بردگی برای زیدم

1401/05/21

یک روز عادی بود داشتم با موتور قدیمیم تو خیابونای تهران گشت میزدم و خیلی گشنم بود. زنگ زدم به ندا که شاید بیاد با هم نهار بخوریم , جواب داد و گفت تا یک ربع دیگه دم در باش !. من داشتم میرفتم سمت میدون خراسون که ندا رو بردارم دیدم موتور تر تر میکنه. محبور شدم تا پمپ بنزین خاوران برم و اونجا هم حدود 10 دقیقه تو صف بودم. بنزینو زدم و باک رو گذاشتم رو موتور دیدم گوشیم زنگ میخوره ! بله ندا بود , با یک لحن خشنی سرم داد زد و گفت کجایی پس؟ منم بهش توضیح دادم تو صف پمپ بنزین بودم و بعدش گوشی رو قطع کرد!!. رفتم ندارو برداشتم باهم دیگه نشستیم تو رستوران. معلوم بود ازم ناراحته. یهو بحثو باز کرد گفت صبح تا شب سرکاری یک بارم میخوای مارو ببری بیرون باید نیم ساعت لفتش بدی؟. حقم داشت تو این 4 یا 5 ماهی که باهم بودیم خیلی کم بیرون رفتیم یا وقت گذروندیم. من منتظر غذا بودم که چشمم به پاهای ندا توی صندل خورد. مثل بز خیره شده بودم به پاهاش!. ندا متوجه شد و خجالت کشید. ( من از بچگی فوت فتیش داشتم و حتی رو هر پایی راست میکردم ) خلاصه غذارو خوردیم و حساب کردیم سوار موتور شدنی ندا گفت : چیشده خبریه؟. گفتم چطور گفت بیست چهاری به پاهای ما خیره میشی! اینو گفت آب شدم رفتم تو زمین چون هیچکسی از حس فوت فتیش من خبر نداشت و تو جامعه الان ایران جا نیافتاده. جوابی بهش ندادم. گفتش : با تو ام هاا!!!. بهش با لحن تندی گفتم اره من فوت فتیش دارم. یکم ساکت موند و گفت منم همچین بدم نمیاد!!!. دل تو دلم نبود اینو گفت چون تاحالا تجربه فوت فتیش یا فوت جاب نداشتم. یکم بحث رو عوض کردم و همونطور که داشتیم چرخ میزدیم بعد مدتی گفتم بریم خونه ما ؟ ( بابام فوت شده و مامانو خواهرم جدا از من زندگی میکنن گاهی وقتا سر میزنن و غذا درست میکنن ) ندا گفت داری پر رو میشیا شیطون. بهش گفتم بریم یا نه؟ گفت جهنم برو. راه افتادم سمت پیروزی (خونم). وقتی رسیدیم چایی ریختم برای ندا و نشستیم رو مبل. گرمش بود و مانتو رو در آورد. بهم با عشوه گفت کلک از فوت فتیشت نگفته بودی بهم. گفتم اره من از بچگی این حسو داشتم. یکم بحثش باز شد. من خیلی خجالتی بودم و اولین باری بود که ندا رو آورده بودم خونمون. بهش گفتم : اصولا دختر میارن خونه چیکار میکنن ؟. گفت : قربون دوست پسر پاستوریزم بشم!.
ندا رو مبل نشسته بود و من مشغول درست کردن سالاد میدونستم خیلی دوست داره. دوباره چشمم به پاهاش خورد و بهش گفتم : ندا قدر پاهاتو بدون هرکسی انقد زیبایی نداره!. گفت اوو خوباشو ندیدی!. رفتم تو اتاق شلوار جین رو در آوردم و شلوارکمو پوشیدم رفتم تو هال. دیگه نمیتونستم تحمل کنم. عاشق لاکای سیاه پاهاش شده بودم. میخواستم بیافتم به جون پاهاش و تلمبه بزنم. گفتم ندا بنظرم داره دیر میشه. گفت او اره و ازم خواست اتاقو نشون بدم. بردمش سمت اتاق و گفت صبر کن الان میام. اومد بیرون با سوتین و شرت قرمز. وقتی بدن لخت جذابشو دیدم داشتم میمردم از شهوت. یک حنای ناز زیر زانو هاش داشت و من اونو ندیده بودم. اومد جلوتر و من رفتم که ممه هاشو بمالونم گفت : او او سری پسر خاله نشو. شرتشو یکم آورد پایین و کص لیزر شدشو نشون دادو یکم مالید و گفت اگه میخوای اینو بکنی اول باید برده من بشی! منم مست بدنش بودمو قبول کردم گفتم شرایطش چیه. گفت بشین جلوی مبل و نشستم. نشست رو مبل پاهاشو گذاشت جلوم و منم افتادم به جونش. چرک های پاشو به زور میخوردم که فقط بتونم کص داغش رو بکنم. داشتم لیس میزدم دیدم داره کصشو از رو شرت میماله گفتم هنوز تن به دادن نمیدی؟ گفت نه بخور. داشتم میخوردم. لباس هامو در آوردم و کیرمو از شرت بیرون آوردم و گذاشتم لای دوتا پاش. داشت برام فوت جاب میرفت و من از بچگی آرزوشو داشتم. پاهای خیس سردشو میزاشت رو کیرم و من هر لحظه به ارضا نزدیک تر میشدم سریع ترش کرد اومد جلو و سرشو با زبونش لیس میزد تا سریع تر آبم بیاد. هی داشتم میگفتم ندا , ندا , ندا 4 ماهه تو کف پاهاتم. آهی کشیدم و آبمو ریختم رو پاهاش. با شوق آب منی که رو پاهاش بودو لیس زد و قورت داد. ندا گفت من هنوز خیسه خسیم. منم کمر برام نمونده بود. هم کیرم داشت میخوابید و هم نمیخواستم از کصش بگذرم. بلند شدم کیره خوابیدمو گذاشتم تو دهنش و عقب جلو میکردم. کیومرث دوباره داشت بلند میشد. برای اولین بار کیرمو گذاشتم تو کص یک نفر و خداوکیلی تجربه خفنی بود. وقتی کیرت تو یه محیط داغ قرار میگیره اصلا میمردم براش!. یکم گذاشتم تو کص تنگش جا باز کنه. آروم شروع کردم بهش تلمبه زدن و آهش به قدری زیاد بود همزمان با تلمه زدن نگران همسایه ها بودم. بلاخره بعد 20 دقیقه تلمبه زدن آبم داشت میومد. کیرمو در آوردم از کصش و آب منیو ریختم رو شکمش. ساعتو نگاه کردم دیدم یک ساعتو نیمه مشغول سکسیم!!!. سریع لباسامو پوشیدم یکم لبای ندا رو بوسیدم و رفتیم پایین سوار موتور شدیمو گذاشتمش خونشون.

صرفا خواستم تجربم از سکس رو در اختیار شما بزارم. اصلا دوست ندارم توضیحی بدم در مورد زیدم چون تو پیروزی بی غیرتی خوبی نداره. اگه خوشت اومد لایک کن اگه نیومد دلایلشو تو کامنت بگو اصلاح میکنم!.

نوشته: عرفان


👍 15
👎 21
56301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

889664
2022-08-12 01:32:49 +0430 +0430

تو پیروزی بی غیرتی خوبی نداره؟ 😂😂
بقیه جاها خوبی داره؟
ننویس کص کش

1 ❤️

889672
2022-08-12 01:46:51 +0430 +0430

محلی ک بچه باز نداشته باشه پسرهمین میشه دیگه

0 ❤️

889684
2022-08-12 02:24:11 +0430 +0430

تو تاکسی نشسته بودیم و با رانندهه حرف این ترنس ها و بچه های اوبی بود و که چقدر زیاد شده و چقدر این پسرها آرایش و … میکنند . میگفت اووووهه انقده دیدم ، روزی بگم ده ها مورد جور واجور میگفت همین چند وقت پیش یه پیرمرده گیر داده بود بهم جان هر کسی دوست داری بیا منو بکن بزار برات همین جا چیزتو بخورم …

1 ❤️

889706
2022-08-12 05:56:48 +0430 +0430

منم صرفا میگم شما ریدی با این تجربه ات

0 ❤️

889731
2022-08-12 09:41:30 +0430 +0430

منم فوت فتیشم ولی نمیدونم چرا دخترا قبول نمیکنن کفپاهاشونو بلیسم

1 ❤️

889743
2022-08-12 10:47:24 +0430 +0430

چجوری ابتو از روی پاهاش لیسید؟! پاهاش مصنوعی بود تونست درشون بیاره؟!

2 ❤️

889754
2022-08-12 13:00:37 +0430 +0430

حنا‌ زیر زانوش داشت؟؟ منظورت تتوعه؟؟ 😑😑 خوبه نگفتی خالکوبی 😂😂😂
با اینکه از انعطاف بدنی خوبی برخوردارم الان تست کردم پا ب دهن نمیرسه چجوری ابتو روی پاهاش تونسته بخوره؟😂😂😂

2 ❤️

889785
2022-08-12 16:38:52 +0430 +0430

فائزه هستم برای سکس چت با من به شمارم زنگ بزن ۰۹۹۳۷۶۱۱۰۰۸

0 ❤️

889846
2022-08-12 23:57:34 +0430 +0430

جقی دروغگو
چجوری آب رو پاش رو قورت داد
اصلا دهنش به پاش میرسه
ذهن متوهم یک جقی بیشتر از این نمیتونه ازش انتظار داشت

0 ❤️

890047
2022-08-14 02:15:18 +0430 +0430

تست کردم بیشتر از شست پامو نمیتونم. به هر حال داستان جالب و نسبتا کوتاهی بود.

0 ❤️

890049
2022-08-14 02:16:36 +0430 +0430

پیروزی اوشاخلاری 💪

0 ❤️

890053
2022-08-14 02:21:03 +0430 +0430

از بچگی آرزوم بود یکی بردم شه!. نزدیک پیروزیم پیام بده هماهنگ کنم بات.

1 ❤️

890453
2022-08-16 01:11:37 +0430 +0430

افرین پسر زیبا نوشتی موفق باشی💚

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها