تجاوز به بهانه قلیون کشیدن در خانه

1391/11/16

سلام من اولین باره که میخوام خاطرمو برای شما بگم نمیدونم از کجاشروع کنم یه روز داشتم میرفتم فرهنگسرا که یکی از بچه های محلو دیدم نمیخوستم منو ببینه چون یک سال بیشم درحد تلفن باش بودم چون خوشم ازش نمیومد بیچوندمش بهش زنگ نمیزدم تاکه همون روز دیدمش سرمو پایین انداختم که نشناسه متاسفانه دیدم منو وافتاد دنبالم گفت شمارمو بگیر تو رو خدا کارت دارم منم چون نمیخواستم بیوفته دونبالم تومحل زشت بود ازش گرفتم گفت زنگ بزن شمارت بیوفته رو گوشیم مجبورشودم بزنم تا بره

شبش بهم زنگ زدصحبت کردیم سرتونوبه دردنیارم خلاصه بعد از چند روز گفت بیا ببینمت گفتم نمیتونم اجازه ندارم بیام خلاصه رو مخم رفت گفتم باشه کجا گفت چون وقت زیاد نداری بریم خونه خواهرم گفتم نه اصلا قسم امام حسین قران جون مادرش خلاصه قسم فک و فامیلشو خورد گفتم خونش کجاست گفت تو محل ادرس اپارتمانی را داد که خونه دوست صمیمی من تو همون ساختمون بود زنگ زدم به دوستم گفتم دارم میام تو ساختمونتون حواست باشه اتفاقی افتاد زود بیای. قبول کرد زنگ زدم به بسره که اسمش همت بود وقتی نزدیک خونه شدم گفت برو تو پارگینگ تا بیام رفتم وقتی امد گفتم چرا اینجا گفت صبرکن چو دامادمون امده تو خونست تا بره. بعد از چند دقیقه دیدیم نرفت به دوستش زنگ زد گفت هستی بیام بارفیقم گفتم من جای دیگه نمیرم گفت بابا انجاست روبرو ساختمون گفت بهم اعتمادکن اتفاقی نمیوفته من هستم منم چون داشت دیر میشد قبول کردم

رفتیم یه کارگاه بودکه یه اتاق بالای کارکاه بود خیلی هم کثیف نشستیم یه کی از دوستاش امدبالا چون من یه ادم خیلی شوخی هستم باشوخی گفتم به دوستش وقت کردید اینجا رویه دست بکشید. گفت میدم تو جارو کنی گفتم عمرا.گفت روحرفه من حرف میزنی حالا ببین . به خودم گفتم وا جنبه شوخی نداره .بعدرفت پایین تا قلیون حاضرکنه همتم صدازد. نمیدونم اون پایین چی شدکه دلم به لرزه افتاد. امد بالا قلیون اورد. همت بعد از چند دقیقه کشیدن قلیون همت کم کم داشت بهم نزدیک تر میشد خواست ازم بوس بگیره که نذاشتم ولی اون دست برنداشت و شروع کرد به لب کرفتن همین طورکه لب میکرفت حشرش زدبالا میخاست لباسامو در بیاره که نذاشتم گفت باشه فقط شلوارتو در بیار تا از پشت کارمو بکنم من که دیدم خیلی حالش بده چیزی نگفتم و کشیدم تانصفه بایین گفت روبه دیوار باش و کمرتو خم کن

داشت لب میگرفت که یه دفه کرد تو گفتم اروم بابا دردم گرفت خلاصه بعد اینکه ارضا شد گفت بشین برم پایین ذغال بیارم خاموش شده. وقتی رفت دست وباهام داشت میلرزیدچرا دیر کرد. یه چاقو میوه خوری بغلم افتاده بود کرفتم دستم تا اتفاقی نیوفته در محکم باز شد دیدم دوستش همت که اسمش حیدر بود امد تو گفت منو مسخره میکنی تا دیدمش فهمیدم کارم ساختس گفتم شوخی کردم بابا داشت به سمتم میومدچاقو گرفتم سمتش گفتم جلو نیا. گفت منو میترسونی بدن خودم براز چاقو تو از چاقو منو میترسونی؟ چاقو رو از دستم کرفت ولامپ خاموش کردگفت دخترا بیشتر تو تاریکی دوست دارن حال کنن زبونم بند افتاده بود اول روسریمو دراورد گفتم چیکار میکنی گفت حرف نباشه در بیار اشک دورچشام جمع شدگفتم توروخدا تورو 12 امام قسم تو رو جون مادرت نکن این کارو هرچی قسم بود بهش دادم گفت من به هیچ چیز اعتقاد ندارم

به زور مانتووشلوارمودراورددیگه واقعا داشتم گریه میکردم اصلاباورم نمیشودهرچی ازش خواهش میکردم گوشش به کارنبودمنم که واقعادیرم شوده بود گفتم فقط زودکارتوبکن دیرم شوده گفت من زودارضانمیشم تاخوب حال نکنم فقط خداخدامیکردم تموم شه تااینکه تموم شودداشتم باگریه لباسامو می پوشیدم که دیدم داره ازم میگیره گفت نمیزارم بپوشی تازه یکی دیگه از همکاراش سفارش کرده بیاد منو میگی داشتم مثل بچه ها گریه میکردم داشتم. به باش میوفتادم ازش خیلی خواهش کردم تا لباسامو بده وقتی پوشیدم اون طوری که من گریه میکردم یه ذره دلش به رحم امدو زنگ زدبه همکارش پایین گفت اجازه نمیده گفت یه کاری بکن دیگه بهم گفت شریکمه نمیتونم بپیچونمش میخواستم به سمت در بدوم که جلومو گرفت گفتم بخدامن جنده نیستم فکرکن من خواهرتم نزار بیادگوشیم ازدستم کرفت و شمارمو واردگوشیش کرد دیدم دوستش که سنش زیاد بود امد داخل تا دیدمش گریم چند برابر شد گفت ول کن بیخیال شو دوستش گفت نه گفت بس لباساشو در نیار بعد اون رفت پایین دوستش موند من که داشتم یه سره گریه میکردم ازش خواستم تابیخیال شه کیر حرومزادشو از شلوارش بیرو اورد گفت بخور منم که چاری نداشتم خیلی خیلی دیرم شده بودشروع به ساک زدن کردم درحال ساک زدن بودم که داشتم به دوستم اس میدادم که من روبروی خونتونم اخه دوستم یه سره داشت زنگ میزدمنم از ترس اینکه گوشیمو نکیرن جواب ندادم

بعد5 دقیقه دیدم ارضاشد سری امدم پایین حیدرمنو دید گفت صبر کن ماشینو بیارم بیرون تایه جای مسیرو ببرمت گفتم نمخوام گفت وایسا.وقتی سواره ماشین شدم گفت سعی کن به هرکس اعتمادنکنی گفتم همت کجارفت گفت همت بهانه زغال خریدن رفت بیرون گفت برید بالا حال کنید

وقتی از ماشینش امدم بایین دیدم همت زنک زد منم با گریه هرچی از دهنم درامدبهش گفتم امدم خونه فکراین بودم که خودموخلاص کنم فکرمیکردم یه جندم بعد از اون ماجرا حیدر یه سره بهم زنگ میزد گفت منو حلال کن ازاون روز هم من وهم دوستم عذاب وجدان کرفتیم.

نوشته: شراره


👍 1
👎 2
143188 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

358020
2013-02-04 06:01:05 +0330 +0330
NA

چه جالب …

می خواسته بهت تجاوز کنه بعد گریه کردی ؟ بعد هم گفتی باشه حالا زود کارتو بکن دیرم شده؟

عزیزم شما محترمانه رفتی دادی .این تجاوزش کجا بود؟

به جان خودم قسمت گریه هم برای این نوشتی که دل مارو خوش کنی که هرزگی نکردی.

برو خدا روزیتو جای دیگه بده.

0 ❤️

358021
2013-02-04 06:25:16 +0330 +0330

تو خودت دوس داشتی بدی کونی بقیش بهانس

0 ❤️

358022
2013-02-04 06:29:12 +0330 +0330
NA

خوب از اول چرا با همت رفتی؟؟؟

0 ❤️

358023
2013-02-04 06:30:58 +0330 +0330
NA

چی بگم اخه…همه نویسنده شدن…!!!وقتی قلم دستت میگیری(یا وقتی دستت میره سمت کیبورد!!)لزوما معنیش این نیست که نویسنده ای…بعضی وقتا جدا خندم میگیره…اینکه طرف بیست واندی سن داره ولی…(بماند)

0 ❤️

358024
2013-02-04 07:33:10 +0330 +0330
NA

منم با سهیل سکس 25 موافقم

0 ❤️

358025
2013-02-04 09:50:57 +0330 +0330
NA

خدا یکم عقل به شما بده یکم پول بما!

0 ❤️

358026
2013-02-04 09:56:06 +0330 +0330
NA

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی. بر شیطون لعنت

0 ❤️

358031
2013-02-04 11:05:38 +0330 +0330
NA

شکایت مرهم درد تجاوز است و بس!

0 ❤️

358033
2013-02-04 13:17:38 +0330 +0330
NA

سلام دوست من ،تو باید اون بی ناموس ها رو ازشون شکایت کنی و از این داستان عبرت آمیزت برای دخترا ممنون.

0 ❤️

358034
2013-02-04 15:18:17 +0330 +0330
NA

مشکل ازخودت بود از قدیم گفتن کرم از خود درخته

0 ❤️

358035
2013-02-04 15:19:19 +0330 +0330
NA

مشکل ازخودت بود از قدیم گفتن کرم از خود درخته

0 ❤️

358036
2013-02-04 16:44:40 +0330 +0330
NA

به این میگن تجاوز?

0 ❤️

358038
2013-02-04 22:15:17 +0330 +0330
NA

خراب

0 ❤️

358039
2013-02-05 02:48:06 +0330 +0330
NA

اتوبان همت تو ما تحتت میره میده بعد میگه تجاوز کردن بهم

0 ❤️

358040
2013-02-05 05:50:23 +0330 +0330
NA

ey baba kashki nasle in haroomzadeha kamtar mishod in soalaye tokhmiam az in naporsid dokhtare baba dark konid hala manteghi harf mizanid age dokhtar boodido aberootoono dooat dashtid in haroomzadeharo elzaman albate ba andaki khariate mahz tahamol mikardid hamishe khodetoono jaye taraf bezarid ba sharayeto afkare taraf na faghat jesmetoono

0 ❤️

358041
2014-07-07 18:15:05 +0430 +0430

Injoor bi namosaro bayad se bar edam kard

0 ❤️

358042
2014-10-09 21:40:34 +0330 +0330
NA

salam mamnon az dastane ghashnget malome ke datanet vaghee bazam dastam bezar azizam

0 ❤️

358043
2014-11-03 13:46:15 +0330 +0330
NA

تو همش تقصیر خودت بوده یک سال ولت کرد رفت چشمت دید دلت باور نکرد دوباره اومدی ازش شماره گرفتی باهاش طرح دوستی ریختی فکر کردی عاشق سینه چاکته نه عزیزم اون فقط کونت رو میخواسته خودت هم کم دلت نبوده حالی باهاش بکنی

0 ❤️

358044
2015-04-10 13:09:52 +0430 +0430

حالم گرفته شد یاد یه کلیپ افتادم چند نفر به یه دختر تجاوز کردن
آرزو میکنم دروغ باشه لعنت به اينجور آدم ها

0 ❤️

524903
2015-12-09 01:53:08 +0330 +0330

ی؟توکه میدونی مکان خالی یعنی سکس،هرجور به قضیه فکرمیکنم خودتم طالب سکس بودی تازه قبلشم به دوستت گفتی هچین جایی میرم شاید اتفاقی بیفته،مطمئنا میدونستی که باهات سکس میکنن اما بازم رفتی پیشش

0 ❤️

524904
2015-12-09 02:02:19 +0330 +0330

هر جور به قضیه نگاه میکنم خودت هم طالب بودی سکس کنی،البته نمیدونستی که گله کیر کردن برات و اذیت میشی،شاید بخاطر اینکه شدن 3نفر بهش میگی تجاوز

0 ❤️