سلام دوستان خوب هستید،میخواستم یه خاطره را برایتان بگم که بسم اتفاق افتادش،که برمیگرده به ۵ماه پیش من قبلا به این سایت میامدم ولی داستان ها یاخاطرات میخواندم ،وپیش خودم میگفتم دروغ .
من احمدم ۲۱ سالم قدم ۱مترو ۸۷سانتی مترو برنز وهیکلی و،ورزش کار هستم.
من چون خونمون به پدربزگ مادری نزدیک ومادربزرگم فوت کرده پیش پدربزرگم میمونم، این خاله سکینه من که میخوام درباری خاطرم باهاش بگم
۴۶ساله هست خانومی سفید با موهای مشکی قدی ۱۶۵ ووزنش متوسط یکم روبه چاقی ،با سینه های حالا میشه گفت۷۵هستش،من به این خالم نظر داشتم همیشه دوست داشتم یک بار حداقل بکنمش اون منو خیلی دوست داشت وداره،چون حامله نمیشه بچه نداره من به این خالم نظر داشتم بالباس زیراش ور میرفتم وداخل وقتی میرفت حموم از یه سوراخ میدیدمش و با فکرش جق میزدم ،واونم پیش من راحت نه باشرط وتاب بالباس راحتی
بلیز شلوار تنگ این خالم پارسال پاییز سکته کردش والان دست چپش به خودش نمیاد بهتر ولی ازیت میشه فشار میاره بهش، به خاطر سکته دیگه بعضی وقتا سینه بنداشم نمیبست ،وقتی میامد خونه پدربزرگم چون شوهرش نگهبان بود ونبودش وشب میشد پدربزرگم میخوابید وگوشاشم سنگین پدر بزرگم ،خالم میگفت میلاد باروغن سباه دانه کمرمو روغن بزن تا رسید به روز موعود که ۵ماه پیش بود،خالم اومدو شام خوردیم ولی اون یه کمی دل درد داشت ازیتش میکرد شب شد به خودش میپیچیدچای نبات خورد آروم شد ولی یه کمکی درد داشت منم دیدم اوضاع برای کردن خاله اوکی بهش گفتم
خاله میخوای کمرتو روغن بزن اولش گفت نه بعد بعد نیم ساعت نمیدونم چی شد گفت بیاروغن بزن دل دردم زده قلونج شدم کمرشو با آجر گرم کردم وبا روغن ماساژ میدادم ونم نم لباسشو حی میزدم بالا میدونستم کرست نبسته،
گفتم میخوای پهلوهات وشیکمتو آروم روغن بزنم آولش نزاشت تا با یکم
اسرار گفت باش روغنو زدم رو شیکمش وهی ماساژ میدادم ودستمو میبردم بالاتر اونم لباسشو تا دقیقا زیر سینهاش برده بود بالا ودستاشو گزاشته بود روشون من هین ماساژ دستم میزردم بالا تا دیدم خوشش اومده و چشاشو میبست گاهی وقتا میگفت اخ که من هشرم زد بالا خودمو زوری نگه داشته بودم بعد یک دفعه دستمو بیشتر بردم بالا وسینه هاشو میمالیدم یکم نمیزاشت که من بهش گفتم نترس کسی نمیفهم سینه هاتو دیدم خندیدو هیچی نگفت وگزاشت سینه هاشو روغن بزنمو بمالم دیدم هواسش نیستو
چشاشو بسته وبعضی وقتا یه اخی میگه زیر زبونی منم فرصتو دیدمو دستم آروم به حال اینکه شیکمتو دارم ماساژ میدم آوردم زیر شکمش دیدم داره گرم میشه وعین خواب آلودا شده که کنارش دراز کشیدم خودم آماده کردم دست راستمو کردم زیر شرتشو ۲تا انگشتم سریع کردم داخل کسشو از سینه چپش بوس کردم که ترسید خواست بلند شه نزاشتم فوش میداد با دستی که بهتر بود میزد توگوشم ولی چون ریزه میزه بود نمی تونست از دستم در بره هی میگفت بابا بابا منم میدونستم بابا بزرگم نمیشنفه برام مهم نبود ماهم داخل اتاق بودیم دیده نمی شدیم ،که گریش گرفتو گفت ترو خدا نکن به کسی نمیگم منم بهش گفتم میکنمت که مطمعن تر باشم بازم نمیزاشت که از لباش بوس میکردم میگفتم سکینه جون خودم راستی دندوناشم مصنوعی دندوناشو درآوردم لب گرفتم سینه هاشو خردم اومدم پایین کوسشم خوردم که دیدم داره دیگه همکاری میکنه سریع کیرمو درآوردم کردم دهنش نمیدونی چه لذتی داره داخل دهنی که دندون نداره کیر بکنی چه لذتی میبره میکردم توحلقش درمیاوردم کیر من بزرگ ۱۹سانت وکلفت ، شردع کردم به کردنش از کس چون تنگ بود جیغش خونرو برداشته بود ،میگفت کیر شوهرم کوچیک بوده چقدر شوهرش معتاد میگفت کیر تو شبیه یه چوب کلفت بکن آخ آه
مهکم تر بکن که دیدم ارگاسم شده ولرزید آب کسش اومد من رفتم اسپره آوردم زدم به کیرم دوباره کردم تو کسش تلمبه هامو مهکم سرعتی ترکرده بودم گفتم برگرد میخوام از کون بکنم اولش نزاشت میگفت تاحالا از کون ندادم وازلین زدم با انگشتم یکم گشادش کردم سر کیرمو گزاشتم دم سولاخشو آروم فشار دادم رفت تا نصفه داخل جیغ میکشید تا یکم جا واز کرد دیگه حال کردن جفتمون شروع شده بود دیدم آب داره میاد که کردم داخل کسشو چند تا تلمبه زدم آب کیرمو داخل کسش خالی کردم ،
بعد اون یکبار دیگه ام کردمش ولی میخوام بگم که اگه خالم مشکل نداشتو زورم بهش نمیرسید بیچاره بودم پس مواظب این چرتو پرتایی که میگن خلمو کردم نکنید منم فکر میکردم راحت ولی شانس آورم که زورم بهش رسید وموفق شدم.
نوشته: احمد
چقدر غلط املایی داری موقع تایپ دستت رو از توو شرتت در بیار
از اول داستانت خوشم اومد و واقعی بنظر میومد اما بعد از داستان دندون مصنوعی و اینا فهمیدم که سنت خیلی پایینه و در حین احتزار و ریدن و جق زدن دست به قلم شدی و این اراجیف رو نوشتی
کاش قبل از نوشتن، دوتا متن بالای ١٠ خط میخوندی
کاش ادمین حداقل دو خط از متنای ارسالی رو بخونه بعد تصمیم بگیره
این همه کوتوله زشت چاق شکم دار کج و کوله که تو خیابون میبینید همش منم. بقیه قد بلند و ورزشکاران
میگم جریان چیه این دهه هشتادیا اینقدر بدنا روفرم و خوشکل و مخ زن شدن🤣🤣🤣
کیرم تو ناموست آدمین هر کیر خری رو نزار تو سایت کلا داستانا کیری شدن
ترامادولای جدید مغز رو پوک میکنن،چه برسه جقی هم باشی
بسوزد پدر تجربه کی این بلا را سرت اورده داری هزیون میگی تمام این اتفاقات را سر خودت پیاده کردن بچه کونی
احمد جون اشتباه میزنی حاجی این توصیف هایی که تو کردی مادر فولاد زره بوده نه حوری کونی میشه بگی وسط سکس اون اسپری رو از کجات در آوردی بچه ابی
و اما اصل داستان:بعد از فوت مادر بزرگ قهرمان داستان،قهرمان ما مجبور مي شود نقش مادربزرگ مرحومش را در تخت خواب براي پدربزرگ بازي كند