اولین سکسم تو دوران دانشجویی

1395/02/19

سلام این داستانی ک میگم واقعیت و نیازی نیست از خودم در بیارم چیزی
من دانشجو رشته حسابداری در یکی از شهر ها هستم
دوران دبیرستان با زید بازی گذروندم اصلا تو فاز این جور چیزا نبودم ی یهو چشم باز کردم دیدم دانشگاه میرم زندگیم عوض شده
ترم 1 با 2 همینجوری گذشت سرم پایین بود اخه از دوستام درباره دانشگاه پرسیده بودم
بهم گفته بودن هر چی سر بزیر تر ساکت تر باشی دخترا سمتت میان منم سر ب زیر میرفتم می اومدم واقعیتم همینجور شد بعد از چند مدت خودمو تو اکیپ دانشجویی پیدا کردم
اکیپ ما تشکیل شده بود از چندتا پسر با دختر تو بین اونا ی دختری بود ک با نگاه خاصی ب من نگاه میکرد تو هر بحثی با من هم عقیده بود اسمش شبنم بود دختری پا ب سن گذاشته ک تازه دانشگاه میومد متولد 68 بود موهای بلوند دماغ عملی سفید ی خورده تپل کلا دختر سکسی بود ک همش با مانتو های باحال میپوشید با ساپورت هروز ک میگذشت انگار دیدگاه اون نصبت ب من شدید تر میشد تا زمانی این اتفاق افتاد ک یکی از دوستاش ب من خبر رسوند ک از من خوشش میاد
منم قبول کردم شد دوست دختر ما هر روز ک میگذشت دوستام میگفتن چیز مالیه محسن بزن توش من میگفتم ن من تو این فازا نیستم دوست دخترم در حد لبازی برای من کافیه هی میزدن سرم خاک تو سرت چیز ب این خوبی چرا اخه نمیکنی حتی ب جایی رسید ک دوستام میگفتن شمارشو بده ما بکنیم ی روز ک با هم دانشگاه رفته بودیم بعد اتمام کلاسا سوار ماشینم شد ک برگردیم ساعت 6 بود هوا تاریک ما ام تو پارکینگ دانشگاه طبق عادت ی لب ازش گرفتم گفتم خسته نباشی عشقم دیدم با ی نگاه ناراحت بهم نگاه کرد گفت فقط همین خندم گرفت شروع کردم ب لب بازی تو این حین تو حال خودم نبودم اخه یکی گوش منو بخوره اصلا شهوتم 100برابر میشه با دستم شروع کردم کسشو مالیدن دیدم چشمامو بزور باز میکنه نفس نفس میزد ی 20 دقیقه ای انجوری بودیم تا من گفتم بسه اون ناراحت شد گفت چرا؟؟گفتم اخه اینجا تو پارکینگ خلاصه راه افتادیم تا بریم خونه تو اتوبان دراز کشیده بود رو پاهام هی با کیرم ور میرفت منم داشتم از شق درد میمردم نزدیکای ی سفره خونه شدیم ک همیشه اونجا میرفتیم گفتم بریم ی قلیون بکشیم بعد ببرمت خونتون گفت بریم خلاصه رفتیم تو لژ شروع کردیم قلیون کشیدن کسشعر گفتن حدود 15 گذشت دیدم اومد بغلم از لب گرفت منم شروع کردم لب بازی اونجا بود ک دیگه ب جاهای باریک کشید دکمه های مانتوشو باز کردم و سینشو در اوردم تا اونموقع ندیده بودم سینه هاشو فقط میدونستم ک واقعا 85 سایزش بزرگه تا دیدم اصلا کفم برد سفید بزرگ نوکشم صورتی بود چ نوکی ام داشت شروع کردم خوردن لب بازی شهوت جفتمون بالا رفته بود نمیدونستیم چیکار کنیم حدود 1 ساعت اونجا موندیم تا دیگه زد بسرم ک ببرم بکنمش راست میگن رفیقام بهش گفتم شبنم اینجا نمیشه میخوای بریم جای سکس کنیم اول ی تردیدی کرد بعد گفت بریم گفتم باشه سریع حساب کردم زنگ زدم ب دوستم محمد جواب داد گفتم محمد خونه خالیه براه من با یکی بیام گفت اره فقط زود بیا تا اون اوک داد سریع سوار ماشین شدیم حالا مگه شبنم ول میکنه محسن قول بده کنارم باشی قول بده منم میگفتم قول دادم
محسن من میخوام اولین سکس عمرمو با تو داشته باشم من تو رو دوست دارم از این شعرو ورا تا رسیدم ب خونه زنگ زدم محمد اومد پایین گفت این کلید در و پنجره ببند تلفن زنگ خورد جواب نده آیفونم زنگ خورد جواب نده گفتم اوک گفت کیه گفتم اون یهو دیدم چشمام دوتا شد محسن اینو از کجا اوردی چقدر خوبه گفتم برو کاریت نباشه خلاصه با شبنم رفتیم تو تو راه پله ازم لب میگرفت همین ک رسیدم تو خونه بغلش کردم گذاشتمش رو مبل دیگه نفهمیدم چی شد شروع کردیم لب گرفتن لبای گوشتی داشت شروع کردم ب گردنشو خوردن دست بردم دکمه های مانتوشو باز کردم اونم تیشرتمو از تنم در اورد از زیر ی تاپ قرمز پوشیده بود سریع تاپ در اوردم اصلا همینجور موندم تن سفید با سینه های 85 وای اصلا باورم نمیشد چ بدنی داشت سریع سوتین باز کردم شروع کردم خوردن سینه هاش شبنم چشمام ب زور باز میشد ی ناله کوچیک میکرد باز چشماشو میبست نفساش تند تند شده بود دیگه تحمول نکردم دستمو بردم سلپورتشو از پاش در اوردم شلوار خودمم همینطور ی شرت سفید پاش بود واقعا سفید بود ی دونه خالم نداشت شروع کردم باز لب گرفتن دستمو اروم کرد تو کسش دیدم چقدر خیسه شبنم داشت تو شهوت خودش می سوخت دیدم دیگه تحمل ندارم شرتمو در اوردم بر اونم در اوردم یهو دیدم شبنم حولم داد زمین شروع کرد منو خوردن از لب ب پایین همینجور ک میرفتم ی حسی تو تنم بود ک قابل گفتن نیست نمیشه بیان کرد تا شروع کرد ب ساک زدن چقدر خوب با اون لباش ساک میزد واقعا حس میکردم با ی پورن استار دارم سکس میکنم بعد ساک زدن رو موبل دراز کشید میخواستم از کون بکنمش هر کاری میکردم تو نمیفرست مجبور شدم برم از اتاق ی کرمی چیزی پیدا کنم رسیدم ب میز آرایش مادر محمد اونجا کرم بود برداشتم رفتم پیش شبنم کرم زدم بای فشار آروم ی خورده رفت تو دید شبنم رنگ پرید گفتم شبنم تکون نمیخورم تا جا باز کنه ی خورده اونجوری موندم درد شبنم کمتر شد آروم آروم تلبه زدم تا اینه ک دردش افتاد سرعت منم زیاد شد ناله های شبنم بیشتر ی خورده ک زدم شبنم گفت از جلو گفتم ن گفت ببین تو مال منی از جلو بزن منم از رفیقام ی چیزای شنیده بودم ک از کجا بفهمم پرده داره یا ن دستمو ک کردم توش دیدم پرده نداره بعدش تو دلم گفتم اولین سکس عمرته یعنی هههه برگردوندمش ی خورده با کسش ور رفتم کردم تو چ حرارتی داشت داغ بود باور نمیشد واقعا فک کنم چندتایی تلمبه زدم ک فهمیدم داره آبم میاد سریع کشیدم بیرون ریختم رو شکمش ی گوشه ولو شدم چند دقیقه ای گذشت چشمام بسته بود چشمامو باز کردم دیدم شبنم لباس پوشیده بهم میگه نمیخوای بریم خلاصه لباسامو پوشیدم زنگ زدم محمد کلید خونشونو دادم بهش سوار ماشین شدیم ک برسونمش حالا مگه ول میکرد من تو رو دوست دارم تو فلانی بیساری معلوم نبود چندمین سکسش بود ب من گفته بود اولین باره خلاصه رسوندمشو برگشتم خونه تو راه دو سه باری زنگ زد ج ندادم دیگه پیچیدم تو دانشگاهم هر از گاهی همو میبینیم ولی سرشو از خجالت پایین میندازه میره منم یاده حرفاش میفتم خنده ام میگیره
سرتونو درد اوردم اگه کم کاستی داشت شرمنده
ولی واقعیتو نوشتم چیزی بود ک اتفاق افتاده بود

نوشته: شاعر مریض


👍 2
👎 4
27344 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

540231
2016-05-08 19:39:45 +0430 +0430

چرا تکراری میذارید؟ :(

0 ❤️

540239
2016-05-08 19:58:47 +0430 +0430
NA

ببخشید هر روز دیدگاهش نسبت به من بیشتر میشد یعنی چی؟؟؟ :(

0 ❤️

540255
2016-05-08 20:15:12 +0430 +0430

رسیدم ب میز آرایش مادر محمد اونجا کرم بود برداشتم رفتم پیش شبنم کرم زدم بای فشار آروم ی خورده رفت تو دید شبنم رنگ پرید گفتم شبنم

والا حرف خاصی ندارم بزنم جز اینکه از این لحجه ی شیرینی که باهاش داستان نوشتی هر چه سریعتر پرده برداری کن ?

عجیب عاشقش شدم :D

0 ❤️

540327
2016-05-09 09:02:29 +0430 +0430
NA

بحق چیز های نشنفته

0 ❤️

540341
2016-05-09 10:54:55 +0430 +0430

1.پا به سن گذاشته یعنی این که به میان سالی و پیری نزدیک شده
2.این چه لهجه ایه؟تخمی تخیلی !!!کدوم شهری؟؟؟؟؟
3.تو داستان های این سایت ما ممه ی زیر 80 نداریم مال شما هم اسثنا نبود
4.سر به زیر میای سر به زیر میری؟؟؟؟؟!!!کی بت این کسشرا رو تحویل داده؟؟؟؟؟عجیبه والا

0 ❤️

540496
2016-05-10 17:40:40 +0430 +0430
NA

یاد جواد خیابانی افتادم

0 ❤️