اولین و آخرین بار

1390/07/26

سلا م
اسمم سامانه 26 سال دارم اهل کرجم و دان 4 تکواندو هستم
برای این از تکواندو گفتم چون به اولین و آخرین سکسم ربط داره . حدود 21 سال داشتم که بعد از چند مقام قهرمانی تو کرج معروف شده بودم دخترای مقام دار رو هم میشناختم بعضی موقعها تو پارک با هم تمرین میکردیم وگهگاهی باشون کوه میرفتیم آخرین سانس باشگامون 8 تا 9.5 بود موقه مسابقات که میشد این سانسو اشغال میکردیم و تمرین میکردیم دخترا هم میومدن اگه کلاس خلوت بود با هم تمرین میکردیم توشون یه دختر بود به اسم لادن (مستعار) که ساک همراهش میاورد اما به ندرت تمرین میکرد اگه به جنیفر لوپز بدیم 100 من به این دختر نمره 75 رو میدم خلاصه مسابقات قهرمانی نوجوانان دخترا بود که لادن خانوم شروع به تمرین حرفه ای کرد و هر جلسه میومد تمرین . تمرین تکنیک باشگاه رو معمولا من میدادم و روی هوگو(ضربه گیری که روی بالا تنه بسته میشه) تمرین میکردیم.

یه شب به عنوان حریف تمرینی لادن خانوم رو برداشتم نزدیک میشدیم دور میشدیم حمله زد حمله میزدیم تا اینکه استاد گفت سامان 20 دقیقه اخر رو بدنسازی کار کنید هوگوهارو در اوردیم گفتم همون حریفا دو به دو پاهای همدیگرو بگیرین واسه شکم رفتن البته روی پای دخترا هوگو رو مینداختیم بعد پاشونو میگرفتیم پاهای لادن خانوم نگه داشته بودم بچه ها هم میشمردن من حواسم به بچه ها بود که همه برن که یک دفعه چشمم خورد به لباس خیس لادن که چسبیده بود به سینه های برجسته و سفتش که در حین شکم رفتن یه کم هم سینه هاش نمیلرزید یه طوری شده بودم یه نگاه انداختم بین پاهاش دیگه حال خودم رو نمیفهمیدم توی بالا پایین رفتنا بند شورتش و خط وسطه التش معلوم بود خیره شده بودم به این صحنه که یه لحظه تو چشمای لادن نگاه کردم دیدم با عصبانیت داره منو نگاه میکنه اون لحظه اب شدم رفتم تو زمین تا اینکه نوبت گروه مقابل شد الت تناسلیم بزرگ شده بود داشت ابروم میرفت خلاصه پامو نگه داشتو منم خودمو زدم به اون راه داشتم شکم میرفتم که دیدم اونم خیره شده به الت من که هرچی خون تو بدنم بود انگار رفته بود توش و از لای پام داشت تنوره میکشد منم جهت تلافی با اخم بهش نگاه کردم تا نگاهش به من افتاد و اخم منو دید اول یه عشوه دخترانه اومد بعد من خندم گرفت و اونم لبخند زد و ماجرا از اینجا شروع شد.

طی چند هفته لبخندهای ما تبدیل شده بود به لمس بدن همدیگه بعد از باشگاه میبردم میرسوندمش عاشق لحظه پیاده شدنش بودم اینقدر میبوسیدیم همدیگرو که برگشتنی حال رانندگی نداشتم یه شب بهش گفتم چرا اون اولا تمرین نمیکردی گفت فقط برای دیدن تو میومدم و بین بقیه پسرا هم خجالت میکشیدم تمرین کنم اینو که گفت عشقم بهش چندبرابر شد سرتونو درد نیارم گذشتو گذشت تا رسید به یه عصر لعنتی که عروسی دعوت شدیم و من پیچوندم و نرفتم زنگ زدم به لادن گفتم بیا میخوام تندیسامو بهت نشون بدم با اکراه قبول کرد دم در زنگ زد به گوشیم من درو باز کردم و توی راه پلرو نگاه کردم هیچ کس نبود گفتم بیا تو اومد تو بعد از پذیرایی گفت نمیخوای تندیساتو نشونم بدی گفتم تو اتاقمه بریم وارد اتاق که شدیم نشست روی تختم و من تنذیسامو بهش نشون دادم یه تی شرت قرمز تنش بود با یه شوار کشی که منو وادار به چشم چرونی میکرد تا حالا اینطوری ندیده بودمش باسنش روی تختم گسترده شده بود حین صحبت بهش نزدیکتر شدم پام چسبید به پاش خیلی گرم بود سینه هاش از دخترای معمولی بالاتر بود و سیخ ایستاده بود اونم که ورزشکار بود معلوم نبود از حشریت سیخ شده یا همینجوریه با دست چپم بازوشو گرفتم خیلی بهش نزدیک شده بودم تو چشماش یه حالت مستی میدم لبشو بوسیدم بدون هیچ حرفی دستشو انداخت پشت سرم و محکم بهم چسبید ناخود اگاه افتادیم روی تخت باسنش لبه تخت بود و پای هر جفتمون رو زمین گردنشو خیس کرده بودم انقدر لیس زده بودم پشت کمرم رو به شدت دست میکشیدشروع کردم با التم وسط پاشو نوازش کردن یه شیار خیلی کوچیک زیر التم احساس میکردم پیرهنش رو از تنش کندم سینه هاش گرد و سیخ شده بود از پشت سینه هاشو گرفتم مثل اب که بریزی توی کیسه فریزر نرم بود التم رو روی شیار باسنش حرکت میدادم باورم نمیشد اینقدر باسنش نرم باشه مداوم بوسش میکردم دستمو بردم شلوارشو در بیارم که یه دفه دستم روگرفت گفت همه جای منو دیدی چرا خودت لخت نمیشی یه نگاه به خودم کردم راست میگفت همه لبسام تنم بود.

شروع به در اوردن لباسام کردم (قد 183 وزن 72 بدن کم مو و عضله ای و 19 سانت الت)تموم که شد سرم رو بالا اوردم دیدم لخت مادر زاد جلوم ایستاد باورم نمیشود با این بدن دارم سکس میکنم خیلی خوش اندام بود یک دفعه جفت پاهاشو گرفتم و خاکش کردم من ژل خودم درست میکنم با کتیرا خیلی لغزندست امتحان کنید یک کم کتیرا مالیدم به التم نمیدونستم کجاش بکنم بهش گفتم جلوت بازه گفت نه شروع کردم به مالوندن سوراخ پشتش محکم میمالیدم فکر کنم خیلی خوشش میومد چون باسنش رو میااورد عقب یکم که مالیدم دیدم یه اب سفید شفاف از واژنش میاد بیرون برگشت رو به من یه متکا گذاشتم زیر باسنش اومد بالا کیرم که تا حالا این صحنه هارو ندیده بود قیافش عین برج زهر مار شده بود انگار از کلاهکش داشت خون بیرون میزد پاهاشو انداختم روی ساعدم سوراخ کونش زده بود بیرون یه خط قرمز دورش بود و یه کم برجسته شده بود بهم گفت اینطوری تا ته میره تو من اولین بارمه دردم میگیره بهش گفتم یواش میکنم سر کیرم رو گرفت گذاشت در سوراخ کونش گفتم بهش چه حسی داری گفت در سوراخ کونم حس قلقلک اما تو دلم میترسم بوسیدمش و همون لحظه کلشو کردم تو گفت اخخخخخخخخ سامان در داره در بیار گفتم یه بار بره توش دیگه درد نداره بیچاره راست میگفت من کله کیرم بزرگ بود و حلقه کونش محکم کیرمو گرفته بود انگار کش شلوار انداختن دور کیرم دارن دارش میزنن تو همون حالت شروع کردم به خوردن گلوش خیلی از این کار خوشش میومد احساس کردم دور کیرم ازاد شده تا ته کردمش تو اخخخخ که چقدر گرم بود لادن یه جیغ کوچولو کشیدچند بار عقب جلو کردم بهش گفتم چه حسی داری گفت پرزای زیر کلاهک کیرت دردای فرو کردنشو جبران میکنه و حس لذتش دو برابر دردشه منم خوشحال شدم از اینکه اونم داره لذت میبره شروع کردم به تلمبه زدن دستامو از پاهاش ول کردم بعداز زیر دستاش رد کردم و محکم بغلش کردم اونم منو بغل کرذه بود و پاهاش دور کمرم بود کیرمو تا ته میکردم تو وقتی تا ته میکردم تو نفس عمیق میکشد بهش گفتم چطوریه گفت انگار که توش میخاره با عقب جلوکردن تو حس خارش جاشو به یه حس قلقلک نرم میده که هر لحظه بیشتر میشه من از تند تند عقب جلو کردن خوشم نمیاد یواش تلمبه میزدم صدای نفس عمیقش یه حس خیلی خوبی بهم میداد حدود 7 دقیقه داشتم تلمبه میزدم یه دفعه دیدم خیلی محکم داره بغلم میکنه گفتم چی شده گفت ادامه بده کشیدم بیرون فرو که کردم نالش رفت اسمون انچنان چنگی پشت کمرم کشید که زخم شد سینه هاش برای یه لحظه امد بالا تو همون حال داشتم کیرمو با تعجب فرو میکردم که دیدم از سری قبل تنگتر شده تا وسطاش کردم تو که دیدم حس خارشو قلقلکو فشار از اخرین مهره کمرم داره میاد بالا وای چه حسی بود تا ته کردم تو دیدم لادن بازوامو محکم داره فشار میده سر کیرم انگار دو برابر شده بود و دردش گرفته بود ابم با چنان فشاری پاشید تو کونش که فکر کنم تا معدش رفت در جواب اه اون منم یه اه کشیدم گردنشو خوردم و پیشانیشو بوسیدم بعد کیرمو دراوردم.و بعد از رفتنش بزرگترین حس پشیمونی بهم دست داد و الان 5 ساله که با هیچ کس سکس نکردم.

در اخر یه خواهش دارم از همه دوستان خواهر مادر زن ناموس ما هستن و ما ایرانی هستیم و ناموس پرست و این در شان ما نیست که این واژههای مقدس را تا این اندازه تنزل بدیم و در مورد انها این داستانها را چه واقعی و چه غیر واقعی بنویسیم حال انکه این عزیزان مورد پسند ما باشند یا خیر

خوشحال میشم نظراتونو بفرستین

نوشته: سامان


👍 0
👎 0
28311 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

303095
2011-10-18 22:43:26 +0330 +0330

چرا هرکی اينجا مياد يا دان ۴ کاراته اس يا قهرمان پرورش اندام يا کيرش سه متره يا…
کيرم تو اينهمه تخيل!

0 ❤️

303096
2011-10-18 22:54:33 +0330 +0330
NA

آفرین به این تخیل
ولی خوب نوشته بودی

0 ❤️

303097
2011-10-19 01:52:15 +0330 +0330
NA

خوبه اگر چه يك كم بعضي جاها غلو كردي در مورد خودت و التت ولي سعي كردي با اشاره به مسايل ريز سكس در عين عمليات حسي به خوانده منتقل كني

0 ❤️

303098
2011-10-19 02:06:24 +0330 +0330
NA

damet garm :))

0 ❤️

303099
2011-10-19 02:19:13 +0330 +0330
NA

سامان جان عزیزم با خودت درگیری ؟؟؟ تو که خودت یه داستان نوشتی این نتیجه گیری آخر داستانت یعنی چی؟؟؟؟
داستانتم زیاد بد نبود زیادم جالب نبود ، واقعا این حساسیتش منو کشته برای پرز میگم :)) :)) :))
صد میلیون دفعهمن و همه گفتن اینقدر طول و عرض و ارتفاع خودتونو با چیزتونو اینجا نگین

0 ❤️

303100
2011-10-19 04:33:28 +0330 +0330
NA

ریتم داستانت خوب بود ولی آخرشو خیلی خلاصه کرده بودی یه خورده بیشتر شاخه برگ بش می دادی بهتر بود … دیگه دختره نمیاد تمرین ؟

0 ❤️

303101
2011-10-19 05:23:43 +0330 +0330
NA

کس کشه خالی بند من خودم مربی بادی کلاسیکم ولی هیچ جای ایران باشگاهی رو ندیدم که مختلت تمرین کنن،کس کش!

0 ❤️

303104
2011-10-19 08:39:04 +0330 +0330
NA

کيُ نگ رِ
من شیفته اون اخلاق ورزشی شهوانیتم ، خیلیا رزمی کارن ولی خودشیفته نیستن :) ;)
برو بچه جون نمیگی اینجا کسایی هم باشن که حرفای چرتتو باور نکنن ، تمرین مختلط ؟ نوبری ها :d
ببخشید چی رو تختون گسترده شده بود ؟ بیا خودت اینو بخون دیگه نمیایی سایت =))
بله ؟ کتیرا؟ کتیرا رو واسه یه چیز دیگه استفاده میکنن ها ولی تو که گیاهی عشقته سریش رو هم امتحان کن شاید جواب بده ولی دیگه عمرا بتونی بیایی سایت داستانتو بنویسی =))
خانم خیلی ورزشکار بوده که به آب تو کیسه فریزر تشبیه کردی برو خالی بند :d
بد نبود، خوشم اومد اون اولاش جو باشگاه و جامعه ورزشی گرفته بودت خلافت آلت بود ولی تو خونتون دیگه بندو آب دادی =)) =)) =))

0 ❤️

303105
2011-10-19 09:02:32 +0330 +0330
NA

بابا اینجا شده دارالمجانین.داستانت چرت بود.بچه مثبت.ورزشکار.تو که کتیرا به (آلتت)میزنی حتما به سرت لیدوکایین میمالی و کاندوم میکشی روش؟مواظب باش خفه نشی.

0 ❤️

303106
2011-10-19 12:08:13 +0330 +0330
NA

به اونجا رسیدم که تمرین مختلط شد فهمیدم چرته نخوندم ای بابا

0 ❤️

303107
2011-10-19 15:17:46 +0330 +0330
NA

به نظرشماچرااكثرا دان 4دارن ياپرورش اندام كارميكن يامهم ترازهمه ميرن كامپيوتر طرفو درست ميكنن يا خانواده هاشون مسافرت شهرستان ميرن من كه نفهميدم شماچطور دوست عزيز

0 ❤️

303110
2011-10-19 21:14:43 +0330 +0330

بابا جون مادرت آدرس این باشگاهه رو میدادی!
همچین جایی توی مملکتی که پیاده روهاشو هم
زنونه-مردونه کردنه،واقعا کیمیاست.

0 ❤️

303111
2011-10-19 21:32:49 +0330 +0330
NA

کیر خوب رو زبونت میچرخه اما به کس و کون که میرسی میشه باسن واژن؟

کتیرا زدی به کیرت ؟ اتو مو هم زدی؟

جوون دوره عمامه بسران چهار زنه ای دیگه بیش ازین مخت گرا نمیده…

از کجا فهمیدی بیچاره راس میگفت درد داره؟ حتما …
نترس به کسی نمیگم مفعول بودی…
احتمال این داستان همون موقع به ذهنت رسید …

سایت تخمی ادمین تخمی تر داستانها که نهایت تخماتیک
آخرش معلوم میشه ادمین سایت یه آخوند بوده که جای رسیدگی به سایت داستان خوبارو میذاشته کنار برا جلق زدن و آشغالاشو حواله میکرده خلق الله…

0 ❤️

303112
2011-10-19 23:03:00 +0330 +0330
NA

ای کیر…
آخه کون میخ مجبورت کردن بیای داستان بنویسی؟
اگه نمینوشتی کسی ازت گلگی میکرد؟
آخه چی بگم؟ تو رو خدا کجای ایرانو دیدی دختر و پسر تو هر ورزشی با هم تمرین کنن؟ حتی شطرنج هم اینجوری نیس.
ولی تو که راس میگی.
کتیرا به کیرت زدی؟ ها؟ بابا خیلی جکی…
سی و سه پل 33 بار تو کون دروغگو…

ادمین جان ترو خدا داستان تخمی دیگه نذار.
یه داستان اعتراضی دیشب فرستادم که ازت خواهش میکنم بزاریش رو سایت…

0 ❤️

303114
2011-10-20 14:31:22 +0330 +0330
NA

سلام
این داستان این همه ایراد داشت گیر دادی به تمرین مختلط که چون شما ندیدی میگی نیست
هست عسلی منتها نه همه جا و برای همه

0 ❤️

303116
2011-10-20 20:19:16 +0330 +0330
NA

باشه داش.
شما که راس میگی…

0 ❤️

303117
2011-10-21 10:39:16 +0330 +0330
NA

بزن به چاک من مسئول هماهنگی دفتر پزشکی ورزشی کرج اشنا دارم تو یه سرچ دیدم تو 10 سال پیش به نام سامان در هیچ رده سامان نداریم دوست داری رزمیو؟جاناجانا بچم کس میخواد.اونم ورزشکارش

0 ❤️

303119
2011-10-30 15:25:30 +0330 +0330
NA

در مورد واقعی یا غیر واقعی بودن داستان باید بگم که غیر واقعی بود saman.asda

0 ❤️