سوسن خانوم

1391/02/22

این قضیه مربوط به پاییز1380 هستش. من و خالم با هم چیزی نداریم. یعنی از همه چیز من خبر داره. چون از وقتی از شوهرش طلاق گرفته و مامان و بابا بزرگم مرحوم شدن و من هم دیدم خالم تنهاست اکثریت پیش خالم هستم. دیگه یه جورایی من و خالم با هم زندگی می کنیم. همه فامیل هم روی من یه جور دیگه حساب می کنن. میگن به به. یه پسر خوب! مومن! حرف گوش کن!. کلا هر جا دم از مردونگی میشه اسمه مارو هم می برن. (آره ارواح عمتون خبر ندارین.) دقیقا خالم از من 3 سال بزرگتره. (ما شا ا… بابابزرگ چه کمری داشته.) طوری هستش که هر جا میریم همه فکر می کنن منو خالم زن و شوهر هستیم. اما چه افسوس. هر کی این فکرو می کنه میگه چه تیکه ای رو داره هر شب می کنه. ولی نمی دونن که اصلا تا حالا به فاصله یه متری هم نخوابیدیم. چه برسه به… در ضمن اینو بگم که خالم صبحا می رفت سر کار. منم میرفتم دانشگاه. بعضی روزا هم که کلاس نداشتم یه دلی از عزا در می آوردم. زنگ می زدم به دوست دخترم میومد ما رو در یابه. یه روزپنج شنبه هم اون دیر اومد هم خاله زود اومد. منم از همه جا بی خبر که خاله ی ما پشت دره. می خواستم بکنم تو کون دوست دخترم. اون می گفت:کلفت و درازه می ترسم پاره بشم. خلاصه پیچوند. منم حشری. نگو حالا خاله ما داره میشنوه. یهو صدای به هم خوردن در اومد. نمی دوستم که خالم داره فیلم بازی می کنه. فکر کردم خالم تازه اومده. سریع لباسمونو پوشیدیم. مثلا داریم درس می خونیم. خالم داد زد ساسان کجایی؟ کفشات که اینجاست. مهمونم داری. رفتم بیرون گفتم:به خانم خانوما زود تشریف فرما شدین. همون لحظه فرشته دوست دخترم اومد بیرون. خالم گفت: خانوم کی باشن؟ فرشته هول شد وافتاد به تته پته کردن. من سریع گفتم: از دوستان دانشگاه هستن. داشتیم درس می خوندیم. خالمم نامردی نکرد تیکشو انداخت. گفت: بله خیلی هم خسته شدین. خیس عرقین. معلومه درس سنگینی بوده. تو مایه های برخورد فیزیکی بین… پریدم تو حرفش. گفتم:سوسن داری چی میگی؟ گفت:بعدا بهت می گم. آقا اون روز من اومدم که فرشته رو برسونم جیم شدم. ساعت10 شب اومدم خونمون. مامانم گفت:ذلیل مرده کدوم گوری هستی؟ برو ببین خالت چیکارت داره. منم ریدم به خودم. گفتم:الان خاله ساکمو بسته می خواد بزاره زیر بغلم و یه لگد تو کونم پرتم کنه بیرون. خلاصه رفتم خونه. چون کلید داشتم در رو باز کردم رفتم تو. مثلا من خونه نرفتم. تو همین فاصله هم ننم زنگ زده بود ریده بود به نقشم. گفت:کجا بودی؟ احساس کردم یه جور دیگه شده بود. گفتم:تو کوچه ها. الان اومدم اینجا ساکمو بردارم برم. دیگه بابت امروز بد جوری ضایع کردم. گفت: خفه شو پدر سگ مادرجنده. پس اون کونی ای که خونه بوده مامانش گفته بیاد اینجا لابد عمه من بوده. دیدم آره ننه سریع گزارش داده. دیگه موندم چی بگم. گفتش می خوری؟ گفتم:چی؟ گفت:ودکا. دیدم آره. خودشم مسته. پس بگو چرا انقدر داره بد صحبت می کنه. حالیش نیست. گفتم: نه. گفت:خفه شو. باید بخوری. رو حرف من حرف نیار. منم چون واقعا خاله سوسنمو دوست داشتم (از بچگی باهم بزرگ شده بودیم) قبول کردم. منم خوردم مست مست شدم. دیگه هیچی حالیم نبود. سه تا ودکا روسی رو دو نفری خوردیم. دیدم واقعا مست مست. گفتم:سوسن جون. من برم بخوابم. برگشت گفت:کمکم نمی کنی منو ببری تو اتاق؟ دیدم مست تره. زیر بغلشو گرفتم. بلندش کردم یهو دستشو برد طرف کیرم. (از اینجا به بعدش رو با حالت مستی بخونید تا برید تو حس) گفت: اینو بهم امشب قرض میدی؟ گفتم: چی؟ گفت: شنیدم بد جوری کلفته. می خوام امشب تو من باشه. میدیش؟ گفتم:نیکی و پرسش؟ یهو دو نفری با هم افتادیم رو تخت. من هم زیرش موندم. سرشو آورد بالا. گفت:ساسان جون خیلی می خوامت. منم گفتم:ما بیشتر. شروع کردیم از هم لب گرفتن. اصلا حواسم نبود دارم چیکار میکنم. تی شرتمو در آورد. شروع کرد با موهای روی سینم بازی کردن. منم از رو پستوناشو میمالیدم. دیگه داغ کرده بودم. بعد از رو بلوز تونستم کرستشو باز کنم. بعد از 10 دقیقه کاملا لخت مادرزاد شده بودیم. داشتیم با هم ور می رفتیم. بی اختیار دستمو بردم طرف کسش. واقعا داغ بود. شروع کردم کسشو لیس زدن. با هر بار لیس زدن من آه خالم درمیومد. برگشت کیرمو بگیره دستش. تا دید گفت:اوه اوه بنده خدا حق داشت نمیذاشت کونش بزاری. تازه فهمیدم قضیه چیه. منم بیشتر حشری شدم. افتادم به جون کس خالم. چه لیسی میزدم. خالمم کیرمو تو دهنش جا داد. همشو خورد. اونقدر خوب ساک میزد که انگار صد ساله اینکارس. احساس کردم می خواد آبم بیاد. بهش گفتم:ولی اون به کارش ادامه داد و آبم اومد. همشو خورد. نذاشت یه قطرشم برام بمونه. بعد بی حس افتادم رو تخت. ولی انگار سوسن تازه خوشش اومده بود. می گفت: بازم می خوام. افتاد به جون کیرم. هر طوری بود باز کیر مارو بلند کرد. من چشامو بسته بودم. رو تخت دراز کشیده بودم. احساس کردم کیرم داغ شد. چشامو باز کردم دیدم تادسته کرده تو کسش. ( آرزویی که خیلی وقت بود خالم انتظارشو می کشید. طبق گفته هاش تو روزای بعد.) انگار به من آمپول حشریت زده باشن. با دیدن این وضع بلندش کردم خوابوندمش. خودم شروع کردم به تلمبه زدن. حالا نزن کی بزن. یه ربع یا نیم ساعتی داشتم این کاررو می کردم. برگشت. گفت: عقب چی؟ عقب نمیزاری؟ گفتم: مگه عقب مجازه؟ گفت: آره. منم از خدا خواسته. پریدم پشتش. کیرمو گذاشتم دم سوراخش. فشار دادم تا ته رفت. دادش رفت هوا. گفت:گه خوردم. همین کسم بیا بزار. من به حرفش گوش نکردم. به کارم ادامه دادم. دیگه داداش به آه و ناله تبدیل شده بود. معلوم بود داره لذت میبره. منم انگار تو سوراخ تراش کرده بودم. مگه تو می رفت. اولاش باز به سرم زد کسش بزارم. برگردوندمش. کردم تو کسش. یه 4 تا تلمبه زدم دیدم با کسش داره بازی می کنه. فهمیدم می خواد ارضا بشه. منم دیدم دارم ارضا می شم بهش گفتم:من دارم ارضا می شم. اومدم بکشم بیرون پاهاشو دور کمرم حلقه کرد. نذاشت کیرمو بکشم بیرون. همه رو خالی کردم تو. وای چه لذتی داشت!. هیچ وقت یادم نمیره. دفعه اول واقعا لذت بخش بود. بهش گفتم: چرا؟ گفت: قرص زد حامله گی دارم. اونارو می خورم. منم خیالم راحت شد تا صبح لخت تو بغل هم خوابیدیم. صبح که شد بهم گفت: ساسان اگه تو بچه خواهرم نبودی حتما باهات ازدواج می کردم. چون تو واقعا فوق العاده ای. منم به همین خاطر از هوشنگ طلاق گرفتم. یه بار کارشو می کرد دیگه باهام کاری نمی کرد. بهم قول بده هر وقت سکس خواستم منو ارضا می کنی و همچنین تو. منم از خدا خواسته قبول کردم. تقریبا از اون روز به بعد خالم و من لا اقل هفته ای دو بار رو با هم هستیم و کاملا مثل زنا و شوهرا شدیم. تقریبا چهار سالی میشه با خالم هستم ولی هیچکدومش اون بار اول نمیشه. اون یه چیز دیگه بود. تازه گیها مامانم گیر داده می خواد دستمو بند کنه. به خالم قضیه رو گفتم. اونم ناراحت شد. نمی دونم چیکار کنم. اگه می شد حتما با خالم ازدواج می کردم و از این شهر به یه شهر دیگه می رفتیم. ولی حیف حرف مردم رو چیکار کنیم.

نوشته: ساسان


👍 0
👎 0
89141 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

319913
2012-05-11 21:55:45 +0430 +0430
NA

کامیارجون ( اسم کیرمه ) همیشه مثل الان اوله

0 ❤️

319914
2012-05-12 02:16:30 +0430 +0430

سکس با خاله بود ننویس. . . . . . . . . . .
کله کیری خجالت بکش و کم خالی ببند. یعنی خانواده و بقیه فک و فامیلتون اینقدر گاگول هستن که به شما شک نمیکنن؟ جلقو این اراجیف جاش اینجا نیست. کم کوس شعر بباف. دوست داری پسر خاله و پسر عمو و پسر داییت شبانه روز مامانتو بکنن؟ از کوس و کون جرش بدن؟ کیر تو ذهن کثیفت دیگه ننویس. کیر تو مغزت دیگه ننویس.
در ضمن آقای ادمین لطفا یک تخم طلا برای کسانی که اولین کامنت را میذارن و فکر میکنن کون فیل رو هوا کردن بفرست.

0 ❤️

319915
2012-05-12 02:33:33 +0430 +0430

kamyar to kon dadan ham avali…are!
Dastan ham tekrari bod…
Yeki mesle to az shahin najafi defa mikone
de madar jende yeki kos bege ke vase khalash kir tiz nakone.

0 ❤️

319917
2012-05-12 04:59:22 +0430 +0430
NA

آدم وقتی خیلی مسته معمولا چیزی یادش نمیاد. تو چه قشنگ همه جزییاتو یادته.

0 ❤️

319918
2012-05-12 06:10:51 +0430 +0430

tekrarie koskeshe madar gahbe

0 ❤️

319919
2012-05-12 07:56:06 +0430 +0430

از این به بعد برای سکس با محارم فحش حروم نمیکنم
فقط مینویسم

بد

بد

بد

بد

بد

0 ❤️

319921
2012-05-12 16:42:48 +0430 +0430
NA

آهاي خاله جنده ها از اين سايت گورتونو گم كنيد و بريد گم شيد از ٤-٥ داستاني كه امروز آپ شده ٢تاش سكس با خاله اس،بقول ميرزاي عزيز حيف فحش كه آدم حروم شما بي ناموسها كنه ٤ساله شما توي يه خونه با خاله ات زندگي ميكني و هرشب تو بغل هميد ولي حتي پدر مادر خودت بهت گير ندادن آره ارواح عمه ات،برو عمو برو جقتو بزن حيف وقت كه حروم شماها كنيم!

0 ❤️

319922
2012-05-13 03:20:49 +0430 +0430
NA

آخه این رفیقمون کس مغزه.مخش پریود کرده.

0 ❤️

319923
2012-05-13 05:09:55 +0430 +0430
NA

ننویس دیگه مینویسی هم با محارم ننویس که فحش نخوری یا اینکه کمتر بخوری

0 ❤️

319924
2012-05-13 18:15:29 +0430 +0430

مثل اینکه جناب ادمین خودش از طرفدارای سکس محارم میباشند چرا که از بین اینهمه داستان ابکی که مثل ریگ تو سایت ریخته بازهم داستانای سکس محارم که بارها اپ شده وتکراریه رو بازم میذاره این داستان از سال بعد چندین بار تو سایت گذاشته شده لطفا سکس با محارم ننویسید مگه موضوع قحطیه که فقط بند کردید به خاله و عمه و…
البته وقتی اخوندای کس کش سکس با خاله رو جزو زنا با محارم نمیدونن دیگه چه انتظاری باید داشت ولی گول این حرفا رو نخورید .
نسل اریایی پیرو گفتار نیک, پندار نیک و کردارنیک هست وبا فتوای اعراب به همخون خودش چشم طمع نمیدوزه

0 ❤️

319925
2012-05-14 12:53:18 +0430 +0430
NA

ینی کیرم تادسته به کون ننت خالیبند، اصن داستان به کس خالت.
با این کس شعراتت

0 ❤️

319927
2012-05-26 10:14:40 +0430 +0430
NA

تواصلاكس ازنزديك ديدي اصلاميدوني كس چه شكليه؟جان من ازش بپرسيداگه نگفت شبيه كيره حالاكه خالت صدساله اين كارست وخوب ترگل ورگل مونده بيارماهم يه دست بزنيم بلكه يه ثوابي برده باشيم كه به يه زنه مطلقه كمك كرديم

0 ❤️

566747
2016-11-30 21:36:35 +0330 +0330

اصن میخوای برو باننت عروسی کن؟؟؟

0 ❤️

848857
2021-12-20 08:21:16 +0330 +0330

ساسان جون میشه کلاس خصوصی بزاری برای ما ریش سفید های سایت یادمون بدی چطوری از روی لباس بند ش را باز کردی بعدش رفیق کاسبت جنسای خوبی بهت میده به ما هم معرفی کن عمو جون 😁 😁 😁

0 ❤️