سلام من یه پسر19 ساله از یه نقطه ی ایرانم
میخوام یه داستان از خودم و خاله ام بهتون بگم که کاملا واقعیه
بزارید اول از خودم بگم، من دانشجوی رشته شهرسازی ام و عاشق سکس با دختر ها و زن های فامیل(البته نه اینکه به بقیه دخمل ها بگم نه ها…) یه پسر درشت و با قد 186 هستم
از بچگی دور و برم دختر زیاد بوده از شانسم هم هر کلاسی که رفتم مختلط بوده به خاطر همین خیلی تو مایه ی دوست شدن و غیره نیستم فقط سکس اونم برای برطرف کردن نیازامه، اما یه خاله دارم که از من 4 سال بزرگتره و از بچگیم خیلی با هم شیطنت میکردیم. این خاله من تو مدرسه هم که بود خیلی دختر … ای بود، خلاصه من شدم 17 ساله (یعنی 2 سال پیش) خاله هم که شده 21 ساله و من خواستم یه کار و کاسبی راه بندازم و زندم تو کار شرکت فنی و مهندسی و شروع به کار کردم.
بعد اینکه یکم کارم رونق گرفت نیاز به یه منشی داشتم، خودتونم میدونید منشی زن جذب مشتریش تو ایران بیشتره به خاطر همین دنبال یه داف شاسی بلند میگشتم تا هر کی اومد به خاطر اونم شده دفعه بعدم برگرده. گذشت و یه چند نفری اومدن و تست دادنو …
یه روز که خونه مادربزرگم دعوت بودیم من این بحث رو انداختم و از خاله ام خواستم اگه کسی زیر دستش داره معرفی کنه(آخه دوستای خالمم خیلی جیگر بودن چندباری تو قهوه خونه و بیرون دیده بودمشون). گذشت و شب همون روز خاله ام بهم اس داد و گفت میشه خودمم بیام؟
من جا خورده بودم از یه طرف دلم میخواست بیاد و بیشتر پیشم باشه از یه طرف میترسیدم تو فامیل پشت سرمون حرف دربیارن، گفتم بزار فکر کنم بهت میگم. صبح پاشدم به مامانم گفتم که مامان بزار خاله منشیم بشه هم محرمه هم که باهاش راحت ترم، خلاصه بعد از یه ساعت فک زدن مامانم قبول کرد و خاله ام شد منشیه من…
بعد از اون خیلی به هم نزدیک تر شدیم و رابطمون بهتر شد…خاله ام دوست پسراشو بهم معرفی کرد و خلاصه هر از چندی هم اس هاشون رو نشون میداد. منم که شدیدا تو کف کس و کون این لعبت بودم چشام فقط رو لباسای تنگ و شیک و اندام این جیگر بود…واییی الانم که میگم شق میکنم، کم کم رومون بهم باز شد و شروع میکردیم با هم به شوخی های زیر کمر، منم که حشری تا چیزی میشد یه ناخنکی به پستوناشو یا کونش میزدم…تو چشماش میخوندم که میخواد ولی یه چیزی مانعش میشه.
گذشت و یه روز کل فامیل دعوت شدن عروسی تو یه شهر دیگه از خوش شانسی یا بدشانسی من، کارامون خیلی زیاد بود و خاله ام مجبور شد بمونه تا کارای شرکت رو راه اندازی کنیم. مامانم برامون غذا پخت گذاشت خونه و گفت اگه شب نیومدیم یه چراغ روشن بزار و … که من خیلی هاشو نشنیدم فقط فکر اینجا بود که امروز تنها موقعیتمه که بتونم جورش کنم.از استرس و شوق نمیدونستم چیکار کنم…فقط یادم میاد انقدر خمار بودم خاله ام هی تیکه مینداخت که چیه مواد بهت نرسیده یا میگفت دخترای عروسی از دستت رفتن؟
خلاصه صبح مامانینا رفتن و من موندم و خاله ام
ای بابا حالا کو تا شب شه، نخواستیم حداقل ظهر شه بریم خونه…مگه ساعت لامصب رد میشد…
با هزارجور بدبختی تحمل کردن زمان، بالاخره وقت نهار شد، رفتیم خونه نهار و گرم کرد آورد خوردیم بعد اومد ماهواره رو روشن کرد و داشت توش یه چرخی میزد منم هی خودمو به اون نزدیکتر میکردم، اونم هی میگفت چقدر داغی، مریض شدی، تب داری؟ (که بعدا خودشم گفت که دنبال بهونه بودم تا زبونت باز شه و ترتیبمو بدی)
بعد من یهو زد به سرم گفتم اون اس رامین دوس پسرت یادت میاد؟ اونم گفت کدوم؟(آخه دوس پسرش بهش اس داده بود من عاشق داغ شدن دخترم و …)
منم یادش انداختم یکم سرخ شد و بعد گفت خب…، گفتم میخوای بدونی چه حالی رو میگه؟، اونم خودشو زد به اسکلی و گفت چجوری؟
گفتم کنترلو بده…،کنترلو گرفتم و زدم pg (البته رمزشو کش رفته بودما…)، همین که کانال عوض شد انگار خاله ام رو برق گرفت: فضای خونه ساکت شد و هی به هم نگاه میکردیم و من دیگه دووم نیاوردم و زدم به سیم بیخیالی رفتم درگوشش و آروم گفتم میخوای ما هم اینطوری بشیم اونم با صدای گرفته که توش حشریت موج میزد گفت نمیدونم…یعنی…چی بگم آخه…؟، منم نزاشتم حرفش تموم شه گفتم نمیخواد چیزی بگی فقط هر کاری کردم جلومو نگیر تا عین اینا شیم…بعد آروم لاله گوشش رو خوردم و کم کم رفتم سمت لبای ناز و درشتش که دهن هر پسری رو آب مینداره(ببین باور کن عین حقیقتو میگم تو هیلاری داف رو ببین خاله ام رو ببین به جان مادرم دروغ نمیگم)، شروع کردم به خوردن لباش هر چی میخوردم تشنه تر میشدم اونم هی وول میخورد و دستش لای پاش بود، بعد آروم آروم لباساشو درآوردم وای چی میدیدم یه جفت پستون سربالای نوک وفندقی با یه کس جمع و جور صورتی تر و تمیز و سوراخ کون سفید که یه حاله قرمز و باد کرده دورش بوووووود…ووووووووویییییی، تا پستوناشو دیدم مثل قحطی زده ها افتادم به جونشو هی بوس و لیس و گاز و چنگ و …اونم بیچاره ام ای میگفت آروم تو رو خدا سینه هام پاره شد و منم اصلا توجه نمیکردم، بعد یه بیست دیقه ای داشت دیگه از شدت حشر میمرد حالا دیگه صداش کاملا عوض شده بود بزور سرمو هول داد لای پاش منم با زبونم راه پستون تا کس رو خیس کردم و یهو رسیدم دیدم وووییی یه آب خوشمزه ای اونجا بوود و یه سوراخ نرم…یهو خاله ام گفت گازش بگیر تو خدا گازش بگیر داره میترکه منم که از خدا خواسته با تمام وجو میخوردمو گاز میگرفتم…دادش رفته بود هوا که وای مردم…جووووون…بخور…مال خودته…گازش بگیر…پارش کن…بعد بلند شدم رفتم سمت دهنش کیر 24 سانتیم رو در آوردم که خدایی فکر کنم به 30 سانت رسیده بوود تا حالا اونطوری ندیده بودمش…گرفتم جلو دهنش گفتم بخور ببینم عروسکم بخور جنده ی من بخور شیطونک…بخور کیر خواهرزادتو…اونم نامردی نکرد و یه جووووووووووون گفت که دیووونم کرد و تا جا داشت گرفت تو دهنش، نوک کیرم میخورد ته گلوش و هی اوق میزد و در میاورد و دوباره میکرد تو انگار که از بی کیری داشته میمرده، بعد کیرمو درآوردم گفتم جنده کوچولو کجا بزارم و اونم با تمام وجود برگشتو سریع سوراخ کونشو با انگشت اشاره اش نشوون داد وای عجب سوراخی بود…چه بادی کرده بود…یکم زبونم کشیدم روی کونش و اونم لرزید و انگار که سردش بشه خودشو سفت کرد، آخ منم شروع کردم به خوردن و لیسیدن وای چه خوشبو بود اما معلوم بود قبلا چندباری کون داده، ما هم که از خدا خواسته، انگشتامو دونه دونه میدادم دهنش میزاشتم تو کونش تا باز شه…
بعد گفتم حاضری بزام تو کونت، اونم گفت حاضر؟دارم میمیرم مرگ من بکن تو…جون خاله ات بکن تون مرگ این جنده کوچولو بکن تو…میخوام جرم بدی با اون کیر دختر کشت…ما هم که از خدا خواسته نوک کیرمو گذاشتم دم کونش و با تموم وجود فشار دادم یه جیغی کشید که تا چند دیغه گوشام ذوق ذوق میکرد، گفتم چی شد؟
ساکت بود و لب باز نمیکرد ترسیدم و یه چندتا سیلی زدم بهش و یهو زد زیر گریه که واییی جر خوردم… مردم…پاره شدم…واییی مرگ من دربیار و هی زور زد ولی خب من خیلی گنده تر از اون بوم و زورش نرسید که دربیاره منم تا جاداشت فشارش میدادم و ماساژش دادم…یه ده دیقه ای گذشت و گریه هاش آروم شد حس کردم دیگه کونش گشاد شده و عضلاتش شله شروع کردم آروم عقب جلو کردن اول ریز ریز و بعد کامل کیرمو در میاوردم و دوباره میکردم تو، بیچاره هی گریه میکرد و این امر فقط منو حشری تر میکرد، نمیدونم چرا ولی اصلا احساس نمیکردم که میخواد آبم بیاد…یه ده دیقه ای به همین منوال گذشت و کم کم دیدم خانم داره حال میکنه و صداش عوض شد…یکم تندتر کردم و اونم خوشش اومد و تو عقب جلو کردن بهم کمک میکرد، سرعت رو بردم بالا داشتم میمردم از شدت لذت خاله ام که شروع کرد به گفت(آی کیرت تو کونمه…جججون کونمو جر بده …فدای کیرت بشم…میمیرم برات…دارم جندگیتو میکنم…و …) منم که داشتم با صدای اون دیووونه تر میشدم و همیچین محکم میکوبیدم تو کونش که کونش قرمز شده بود…یهو خاله ام کیرمو از کونش در آورد و سگی نشست، منم فهمیدم تا دسته کردم توش یه جووووووون خرجمون کرد و دوباره تلنبه زدم با یه دست پستونشو فشار میدادمو نیشغون میگرفتم با یه دست دیگه ام کسشو میمالیدم یهو دیدم کسش داغ شد و شدیدا باد کرد و لرزه افتاد به جون خاله ام و آبش ریخت تو دستم انقدر زیاد و داغ بود که از شدت لذت آبم و با فشار تمام ریختم تو کونش…
یه ساعتی خوابیدیمو باند شدیم رفتیم حموم و اونجا هم یه دست گاییدمش و اونروز تا فرداش حسابی به کارای عقب موندمون رسیدگی کردیم و بعد از اون هر روز یه بار میگاییدمش…
من شرکتو بستم به خاطر یه مسایلی اونم ازدواج کرده، از اون وقت به بعد دیگه نکردمش ولی جدیدا باز داره چشمک میزنه اگه جور شه اینسری کسشم میکنم براتوون مینویسم دوستای گلم
دعا کنید بازم پا بده
پایان
نوشته: 4H
پاشو پسر صبح شده نگفتم دیشب آنقدر نده پاره میشی کیر دایی رامیز تو کونت
کیرم تو حلقت،،همش کس شعر بود…کس کش تو 17سالت بود شدی مهندس
مجتبی17سالش بودحالامیگیرم مهندش شده(هرچندکیرمنم نیس)امایه جاشرگفتی کیرت 24سانت بوداونم 17سالگی!ببینم اصلا16سالت شده؟!!
بچه کونی اصلا میدونی 30 سانت چقدره که میای کس و شعر تحویل میدی ؟
حالا گیریم کیرت 24 سانت هم باشه یدفعه 6 سانت اومد روش نه ؟
آخه کس کش جقی مجبوری دروغ بگی ؟
نه نه تو گاییدم 17 ساله مهندس صاحب شرکت خر خودتی جقو تو لیسانس بگیری سربازی بری میشه 25 سالت اول بیا کیرمو بخور بعد شرکت راه بنداز
من برات دعا می کنم!
حالا کس خالت نشد با کیر شوهرش یه حال مفصلی بکنی! بچه کونی
کونش خوشبو بود آخه ؟
قربونت داداش تازه داشتم میرفتم تو حس ریدی به همه چی که !
همون موقع که داشتی خالتو میکردی من و ننتم تو روستا با هم بودیم…
همینقدر بگم که ننتو گاییدم
ریدم تو مغزجقیت کسخل مگه17سالت نبودچجوری مهندس شدی کونی؟منم میخوام مهندس شم!البته نمیخوام خالم منشیم شه میخوام جمعی از بی افامو از عرض بکنم تو کون خودتو خالت
ادمین این اسمو بزار واسه این شرو ور
خالم جنده کون پاره رفت زیر من جقی (طنز).
دفعه اخرت باشه داستان مینویسیا. حتی بش فکرم نکن. احمق
از اونجايي كه نوشتي كير 24 سانتي ديگه نخوندم .
كسكش
سلام
داستاناتون خيلي خوبن
اگه ممكن هستش هم عكس هم فيلم هم داستان بفرستين
كس كش تو زير 17سالته هنوز آبت نمي ياد تو مي گي كيرم بيستو كس سانته اين قدر كس كس نكن برو همون جلغ بزن باشه /افرين پسر خوب!ديگه كس نگو
یعنی ریدم به قبر پدرت که 17 سالگی زدی به کار دفتر مهندسی.
چسقاله تو چی از مهندسی سرت میشد و میشه و میخواهد شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خاک تو سرت حتما وقتی از کس مادر ت امدی بیرون مهندس بودی جلغی
خوار مادر این سیستم آموزشی رو گاییدم که یارو در سن 17 سالگی توش مهندس میشه.
جلقو تو هنوز فرق میلی متر و سانتیمتر رو نمیدونی ؟ 30 سانت کیر ؟
جلّـــــــــاق به در گهت اسیرند
منم با بقیه موافقم
هیلاری داف باشه تو راست میگی
کیر جنتی تو کس همه کست
٣خط اولشو خوندم ديگه نخوندم.خوب كسكش با ١٧سال سن چطور مجوز گوفتي واسه شركت؟نكنه مهدكودك زدي…
آخه تو چطور 17 سالته و شرکت داری و کیرتم 24 سانته ؟؟ هرچی فکر کردم هضم نشد پس کس مادرت
یه چیز بگم نمی خندیدن؟
موقع سکس تو اون لحظه حساس کی…تونو با سانتیمتر اندازه میگیرین؟
وای خدا مردم از خنده
پسرم اینقدر شبها زیاد نخور با کونتم بازی نکن برو یاد بگیر حداقل چطوری بنوبسی بچه کونی من 36 سالمه کیرمم خیلی کلفته قد سنتم کس و کون جر دادم اما بازم ندیدم کس داغ بشه ابش فوران کنه پر دست آدم واقعا توهم به این حد کیرم تو کس خاله ت و حلق خودت
یعنی قسمت big sexe tv شهوانی تو کونت کله کیری با اون داستان تخمیت
ی زمان داستان سکسی دوس داشتم و واسه خوندنش هیجان داشتم انا ازوقتی عضو این سایت شدم اتقد داستانا یجور شده ک دیگ داستان خوندن مث قبل حال نمیده.من موندم انقد ک سکس با محارم اینجا نوشتید ینی الان نصف خانواده هتی اریایی و ایرانی و مسلمون بایدکونده و بده باشن.جای تاسف داره.منک اصن نمیتونم ب دایی،پدر،برادر،عمو ک محرم هستن نگاهی جز نگاه دوست داشتن فامیلی کنم و چندشم میشه ب سکس باهاشون فکرکنم.دوس داشتن پدرو مادر و برادر و خواهر انقد قشنگ و زیباس ک ب دور از انصافه اینجوری خدشه دارش کنیم
اخه چاقال تو خودت میفهمی چی داری بلغور میکنی تو 19سالته دفتر کیر خرزدی در کونت منشی هم خواستی ادامشو نخوندم
تو هنو پشم در کونت سبز نشده ننت برا محافظت از کونت میدون موانع زده دور کونت که عربا هم اون اطراف خیمه زدن بدبخت تو تو حصری حصر میفهمی حصر عربا الان به گنده تر از توهاش کار نمیدن که تو هر زمینه تو به کیرشونم نمیرسی لات ملات بامیلگرد22 نه کمه تیر اهن 20تو کونت کم جق بزن جق جق الدین جقیانی کاش بابات میذاشت ان شب روفرش میموندی دوباره سعی میکرد لا اقل یه جقی کمتر
اوه یادم رفت موضوع داستانت منو کشوند اینجا نقد برسیش کنیم بکنیم تو کونت
د اخه جاکش میرزا د کونی کبیر د کوس مشنگ کونیه الدینه اوبنه ای اخه چی بگم که جیگرم خنک شه ای کیر سوسمارایه عرب تو کونت اخه بی همه چیز پیف یووووووووووز تو یه کون اقا دنیا نیومده همه خاله هاتو شروع کردی به گایش که تو نوزده سالگی اینم رفت زیرت د کون خانداعظماون یکی شوهر خاله هات با دودولت بازی کردن تا به دادن راضیت کردن هنوزم دارن بهره برداری میکنن از عقده شده او دلت هنوزم داری کس میگی
من نميدونم چي بگم برو ننه و آبجيتم بکن بيا بنويس واقعا خيلي کس ميخي ننه کون