اولین حس

1393/04/10


سلام به همه دوستانی که عضو این سایت هستنو بازدید میکنن اسم من …اصلا اسم من مهم نیست
مدت زیادی از رابطه من با دوس پسرم نگذشته من 18 سالمه باقد 167 و با وزن 66 کیلو نمیدونم چرا یهو تصمیم گرفتم این مطلبوبنویسم ولی خوب دلم میخواد خالی شم
بذارین از اول همه چیوبراتون بگم من دقیقا پارسال بود که با … اشنا شدم اونم به طرز باور نکردنی عجیب ! دقیقا آواخر اسفند بود که میخواستم به یکی از دوستام اس ام اس پیشواز تبریک سال نو رو بدم که چند دفعه بهش اس و ز زدم ج نداد تا اینکه ب دوستم زنگ زدم دیدم یکی گوش ور داشت ولی جوابی نداد منم یه جورایی از دستش ناراحت شدمو دیگه بهش اس ندادم تا اینکه دیدم اس داد شما؟ منم با حالت شوخی گفتن الاغ شیلا ا م دیگه دیدم جواب داد من دوستشم شماره ی من بود که داده بود منم خیلی مودبانه پرسیدم پس میشه شمارشو بدید ممنون میشم اونم گفت شمارشو ندارم منم نمیدونم یه حسی که خودم نمیدونستم کنجکاویه یا … پرسیدم ببخشید کدوم دوست شید اسمتون چیه اخه من تمام دوستایه هستیو میشناسم اونم اسمشو گفتو منم تازه دوهزاریم افتاد که پسره منم ازش تشکر کردمو بهش اس دادم که مزاحمتون نمیشم مرسی ولی شاید باور نکنید ولی یه حس عجیبی داشتم نمیدونستم یه حس غیر قابل تعریف هم دلم میخواست بهم دوباره اس بده و سر صحبتو باز کنه همم از دوستی میترسیدمو آیندشو روشن نمیدیدم مدام تو ذهنم کلنجار این قضیه بود که من چرا ندیده و نشناخته دلم میخواست اون بهم زنگ بزنه که دقیقا نفهمیدم کی به پارک رسیدیم من تمام فکرم پیش اون بودو حواسم به اون بود ولی سعی میکردم این قضیه رو به رویه خودم نیارم و رفتم تو ماشین نشستم همش گوشیمو چک میکردم من از دخترایی نبودم که با هر جور پسری راحت باشمو بهشون پا بدم و به قول همه آبم با همه تو یک جوب نمیرفت که چند روز بعد دیدم یکی به گوشیم رنگ زده و داره به قول معروف نمک و مزه میپاشه منم 2 تا فوش آبدار بهش دادمو قطع کردم ولی یه حسی بهم میگفت خودشه منم حوصله نمک پاشی دیگرانو نداشتم و جوابشو ندادم تا خودش اس ام اس داد ببخشید قصدم دوستی بود نه مزاحمت منم نمیخواسنم با کسی دوس بشمو ردش کردم که گفت اس ام اس آخررو میدم اگه فکر میکنی که مزاحمم یا مثل بقیه ی پسرام دیگه مزاحمتون نمیشم که وقتی اس ام اسش امد یه لحظه خون به مغزم نرسید نمیدونم یه حس خوبی داشتم بهش حتی از خودم تعجب کردم چون دختری نبودم که از هر کسی خوشم بیادو به عاشق کور بشم ولی قبول کردم تا اینکه قرار یه ملاقات گذاشتیم که همو ببینیم منم امدمو دیدمش همش استرسو و دلشوره داشتم که اون چه شکلیه من از اون خوشم میاد اون چه طور از من خوشش میاد؟ تا اینکه به گوشیم زنگ زدو از دور منو شناخت و امد جلو من داشتم میموردم چون تجربه دوستی نداشتم قلبم میزدو همش ازش فاصله میگرفتم که نزدیکم نشه اونم میخندیدو ترس و دلشوره منو حس میکرد و بهم گفت فکر نمیکردم به این خشگلی باشی برعکس همه ی دخترا که از تعریف پسراخوششون میاد من زیاد این جوری نبودم و 90% افراد بهم میگفتن صورت خیلی خشنگی داری ولی خودم احساس میکردم که اگه جدی بگیرمشون 2د تا گوش دراز پیدا میکنم!!! ولی نمیدونم من زیاد ازش خوشم نیومد با اینکه صورت خشنگی داشت شاید با اونی که تو ذهنم تصورش کردم خیلی فرق داشت ولی با این حال جند هاش حرف زدناش و حتی اون صورت مظلومش به من آرامش میداد. تا اینکه ازش خوشم امد و یه جورایی ته دلم نشست که بعد چند وقت بهم گفت قصدش با من ازدواج با این حال زیاد خوشم نیومد چون آدمایی رو که یهو بدون شناخت کافی به آدم پیشنهاده ازدواج میدنو یه احمقبه تمام عیار میدونستم! و البته اونم تو این زمینه هیچ دروغی بهم نگفته بود. من اوایل زیاد حرفاشو جدی نمیگرفتم و ته دلم بهش میخندیدم که یه دفعه که این بحث پیش اومد زدم زیر ختده که گفت چته؟ منم گفتم ببخشیدخیلی حرفت مسخرس واحساس که نه مطمعن بودم ناراحت شد تا اینکه بعد از چند روز دیدم ناراحت و وقتی علتشو ازش پرسیدم سردردو بهانه کردو وقتی خیلی اسرار کرد اونم گفت به خاطر نیاز جنسیم یه لحظه آب سردو انکار ریختم سرم منم با حالت خیلی تندی بهش گفتم تو چه جور آدمی منو فرض کردی؟ بدون اینکه فرصت جواب بهش بدم گوشیو روش قطع کردمو بهش اس ام اس دادم خیلی پستی دیگه شمارتو نبینم بای. اونم چند دفعه زنگ زد منم جوابشو ندادم تا اینکه اس ام اس داد من برای این کار تورو نمیخوام فقط برای ازدواج میخوام یه نفر پولی با هاش سکس میکنم خیلی ناراحت بودم تو فکر بودم قطره قطره اشک میریختم که بهم اس داد دیونهههه من که این کارو نکردم اینکار قند تو دلمآب شود که یک ماه بعد به بهونه رابطه با من گفت تولدم و واسه کادو میخوام با هم رابطه داشته باشیم که من همون رفتار دفعه قبلمو تکرار کردم ولی وقتی یاده نگاهش میوفتادم نا خدا گاه میخندیدم که وقتی دوباره بهم اس داد قبول کردمو خر خر شدم با اینکه اصلا راضی نبودم و از سکس تنفر داشتم ولی دلم نمیخواست از دستش بدم و دلو عقلم با هم در کش مکش بودن و چند دفعم میخواستم برگردم که پشیمونم کرد و رفتم خونشون یخ یخ بودمو همش ازش فاصله میگرفتم که دستمو کشیدو تو گوشم حرف زد بی حس بودمو هیچی نفهمیدم تا اینکه آروم آروم بوسم کردو دکمه هامو باز کرد و لباسمو در اورد با اینکه نمیخواستم ولی بی حس بودم حس ازضا نبود یه حس شک بودبعد سوتینمو ذر اوردو با سینه هام بازی کرد و خوردش بعد شلوارمو در اوردو برام لا پایی زد شاید باورتون نشه ولی من تا اون موقع کیرو ندیده بودمو و حتی فیلم سوپر!! و یه جورایی برام تعجب آور بود بعد تو باسنم کردو من که هنوز تو شوک بودم دردشو حس نکردم فقط مثل منگا شده بودمو که تو جلوم کردو در اورد که انکار برق منو گرفته باشه میخواستم بلند شم که منمو سریع گرفت و نذاشت برم لباموخرد منم نمیدونم چرا ولی بی اختیار لباشو خوردم که تونستم یهو از دستش در برم که منو از کمر گرفتو دوباره منو خوابوند نمیدونم حسم ارضا نبود ولی وقتی چشاماشو خمار میدیدم خوشم میومد صدای نفساش همه چیزش برام یه حس خاص بود حتی وقتی تو گوشم نفس نفس میزد بی حس میشدم که یهو ارضا شدو آبش لای سینم پاشید بعد چند دقیقه حالت شوکم تموم شد که اومد بغلم بخوابم منم زدم زیر گوشش و با حالتگریه گفتم مگه قول ندادی … میخواستم از در خارج شم که جلمو گرفتو گفت تو چشاش با حالت یه بچه گربه ی زیر بارون نگاه کردمو بهم گفت میدونستی چشات سگ داره این حرفم زیاد و قریبا از همه شنیده بودم که بهم گفت الان تو زن منی این سندش که از جلو کردمت میخواستم بزنم بکشمش که بهم گفت هیکل سکسیو استانداردی به شدت داری در ضمن حلقوی هستی پرده نداری و با خنده گفت رسیدی بهم اس بده که منو نزدیک خنمون رسوند و گفت خانومم اس یادت نره وقتی که رسیدمخونه احساس خجالت میکردم از این که تو چشم پدر و مادرم نگاه کنم که بعد چند روزوقتی داشتیم باهم حرف میزدیم گوشیم به مامانش داد و مامانش قیلی مهربونو متین بود با حالت خنده الو گفت منم که هول شدم نمیدونستم چی بکگ که گفتم فکر کنم خط رو خط شده قطع کردمو
که خودش زنگ زدو گفت دیونه چرا قطع کردی؟ گفتم که زنمی منم خندیدمو چند بار دیگه با هم رابطه داشتیمو اون کل خانوادش در جریان ازدواج منو اون بودنو من فقط مادرم میدونست ولی بهم نرسیدیم چون یک سری اتفاقات بد پیش اومد که بهم اعتمادو از دس دادو و با یک سری کارام اذیتش کردم ولی اون تا آخرین لحظه پام موند چه قدر دلم براش تنگ شده حتی واسه اون خماری چشماش منم چون احساس کردم بدون من شاد تره دیگه ولش کردم ولی به عنوان ضمانت من تو زندگیم بهش قول دادم که بعد اون نه دیگه ازدواج کنم نه با کسی دوس شم ولی هنوزم با این همه اتفاقات براش میمیرم.

نوشته:‌ silente


👍 0
👎 0
25209 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

425217
2014-07-01 06:08:39 +0430 +0430
NA

Koseshery Bish nabod

0 ❤️

425219
2014-07-01 09:58:41 +0430 +0430
NA

معلومه جنده تشريف داشتين خانم

0 ❤️

425220
2014-07-01 10:03:08 +0430 +0430
NA

الان کست گهی شده؟ننویس جقی

0 ❤️

425221
2014-07-01 10:13:48 +0430 +0430
NA

بابا وقتی ک کسو شعر میگید سعی کنید حد اقل غلط املایی نداشته باشید من که مردم از بس یک خطو دوبار خوندم

0 ❤️

425222
2014-07-01 11:13:21 +0430 +0430
NA

یادش بخیر منم یه سکس همینجوری داشتم به هر حال : کس مامان جونت لاشی

0 ❤️

425223
2014-07-02 01:49:09 +0430 +0430
NA

شبیه انشای بچه اول دبستان بود
اینو دوس دارم ، اونو دوس ندارم… خییییییییییییییییییییییییلی مسخره بود خیییییییلبی

0 ❤️

425224
2014-07-02 01:50:27 +0430 +0430
NA

فک کن اگه ادبیات قرآنم همی ریختی بود چقد باحال میشد چقد میخندیدیمbiggrin

0 ❤️

425225
2014-07-02 06:31:03 +0430 +0430
NA

ای بابا کس و شعر ننویسید بزارید سرگرم باشیم
اصلا …
ولش کن حوصلتو ندارم

0 ❤️

425226
2014-07-02 08:50:35 +0430 +0430

بابا سلنتا
چه جالب بود…
شاااد باااششیییی

0 ❤️

425227
2014-07-02 08:53:54 +0430 +0430
NA

خشنگ؟؟؟؟!!!
کسشعر نگو جنده
چکیده داستان: با یه پسره دوست شدم. منو کرد. خواست باهام ازدواج کنه که نشد. پایان.
بسه دیگه این تخمی تخیلیا

0 ❤️

425228
2014-07-02 09:00:34 +0430 +0430
NA

چون آدمای پاک بقول شما کیر طرف لاشی می افتند تا عدالت بر قرار بشه

0 ❤️

425230
2014-07-02 19:25:28 +0430 +0430

شما فقط حشری بودی عزیزم
بیخودی اسم عشق و عاشقی رو این رابطه ها نذار
عشق پاک و مقدسه.ارزش داره.لیاقت میخواد.نه اینکه با چند تا اس یه زنگ و کنجکاوی عاشق شد
درضمن پسری اگه واقعا دختری رو بخواد تا ازدواجش که مطمئن نشده به هم میرسین ازش سکس نمیخواد
فکر آینده و آبرو اون دخترو میکنه نه فکر دودول سیخ شده ش رو

0 ❤️