سکس با زن بسیجی

1402/03/05

سلام به همه خوب هستین اسم من سمانه هست و اولین داستان سکسیمو میخوام براتون تعریف کنم و این داستان مال 6 سال پیشه قبل اینکه داستان رو بگم من دو جنسه هستم و اول اسمم سامان بود و من خودم بعدا به سمانه تغییر دادم خیلیا بهم گفتن برو عمل کن و کیرتو وردار من هم گفتم نه نمیخواد مشکلی ندارم باهاش بگذریم این داستان مال چند سال پیش هست موقعی که من 23 سالم بود و دانشجو بودم از خودم بگم چشمای درشت و مشکی دارم قدم 1.70 وزنم 56 ورزش میکنم و سعی میکنم بدنمو سالم نگه دارم و اضافه وزن نگیریم و همیشه شال و مانتو و بعضی وقتی هم جلو باز میپوشم با شلوار لی خب بریم سر داستان یروز که دانشگاه کلاس داشتم دوست صمیمیم یگانه امد پیشم و گفت خونه مهران یه پارتی داره پنجشنبه شب میای گفتم اگه تو میای منم میام گفت باشه میام دنبالت اون روز گذشت و ما رسیدیم به پنجشنبه ساعت 8 شد و یگانه بهم زنگ زد و گفت بیا سرکوچه اونجا منتظرتیم من با مادر پیرم زندگی میکردم و مادرم غیر از من 3 تا بچه دیگه داشت من دوتا 2 خواهر از خودم بزرگ تر و یه بردار که 3 سال از من بزرگ تر بود داشتم و مادرم چون پیر بود و افکارش قدیمی چون من این مدلی بودم با من سرد بود و اصلا نه باهم درست حرف میزد و نه کاری داشت اما برادر و خواهرام خیلی خوب بودن و منو درک میکردن اینارو گفتم که بدونی داشتم میرفتم از خونه بیرون مادرم چرا نگفت کجا میری این ساعت بگذریم رفتیم و رسیدیم مهمونی تا ساعت 10 کلی زدیم و رقصیدیم و حال کردیم اما نگو یکی از همسایه های عوضی برداشته به پایگاه بسیج اون محل گفته و اونا هم ریختن و بچه هارو جمع کردن و بردن چون مشروب کلی چیز داشتیم کلی مارو اذیت کردن من چون دختر بودم منو با دخترا سوار ون کردن بردن نزدیک 22 نفر بودن دخترا مارو بردن توی پایگاه خواهرا و بردن هرکدوممون رو یکی یکی لخت کردن و بگردن تا نوبت به من رسید دیدم یه زن چادری به اسم طیبه بود چون زنی که قبل اون اونجا بود گفت طیبه این 10 نفر دیگه باتو بخوام از ظاهرش بگم یه زن تپل حدودا 40 و 45 ساله قدش یکم از من بلند تر با چمشای مشکی و لبای درشت سینه ها و کونش هم بزرگ بود و چادرو مقنعه سرش بود هممون واستاده بودیم تو پایگاه و یکی یکی میبردن تو یه اتاق جدا نزدیک یه نیم ساعتی اون تو بودن هم میگشتنشون و هم ازشون یه تعهد میگرفتن بعد زنگ میزدن که ننه باباشون بیان ببرشون یا خودشون برن اونایی رو که پرو بازی در میاوردن و نگه میداشتن و آخری رسید به من همون زنه طیبه گفت برو تو اتاق رفتم بهم گفت لباساتو در بیار گفتم نمیشه نمی تونم بعد با یه لحن تند برگشت گفت در میاری یا پارشون کنم سلیطه گفتم نه نمیشه شروع کرد به زور درآوردن مانتو و شلوارم تو همون حین یه دفعه دستش خورد به کیرم گفت این چیه چی تو شلوارت یواش گفتم اخه من دوجنسه ام داری بزور لباس و شلوارم و میکنی بعد بهم گفت در بیار ببینم چیزتو منم کیرمو در آوردم کیرم نه خیلی بزرگ نه خیلی کوچیک نزدیک 17 سانت هست اما قطر کیرم خیلی کلفت بود اندازه 4 تا انگشت دست بود طیبه که دید یه لحظه جا خورد گفت چرا انقدر کیرت کلفته بعد از همه عجیب تر کیرمو گرفت تو دستش و شروع کرد به مالیدن من اولش یکم خجالت کشیدم چون تا حالا نذاشته بودم هیچ غریبه ای به کیرم دست بزنه اول کیرم خواب بود بعد چند ثانیه مالیدن کیرم بلند شد طیبه دید کیرم بلند شده نشست رو زانوهاش شروع کرد به ساک زدن کیر من گفت میخوام ببینم کیرت چه مزه ای میده یه چند ثانیه کیرمو ساک زد خیلی هم خوب میزد حسابی این کاره بود اگه یکم دیگه ادامه میداد حتما آبم میومد اما بعد یدفعه گفت نه اینجا نمیشه گفت کسی هست که بگیم بیاد دنبالت گفتم نه داستان مادرمو براش گفتم و گفت پدرت چی گفتم پدرم 5 سال پیش فوت کرده گفتم من تو فروشگاه کار تا بتونم خرج دانشگاهمو و مادرمو بدم گفت چه رشته میخونی گفتم حسابداری میخوان برم تو بانک اون موقع اوضام بهتر میشه شمارشو نوشت روی یه برگه و داد بهم گفت هر مشکلی برات پیش امد بهم بگو خوشحال میشم کمکت کنم منم شمارمو بهش دادم رفتیم از پایگاه بیرون و گوشیم و تحویل گرفتم و رسیدم خونه ساعت نزدیک یک و نیم بود دیدم مادرم خوابیده رفتم تو خونه نزدیک دو هفته از این اتفاق گذشت دیدم تلفن زنگ خورد همون شماره طیبه بود گفتم بله بفرمایید خودش بود سلام علیک کردیم و صحبت این که چیکار میکنی و کجایی گفت چهارشنبه ساعت 3 میتونی بیای خونم کلاس نداری گفتم چطور چیکارم داری گفت بیا بهت میگم منم گذشت تا چهارشنبه ساعت 2:30 شد گفتم بزار راه بیوفتم که برسم آدرسو پرسیدم حدود ساعت 3:12 دیقه رسیدم سرکوچشون دیدم طیبه هم داره از اون کوچه میاد دستش میوه و سبزی گوشت و این چیزاس رفتم کمکش کردم وسایلایو رو ببره تو خونش بعد پایگاه یه راس رفته بود خرید چادر و مقنعه سرش بود گفتم مگه پسر و شوهرت گوشت نمیخرن که تو میری میخری گفتم من که پسر ندارم. کلیدو انداختیم رفتیم تو خونش خونش یه آپارتمان یه طبقه نسبتا قدیمی بود اما نه خیلی روبه روی در یه راهرو بود که موکت انداخته بودن روش و بغلش جا کفشی بود گفت میتونی کفشاتو اینجا در بیاری منم کتونیامو در آوردم اونم یه کفش زنونه پوشیده بود درآوردیم رفتیم تو خونه وسایلارو گذاشتیم تو آشپز خونه اندازه خونش هم نزدیک 70 متر بود خونه دو خواب بود آشپزخونه سمت چپ دستشویی و حموم هم بغلش دوتا اتاق بود یکی اتاق خودش اون یکی اتاق دخترش که دید نداشت چونکه درش بسته بود. گفتم داشتی میگفتی پسر نداری گفت نه من یه دختر دارم که داره میره اول دبیرستان اسمش زینبه گفتم خونس گفت نه رفته خونه دوستش بعدش گفتم شوهرت چی گفت شوهرم دو سال پیش بخاطر سرطان فوت کرده گفتم خدابیامرزتش رفتیم نشستیم تو مبلای حال و شروع کردیم به صحبت از خودمون گفتن بهش گفتم خوب کارت چیه گفت من تو خیاطی دوستم کار میکنم باهم شریکی مغازه اجاره کردیم کار میکنم گفتم پس چرا تو بسیج بودی گفت آخه شوهرم بسیجی بود بعضی وقتا بهمون یه مقداری پول کمک میکنن منم بعضی وقتا میرم اونجا بعدش به شوخی گفت دوست دختر که نداری گفتم نه خودم دختر نمی تونم که گفت بخاطر اون چیزت گفتم نه بابا بعد شروع کردیم به خندیدن بعد چندتا شوخی یخمون شروع کرد به آب شدن و حسابی باهم ایاق شدیم بعدش طیبه گفت دوست پسر چی نداری گفتم کدوم پسری حاضره بیاد زیر کیر من بخوابه با خنده گفت من میخوابم گفتم تو که پسر نیستی گفت پسر نیستم زن که هستم پاشد چادرشو گذاشت رو مبل امد جلو نشست بغل من شروع کرد به مالیدن کیر من منم شروع کردم ازش لب گرفتن بعدم دستمو گرفت گذاشت روی سینه هاش بعدش من دکمه های مانتوشو باز کردم و مقنعشو دادم بالا شروع کردم به خوردن و مالیدن سینه هاش سینه های بزرگ و سفتی داشت فکر کنم یا 80 بود یا کمتر اونم کیر منو از تو شلوار درآورد حسابی سفت شده بود تف زد کف دستش و شروع کرد به مالیدن کیر من منم سینه هاشو میخوردم و دستمو کردم تو شلوارش و شروع به مالیدن کصش کردم کصش بزرگ و خیس بود بعدش رو مبل که نشسته بود سرشو خم کرد و شروع کرد به خوردن کیر من ایندفعه دیگه کسی نبود منو طیبه تنها بودیم حسابی میخورد کیرمنو زبونشو میمالید به بالا و پایین کیرم اول فقط زبون میکشید به کیرم امد تخممو بخوره گفتم نه خوشم نمیاد بعد شروع کرد به لیس زدن کیرم از پایین میومد بالا دوبار اینکار و کرد تا رسید به نوک کیرم. نوک کیرمو کرد تو دهنشو شروع کرد به میک زدن بعد چند بار میک زدن شروع کرد ساک زدن کل کیرم اول تا نصفه میخورد بعدش کامل شروع کرد به ساک زدن ساک های حلقی و عمقی کیرم خیس خیس شده بود بعد بلند شدم شلوارشو تا نصفه کشیدم پایین کصه بزرگش خیس خیس شده بود پاهاشو دادم بالا کیرمو مالیدم به کصش چند بار بالا پایین کردم امدم آروم بکنم تو کصش راحت رفت تو گشاد بود ولی نه زیاد  شروع کردم به کردن کصش چند دیقه همینجوری تلمبه میزدم طیبه هم ممه هاشو میمالید یواش آه آه میکرد تو همین حین بودیم که صدای کلید امد طیبه گفت اه پاشو پاشو دخترمه زود و سریع شروع کردیم به پوشیدن لباسمون منم کیرمو که سیخ بود کردم تو شلوارم و مانتومو انداختم روش که معلوم نشه دختره طیبه امد سلام کرد و منم سلام کردم گفت مادر این کیه طیبه گفت مادرم این چیه ایشون. ایشون سمانه خانم هستن دختر دوست من هستن قراره تا جمعه که مادرش از پیش مادربزرگش برمیگرده پیش ما باشه بعدش یه اهان گفتو رفت اتاقش گفت کسی مزاحمم نشه درم بست گفتم من که قرار نبود بمونم گفت حالا تا پنجشنبه بمون گفتم نمیشه پنجشنبه ساعت 10 کلاس دارم گفت حداقل امشب و بمون گفتم باشه باید به مادرم زنگ بزنم بگم شب نمیام به برادرم بگم بره پیش مادرم گفت باشه من رفتم زنگ زدم گذشت و شب شد من قرار شد تو حال بخوابم قبل خواب طیبه بهم گفت واسا یه ساعت دوساعت بگذره زینب بخوابه بعد بیا اتاق منم صبر کردم یه دو ساعتی گذشت و پاشدم از جام یواش رفتم تو اتاق طیبه دیدم به شکم خوابیده یه شلوار پارچه ای و یه تیشرت تنش بود رفتم پشتش دستمو مالیدم به کون بزرگش نشسته بودم رو رونش کیرمم راست شده بود شلوارشو کشیدم پایین کیرمم از شلوار در آوردم میمالیدم به کونش تو همون حین هم داشتم کصشو میمالیدم بعد چند دیقه مالیدن کصش به کیرم تف مالیدم لیزش کردم از پشت کردم تو کصش بعد شروع کردم به کردنش دستامو گذاشتم رو لپای کونش بعد چند دیقه تو همون حین که کصشو میکردم انگشتمو تف زدم کردم تو سوراخ کونش دیدم سوراخ کونش خیلی خیلی تنگه کیرمو از کصش در آوردم دیدم از زیر بالشتش که کاندوم در آورد داد به من. منم سریع کشیدمش رو کیرم یکم کون و کصش لیس زدم تا کیرم دوباره بلند بشه تف مالیدم بهش اولش سرشو بزور کردم تو طیبه داشت بالشتو گاز میگرفت اما نمی تونست داد بزنه چون دخترش میفهمید بعد کیرمو تا نصفه کردم تو اول آروم آروم میکردم بعدش شروع کردم تند تند همینجوری کردن. میکردمو لپای کونشو میمالیدم بعد چند دیقه کردن داشت آبم میومد یدفعه کیرمو تا ته کردم تو کونش هی تکون میخورد که دربیارم و منم آبمو خالی کردم تو کاندوم و کیرمو از کونش کشیدم بیرون کونش گشاد شده بود بغل اتاقش کنار تخت دستمال کاغذی بود چندتا ورداشتم کاندوم و در آوردم انداختم تو سطل آشغال زیر تختش با دستمالا هم کیرمو هم کص و کون طیبه رو پاک کردم بعد طیبه برگشت به کمر خوابید و بهم یواش گفت پاشو بیا کیرتو بذار تو دهنم تو همون حین که به کمر خوابیده بود من هم نشستم کنار گردنش دستامو گذاشتم بالای تخت و کیرمو کردن دهنش تو همون حین که داشت کیرم و میخورد و میک میزد کصشو که آبش امده بود رو داشت میمالید دستاش خیس خیس شده بود آب کصشو مالید دور کون من رو سوراخ کونم بعد دوتا انگشتشو کرد تو سوراخ کونم نمیدونم چجوری ولی خیلی حس خوبی بود بعد چند دیقه کیرمو از دهنش درآوردم و آبمو پاچیدم رو سینه هاش بعدش اونم دوتا انگشتشو آروم از سوراخ کون من درآورد بعد شروع کرد به لیس زدن دو تا انگشتش بعد منو خم کرد یه چند دیقه از هم لب گرفتیم و بعد من لباسامو پوشیدمو اونم سینشو با دستمال پاک کرد منم رفتم خوابیدم و صبحش تو خونشون صبحونه خوردم و رفتم سر کلاس بعد اون هم من کارم شده بود پنج شنبه ها و جمعه ها رفتن خونه طیبه و سکس باهاش حالا غیر از طیبه من تونسته بودم با دخترش هم سکس کنم اگه خوشتون امد اون رو هم مینویسم امیدوارم خوشتون امده باشه خداحافظ.


👍 138
👎 22
203501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

930024
2023-05-27 00:02:18 +0330 +0330

جل الخالق فقط همینو کم داشتیم
یه مجلوق دوجنسه


930034
2023-05-27 00:34:20 +0330 +0330

دمت گرم خدای اون الان مست مست هست باید خوب بکنی هم مادرو هم دختررو🔥🔥🍑🍑💜💜

2 ❤️

930036
2023-05-27 00:35:53 +0330 +0330

ببین خوبه که شروع کرده‌ای به داستان نوشتن ولی بهتره درباره احساسات آدم‌ها یه کم بیشتر فکر کنی.
اونجای داستان که گفت کیرت رو دربیار و بعد شروع کرد به ساک زدن، اونجا زنه داشته بهت تجاوز می‌کرده. تجاوز چیزی نیست که دلپذیر باشه و بعداً دلت بخواد با یارو دوست بشی.

3 ❤️

930044
2023-05-27 01:24:42 +0330 +0330

نویسنده پسره. خواسته فانتزی و تخیلاتش رو بنویسه، ولی اصل داستان:
می‌گیرنشون و توی بازداشتگاه، با حسن یاتاقان، نصرت ذلیل، تقی گلابی، مجید مکانیک، ابول قرتی و ابرام صافکار شب رو می‌گذرونه و صبح شاد و گشاد آزاد میشه!
تمام اتوبوس‌های بین‌شهری حواله‌ت بادا الدنگ متوهّم ابله!


930056
2023-05-27 02:56:49 +0330 +0330

هر کس از ما یه نفر ازونا بکنه انتقام گرفته لاقل فانتزی جالبی بود


930071
2023-05-27 05:47:39 +0330 +0330

من دوست دارم ی دوست دختر شیمیل داشته باشم البته اگه مفعول بشه خواستی پی ام بده بهم

0 ❤️

930092
2023-05-27 10:48:14 +0330 +0330

سمانه عزیز اول اینکه غلط املایی زیاد داشتی . دوم اینکه خبرهای شهره لرستانی سابق که شده مازیار لرستانی، احتمالا زیاد می خونی .
شیمیل در کل کشور به اندازه انگشتهای یک دست نیست اونایی که تو فیلم‌ها دیدی اونا عمل کردن قبلا دختر بودن
شب خوش با طیبه

0 ❤️

930098
2023-05-27 13:37:28 +0330 +0330

عزیز داستان جالب بود ولی بعضی جاها سناریو ضعیف بیان شوده بود مثلا اکثر افراد در بسیج که کارهای اجرایی انجام می‌دهند کادر رسمی هستند مثلا بقال سر کوچه نمیاد کسی را شلاق بزنه مگر در مانور ها

0 ❤️

930133
2023-05-27 22:17:23 +0330 +0330

جالب نبود خیلی ساختگی بود میتونست بهتر باشه

0 ❤️

930146
2023-05-28 00:12:30 +0330 +0330

لامصبااا چکار میکنید؟
ناموسن هیچ وقت دوست نداشتم از داستانی ایراد بگیرم جز زمانی که حس میکردم داره به مخاطبین اون داستان توهین میشه چون طرف فکر کرده همه مثل خودشن،
ولی ن لایک کردم ن دیسلاک، ترو اون جان اقاتون اگر این نویسنده بجای اینکه بگه من دوجنسه هستم،
میگفت من پسر هستم از کسی این داستان رو شنیدم اینجا گذاشتم،
ناموسسسسن ۶۲ لایک میخورد داستان؟
همین شما ها نیستید زیر داستانهای دیگه از سلام علیک تا خداحافظی نویسنده ها رو میبرید زیر سوال؟
ن فکر کنم تمام اونا من هستم
عجب ، میترسم فردا یارو بیاد بگه من گربه ماده هستم
همه ب صف وایسن برای لایک زدن
جالبه همین اساتید که لایک کردن همشون بکن درجه یک ب اندازه موهای سر من کوص کردن
هر کدومشون هم ۱۶ ساعت فقط باید ساک بزنن واسش دو ساعت از عقب بکنه و یک ساعت هم از جلو بدون عشق بازی اولیه البته، که ابش بیاد از بس کوص کرده
امضاء:اینجانب کوص ندیده 😂

4 ❤️

930202
2023-05-28 08:40:37 +0330 +0330

مطمئنی قطر کیرت چهار انگشته؟ والا کیر وین دیزل هم فکر نمیکنم قطرش چهار انگشت باشه

0 ❤️

930209
2023-05-28 10:03:24 +0330 +0330

کس نگو بشر اینجادهمه ادای دوجنسه در میارن تخیلی

0 ❤️

930236
2023-05-28 15:28:29 +0330 +0330

گه خوردی جلقی .کیرم دهنت.

0 ❤️

930243
2023-05-28 16:05:23 +0330 +0330

حالا کصخول آمدی زن بسیجی رو کردی دمت گرم ، بچه اول دبستانی رو چطوری کردی با کیر چهار انگشتی دلاور .

1 ❤️

930313
2023-05-29 00:08:16 +0330 +0330

من عاشق زن شوهر دارم اگر کسی هست تا

0 ❤️

930436
2023-05-29 11:31:05 +0330 +0330

تاجایی که من میدونم هیچ پایگاه بسیجی مجوز ورود به منزل نداره و فقط پلیس امنیت میتونه!! درضمن حق تفتیش که بخوان لباس دربیارن رو ندارن! پس کمتر چرت و پرت بنویس

1 ❤️

930483
2023-05-29 16:37:49 +0330 +0330

برده متاهل کاکولد نمیخوای

0 ❤️

930522
2023-05-30 00:53:17 +0330 +0330

خوبیی ک داره مادر و دختر،،پیش همدیگه،،کس میدن،،میتونی باهم بکنیشون،البت قبلش یه کونم ب من بده،،صواب داره

0 ❤️

930934
2023-06-01 03:04:33 +0330 +0330

قطر اندازه چهارتا انگشت دیگه کیر نیست لوله پلیکاست 😂😂

0 ❤️

931005
2023-06-01 15:44:08 +0330 +0330

حالم بهم خورد از داستانت 🤮 🤮 🤮
لایک هات هم فقط واسه اینه که ملت از بسیج متنفرن

1 ❤️

931445
2023-06-04 13:38:10 +0330 +0330

داستان خوبي نوشتي. باز هم بنويس. داسانت از نظر باورپذيري ايراداتي داره که برمي گرده به موضوع و بسيجي بودن طرف. ولي با ذکر جزئيات حالتي قابل قبول و طبيعي به داستان دادي. بهتر بود به کمبودهاي زنه بيشتر اشاره مي کردي و نيازش به يه رابطه. بعدش هم بهتره در مورد ترنس ها و خلقياتشون بيشتر تحقيق کني. توي همين سايت کلي مطلب و تايپيک هست. يکيش هم خود من گذاشتم. اگه بيشتر خواستي در مورد داستان نويسي بدوني به من پيام بده. موفق باشي
مدوزا

1 ❤️

931652
2023-06-05 20:47:17 +0330 +0330

خوب داستان نوشتی
نظرات بد رو که بقیه نوشتن رو بیخیال شو
بقیه داستان رو لطفا بنویس

0 ❤️

931959
2023-06-07 13:21:29 +0330 +0330

داستانتو نخوندم ولی هرچی بسیجیه رو باید کرد با کیر خر 50 سانتی آبشم بدیم آقای میثاقی بخوره🗿

1 ❤️

932041
2023-06-08 01:43:50 +0330 +0330

برگرفته از فیلمای پورن… کتگوری حجاب…

0 ❤️

932588
2023-06-11 21:27:54 +0330 +0330

آقا انصافا یکی به من بگه چطوری میشه روی مبل نشست در حالی که زنه داره کیرتو میخوره تو سینه هاشو بخوری؟
جنستون ژلاتینه؟
کش میاید؟
چجوری واقعا؟

0 ❤️

932778
2023-06-12 22:59:20 +0330 +0330

من موندم اون 120 تا گلابی که کسشر تو رو لایک کردن
4 بند انگشت پهنا مال آفریقایی ها هم ایننقدر نیست
کافیه یکی بیادداستان رو از زبون یه دختر یا زن تعریف کنه
همه میشن کوسلیس

0 ❤️

937533
2023-07-13 23:43:58 +0330 +0330

کیرا اندازه چهار تا انگشت بود و ۱۷ سانت ، نه بزرگ نه کوچیک !

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها