زن پسردایی را گاییدم (۴)

1402/01/09

...قسمت قبل

سلام دوستان شهوانی
قسمت های قبل بهتون گفتم که نازنین با اجبار مادر و خواهراش با یه مرد تقریبا ۴۸ ساله که بنگاه املاک داشت سال ۹۰ ازدواج کرد اسمش رضا بود خیلی زشت بود اصلا به نازنین نمی‌خورد نازنین خیلی خوشگل تر و سرتر بود رضا کجل بود و تپل ،شکم داشت
نازنین با اینکه آپارتمان داشت مجبور شد آپارتمانش را اجاره بده و با امیر محمد پسرش بره خونه رضا ،خونه رضا طرفای پونک بود یه ویلایی تقریبا ۲۵۰ متری در دوطبقه یک طبقه اش پیلوت و پارکینگ بود طبقه بالا هم مسکونی ، رضا از خانم قبلیش دوتا دختر داشت که یکیشون وقتی سنش ۲۱ سالش بود عروس شده بود عروس خاله اش بود و ساکن کرج بود ودختر دومش هم که اون موقع ۱۹ سالش بود دانشجو دانشگاه تبریز بود و ماهی یک یا دودفعه میومد تهران، از وقتی نازنین ازدواج کرد من هم تقریبا بانازنین رابطه سکسی نداشتم تا دو سالی ،فقط تلفنی با هم در ارتباط بودیم ، نازنین به شدت از طرف رضا کنترل میشد، من هم با اینکه نازنین را دوست داشتم و میخاستم باهاش سکس کنم ولی هم میترسیدم هم موقعیتش پیش نميومد
هر وقت تهران بودم میرفتم نزدیکای خونه نازنین ،یه قراری میزاشتیم با هم ،داخل ماشین میومد اونجا با هم بودیم در حد بوس و حال کردن آخه رضا یه آدم سخت گیری بود نازنین میگفت دائم منو کنترل میکنه خونه دوربین داشت ورودی خونه و حیاط خونه با دوربین کنترل میشد طبق گفته نازنین پارکینگ دوربین نداشت لحظه ورود و خروج نازنین را کنترل می‌کرد در حقیقت نازنین یه اسیری بود که بیشتر باید کلفتی رضا را می‌کرد نازنین میگفت رضا سکس خوبی هم نداره و یه دقیقه ای ارضا میشه و من این مدت اصلا سکس خوب نداشتم و ارضا نمیشم ، خیلی سختم بود و دائم خودم را سرزنش میکردم که کاشکی نمیذاشتم نازنین ازدواج کنه نازنین بیشتر شبیه کلفت خونه پخت و پز ،نظافت و شست شوی لباس انجام می‌داد نازنین میگفت رضا به جرات هفته ای یک بار باهام سکس داره
باید یه جوری به نازنین می‌رسیدم ،نازنین هم خیلی دلش یه سکس خوب میخواست ،نازنین اینجوری که میگفت رضا هفته ای یک بار یا دوبار میرفت شهریار با دوستاش برای خوشگذرانی مشروب خوری و قیلون کشی و …رضا یه باغ بزرگ داشت ،ولی هر وقت نازنین تنها میشد بیشتر مادرش یا خواهراش اونجا بودند
یادم نیست دقیقا ولی فکر کنم بعد از تعطیلات عید ۹۳ بود رفته بودم تهران ،واسه خرید یه سری تجهیزات و وسایل جهت پروژه هام ، سه روزی تهران بودم روز اولی که رسیدم زنگ نازنین زدم رفتم پونک ،نزدیکای خونه شون ،اومد داخل ماشینم ،خیلی عجله داشت گفت بیشتر نیم ساعت نمیتونم ،به بهانه خرید از سوپری و میوه اومدم بیرون ،رضا برای ناهار که میاد ممکنه دوربین را چک کنه و ببینه خیلی وقت بیرون بودم دردسر میشه، قبلش کلی فکر کرده بودم که این سری هر جوری نازنین را بکنم ،به نازنین گفتم رضا کی میره شهریار ،گفت معمولا پنج شنبه ها صبح میره گاهی وقتها شب میادش گاهی وقتها ظهر جمعه میاد
گفتم نازنین من هر موقع رضا رفت میام خونه تون ،گفت نه بهزاد جان آخه امروز چهارشنبه هست فردا اگر هم بره صبح پنج شنبه یا همن امشب مامانم میاد اینجا ، تازه امیر محمد هم که خونه هست اصلا نمیشه فکرشو نکن‌
گفتم فکرش نکن من میدونم چه کار کنم ،گفت خب چکار میکنی گفتم رضا وقتی میره خبرم کن ، صبح پنج شنبه ساعت ۷ بود که نازنین پیام داد رضا الان داره تلفنی با چند تا دوستاش قرار میزاره که ساعت ۸ حرکت کنند، ولی بهزاد جان ،مامانم از دیشب اومده خونه ما و امیرمحمد هم خونه میمونه ،پیام دادم تو فکر هیچی نکن فقط ساعت ۹ بیا دوتا کوچه قبل خونه تون با ماشین دنبالم،
ساعت یه ربع به ۹ بود رسیدم محله نازنین ،پیامش دادم ،اومد دنبالم ،گفت خب حالا چکار میکنی من باید زود برگردم ،گفتم من میرم صندوق عقب ماشینت ،ماشین را ببر تا ته پارکینگ گفت خب که بعدش چی گفتم اونجا که دوربین نیست گفت نه ،گفتم خب از اونجا میرم داخل حمام پیلوت ،بعد تو برو بالا یه چند دقیقه بعد به یه بهانه‌ ای به مامانت بگو میری حموم پیلوت و بعد هم …
خنده ای کرد و خوشحال شد گفت قربونت بشم که اینقدر منو دوست داری و میخای منو جوووون ،چه حالی بگنیم ،ولی دوباره ترسید و گفت خب بهزاد اگر مامانم گفت چرا حموم بالا نمیری چی بگم گفتم‌ خب یه چیزی سر هم کن مثلا بگو آب گرمش مشکل داره یا دوش خرابه یا فاضلاب اون آب پایین نمیره
بالاخره با هر بدبختی و پلیس بازی بود رفتیم داخل پارکینگ ،من از صندوق عقب اومدم پایین و مستقیم رفتم داخل حموم،در را از پشت بستم هم خوشحال بودم هم میترسیدم،تقریبا یک ربعی شد تا نازنین اومد ، اومد داخل حموم ،وای با تاپ صورتی و شلوارک سبز ، خیلی وقت بود که نازنین را نکرده بودم کیرم سیخ شده بود آخ جلو من یه کص و کون با حال وایساده بود تا دیدمش شروع کردم لب گرفتن ، اینقدر هول بودیم که در باز بود داشتیم لب می‌گرفتیم، در را بستم ، آب را باز کردم تا صدای شرشر آب باشه و صدامون بیرون نره، به نازنین گفتم یه آهنگ از موبایلت بزار تا مامانت متوجه نشه آخه موقع سکس وقتی داِع میشم دیگه هیچی نمی‌فهمم لباسشو در آوردم از سینه هاش شروع کردم فقط میخوردم واسش ،نازنین دائم میگفت بهزاد امروز هر چی میتونی بکنم ، کصش را لیس میزدم ،همه بدنش را لیسیدم ، کص نازی خیس بود ، با لیسیدن کصش یه بار ارضا شد ،نشست روبروم کیرم کرد دهنش ، وای یه حال خوبی داشتم، قبلا اسپری زده بودم عین کیر ندیده ها ساک میزد میگفت بهزاد جون کجا بودی تو مال منی عجب کیری ، کجاست رضا که ببینه من دارم کیر عشقم را میخورم وای وای رضا دیدی نتونستی منو از عشقم جدا کنی ،بهزاد جان بکنم بکنم میخام یه فیلم ازم بگیری وقتی منو میکنی تا هر وقت خواستم با این فیلم خودم را ارضا کنم ،بهش گفتم نه نازی جون ،فیلم دردسر میشه ،هر وقت خواستی خودم میام تهران ،بعدش هم میکنمت،بعد ساک زدن به پشت خوابیدم ،اومد روی من ،کیرم منو کرد داخل کصش ، چند باری بالا پایین کرد یه آهی کشید و دوباره ارضا شد
چند دقیقه ای روی من بی حال بود ،بلندش کردم شروع کردم لیسیدن کصش ،داگی شد کیرم کرد داخل کصش ، چند دقیقه ای تلمبه زدم ، اسپری کار خودش را کرده بود نازی هم حشری شده بود و دائم میگفت بکنم جرم بده تا رضا نیست گفتم نازی جون کونت را میخام گفت بهزاد جان به یه شرط بهت کون میدم که آب کیرت را برییزی تو کصم ،گفت باشه شروع کردم انگشت کردن کونش ،کونش را آماده کردم ،بلند شد وایستاد دستاشو گذاشت روی دیوار و کونش داد عقب ، کیرم آروم گذاشتم روی سوراخ کونش کم کم کردم داخل کونش ،کمی درد داشت آخه رضا اصلا از کون نمیکردش نازی میگفت رضا همین که کیرش میره تو کصم ظرف یک دقیقه شایدهم کمتر آبش میاد ،تازه ابشم میریزه بیرون ،نازی دوست داشت آب کیر بریزه داخل کصش،
شروع کردم کونش را کردن ،داغ بود عجب کونی داشت پهلوها نازی را گرفته بودم و کونش را عقب جلو می‌کردم از کونش درآوردم گذاشتم داخل کصش ،، دوباره تلمبه زدم تا آب کیرم با فشار زیاد ریختم داخل کصش ، صدای نازی دراومد شروع کرد به آه و ناله کردن کیرم کشیدم بیرون و خوابیدم کف حمام ، نازی اومد کنارم و شروع کرد شستن کیرم ،هنوز کیر میخواست ،بی حال بودم ،داشت ساک میزد گفتم نازی بسه ،ولی افتاده بود روی من و کصش را می‌مالید روی کیرم ، چند دقیقه بعد کیرم بلند شد همون جور اینقدر روی کیر من بالا و پایین کرد تا ارضا شد و آب کیر من هم دوباره ریخت داخل کصش
روز خیلی خوبی بود چند بار دیگه من و نازنین همین جوری داخل حموم پیلوت سکس کردیم البته هر ماه یا دو ماهی که میرفتم تهران تا یه سری اتفاقی افتاد که تا حالا تو سکس کردن واسم اینجوی پیش نیومده بود
انشالله سری بعد میگم

ادامه...

نوشته: بهزاد


👍 17
👎 6
43801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

920766
2023-03-29 01:47:31 +0330 +0330

کارت درسته حاجی✌️

1 ❤️

920965
2023-03-30 06:00:59 +0330 +0330

بهزاد شغال جقی مفلوک باز چرت گفتی آخه ببو گلابی تو که با قرص و اسپری نمیتونی مال خودتو سیر کنی چطوری فهمیدی ته پارکینگ حموم هستش و نازی رو بردی تو عرش جقتو بزن بچه

0 ❤️

921075
2023-03-31 01:39:31 +0330 +0330

نوش جونت زن حشری روباید حسابی گایید

0 ❤️

921340
2023-04-01 13:34:53 +0330 +0330

ساده بدون حاشیه رفتن اروتیک مینویسی
یه نکته جسارتا ببخشید، اگر رعایت کنی بهتر میشه… بعضی جاها در نوشاه گویش محلی داری(نمیدونم برای کدوم قسمت از ایران عزیزمون هست) بهتره در نوشته نباشه.

مثلا این جمله: “ساعت یه ربع به ۹ بود رسیدم محله نازنین ،پیامش دادم”
به جای “پیامش دادم” بهتره بگیم: بهش پیام دادم یا بهش اس زدم
تو قسمت های قبلی هم بود جایی که نازی میگه: بازم پولش دادی؟
بگیم بهش پول دادی بهتره.

البته شما در سکس و اروتیک نویسی هنرمند هستید و این یک مورد هم خیلی کم در نوشته ها دیده میشه، و بهترین آرزوهای خوب برای شما

0 ❤️

921341
2023-04-01 13:40:32 +0330 +0330

من این گویش رو در چندتا داستان دیگه هم دیدم البته با آی دی های دیگه
راستش خیلی وقته کنجکاوم بدونم کدوم ناحیه از ایران جان هست
منتها با توجه به شرایط امنیتی که شما در نظر دارید اصرار ندارم بگید کدوم ناحیه از ایران این گویشو داره. 🌹 🌹 👋
لعنت به این فرهنگ که داریم
ایکاش مثل فرانسه و ایتالیا فرهنگ ایرانی هم برای اروتیک/سکس نگاری/نگارگری ارزش قائل بود

0 ❤️