این دختر خاله مردم آزار (۱)

1390/01/30

من 5تا دختر خاله یکی از یکی کس تر دارم واز 15 سالگی که یادمه وتوهمین سن هم بود که موتور سکس مارو همین دختر خاله ها استارتشو زدن چشمم دنبالشون بود وآرزوی کردنشون.اونموقع هم سنی بود که همه پسرها معا مله شون دستشون بودو چشمشون تو لاپاهای زن ودختر های فامیل وزن همسایه ها و…بعدش هم که دستشوئئ، ونصف روزامون به قول معروف تو دستشویی میگذشت…خودمونیم موقع جق زدن لحظه ای که میخواد ارضای اجباری بشین وآن هم با اون فشار شدیدو فوران شیر موز تاحالا قیافه خودتونوتو آینه دیدین ؟هر کی یادش بیاره که چه شکلی میشه! از قضا تو همین قروقی های دستشو یی بودم که چون کوه اتشفشان ،منی بود که پرتاب میشد به درو دیوار ،یهو دیدم یک جفت چشم بی حیا ودریده وکیر ندیده داره به کیر منه کس ندیده با چه تعجبی و ولعی نگاه میکنه که از ترس حیوونی کیر م وسطهای رنگ آمیزی به درو دیوار باقی آب تو گلوش گیر کردو حناق گرفت خودمم سکسکه.از ترس کونم که مبادا بزرگتر خانواده باشه همانطور شلوار پایین خشکم زد عرق بود که از صورتو چاک کونم بیرون میزد ضربان قلبم که نگو از شدت پالسهای شدید متوالی تبدیل به ممتد شده بودوچراغ روغن روشن ونزدیک بود که یاتاقان بشکنه بره تو اسبول مبارکم. چشمم که به مهاجم مزاحم سرخر دوخته شد عقربه از 1000 اومد به 10 وانگار اتیش از گوشهام وچاک کونم بیرون زد.حالا کی بود؟ این دختر خاله اکله گرفته کس زاغول بود که لحظه ارضا شدن درو باز میکنه واز تعجب دهانش باز میمونه وزودی دست میزاره رو دهانش ونیشش به حالت تمسخر باز میشه.کاش یکی از قطره های نازنین تو دهن این کس ملوک میفتاد.خندیدو در و بست. من موندمو شلوار پایین و کیر از نفس افتاده که زبونش بیرون افتاده بودو قیافه گریونه من که ای وای ابروم رفت وهمه الان میفهمن.هی به خودم فحش میدادم که چرا یادم رفت در وقفل کنم وهی داشتم با اب دستشویی بازی میکردم وتو فکر این رسوایی بودمو هی این پتیاره سر خرو فحش میدادم که ببین چه جوری این یه لقمه جق وزهر مارمون کردن ننتو(یعنی خالمو)خر(یعنی شوهر خالم )بگاد دختر .حالا تا عمر داریم مسخرمون میکنه.نره یه وقت به کسی بگه . من که بیرون بیا نبودم .میشنیدم که خیلی ها شاش بند شده بودن واخرش داداشم بلند گفت بچه چته اونجارو قرق کردی سیمان خوردی منم نه گذاشتم ونه برداشتم گفتم نه دوغاب خوردم بعد به خودم گفتم گه خوردم اسهال خوردم خار آخوندمحله ام گائیدم (این تکیه کلام شوهر خاله سیرابی خور کسکش بود).دیدم نه اینجوری نمیشه تا کی باید این تو بسط بشینم.گفتم هر چی باداباد زدم بیرون وبا گوشه چشم دنبال اون لکاته میگشتم وبا تعجب دیدم که هیچ کدومشون نیستن.یه نفس راحت کشیدموهمون لحظه خاله ام گفت ای قوربونت بره خاله چی شده مگه چی خوردی ؟هی گفتم هندونه رو با پوست نخورین به خرجتون نمیره که !برگشتم نگاهش کردمو اومدم یه چیزی بگم که بی خیال شدم راهمو کشیدم و رفتمتو سر زبونم گفتم که اون که پوست هندونه میخوره شوهر پوزملوک گاومیشه ته که درست عین یه یابو میخورهگهچراغ اتاق
ف رو روشن کردم دیدم همین دیوس رو تختم دراز کشیده داره سیگار میکشه وتمام زیر لب گفتن منم شنید ولی قبلش از ترس یه عربده کشیدم رو زمین ولو شدم خیلی خونسرد اومد سمتم گوشمو گرفت گفت سیرابی خور گفتنتو شنیده بودم ولی این الفاظ جدید رو خوشم باشه مارمولک پوفیوز.گوشمو کشیدو ول کرد ورفت.همونجا چه کینه ای ازش گرفتم که منجر به گائیدن چهار تا از به قول خودش گنجشکها شد به دست من وزیر من کلاغ کسخل.حشری .اول که از دومی شروع کردم که خودش بفرمارو زد.اینم بگم که جدی میگم من هیچوقت دنبال کس نبودم همیشه یه جوری خودش میرسید من فقط اینطور که میگن نگاهم همون لحظه اول تو پاچه زنها میرفت وچشمشون میگرفت یعنی نگاهم خریدارانه بود.شب که شد شوهر خاله وپدرمو داداشم تو حیاط خوابیدن ومن وباقی خانمها هر گی یه طرف جا انداختن وچون تعداد زیاد بود دیدم تشکها کیپ توکیپ شده عنقریب ادمهاشم کیر تو کس بشند.من که بیرون محال بود بخوابم چون از سوسک نفرت داشتم وبشدت چندشم میشد. تو این گیرو دار یهو دیدم جای من افتاده زیر پای تشک طناز (همون مزاحم سر خر )من دراز کشیدم که جابجا بشم دیدم طناز داره ملحفه اش رو رو به پائین میکشه واومد سمت من گفت خیالت راحت باشه به کسی نگفتم .اینو گفت نیشم باز شد گفتم جان من نگفتی ؟ابرو بالا انداخت گفت نچ.همون لحظه اون یکی دختر خاله هام یکی یکی مسواک زدن ودارن میان برن تو جاشون ویکی یکی دارن به کیر من نگاه میکنن همونجا زدم تو سرم یه چشم غره رفتم به طناز که آره ارواح بابای کسکش خالی بندت !!توهمون حین این جنده بزرگه دختر خاله اولی که تازه شوهر کرده بود واز بخت تخمی مادر زنش ادم زیر کرده بودو افتاده بود زندان این داشت از درد کیر میمردولی خارکوسه جلبی بود که لنگه نداشت هیچوقت نمیتونستی فکرشو بخونی عاشق دست انداختن وتشنه نگه داشتن بود.بله میگفتم اومد که از روم رد بشه احساس کردم که پامو عمدا لگد زد یه اخی گفتم وپریدم ونگاهش کردم دیدم یه چشمک زد یه موچی نشونم داد که کفتم خارتونو گائیدم با هفت ،هشت همسایه اینور واونورتون.ملافه رو کشیدم سرم به ادای این جنده بزرگه فکر میکردم .مطمئن بودم قصدش کیر کردن من پوزملوک دستو پاچلفتی بودکه درو قفل نکرده بودم خالا باید این جنده مالیاتی ها مسخرم کنن.خارتونو نه نه ! دهن پدرتونو خر بگاد(آخوند محلمون).چراغها خاموش شدن و یه یکساعتی کلنجار میرفتم وتو جام جابجا میشدم که یهو دیدم یه دست خر نه ببخشید یه پای خر میخوره به گیجگاهم اول فکر کردم یه سوسک داره اونجا راه میره مثل کسخلها پریدم از ترس ریدم.فقط دادنزدم که این اکله ها فر دا جمعه بودمنو دست نگیرن.که یهو یه صدای پیز پیز شنیدمو دیدم طناز ه وهیس هیس میکنه .من که صدام درنیومده که این چرا این جوری میکنه اهمیت ندادمو رفتم زیر ملحفه که دیدم که اینبارپاشو میزنه به کتفم .بعد این زدن ،از دق الباب تبدیل شد به مالیدن دستم همینطور میومد سمت کلحبیب اخوند محله بالا که حالا داشت ناخوداگاه مثل مار بوآ راست میشد .خاک بر سر من اسگول کنن که کیرم فهمید چه خبره من نفهمیدم. اولش از پاش یه نیشگون کوچیگ گرفتم بعد الکی میزدم رو پاش که مثلا چرا ابروی منو بردی .بعد نمیدونم یهو یه بویی مست کننده به مشامم خورد که از این رو به اون رو شدم (مثل گربه نره ازگل خرسمبک از اون هایی که نمیدونن سیری یعنی چی وخایه هاشون اندازه کله این شوهر خاله قرمساقه منه وجلوشون گیاه سمبل الطیب بزاری نشه میشن> میگن این بو بوی کس گربه ماده رو میده وگربه نر بدبخت شق درد میگیره)بوی کس به مشامم خورد واز خود بیخود شدم وباقی کارها سپرده شد به غریزه والا من که خودم عرضه نداشتم …کم کم نیشگون منم تبدیل به پا مالیدن حضرت علیه شد یه 5 دقیقه ای مالیدم و وکل حبیب داشت منفجر میشد که یهو دیدم دست منو با دوتا پاهاش گرفتو کشید بالا وانگار داره افسار یابو میکشه منم سر خوردم و رفتم تو بغلش وپهلو به پهلو روبرو یعنی صورت به صورت شدیم یهو بهم گفت خاک تو سرت (که شرم نکردی امدی ور دل وکس من )گفتم واسه چی ؟میخوای برم تومنو کشیدی بالا !گفت من کشیدم تو برای چی امدی بالا.تو همون حین اون مقدارسرما خوردگی که داشتم باعث شده بودکه اب دماغم حباب بشه وبه حالت بادشده وخالی شده بخوره به دماغش وبرگرده یهو خندمون گرفت واین از شانس ما مردها این بی منطقی زنها گاییده مارو(من گفتم توچرا امدی) خلاصه دست انداخت به کلحبیب بشمار دو نشده دوغاب ریخت تو دستش گفت هو ببین کی به بابام میگه سیرابی خور !!!البته اینها رو اروم میگفت ولی کفرش در اومده بود گفتم حالا نشون میدم که شیردونش مال منه دست انداختم تو کسش که وای استخر امجدیه بود یهو چنان اخو اوخش در اومد که الاغ جلوی دهن منو گرفت .منم دیدم داره 3 میشه جلوی دهن اونو گرفتم وکیرم مثل شیلنگی که اب میاد ولی سرش رو زمینه هی اینورو اونور میره که با یه دست دیگش گرفتو گذاشت لای پاش و دیگه بدتر شد احساس میکردم که الان همه از جمله اون جاکش سیرابی خور دارن نگاه میکنن که این کشتی به گجا میرسه .شدم مثل وحشی ها منم کس ندیده اول حمله کردم پستونهای شاخ وبرجسته وسفت نوک تیزه لیموی شیراز ببخشید اسمش چند سیلابی شد .ممه هارو که مثل ژله اینورو اونور میرفت ودهان منم در تعقیبشون بود گرفتم وانداختم تو دهنم که وای وای چه مزه ای ،دیگه داشتم غش میکردم که طاقت نیاوردم همون زیر ملحفه رفتم یه خمش ،ورفتم لای پاشو سینه ام رو چسبوندم رو کسش شروع کردم ممه هاشو خوردن نافشو خوردن لبشو گاز زدن ک
گوشهاشو گاز گزفتن .خلاصه هیچ کجای بدنم بیکار نبود ودست اخر کجش کردم ودستمو انداختم به کون لطیفش وای دیگه داشتم دیوانه میشدم چه بدنی اخ چه بویی ،بوی بدنش با اب کسش که انکار اب حوضی سطل به سطل داره میریزه روبدنم و دهنم ،و هر جا که بگی!!..بوی کس اتاق رو برداشته بود توهمین حین سرو صدای این گربه مادر قحبه که ذکر خایه های جمیلش رفت داره مئو مئو میکنه الانه که هم بیدار شن ،دست بردار هم نبود که یهو دیدم یه دمپایی از اون ور حیاط ول دادن تو کله نانجیب حرومزاده سر خر ش و فرار کرد منم که خیالم راحت بازم دست انداختم ،وطناز از ترسش که شاید کسی بیدار شده با دست پس میزد اینقدر ادامه دادم که دوباره خر حشری شد و روز از نو روزی از نو دوباره من دست انداختم به کسش با انگشتم که یه خورده کرده بودم اون تو داشتم میمالیدمش از شق درد داشتم پستونهاشو گاز میگرفتم اونم داشت گلومو میک میزد .اونموقع کیر ساک زدن مد نبود کس لیسی هم مد نبود پس کس لیسها وساک زنها بیخودی وانسن خبری نیست .دیگه کارم شده بود مثل وحشی ها وبا کف دستم داشتم کسشو میمالیدم یه ان سر خوردم از ناف برم سمت رون به پائین که یهو دیدم یه تکون شدید ویه صدایی که جلوش گرفته شده بود دراومد یه چیزی مثل شلنگ اب پاش پاچیده شد به صورتموکه همینطوری هاج واج موندم که وای این چقدر اب داد در صورتی که نمیدونستم ارضای زنها چه جوریه این و عادی دونستم فقط زیادی ابش منو متعجب کرد.بعدش چنان بی حال شد که عین جنازه افتاد رفتم بغلش ماچش کردم وگفتم راحت شدی نه گفت اولین باره که اینطوری ارضا میشه مثل الاغ کیف میکرد ومدتی گذشت که دستش باز خرکت کرد ودوباره که پهلوش دراز کش در حال شیر خوردن بودم باز کیرمو گرفت ونزدیک بود بازم ابم هدر بره ودستشو کشیدم ودو تا سیلی چپ وراست گذاشتم تو کوش این کیر صاحاب مرده که باز غش نکنه بالا بیاره رو خانوم.بدجوری دردم گرفت به خودم گفتم دستت بشکنه بی انصاف از دماغش در اوردی که .دوباره شروع عملیات وایندفعه حشری تر از اولی شده بود اینبار کشیده شدم سمت کسش ومحل بالا کسشو که تیغ انداخته بود ویه زره موهاش در اومده بود را شروع کردم زبونم رو روش کشیدن وای چه حالی میداد دوباره سروصدا وحالت گریه طناز از شدت حشری شدن ونمیدونم چی شد که من الاغ رفتم یهو روش وکیرو زوم کردم دم در بهشت برین کس نازنینش وکله اخوندرو یه دادم تو وداشتم که دیوانه میشدم که تا ته فشار بدم بره تا ته یهو دوتا دستشو انداخت به حالت کفی رو سینه ام واز زیر یه فشار ی داد که هیچ گوریلی نمیتونست منو با اون شدت پرت کنه رو به بالا از ترس پاره نکردن بکارتش چنان به بالا پرتاب شدم که نصف راه تمام ابم پاچید روخودشو از این ور اونور هم صدا شنیدم که رو انو دختر خالم هم پاچید وشانس اوردم که بیدار نشدن وموقع فرود امدن برخورد کردم به زانوی چپش که اول نفهمیدم چه بلایی سرم اومده /اصلا درد احساس نگردم دوباره اومدم بغلش وتتمع رو ریختم به پهلوش .هر دو نفس نفس میزدیم .گفت حمال داشت چیکار میکردی اگه هولت نمی دادم که بدبخت میشدم .گفتم چرا بدبخت مگه خودم مرده بودم که برات شوهر پیدا نکنم .شاکی شد گفت خاک بر سر بی غیرتت .گفتم تلق تولوق شوخی کردم ضعیفه.دوبار ه نازش کردم واینبار نیم ساعت طول کشید تا دوباره به راه بیاد .این ساعت شماطه دار هم صداش کلافه میکرد ادمو ولی خب چاره نبود صداش لازم و ساعت هم چند هست هم که قشنگ نورانی دیده میشد .دوبار کشتی راند سوم شروع شد ایبنار برای اینکه سوتی ندم برش گردوندم که وای وای کیرمو که گذاشتم لای پاهاش وروی لمبرش خوابیدم تازه فهمیدم دارم چه گهی میخورم سکس تازه به این میگن وای چاک گون عرق کرده واب کس واب زیپو کم بود چه بویی راه انداخته بودمثل ناشتاهایی که اول صبخ بوی کله پاچه مستشون میکنه منم مست پاتیل کرد .اونجا بود که غریزه بهم گفت این اسبول باید فتح بشه ودرش کنده بشه وداخلش باید هجوم برد .اونقدر از پشت بالا پائین کردم وبا دستام پستونهاشو میمالوندمو پس گردنشو خوردم که حس کردم که از شدت حشری شدن پاهاش اتوماتیک وار باز شد مثل درب برقی پارکینگ باز شد یعنی اماده ام تا میخ اسلامو در سرزمین کفر فرو کنی که فرو کردم که از درد داشت متکارو گاز میگرفت دیگه زمین ونمیدونم.کله اش که رفت با اینکه خیلی تنگ بود اما انقدر اب کیر واب کس وعرق اون اطراف کله کلحبیب بود که فشار نداده داشت هول میخورد ومیرفت تو خونه مردم. فقط شنیدم که نفسش رفت منم از ترسم،کیر اونتو مونده میگه کس خارت نمیام بیرون ،موندم اواره نه راه پس نه راه پیش که نفسش برگشت .حیوونی اصلا نگفت که درش بیار شایدم مثل من یه تختش کم بود. تا بالاخره اروم شدو دیدم داره کونش قنبلتر میکنه ودر جهت بازی میده .انگار کیرم اونتو باد کرده لحظه ارضا شدنم بود خوابیدم روش و پستونهاشو از پشت گرفتم و شروع گردم مثل وحشی ها تلمبه زدن خالا نزن کی بزن هر بار که بشدت میکوبیدم در کونش وتا ته میرفت تو از دهنش یه صدای عجیبی میومد بیرون که با خرخر خوابیده ها مچ شده بود باور کنید سه بار که از عصر تا خالا ارضا شده بودم مزید بر علت شده بود وتا مدت 20 دقیقه من رو کون این بینوا تلمبه میزدم البته دروغ چرا تا قبر سید علی گدا چهار انگشت آآآآ وسطهای راه یه استراحت میدادم ولی موقع راه افتادن چنان بکسباتی تو کون هوس انکیز این بینوا میکردم وچنان تخته گاز میرفتم که سرو صدای یاتاقان این بیچاره دراومده بود البته خوش خوشانش هم میشد .تا بالاخره اینقدر تند ش کردم که لحظه ارضاشدن چنان روش خوابیدم ومحکم تو بغلم فشارش دادم که نزدیک بود کمرش بشکنه اما با جون ودل واز تمام وجود هرچی اب تو انباری داشتم رو براش ریختم تواسبول نازنینش و همزمان جوری ارضاشد که گریه کرد و5دقیقه ای همون طور روش افتادم. که یه دفعه حس کردم که یکی ملحفه رو از رو پشت سرمون برداشت وگفت خیلی خیوونی.باقیش باشه در قسمت بعد.

ادامه…

نوشته: john piere


👍 0
👎 0
37997 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

277144
2011-04-19 11:58:23 +0430 +0430
NA

چی نوشتی تو داد

0 ❤️

277146
2011-04-19 13:30:35 +0430 +0430
NA

راستش فقط چند خط اول رو خودنم و خیلی خوشم اومد. از لحن نوشتنت معلومه که نویسنده ای. به جرات بگم زیبا ترین داستانی بود که تا حالا خوندم. اول برداشت اولیه ام رو نوشتم . حالا میرم کامل می خونم و بازم نظرمو میگم
مرسی

0 ❤️

277147
2011-04-19 13:48:53 +0430 +0430
NA

تا آخر خوندم. کلی خندیدم. البته یه خورده زیاده روی داشتی و بزرگنمایی کرده بودی. اما بدک نبود. ادامه بده ببینم چطوری به گا رفتی. فقط زود بقیشو بنویس که خنده هامون تمام نشه

0 ❤️

277148
2011-04-19 14:03:08 +0430 +0430
NA

kheyli lodei

0 ❤️

277149
2011-04-19 14:51:01 +0430 +0430
NA

دهنت سرويس . من نصف شب اين داستانو ميخوندم ، صداي خنده ام همه رو باخبر كرد. اما فش كامنت: كيرت تو دماغ علي گدا در نتيجه خايه هات دهنش!!

0 ❤️

277150
2011-04-19 19:07:32 +0430 +0430
NA

دمت گرم بابا خیلی حال داد داستانت خیلی قشنگ بود!
خوراک نصفه شب ماست!
بقیش پس چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زود باش

0 ❤️

277152
2011-04-20 01:44:37 +0430 +0430
NA

مرسی عزیز
دمت گرم خیلی قشنگ نوشتی
ادامه بده

0 ❤️

277153
2011-04-20 02:35:10 +0430 +0430
NA

کیرم با فوران شیر موز که اندازه قطار قم تهران و به قطر مخزن دوم پالایشگاه نفت و ملوکول های موجود در ان که از ترس به هم چسبیدن تهاجم ان چشم های نارنجی وزبانه های اتش که از گوشم بیرون میزنه تو کونت با این داستانت کونی اسباب خراب.

0 ❤️

277155
2011-04-20 03:27:45 +0430 +0430
NA

بابا دمت گرم. من تو محل کارم خوندم داستانتو. کلی جلو همکارام ضایع شدم از بس که خندیدم. خیلی با حال بود. فقط سریع ادامشو بنویس که خیلی دلم میخواد باقی داستانو بخونم. ای ول…

0 ❤️

277156
2011-04-20 04:05:50 +0430 +0430
NA

طنز بود؟!

0 ❤️

277157
2011-04-20 04:56:33 +0430 +0430
NA

دمت گرم خیلی عالی نوشتی کلی حال کردیم

0 ❤️

277158
2011-04-20 05:03:07 +0430 +0430
NA

کیرم تو کونت بی پدر خیلی بهم حال دادی
راستی راستی نویسنده ای

0 ❤️

277159
2011-04-20 07:15:10 +0430 +0430
NA

kheilibahal bod edamasham benevis
rasti u bache zanjany?

0 ❤️

277160
2011-04-20 10:43:49 +0430 +0430
NA

نویسنده خوبی هستی باحال بود

0 ❤️

277161
2011-04-20 10:50:27 +0430 +0430
NA

تو که داری مینویسی بقیشم بنویس اون موقع نظر اصلیمو میدم

0 ❤️

277162
2011-04-20 16:26:05 +0430 +0430
NA

very nice
نمونه یه داستان جذاب و بدون خیانت

0 ❤️

277163
2011-04-22 05:35:49 +0430 +0430
NA

تازگیا یه همچین داستان باحالی نخونده بودم . همه ی داستانا رو نصفه ول میکردم اما داستان تو رو تا ته خوندم . طرز نوشتنت عالیه . کیرت تو 7 جد و آباد این پسره شایان که واسه بالا بردن تعداد بازدید داره کس کشی میکنه .
حتما ادامش رو بنویس . منتظرم

0 ❤️

277164
2011-04-22 06:41:55 +0430 +0430
NA

جالب بود

فکر کنم تحت تاثیر صادق هدایت باشی

ادامه بده …

0 ❤️

277165
2011-04-22 13:35:07 +0430 +0430
NA

سلام بقیش کی میزارین

0 ❤️

277166
2011-04-24 17:34:19 +0430 +0430
NA

dastet dard nakone!!!jedi migamaaa!akhe avalin dastan ke khondam male dokhtar khaleye maghror bod…halam beham khord.khabam nemibord!!amma ino ke khondam koli khandam gereft…bazam dastet dard nakone

0 ❤️

277167
2011-04-28 03:35:50 +0430 +0430
NA

قربون همگی غیر رضا ازگل …ممنون از نظراتتون .داستان شماره 2 رو امروز صبح بعد 3و4 روز تلاش برای فرستادن، سندش کردم وقسمت 3رو هم امشب راه باد قابل بدونین امشب میفرستم .پاینده باشین.

0 ❤️

277168
2011-04-29 19:02:42 +0430 +0430
NA

ایواله کیر تو روحت مردم از خنده باور کن میون این همه داستان که خوندم ها این یکی آس آس بود جوری خندیدم که با اینکه سن بالایی دارم عین بچه ها رو پام میزدم وبا این سر وصدا بابام بیدار شد بیچاره پیر مرد هاجو واج مونده بود اومد پیشم زوری منو داد اونطرف وداستان و خوند دل شو گرفت نشست رو زمین . الحق که نویسندهای در دت بخوره تو کله این خالی بندها کس شعر نویسها .حال کردم .باقیشو کی مینویسی که صبر ندارم که ببینم چه جوری بگا رفتی. کیر تو خیرت همه پاشدن باید دریم
فردا کی خایه داره سر کلاس بره موقع درس دادن میترسم خندم بگیره.

0 ❤️

277169
2011-05-08 02:24:47 +0430 +0430
NA

كيرم پس يقت لاشي
كوني خالي بند

0 ❤️