دختر چادری سیبیلو

1397/08/07

چند ماه قبل بود . روز جمعه . برای یه کاری رفته بودم انقلاب . خلاصه دم دمای ظهر داشتم از جلوی دانشگاه تهران رد میشدم. نماز جمعه تموم شده بود و همه داشتن بر میگشتن .یه دفعه چشمم افتاد به یه کس تمیز و بچه مثبت. این کس با اون هایی که تا به حال کرده بودم کلی فرق داشت. این یکی چادری بود و تا به حال سبیلا شو حتی نزده بود . نمی دونم چرا یه دفه کونم خارید برم مخش رو بزنم. آقا ما گفتیم نگاه هم به ما نمیکنه . رفتیم جلو و بعد از کلی قر دادن و دلقک بازی مخش رو ریختم تو کاسه. خلاصه شماره رو دادیم و زدیم به چاک . اصلآ چشمم آب نمیخورد تماس بگیره . از اون روز به بعد دهن موبایل منو گایید. اسمش فاطمه بود و از اونجایی که آمار میداد از اون خونواده های خفن حزب ا… داشت . میگفت بابا ننش اجازه نمیدن از خونه بره بیرون میگفت درسش تموم شده و حتی توی عمرش با یه پسر درست و حسابی حرف نزده چه برسه با یکی دوست بشه.
خلاصه از اونجایی که من تخمام میخواره واسی این جور دختر ها شروع کردم به خر کردنش. خودمونیم ها این جور دختر ها خوب خر میشن . ما هم تا جایی میتونستیم روش کار کردم تا راضیش کردم یه تریپ قرار بزاریم بیرون. خلاصه قرار شد جمعه ی بعد یه جوری نماز جمعه رو دو در بزنه تا همدیگه رو ببینیم. جمعه بعد رفتم انقلاب تا دیدمش یهو کس خانوم شکفت اومد جلو . دستم رو طرفش دراز کردم اما یهو دیدم اخم کرد و گفت من دست نمیدم چون گناه کبیره هست. آقا ما رو میگی از همون لحظه تصمیم گرفتیم دهن خوشگل خانومو بگاییم. برای همین مجبور شدم از شیوه های درجه اول مخ زنی استفاده کنم. کلی باهاش صحبت ک
ردم بد جوری عاشقش کردم . از اون روز به بعد فقط با تلفن با هم در ارتباط بودیم .کلی پشت تلفن گریه میکرد و میگفت از عاشقی داره میمیره . تا اینکه همین جمعه قبل یه تریپ تصمیم گرفتم بیارمش خونه ببینم چند زنه حلاجه .
فکر نمیکردم بیاد ولی مثل آب کیری که میپاشه اون هم پرید تو خونه. نماز جمعه رو دو در زده بود . وقتی اومد تو حتی چادر ش رو هم نکند ما هم یه جورایی بیخیال گاییدنش شده بودم پیش خودم میگفتم این بدبخت چه گناهی داره به همین زودی بی پرده بشه . اومد نشست رو کاناپه . من هم رسیور رو روشن کردم و نشستم کنارش . گفت: ببین محسن اصلآ فکر بد بدی به ذهنت نرسه من اصلآ از اون دختر ها نیستم که بدنم رو نا محرم ببینه. از ودکا و آبجو براش حرف زدم میگفت اصلآ تو عمرش این چیزا رو نشنیده چه برسه بخواد بخوره. تا اینکه نمیدونم چی شد خواست بزنم شبکه شو . من هم از خدا خواسته زدم شبکه شو سوپر. فکر
میکردم ناراحت میشه . ولی خوشش هم اومده بود . برای چند لحظه سکوت حکمفرما بود. دیدم چهرش داره عوض میشه.کیر ما هم داشت شق میشد. هی میگفتم بابا محسن بیخیال تو توبه کردی ولی فشار کیر نمیذاشت. دستم رو حلقه کردم دور گردنش فکر میکردم ناراحت میشه ولی به روی خودش نیوورد.تازه فهمیدم خوشگل خانوم هم حشری شده.

کم کم لاله ی گوشش رو مالیدم. دیدم خودش رو زده کوچه علی چپ. گفتم فاطمه جون چادرت رو در بیار گرمت میشه ها. تو همون حس گفت : خودت درش بیار. من هم از خدا خواسته شروع کردم اولش چادرش رو در اووردم . کس خانوم هم فکر میکرد من نمیدونم همش چشم دوخته بود به تلویزیون. ما هم داشتیم عملیات انجام میدادیم. حشرم زده بود بالا. لبم رو گذاشتم رو لبش.بدبختی لب دادن هم بلد نبود.تا جایی میتونستم زبونم رو کردم تو دهنش در اوردم. کردم و در اوردم. یهو دیدم یه چیزی داره کیرم رو میماله. دستش رو گذاشته بود رو کیرمو داشتم میمالید.گفت: محسن این کارا که گناه نداره؟ منم گفتم: نه عزیزم تازه اگر
دو طرف راضی باشن صواب هم داره!(پیش خودم هم میگفتم: آره جنده خانوم برو عمت رو خر کن چرا خودت رو خر میکنی) روسریش رو کندم. چه موهای قشنک و بلندی داشت.کم کم رفتم به سمت پایین . خابوندمش رو کاناپه. پستونش رو که دیدم داشت آبم میومد. تا حالا اینطور پستونی ندیده بودم. نوک پستونش خفن شق کرده بود.منم یه ربع لیسش زدم. شروع کرد به آه آه کردن. داد میزد. حشرش زده بود بالا. رفتم پایین تر مانتوش رو در اووردم.و بعدش شلوار و شرتش رو که کیشیدم پایین نزدیک بود غش کنم.چه کس تمیزی.چه کس تنگ و جمع و جوری .بابا اصلآ حیفم میومد این چنین کسی رو بازش کنم. گفتم پاتو باز کن. اونم باز کرد . شروع کردم لیسیدن. عجب چوچولی داشت.چقدر ناز وتمیز بود . چه بوی خوبی داشت کسش. دیدم داره از حال میره. گفتم محسن حالا نوبت منه. شلوار رو کشیدیم پایین و خانوم شروع کرد به ساک زدن. چنان کیر ما رو میخورد که فکر کردم الانه که کیرم تموم بشه.داشتم ارضا میشدم که از دهنش کشیدم بیرون. دلم نیومد بزنم تو کسش گفتم برگرد گفت واسیه چی از عقب.تعجب کردم .همونطوری که روش خابیده بودم کیرم رو گرفت کرد تو کس نازش.گرمای کسش رو حس کردم. چه گرمای دلپذیری. چه کس تنگی داشت.

تازه فهمیدم جنده خانوم از اون حرفه ای هاست.و داشته تا الان برای ما فیلم بازی میکرده. ما هم شروع کردیم به بالا پایین کردم. چقدر داد و ناله میکرد. بهش گفتم فاطمه جون آهسته تر میگفت نمیشه دست خودم نیست. نتونستم خودم رو نگه دارم و تنگی کسش هم باعث میشد کیر ما زود تر تف کنه. بهش گفتم فاطمه ابم داره میاد بزار بکشمش بیرون گفت نه من دارم ارگاسم میشم.آقا ما کف کردیم اسم ارگاسم رو دیگه از کجا بلده! خلاصه راضی شد به جای کسش ما ابمون رو بریزیم تو کون مبارکش. عجب کون تنگ و تمیزی داشت. گفتم بزار ابم دیر بیاد .کشیدم از کسش بیرون و شروع کردم به لیسیدن کونش. وای چه حالی میداد. کونش اینقدر تنگ بود که زبونم نمیرفت توش حالا ما مونده بودیم چطوری کیری به این کلفتی بکنم توش. خلاصه هرچی تف و مف بود زدیم به آقا کیره و از فاطمه جون هم یه ذره تف قرض کردیم و با تمام قدرت سر کیره رو فشار دادیم تو سوراخ کون خانوم.چنان داد و قالی میکرد که گفتم الان شهید میشه.گفتم فاطمه دردت اومده بکشم بیرون داد میزد نه بکن تو ما هم با تما م توان کیر رو تا دسته کردیم تو خودم هم موندم چطوری کیر به اون کلفتی رفت تو اون سوراخ دو میلیمتری یهو دیدم آقا کیره داره فوران میکنه خلاصه تا میتونستیم کون مبارک خانوم رو پره آب کردیم فکر کنم یه دو لیتری اومد. بعدش دوتا یه نیم ساعت بی حرکت افتادیم رو کاناپه.آخرش که داشت میرفت بهش گفتم فاطمه کی اپنت کرده؟ گفت یه پسر عمویی داره که 10 سال ازش بزرگتره و تازه زن وبچه داره و از اون ریشوهاست اولین بار اون اپنش کرده و هر سری خونه تنها هست میاد سراغش و تا دسته ترتیبش رو میده. خلاصه بعد از اینکه رفت ما تا چند ساعت منگ و گیج میزدیم و هنوز باورم نمیشد دختر چادری که به من حتی دست نمیداد بیاد و تا دسته بکنمش و اونم زمانی که از نماز جمعه جیم شده.

نوشته: کیر کلفت


👍 9
👎 16
36629 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

726984
2018-10-29 20:52:20 +0330 +0330

اخی توهمت از جق زدنای امشبته

1 ❤️

726985
2018-10-29 20:53:05 +0330 +0330

اول؟

0 ❤️

726988
2018-10-29 20:54:39 +0330 +0330

خداییش این کس شعرا رو از کجات در آوردی؟

1 ❤️

726990
2018-10-29 21:07:46 +0330 +0330

اصل ماجرا : یه عقب مونده که نمیدونسته جمعه ها تعطیله رفته جلو دانشگاه که به پست بسیجی هایی که داشتن از نماز جمعه میومدن میخوره بهش میگن برگه کسر خدمت میخوای ؟؟ با خوشحالی میگه اره !! میگن فرمها تو زیر زمین مسجده بیا بریم برگتو صادر کنیم!! ? ?
خلاصه انچنان برگه ای براش صادر میکنن که از اون روز به بعد هروقت زن چادری یا مرد ریشو میبینه جیغ میکشه!!! ?


727001
2018-10-29 21:44:38 +0330 +0330

بدک نبود ولی از حجم کسشعر گفتن لابلای داستان کم کن

0 ❤️

727004
2018-10-29 21:48:47 +0330 +0330

توبه کردی ؟؟؟
کیونی
سیبیلای فاطی تو کیونت
کیر نمازگذاران جمعه خونین تو رحم ننت

3 ❤️

727010
2018-10-29 21:52:48 +0330 +0330
NA

انقدر خلاقیت نداری داستانی رو که میدزدی رو کمی تغییر بدی و بعد بذاری اینجا.دزدی بود.همش هم دروغِ محض.نخونین.

2 ❤️

727034
2018-10-29 22:47:26 +0330 +0330

نمیدونم چرا حسم میگه این دختر سیبیلوئه مامور نفوذی بوده زیر چادر تو رفتی مخشو بزنی برده تو منطقه پارت کرده

2 ❤️

727048
2018-10-29 23:24:12 +0330 +0330

کیرم تو مادر تو و نماز با هم

2 ❤️

727074
2018-10-30 03:13:43 +0330 +0330

معمولا چادری ها چون مدام محدود شدن هم راحت تر می شود پخشان را زد و اینکه تو خودشان موارد لز زیاد است اصولا زودتر هم پا میدن با دیدن یک بازوی مرد هم خودشان را خیس می کنند

2 ❤️

727086
2018-10-30 04:53:09 +0330 +0330
NA

داستان بازای قدیمی خوب یادشونه این داستان چقدر قدیمیه. توی داستان قدیمی دختره میگه دختر خامنها ایه. فقط همین جاشو حذف کرده بود ملجوق خان

2 ❤️

727091
2018-10-30 05:22:23 +0330 +0330

زیاد جالبی نبود.ولی بین داستان های امشب بد نبود

1 ❤️

727134
2018-10-30 11:43:45 +0330 +0330

یه دختر چادری دیدی توخیابون توهم زدی که داری میکنیش؟؟؟

1 ❤️

727196
2018-10-30 20:13:10 +0330 +0330

حاضرم شرط ببندم که این میخاسته مخ دختر چادری بزنه،خبر نداشته که بابای طرف جواد کیرمرد قصابه،بابای طرف اومده یجوری توش جا کرده که تا سیبیلاش رفته تو

0 ❤️

727269
2018-10-30 22:44:53 +0330 +0330
NA

تخمی بود مخصوصا لفظت

0 ❤️

727433
2018-10-31 19:25:05 +0330 +0330

اوووه این داستان زیر خاکی رو از کجا کپی پیست کردی
چند سال پیش خونده بودنش.

0 ❤️

727444
2018-10-31 19:55:01 +0330 +0330

عقده ای. امکان افتادن چنین اتفاقی 1 به هزاره

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها