه. فاطمه باورش نمیشد. مریم میخواست از زیرم در بیاد. نذاشتم و تلمبه میزدم. فاطمه انگار ناگهانی خوشحال شده باشه رفت و محمد رو کشون کشون آورد که هاج و واج بود. بهش گفت بفرما دوست دخترت.
از روی مریم بلند شدم و دستم رو گرفته بودم روی کیرم و گفتم دوست دخترت. محمد سعی میکرد هم منو نگاه نکنه و هم مریمو. مریم نشسته بود روی تخت. محمد برگشت و از در رفت بیرون. قبل از رفتن گفتم نرو باهم بریم. گفت باشه و درو بهم کوبید. مریم عصبانی بود. رفتم طرفش. گفتم تو ارضا شدی منم باید بشم. فاطمه گفت چرا منو نمیکنی. من که دوست دارم. گفتم ولی من تو رو دوست داشتم. حالا میخوام فقط ارضا بشم تو این خونه. مریم رو هل دادم رو تخت و شروع کردم به کردنش. وحشی تر از قبل. انگار با سوراخ دیوار خودارضایی میکنم. چنان میکوبیدم تو کس مریم که چهارستون بدنش میلرزید. برشگردوندم و از پشت کردم تو کسش. کونشو انگشت میکردم تا جا باز کنه. صداش در نمیومد. یه تف انداختم رو کیرم و کردم تو کونش. مریم جیغ کشید و رو تختیشون رو چنگ زد. تلمبه میزدم و میزدم به کونش. فاطمه انگار خیالش راحت شده باشه از کون خواهرش گذاشتن و انتقامش رو گرفتن کنج اتاق چمباتمه نشست و شروع کرد به گریه کردن. چنان مریم رو میکردم که داشت عرق از سر و روم میریخت. مریم هم صداش در نمیومد و انگار میداد که کفاره گناهشو بده. انگار میداد که خلاص بشه. داشت آبم میومد از تو کونش درآوردم کردم تو کسش و گفتم قرص بخور دارم میریزم تو. داد و گریه کرد نه تو رو خدا. گفتم پس بخورش نمیخوام آب حروم شه. گفت باشه. برگشت و کردم تو دهنش. دو تا تلمبه زدم و ریختم تو حلقش. مکید و لیسید و فهمیدم این کاره ست و بدش نیومده. ولش کردم و برگشتم آشپزخونه. لباسام رو پوشیدم و از خونشون زدم بیرون. تو کوچه شون دیدم محمد تو ماشینش نشسته و داره سیگار میکشه. زدم به شیشه که اونم در رو باز کرد. نشستم و اونم ماشین رو روشن کرد. گفت مرسی آرش. تقصیر خودم بود ولی خب زیاد جلو نرفته بودیم.
گفتم بمیری که فقط من تحقیر شدم با این لاشیا… یه سال دیگه باید برم تست ایدز بدم. تا اونموقع هم عشق و عاشقی تعطیله.
پایان

آرش


👍 0
👎 0
62110 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

391943
2013-07-15 14:17:48 +0430 +0430
NA

اشتباه کردی عزیزم…جا داره از پدرومادرم بخاطر کسب این موفقیت تچکر کنم…حسین جونم دوست دارم عشقم:-*:-*♥♥:x:x:x

0 ❤️

391944
2013-07-15 14:43:53 +0430 +0430
NA

مگه زنهای شهر شما دو تا شرت میپوشن اولی توی رقص درآوردی انداختی پشت مبل دومی رو تو آشپزخانه پیش خواهرش مریم درآورد

0 ❤️

391945
2013-07-15 15:06:05 +0430 +0430
NA

neda-17 میشه دقیقتر بگی؟؟؟ کدوم موفقیت؟؟؟
داستان جالبی بود…

0 ❤️

391947
2013-07-15 16:20:08 +0430 +0430
NA

نخوندم ولی افرین جالب بود

0 ❤️

391948
2013-07-15 17:17:05 +0430 +0430
NA

خدا میدونه مریم خیالی داستانت تو واقعیت چه چوبی بریده تو کون نشستت که داری تو تخیلاتت ازش انتقام میگیری.مریم دمت گرم!!!

0 ❤️

391949
2013-07-15 17:41:42 +0430 +0430
NA

:? :? :? باور کنم داستانو؟؟؟؟
:^o :^o :^o :^o :^o با عقل جور نمیشه…
:D :D :D :D خاااااااااااالی بند نگفتی کی از خواب بیدارت کردن و الا چند سالته اگه اون موقع سال 42سنت30بوده؟ :D

0 ❤️

391950
2013-07-15 18:53:48 +0430 +0430
NA

خوب بنده خدا وقتی فاطمه از دستشویی اومده بود و رفتن تو آشپزخونه دوباره شورتش و از پشت مبل در آورده بوده پوشیده بوده دیگه. اینم دوباره درش آورده.
تخیلتون و به کار بندازین دیگه نویسنده که نباید همه چیو مو به مو توضیح بده که !!! والله
شوخی بودا. این ایراد و خودم هم دیدم امیر جان

0 ❤️

391951
2013-07-15 20:44:20 +0430 +0430
NA

یعنی دوستتو گاییدم …چه حوصله ای داری اینهمه نوشتی …از تند خوانی نصرت استفاده کردم …و 2-3 خط در میون خوندم نیم ساعت طول کشید … ببین من , خدایه سکسم … تو هم پسر سکسی و دختر بازی هستی ولی خیلی جاها اغراق کردی و خیلی تخیلی عمل کردی… آممممممممآآآآ…کلا کلمه هاوجملات در نهایت کل داستان به درازا تو کونت …

0 ❤️

391952
2013-07-16 01:19:26 +0430 +0430
NA

خیلی زیادبود

0 ❤️

391953
2013-07-16 01:22:07 +0430 +0430

من که نخوندم ولی تو باید بری ترکیه فیلم نامه واسه سریال های طولانی و مسخرشون بنویسی

0 ❤️

391954
2013-07-16 03:45:22 +0430 +0430
NA

کیر مینه عولی خدا بیامرز تو بینیت نشسته رمان نوشته

0 ❤️

391955
2013-07-16 05:25:43 +0430 +0430
NA

داداش داستانت تخمی تخیلی بود لاف توش زیاد بود
در کل:(((حال نکردم!!!))

0 ❤️

391956
2013-07-16 05:28:50 +0430 +0430
NA

زیاد لاف زدی تخمی تخیلی بود
درکل کس شعر بود

0 ❤️

391957
2013-07-16 06:03:44 +0430 +0430
NA

ایول جنده رو باید کرد ولش کرد

0 ❤️

391958
2013-07-16 06:11:36 +0430 +0430

داستان رو نخوندم ولی نظراتو خوندم
دمتگرم که کس شعر نوشتی
تا بهت فوش بدن روحم شاد شد
کیرم تو روحت

0 ❤️

391960
2013-07-16 12:03:35 +0430 +0430
NA

چه باحال فوش و فوش کشی کاش منم کیر داشتم فوش میدادم

0 ❤️

391961
2013-07-16 16:00:28 +0430 +0430
NA

با وجود اینکه اینکه بنده و جناب آرش خان در سلیقه های سکسی خیلی با هم فرق کنیم ولی این داستان به عنوان یک نوشته ی پورن خیلی خوب بود . نمی شه که همه کارها مطلقن بدون ایراد باشند و این کار هم همینطور. ولی به جز یکی دو تا ایراد کوچک یک نوشته ی پورن خیلی خوب محسوب می شد. کاشکی اون کس مغزایی که اسم خودشونو می ذارن داستان نویس می اومدن و یک نگاه می انداختند ! شاید کمی یاد می گرفتند . یک مثال برای روشن شدن موضوع می زنم: ببینید دیدید توی داستانای کس مغزای پاستیل خور وقتی از قد و وزن و طول و عرض معامله ی فرضی و خیالی خودشون زر زر می کنند آدم مشمئز می شه ولی اینجا هم نویسنده در مواردی آلت خودشو توصیف کرده بود و حتّا طولش را گفته بود اما آدم بدش نمی اومد . و خیلی نکات مثبت دیگه با وجود اینکه کاملن معلوم بود که یک نویسنده ی حرفه ای این داستان را ننوشته و اصلن این هم یکی از نقاط مثبت این داستان محسوب می شد. اثر آماتوری بودن. اون ایراد کوچک هم استفاده از نامگذاری های مختلف برای آلات و ادوات بود!!! ببینید بین یک نوشته ی یوروتیک با نوشته پورن تفاوت بنیادی وجود داره. در نوشته ی یوروتیک اشکالی نداره که نویسنده از کلمه ی آلت یا تشبیهات غیر مستقیم استفاده کنه. و اصلن بهتره که از اون کلمات کاف دار استفاده نکنه. البته نه اینکه دیگه از شور به در کنه و اثر یوروتیک تبدیل بشه به متون قابل استفاده در مجله ی خانواده ی سبز! ولی حتّا در آثار یوروتیک هم نباید نوشت “واژن” یا “مهبل” اینها اسامی علمی هستند و برای متون علمی سکسولوژی کاربرد دارند ولی نه در داستان سکسی. و از این بدتر نوشتن “کلیتوریس” بود که داخل پرانتز توضیح بدی (چوچول) و یک اشتباه بزرگ دیگه هم استفاده از کلمات مختلف برای این موارد بود یعنی یکجا بگی آلت یکجا بگی پنیس یکجا بگی کیر یکجا بگی معامله و … این اشتباهه . اون کلمات سه گانه کاف دار از ابتدا انگار برای نوشتن داستان های پورن وضع شده اند . پس ازشون به جا بهره ببرید.
یاد اون جوک معروف افتادم که طرف میره کلانتری به عنوان شاهد یک ماجرای تجاوز, موقع تعریف کردن می گه اون مرده ک…ر شو در آورد که زنه می گه آقا مودب باش بگو آلت عذر می خواد وادامه می ده و می رسه به اینکه می گه نمی دونم می خواست ک…ن این خانم بذاره یا…که زنه می گه آقا مودب باش بگو باسن که طرف می گه یا…, خانم ببخشید اسم کستون چی بود؟!!!
اسم داستان هم خوب انتخاب نشده بود و خودم ابتدا کششی برای خوندنش نداشتم منظورم اینه که اسمش هوشمندانه وسکسی و جذب کننده نبود با اینکه بی معنی و غیر مرتبط هم نبود
به غیر از این یکی دو موضوع قابل اغماض و کوچک دوباره هم تکرار می کنم این متن یکی از داستانهای پورن خیلی خوبی بود که در این سایت خوندم

0 ❤️

391962
2013-07-17 19:11:24 +0430 +0430

بابا کمر…زیاد فیلم دیدی فکر کردی اونا از اول تا اخر فقط تلمبه میزنن.نه داداش برو جونم برو جایی دیگر بنگار فیلمنامتو…این داستانت دوساعت فقط داشتی میکردی.برو جایی دیگه بنگار

0 ❤️

391963
2013-07-19 20:58:42 +0430 +0430
NA

تو از همچى بدت مياد و درمورد اين كه اشتباه كردى يا ن؟گزينه3 هيچكدام
راستى داستانتم كامل نخوندم

0 ❤️