توبه

1391/06/24

با سلام خدمت همه دوستای عزیز
پویا هستم 21ساله از شهر… خاطره ای که براتون تعریف میکنم مربوط میشه به اسفند 90
تقریبا چهار سال با بهاره رابطه داشتم و خیلی هم دوستش داشتم نمیدونم چرا ولی هیچکس رو به اندازه بهاره دوست نداشتم دختر خیلی فهمیده ای بود قیافش زیاد جالب نبود ولی قیافش برام مهم نبود خلاصه بعد چهار سال رابطه عاشقانه و خالی از هوس بهم خبر دادن که بهاره بهم خیانت کرده باهاش دعوای شدیدی کردمو ازش جدا شدم,اوایل خیلی ناراحت بودم چون اون تنها عشقم بود چند بار خواستم خود کشی کنم ولی بخاطر آبروی خانوادم منصرف شدم, اوضاعم خیلی خراب بود نزدیک۲ماه از دانشگاه برنگشتم چون نمیخواستم کسی منو با اون حال و روز ببینه. مادرمم هرچی اصرار میکرد برگردم خونه درسامو بهانه میکردمو یه جوری میپیچوندمش. اواخر آذر ماه بود که عموم بهم زنگ زدو گفت که چند روز دیگه عروسیشه و اگه بر نگردی حسابی از دستت ناراحت میشم,منم وسایلمو جمع کردمو فرداش راهی ولایت شدم.

خلاااااااصه روز عروسی فرارسید منم حسابی تیپ کردمو رفتم خونه عموم تو عروسی یه دختر چشممو گرفت خیلی زیبا بود قدش زیاد بلند نبود ولی چشمای درشتو پوست سبزه و اندام زیباش هوش از سرم پروند,منم گفتم الان وقت انتقامه خلاصه با هزار بدبختی بهش شماره دادم ,شب که برگشتیم خونه منتظر تماسش موندم ساعت نزدیک 11بود که گوشیم زنگ خورد چون شماره ناشناس بود فهمیدم که خودشه ,بعد ازکلی حاشیه رفتن خودشو معرفی کرد.اسمش مریم و ۱سال از خودم بزرگتر بود.بعداز سه چهار روز بلاخره مخشو زدمو با هم دوست شدیم,2 روز بعدش برگشتم دانشگاه حالم خیلی بهتر شده بود دیگه کمتر به بهاره فکر میکردمو روز به روز بیشتر با مریم صمیمی میشدم ولی هیچچچوقت عاشقش نشدم.حدود یک ماه از آشناییمون میگذشت کم کم رابطمو باهاش به حرفهای سکسی کشوندم اوایل ناراحت میشد ولی کم کم نرم شدو همکاری میکرد دوسه بارم شبا با هم حال تلفنی کردیمو خیلی لذت میبردیم شبها فقط درمورد بدنمون حرف میزدیم وقتی از بدنش حرف میزدو میکفت که داره زیر پتو کسش رو میماله و دوس داره چطور بکنمش کیرم راست میشد.وقتی واسه تعطیلات عید برگشتم خونه بهش گفتم وقتی خونشون خالی شد خبرم کنه تا برم خونشون ولی قبول نکرد,دیگه هیچ حیا و حرمتی بینمون نمونده بودو فقط حرفهای سکسی میزدیم ۲۴اسفند بود که بهم زنگ زدو گفت احتمال داره تو این هفته خونشون خالی بشه منم باورم نمیشد که به همین سادگی راضی شده باشه خلاصه بهم آدرس دادو گفت که برم خونشونو یاد بگیرم ,خونشون تقریبا نزدیک بودو زود پیداش کردمو برگشتم خونمونو منتظر موندم تا خونشون خالی بشه,روز 28م بود که بهم زنگ زدو گف خونشون خالی شده منم در عرض یه ساعت خودمو رسوندم خونشونو تو کوچه بهش زنگ زدمو بهش گفتم که درو برام باز کنه ,وقتی رسیدم در خونشون بدون در زدن رفتم تو ,وقتی مریمو دیدم خیلی هول شدمو اصلا نفهمیدم بهش چی گفتم مریمم از من بدتر بود.مریم یه دامن بلند و یه تیشرت قرمز تنگ تنش بود که سینه های کوچیکشو محکم فشار میداد ,مریم منو راهنمایی کرد تو اتاق پذیرایی و خودش رفت تو آشپز خونه که برام آب بیاره ,نزدیک5دقیقه منتظرش شدم وقتی دیدم بر نگشت رفتم دنبالش دو سه بار صداش کردم ولی جواب نداد وقتی رفتم تو آشپزخونه دیدم نشسته رو زمین داره گریه میکنه
خیلی دلم براش سوخت رفتم جلو دستشو گرفتم بلندش کردم بدنش داشت میلرزید با خودم بردمش تو پذیرایی و رو یه مبل دو نفره کنارش نشستم ,هنوز داشت گریه میکرد و ازم خواهش کرد که برم بیرون منم دستشو تو دستم گرفتمو درحالی که داشتم دستشو تو دستام گرم میکردم با حرفهام کمی آرومش کردم خیلی دوست داشتم بغلش کنمو لبمو بزارم رو لباش ولی جرات نمیکردم.وقتی داشتم باهاش حرف میزدم دستشو کشیدم طرف خودم اونم کمی مقاومت کرد وقتی ترسم یکم ریخت کشیدمش تو بغلمو مشغول بوسیدنش شدم,دیگه داشت از شدت گریه هق هق میکرد از مبل آوردمش پایین و خوابوندمش رو قالیو خودمم خوابیدم روش مریمم دستشو گرفته بود جلوی صورتشو قسمم میداد ولش کنم ولی من دیگه چیزی حالیم نبودو فقط مشغول مالیدنش بودم,دستشو به زور از جلو صورتش کنار زدمو دهنمو گذاشتم تو دهنش مریم خشکش زدو تو چشام زل زد متوجه شدم که گریش بند اومده ,یهو دستشو انداخت دور گردنمو مث دیوونه ها لبهامو میخورد منم خیلی خوشم آومد کیرم حسابی سفت شده بود و داشتم کیرمو به پهلوش میمالیدم دستمو از زیر تیشرتش به سینه هاش رسوندمو محکم فشارش دادم که یه جیغ کوچیکی زد سینش خیلی نرمو کوچیک بود تیشرتشو از تنش بیرون کشیدم وقتی سینه هاشو دیدم خشکم زد,اولین بار بود که سینه یه دختر رو میدیدم مث قحطی زده ها مشغول خوردن سینه هاش شدم مریمم آروم آهو ناله میکرد نزدیک یه ربع همینجوری گذشت کیرم داش منفجر میشد دستمو از پشت بردم زیر دامنش وقتی دستم به کونش خورد نزدیک بود بیهوش بشم کونش خیلی نرمو سرد بود یکم که با دستام کونشو مالیدم کونش گرم شدو مریم شروع به جیغ زدن کرد دامنشو از پاش بیرون آوردم عجب کونی داشت خیلی خوش فرم بود ژاکت خودمم با شلوارم در آوردم هردوتامون فقط یه شرت پامون بود مشغول مالیدن کونش شدم ولی هر کاری کردم راضی نشد شرتشو در بیاره ولی من شرت خودمو پیایین کشیدم مریم وقتی کیرمو دید از خجالت سرخ شد به زور دستشو گذاشتم رو کیرم یه حس عجیبی داشتم انگار رو ابرها بودم یکم که کیرمو مالید آبم با فشار ریخت رو رانش و بی حس شدم و خوابیدم زمین مریمم کنارم خوابید نزدیک ۱۰دقیقه هیچ حرفی نزدیم,بعد بلند شدیم لباسامونو پوشیدیمو یه لیوان آب خوردمو از خونشون زدم بیرون,هوا خیلی سرد بود تو راه به کارهایی که کردیم فکر میکردم داشت از خودم بدم میومد دیگه حالم از خودم بهم میخورد ۲روز بعدش رابطمو با مریم قطع کردمو قسم خوردم که دیگه دنبال ناموس مردم نرم,یه ماه بعدشم متوجه شدم که حرفهایی که درمورد بهاره شنیدم دروغ بوده ولی هنوز خودمو نبخشیدم
پایان ‏‎ ‎

نوشته:‌ sako


👍 0
👎 0
32831 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

334771
2012-09-14 19:04:13 +0430 +0430
NA

خیلی کُسخلی… مشنگ با این داستان تخمی و بی ربطتت
یه خری بهت خیانت میکنه میری انتقامشو از یکی دیگه میگیری؟! اصن چه گوزی هستی؟ مگه زنت بوده رفته به یکی دیگه داده؟!
با خودکش تو خانواده ات بدنام نمیشه خره، اینو در مورد دخترایی میگن که ممکنه با مرگشون این شبهه رو بوجود بیارن که بهشون تجاوز شده… شما راحت باشو خواستی خودتو بکش ، دنیا به تخمش نیست

0 ❤️

334772
2012-09-14 19:12:48 +0430 +0430
NA

تنه ی کل درخت های امازون تو کونه تو و اون جنده کونی تو که تخم کردن نداری برو جلقتو بزن

0 ❤️

334773
2012-09-14 19:17:47 +0430 +0430
NA

بهاره بهت خیانت کرد بعدش خواستی ازمریم انتقام بگیری؟ ؟ ؟ بدبدبدبدبدبدبود.

0 ❤️

334774
2012-09-14 19:37:44 +0430 +0430
NA

توبه گرگ مرگه…

0 ❤️

334775
2012-09-14 19:50:55 +0430 +0430
NA

ايول ارغوان
گل گفتى
داستان فوق العاده تخيلى

0 ❤️

334776
2012-09-14 19:53:28 +0430 +0430
NA

ايول ارغوان
گل گفتى
داستان فوق العاده تخيلى

0 ❤️

334777
2012-09-14 19:53:31 +0430 +0430
NA

‏?‏!؟

0 ❤️

334778
2012-09-14 20:50:38 +0430 +0430
NA

ببین لاکوس از اسم تخمیت راحت میشه با ماهیت وجود کس مشنگه از کون گیجت آشنا شد.
لاکوس خره؛ این چیزیکه میگمو حتما انجام بده، چون ممکن بعدها دچار مشکلات بدتر از الانت بشی. اونم اینکه قبل از جلق زدن چیزهاییکه باعث تولید باد توی معدت میشه نخور، چون با این تاثیراتیکه الان روی مخت گذاشته شده ادامه ی اینکار خیلی خیلی میتونه خطرناک باشه. بجان همون مامانت که گوزیدن موقع جلق خیلی خیلی، وای، وای خطرداره.
خودتم دقت کنی متوجه میشی اینقدر عوارضش روی مخت، تاثیراتش پبشرفت داشته که تخیلاتت موقع جلق زدنت هم بوی شاش دکتر جکور برره میده.
همون کیر دکتر جکور توی دهنت که دیگه ار این غلطها نکنی.

0 ❤️

334779
2012-09-14 21:40:28 +0430 +0430

واااى خدا، من هيچى ندارم بگم اين يارو رسما كسخل شده
احمق تو چهارسال با دختره رفيق بودى هنوز طرفتو نشناختى!
ما والا ميريم عروسى زودتر دو نصفه شب نميرسيم خونه حالا شما چه ساعتى رفتين، رسيدين خونه كه ساعت 11 منتظرش بودى اونم زنگ زد!
حتما شما رسم دارين ظهر مراسم بگيرين :-D
به من چه اصلا خودتون ميدونيد
<ستاد پيشنهاد لارجرباكس براى رفع زودانزالى نويسنده>

0 ❤️

334780
2012-09-15 01:05:59 +0430 +0430

خودمونیم یه جاهایی رسما فرمون رو میچرخوندی سمت راست و میزدی توی جاده خاکی.
بفرض همین ساعت 11 که آریزونا هم بهش اشاره کرد.
حس میکنم توی داستانت هم خیلی دنبال توجیه این قضیه بودی که ثابت کنی یه دختر ایرانی راحت پا نمیده و این چیزا.
ولی حاجی دختری که خودش میگه پاشو بیا خونه خالی و بقول خودت شرم و حیایی هم بینتون نمونده و تازه خودشم واسه سکس آماده کرده دیگه این همه بازی در نمیاره.
درسته یه خورده پشیمون میشه (مثل کسی که خودکشی کرده و توی ثانیه ی آخر دلش میخواد به زندگی برگرده)
ولی دیگه نه اینقدر برادر من.
خلاصه غلظت داستانت رو زیاد کردی.
کاری به انتقام گیریت هم ندارم…درسته میگم کارت اشتباه بوده اما توی اون زمان هیچی شیرین تر از انتقام نبوده و نمیتونسته آدم رو آروم کنه.
خود داستان مهمه نه کاری که از شخصیت داستان سر زده.
پنجاه از صد رو میگیری.
سعی کن بیشتر دقت کنی.

0 ❤️

334781
2012-09-15 01:14:35 +0430 +0430

کاش خود کشی میکردی…
:|
نصفه خوندم…

0 ❤️

334782
2012-09-15 01:25:05 +0430 +0430
NA

خیلی دوست داری با یک روانی سکس کنی؟ کونش رو مالیدی جیغ کشید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب شد نکردیش وگرنه بیهوش میشد.جالبه دختره داشته گریه می کرده لب تو رو که دیده یه دفعه ای خجالتش ریخته و شخصیت دومش (جنده) رو شده. من یه کاکتوس دارم که خیلی دوستش دارم ولی حاضرم به خاطر این همه کس شعر بکنمش تو کونت. در هر حال اگر یکم دقت می کردی به این جور مسائل داستانت خوب میشد

0 ❤️

334783
2012-09-15 13:54:14 +0430 +0430
NA

ای بابا .دوست عزیز داستان سکسی نه عذاب جدان سکسی.

یادها و خاطره ها تعریف می کنید؟.

0 ❤️

334784
2012-09-15 14:18:16 +0430 +0430
NA

تخمى بود كس مغز جان

0 ❤️

334785
2012-09-15 16:18:18 +0430 +0430

بهاره بهت خیانت کرد…تازه بعدم فهمیدی اشتباه به عرضت رسوندن…اخه پسر بچه 16 ساله میفهمه عشق وخیانت چیه؟ببینم اون موقع شاشت کف کرده بوده ؟اونوقت مریم ناموس کی بوده که بهش خیانت شده…یعنی خاک بر سرت با توهماتت…قرص ایکس مصرف میکنی…

0 ❤️

334786
2012-09-15 16:29:28 +0430 +0430

دادا پژمان خودتی؟یا اشتباه شده؟

0 ❤️

334787
2012-09-15 17:09:53 +0430 +0430
NA

آخه تورو چه به دوس داشتن عشقو عاشقی البته خودکشی بی ناموس…

0 ❤️

334788
2012-09-15 22:23:32 +0430 +0430
NA

درمورد داستان بنظرم باكون بپر روش.درمورد ريدن قسمت آخر كدوم جاكشي گفته هرگوهي دلت خاست بخوري بعد بگي توبه كردم؟ اگرتو،توبه كردي منم خودت كردم.

0 ❤️

334789
2012-09-16 01:17:22 +0430 +0430

آره حاجی خودمم منتها چپ کردم و چپه شدم کارم کشیده به اینجا ;-)

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها