سکس تو دستشویی دانشکده

1401/08/07

سلام
دیدین آدم یه وقتایی یه کارایی میکنه بعدش بهش فکر میکنه پشماش میریزه که چطور جرات انجامشو داشته
-دوست عزیز این خاطره قسمت سکسیش تقریبا آخرشه و خیلی زیاد نیست، اگه صرفا میخوای هورنی بشی فکر نمیکنم برات جالب باشه ولی یه تجربه س اگه دوست داشتی بخون

ترم اول دانشگاه بود… کلا ورودی ما خیلی عجیب بودن اصلا یه وضعی بود من یکی دو روز اول بخاطر یه سری کارای اداری کلاسارو نتونستم برم اینا گروه کلاسی تشکیل داده بودن و همه باهم رل زده بودن فردا رفتم دیدم از قافله جا موندم یه اخلاقی هم دارم کلا سمت کسی نمیرم مگه اینکه خودش یکم بهم پا بده دیگه کلا بگایی بود
خلاصه بیخیال شدم دیگه گفتم به درک… خیلی وارد جزییات نمیشم چون حریم شخصی خودمو پارمیدا و دانشگاه بگا میره 😂
یه نکته از خودم بگم کلا من هیچوقت به کسی همینجوری دیفالت نگاه جنسی ندارم ولی اینا رو دیدم همه هول گفتم یه قدمی بردارم شاید باهاشون بریزم رو هم
از پارمیدا بگم فیسش نچرال چشاش یه حالت هورنی جذابی داشت یه خط چشم ریز و یه رژ قرمز روشن میزد موهاش بور دم اسبی میبست چشاش کشیده میشد نصف جذابیتش تو چهره ش بود، پوستش سفید لاغر اندام، پاهاش خوش فرم اغلب جوراب شلواری میپوشید گوشتالو بودن پشت ساق پاهاش و روناش به چشم میزد بدون اغراق واقعا توی برخورد رو در رو نمیدونستی بالا رو ببینی یا پایینو
چشممو گرفته بود ولی نه اقدامی کردم که بهش نزدیک بشم و نه انگیزه ای چون کلا با خونواده زندگی میکردم یه اتاق داشتم وسط پذیرایی 😂 که سرفه میکردی همه باخبر میشدن، خونواده هم که دمشون گرم نه مسافرتی میرفتن و نه فامیلی توی شهرستان داشتیم که برن هیییچی هیچی یه روز نشد خونه ما خالی بشه مثلا من تنها بمونم خونه
اما باز با خودم گفتم با یکی جور شم عین اسکلا نباشم تو دانشگاه بعدشم حداقل یه چت که میتونیم بکنیم عکس رد و بدل کنیم و این چیزا
بااین فکرا یکی دو بار سعی کردم باهاش سر حرفو باز کنم با یکی از پسرا بود برا همین خیلی رو نمیداد، یه روز تایم آخر هوا بارونی دیدم برعکس همیشه که با اون الدنگ باهم میومدن تنها اومد سر کلاس، فیزیک داشتیم با فاصله نشسته بودیم، انگار با گوشیش ور میرفت یهو استاده جنده عقده ای از کلاس بیرونش کرد، منم دو دقیقه بعدش به بهونه آب خوردن رفتم بیرون دیدم نشسته رو صندلی داخل سالن گفتم چیشد و اینا گفت گوشی دستم بود گفتم خب سر کلاس اونم فیزیک گوشی دستته چرا دلش پر بود شروع کرد حرف زدن راجب اون الدنگ که با یکی از دخترای کلاس که اتفاقا باهم دوست بودن ریخته رو هم. منم دیدم حرفمون گرم شد، با فاصله یه صندلی نشستم که یه وقت حراست نیاد بگامون بده، میگفت پسره چند باره میپیچونه با اون یکی میره بیرون گالری پسره رو دیده عکسای نود براش فرستاده، منم ازش تعریف میکردم: تو به این خوشگلی لیاقت نداره دیدم خوشش اومد یه ریز لبخندی زد گفتم واقعا تو به این هلویی فورا باهرکی بخوای میتونی بری بعدش اون ببینه کونش بسوزه😂
دیدم بحث آزاد تر شد یکم راحت تر حرف میزدیم اینستاشو ازش گرفتم رکوئست دادم همونجا رفتم تو پیجش اونم منو دید رفت تو پیج من، یه هایلایت داشت باز کردم عکس دومش یه لباس خواب ساتن کوتاه با جوراب بلند پوشیده بود رو تخت سلفی تو آینه گرفته بود موهاشم مثل همیشه دم اسبی، روی عکسش وایساده بودم که یهو دیدم متوجه فوکوس کردن من شد یه سرفه زورکی کرد سرمو بالا آوردم صورتش سرخ شده بود پاشد رفت تو سرویس
اولش استرس گرفتم فکر کردم گند زدم بعدش یه جرقه خورد تو ذهنم آدرنالین کل وجودمو گرفت یه نگاه به ساعت انداختم دیدم حدودا ۲۵ دقیقه مونده کلاس تموم بشه بیرونو نگا کردم دیدم یجوری بارون میاد انگار دوش حمومو باز کرده باشی پاشدم خواستم شیطونو لعنت کنم از پله ها رفتم طبقه بالا دیدم هیچکس نیس دوباره اومدم پایین فقط کلاس ما بود و یه کلاس دیگه که نمیدونم چی بود از شیشه در نگا کردم دیدم انگار ترم بالایی ان تعدادشونم زیاد نیست، اومدم وسط سالن قلبم داشت از جاش کنده میشد رو سقفو دیوارا رو چار طرف نگاه کردم دیدم دوربین نداره یه نفس عمیق کشیدم سعی کردم آروم بشم (که نشدم هیچ بدتر هم شده بودم) و رفتم تو سرویس…
پارمیدا جلو آینه بود مقنعه شو پایین آورده بود و داشت موهاشو محکم می بست که یهو منو دید ترسید خواست جیغ بزنه که فورا بهش گفتم هیسس دستمو بردم نزدیک دهنش دیگه خودش فهمید براچی رفتم…
تکیه داد به دیوار دستمو که نزدیک دهنش برده بودم آروم کشیدم رو لباش حس کردم داغ شدنو با چشاش نشونم داد آدرنالین جفتمون اینقد بالا بود اون دستش میلرزید من قلبم داشت میترکید، فورا دستمو گرفت رفتیم تو یکی از دسشوییا درو بستم و بغلش کردم.
صدای شرشر بارون و اون مهتابی نیمه سوخته ی سقف سرویس یکم خیالمونو راحت کرد که صدای نفس نفس زدنمونو کسی نشنیده و البته کسی هم تو سالن نبود کلا ولی به هر حال اون لحظه عقلمون قد نمیداد به هیچی من فقط به این فکر میکردم که هیچکس نمیاد
از پشت بغلش کردم چسبیدم بهش لبامو بردم بیخ گوشش گفتم ۵ دقیقه میخوایم بریم فضا گردنشو به پشت خم کرد حس کردم از همون لحظه که پاشد خودش تو سرش فکرایی داشته ولی انتظار همچین حرکتی رو اصلا نداشت، دست بردم دکمه مانتوشو باز کردم دست راستمو بردم تو دست چپمو گذاشتم زیر چونه و گردنش گهگاهی لباشو لمس میکردم یه تاپ جذب پوشیده بود سینه هاشو گرفتم دیدم سوتین نپوشیده دوتا هلو نرم و قلمبه چون گنده نبودن لازم نبود سوتین بپوشه کارمو جلو انداخت دستمو بردم زیر تاپش نوک ممه هاشو لمس میکردم نفسش بند میومد کیرم بلند شده بود داشت شلوار جینو جر میداد ممه هاشو ول کردم همونطوری دستمو صاف بردم پایین رو شکمش و از جوراب شلواریش رد شدم رفتم تو گرما و خیسی نوک انگشتام حس کردم نفساش تند تر شد یکم از رو شورتش کسشو مالیدم یهو انگار تعادلشو از دست بده دستاشو تکیه داد به دیوار دستمو درآوردم دکمه های مانتوشو باز کردم از کمرش دادم بالا جوراب شلواریشو آوردم پایین سفیدی روناش با سیاهی جوراب شلواری یه ویویی خلق کرد که عقل از سرم پرید حیف استرس نذاشت اونقدری که باید لذت برد، شورتشو خواستم بیارم پایین اولش نخواست دستشو گذاشت روش که نکنم ولی دستشو کنار زدم اونم دیگه مقاومت نکرد نمیدونم چرا اولش نذاشت، دکمه شلوارمم فورا باز کردم آوردم پایین کیرمو گذاشتم لای پاهاش و هل دادم جلو یهو یه آه ریز کشید که هرچی زده بودیم پرید خایه کردم😐 فورا دستمو گذاشتم جلو دهنش خودشم فهمید نزدیک بود بگامون بده😂 دستشو برد لای پاش کیرمو از جلو گرفت فشار میداد لای کسش از خیسی کصش کیرم لیز شده بود راحت عقب جلو میکردم نفسش داشت بند میومد خودمم انگار تو فضا بودم احساس داغی و لیزی کسش و نرمی لای روناش همراه با کمی خنکی انگشتاش رو کیرم حس فوق العاده ای بود عقل از سرم پریده بود دست بردم یقه تاپشو کشیدم پایین ممه هاش از یقه ش اومد بیرون با دست گرفته بودمشون و از پشت عقب جلو میکردم اونم حسابی حال میکرد چشاشو کلا بسته بود، نمیدونم چند دقیقه شد ولی عین برق گذشت یهو دیدم دارم میاد خالی شدم کف دستش و لای پاش پارمیدا فکر کنم حتی زودتر ارضا شد چون قبل من یکی دو بار یهویی تکون خورد باز نمیدونم، کلا بخاطر استرس و آدرنالین زود ارضا شدیم ولی خیلی حال داد، دستمال کاغذی ای که بخاطر جراحی بینی و عوارض آب ریزشی که دارم تو جیبم بود رو به پارمیدا دادم خودشو پاک کرد و هردو لباسامونو اوکی کردیم
حالا به خودمون اومدیم که چه غلطی کردیم الان کی تخم داره بره بیرون
گوشیو نگا کردم دیدم شت ساعت ۵ و ۲۲ دقیقه ست (همین حدودا بود دقیق یادم نیس ولی میدونم خیلی دیر شده بود) پارمیدا از استرس حالت تهوع گرفت دیگه دستاش عین چی میلرزید فورا به ذهنم رسید دوربین گوشیو باز کردم آروم از بالا در دسشویی بردم بالا دیدیم کسی تو سرویس نیس بهش گفتم فورا برو بیرون اگه کسی تو سالن نبود بهم بگو بپرم بیرون رفت آروم بیرونو نگا کرد کسی نبود اشاره داد عین فنر پریدم رفتم رو پله ها نشستم چشامو بستم داشتم سکته رو میزدم پارمیدا هم بعد دو دیقه اومد بیرون همزمان کلاسا هم تعطیل شدن یه نفس راحت کشیدم
ولی ادامه پیدا نکرد دیگه هیچوقت پیش نیومد حتی اگه میومد هم من جایی رو نداشتم😂 یا شاید دوباره کله خر بازی در میاوردم بگا میرفتم ولی به هر حال حس نابی بودش حیف کم بود عین برق گذشت

مرسی که وقت گذاشتین سعی کردم دقیق بازگو کنمش کامنتاتونو میخونم

نوشته: خرس قطبی


👍 26
👎 9
66301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

900688
2022-10-29 01:21:42 +0330 +0330

کم تر فیلم سوپر ببین بشتر کتاب بخون کسشرات خامنه ای ایم گوش نده مخت رد میده اینا رو می نویسی

0 ❤️

900698
2022-10-29 02:15:20 +0330 +0330

بنسمز واقعی بود نوش جانت

0 ❤️

900699
2022-10-29 02:17:26 +0330 +0330

از این جور سکس های یهویی منم داشتم البته نه توی دانشگاه. ولی یاد گرفتم اون فرصت رو از دست بدی دیگه هیچوقت تکرار نمیشه

1 ❤️

900713
2022-10-29 05:03:38 +0330 +0330

😂😂

0 ❤️

900729
2022-10-29 08:56:18 +0330 +0330

کس نگو

0 ❤️

900760
2022-10-29 16:47:34 +0330 +0330

مال همین امسال بودش؟

0 ❤️

900761
2022-10-29 16:49:04 +0330 +0330

کصخل چطو مخشو زدی بیا پی وی بهم بگو

0 ❤️

900854
2022-10-30 12:17:29 +0330 +0330

دمت گرم عالی بود هرکسی تو زندگیش دو یا سه وبیشتر ریسکهای میکنه که بعدا که بهش فکر میکنه با خودش میگه اون موقع تخم داشتم اندازه‌ی پیکنیک.

0 ❤️

900907
2022-10-31 00:52:53 +0330 +0330

والا دوست دارم بهت بگم کص نگو ولی این یکی رو خودم تجربه کردم همچنین استرس نداره حتی یه بار موقع تلمبه زدن یه دختر دیگه اومد سرویس بغلیمون من بازم آروم کار خودمو میکردم عجب دورانی بود 😂

0 ❤️

901946
2022-11-07 23:40:48 +0330 +0330

تا چند خط اولو خوندم فهمیدم کسشره.

0 ❤️

903000
2022-11-16 01:16:36 +0330 +0330

خوب کیرم تو شانست

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها