ترکیبی از بهترین ها

1396/07/22

سلام این داستان همجنسبازیه اگه علاقه ای نداری نخونین

15 سالم بود.تقریبا سنی که همه اون حس شهوتشون گل میکنه و جق و بقیه چیزا شروع میشه.
داستان من با یه همکلاسیم به اسم امیر بود.همقد بودیم و رفیق شیش تو مدرسه.هردوتامون گوشتی بودیم و شهوتمونم زیاد همیشه درمورد سکسو اینچیزا صحبت میکردیم و فیلم سوپر میدیدیم باهم.تقریبا هفته ای یبار باهم میشستیم زبان میخوندیم و تمرین میکردیم.ازونجایی که امیر یه پسر گوشتیو تو پر مثه خودم بود و بدنش مثه برف سفید بود همیشه دوسداشتم بکنمش و باهم سکس کنیم البته بدمم نمیامد بهش بدم.خلاصه داستانمون ازونجا شروع شد که یبار سر زبان نشسته بودیم و من دلو زدم به دریا گفتم امیر بیا باهم حال کنیم اونم طفره میرفتو میگفت نه کسخول میگفت ایدز میگیریم.منم ول کنش نبودم به زور بلندش کردم و از پشت چسبیدم به کون تپل و سفیدو بدون موش البته کون خودمم همونشکلی بود و مو نداشت اما واسه اون سفید تر بود و سوراخش صورتی اصن عی کون دخترا.خلاصه چسبیدم بهشو هم کونشو میمالیدم به کیرم هم با دستم کیرشو میمالیدم تا اینکه حشرش گل کرد بعد دیدم خودش شلوارشو کشید پایی تا زیر کونش و رفت در اتاقشو قفل کرد مامانش همیشه حواسش به ما بود و سر میزد بهمون واسه همین درو قفل کرد!!.هردوتامون داغ داغ بودیمو اونم از بس عرق کرده بود لای لپای کونش خیس خیس بود من اروم اروم کیرمو دادم لایه کونش اونم چشاشو بسته بود لپاش از شهوت گل انداخته بودن همینطوری فشار دادم تا اینکه دیدم یه اخ کرد و خودمم حس کردم سر کیرم رفت تو کونش حالا شروع کرده بودم عقب جلو اما از شانس بد ما مامانش صداش زد مجبور شد بره و دو دیقه بعد با میوه برگشت.ایندفه نزاشت برم سراغش و به جاش اون اومد پشتمو کیر کوچیکو سفیدشو گزاشت لایه کونم عقب جلو کرد و بعد کشید بیرون بدون اینکه هیچکدوممون ابمون بیاد تموم کردیم و این شروعی شد واسه سکس بعدیمون.

دفعه بعد من بهش زنگ زدم بیاد خونمون و خونمون هیچکس نبود.هردوتامون غیر مستقیم میدونستیم ایندفعه که خونمون کسی نیست قراره چه اتفاقی بیوفته واسه همین هردو اندک پشمامونو صافو صوف کردیم و من تو خونه منتظرش بودم.واسه اینکه حشریش کنم یه شلوار تنگ کشی پوشیدم که قبلا خریده بودم و واسم کوچیک بود فک کنم اسمش شلوار اسرج یه همچین چیزیه.خلاصه منم کونم بزرگ تو اون شلوار عین دخترا شده بودم از کمر به پایین.دیدم زنگ میزنن فهمیدم خودشه رفتم درو باز کردم و بدون سلام کردن کونمو چسبوندم بهش واونم همون دم در تو حیاط منو از پشت شروع کرد مالیدن.تا رسیدن به در ورودی از رو پله ها هی با کون هم ور میرفتیمو همو میمالیدیم و معلوم بود هردوتا حشری بودیم به قول معروف سگو میگاییدیم اون لحظه.رسیدیم تو اتاقم سریع با کامپیوترم یه فیلم سوپر ازونایی که تو اتاق ابی همو ماساژ میدن گزاشتم واون لحظه دراز کشیده بودیم سریع بلند شدیم اون لباسای منو در اوورد و من لباسای اونو به جز شرتو البته سعی کردیم لب همو بوخوریم اما زیاد نچسبید اون شروع کرد به خوردن سینه من و بعدش من سینه اونو خوردم.ممه هاش صورتی بود و تپل مپل.حالا همدیگه رو بغل کرده بودیمو کیرامونو به هم میمالوندیم و کون همدیگرو فشار میدادیم اول نوبت من بود تا بکنمش وازلین مازلین نداشتیم اما یه روغن بچه بود خونمون که اونو از قبل اماده کرده بودم از همون استفاده کردم و کیر خودمو و سوراخ صورتیشو چرب کردم چون تو اون سن کیرم خیلی بزرگ نبود واسه همین راحت رفت تو و من شروع کردم به تلمبه وای اگه اون لحظه رو حس کنین مطمنم ابتون میاد وقتی عقب جلو میکردم سوراخ صورتیش و و کونش میلرزیدن از بس تو ناحیه کون ای بچه رشد داشت و کونش از الکسیس سکسی تر بود ولی زیاد طول ندادم و سریع کشیدمش بیرون تا ابم نیومده بود.ایندفعه اون رفت پشتم تو گاییدن زیاد وارد نبود.خوراکش کون دادن بود.واسه همی من رو زمین دراز کشیدمو پاهامو دادم هوا و منم کونم گندم میلرزید چنتا ضربه زد و کونم و لرزشش رو حس میکردم کونمو چرب کرد و کیرشو هم همیطور بعد شروع کرد داخل دادن و دیدم راحت رفت تو افتاد روم و محکم تلمبه میزد یهو دیدم داره حالی به حالی میشه فهمیدم داره ابش میاد تا بهش بگم نریز توش دیدم ابش اومده و همش ریخته دم سوراخم و من واقعا اون گرمای کمشو هم حس کردم و چون سوراخم یهو بشته شد ابش از کونم ریخت بیرون و اونم اون لحظه از بس حشری بود همه ابایی که از کونم اومد بیرونو لیس زد و افتاد روم و دیوس تف کرد تو صورتم واسم عجیب بود که انقدر حشری شده منم دیگه داشتم از شهوت جر میخورردم تفش که رو صورتم ریخته بود و اب کمرش قاطیش بودو ریختم تو دهنم و بعد از دهنم اووردم بیرونو مالیدم به سینش البته تا به مرحله اخر برسم کم شده بود از مقدارش.خلاصه اون افتاد روم و منو میمالید کیرمو میخورد اون لحظه اصن تو خودش نبود اونی که من میشناختم امکان نداشت انقدر شهوت روش اثر بزاره حالا من بلند شده بودم و اونم میگفت تورو خدا بکنم جرم بده منم اونو خابوندم رو زمینو شروع کردم دوباره گاییدنش تند تند تلمبه زدم اونم فقط از رو لذت اه اه میکرد تا اینکه حس کردم ابم داره میاد و منم شل شدم و ابمو رو درز کون تپلش خالی کردم فکر کنین تلفیق رنگ اب سفیدم با صورتی سوراخش چی شده بود یهو دیدم سرشو اوورده بالا و میگه ابتو بده بخورم و من تنها کاری که میتونستم بکنم این بود که دوتا انگشتمو کشیدم لای کونش و دادم تو دهنش البته شاید این قسمت هاش واستون اقراق امیز باشه اما این اتفاقا واسه ماهایی که تقریبا تو اون دوره اکثر مدل های فیلم سوپر رو دیده بودیم و واقعا روی ما تاثیر گزاشته بود یه کار عادی بود و اصلا حالمون بد نشد البته بعد اون قضیه که به کارامون فکر کردیم کلا پشیمون شدیم و نمیدونم چطوری اینکارارو انجام دادم اما فکر کنم ادم تو شرایطش خیلی کارارو انجام میده و ماهم اون لحظه از بس حشری بودیم تو حال خودمون نبودیم واقعا.بعدش هم من لای کونشو با دستما پاک کردم و اونم رفت و به سلامت ولی از کونش نمیشه گزشت کونش گوشتی و ژله ای و سفید و بدون مو و بزرگ و نرم بود ترکیبی از بهترین ها!!!

نوشته: yora


👍 2
👎 2
2562 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

658061
2017-10-14 21:15:37 +0330 +0330
NA

ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﺟﻖ ﮔﻠﻨﺎﺭﻭ ﺣﻤﺎﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﻟﻲ ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻛﻴﻮﻥ ﺧﺎﻟﻪ ﺟﺎﻥ ﺍﻟﻜﺴﻴﺲ (invole)

1 ❤️

658065
2017-10-14 21:22:01 +0330 +0330

خوراکش کون دادن بود ولی میگفت میترسم ایدز بگیریم. گی های حرفه ای مثل شما همجنس بازی نمیکنند. فاین تذهبون؟

0 ❤️

658095
2017-10-15 01:50:16 +0330 +0330

امشب گیر دادن به گی

0 ❤️

658096
2017-10-15 01:50:27 +0330 +0330

اول خواستم چون برای خودت از اسم دقیق (همجنسباز) استفاده کردی لایکت کنم،ولی محتوای داستانت بد بود واقعا،یه جاهایی کثیف و خیلی بد…نه لایک و نه دیسلایک…ولی یه دیسلایک میدم به ادمین (البته با معذرت خواهی از شدو) که بازم تگ گی زده به همچین داستانی،ادمین جان،چرا تگ (کون کونک) برا این داستانا نمیسازی؟

1 ❤️

658115
2017-10-15 05:08:16 +0330 +0330

بر خلاف نظر بعضی علمای سایت، من با محتوای داستان زیاد کاری ندارم که گی باشه یانه، دروغ باشه یا راست(البته بجز محارم که مخالفم)، بیشتر سبک نگارش برام مهمه که این داستان افتضاح بود،،، داستان های امروز به نظر من پنجره بسیار زیبا نگارش شده بود…

0 ❤️

658145
2017-10-15 13:59:04 +0330 +0330

الان بوسیدی، کنار گذاشتی ؟ خاطره جالبی بود.

0 ❤️

658171
2017-10-15 18:22:40 +0330 +0330

دیسلایک از خیلی جاها که حسش نی تفکیک کنم مشخص بود دروغ بودنش

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها