شروع گی با دکتر دندانپزشک (۱)

1401/10/19

تو اتوبوس مدام تو راه مدرسه نگام میکرد…متوجه نگاههای سنگینش شده بودم…حدودا یکساعت راه بود تا به مدرسه برسم اونم همیشه بعد از من چندتا ایستگاه جلوتر پیاده میشد … فک کنم حدود 47 8 سالش میشد سه تیغ کرده با تیپ اسپرت قدی حدود 175 و تقریبا 80 کیلو …اونموقع 16 سالم بیشتر نبود 50 کیلو بودم قدم 155 …خوشگل بودم جوری که اکثر بچه شر های مدرسه دنبال کونم بودن…اما اگه کمترین راهی بهشون میدادم باید به کل مدرسه کون میدادم مث اشکان همکلاسیم که فقط با یه نفر رفت خونشون…الان هر کی میرسه میگه باید بیای خونمون به منم کون بدی … دلم واسش خیلی میسوخت یادمه ماه پیش چهار نفری برده بودنش توباغ حسابی کونشو پاره کرده بودن…پس واسه اینکه به درد اون گرفتار نشم باید حواسم به کونم میبود …بارها شده بود که تو کلاس انگلکم میکردن ولی با اخلاق گندی که داشتم کسی جرات نمیکرد پاشو بیشتر بزاره…
اما اونروز تو اتوبوس یکباره همه چی تغییر کرد … تقریبا از وسطای راه دیگه تعداد مسافرا خیلی کم میشد و سه چهار نفر بیشتر تو اتوبوس نمیموندن …با اینکه همه صندلی ها خالی بود اومد و کنارم نشست …بدون اینکه حرفی بزنه داشت ریز ریز نقشه خودشو پیش میبرد … کمی بعد نشستنش متوجه شدم پاهاشو جوری از هم باز کرده که به پای من میخورد … پامو عقب نبردم … متوجه شده بودم از این کارش قصدی داره اما چه قصدی …اونو باید میفهمیدم…تو خانواده به آدمی که ریسک زیاد میکنه معروف بودم والان هم تصمیم گرفته بودم تکون نخورم و ببینم حرکت بعدیش چیه؟
یکباره خیلی ریز شروع کرد پاشو تکون دادن جوری که رون پاش کامل رون پامو میمالید… دستش روی پاش بود و بعد از اینکه دید من خودمو جمع نمیکنم شروع کرد انگشت کوچیکشو روی رون پام گذاشت…بخاطر اینکه بزارم راحت کارشو ادامه بده سرموچرخوندم سمت شیشه و به بیرون خیره شدم…
با این کارم جرات پیدا کرد که کامل دستشو روی رون پام بزاره… قلبم شروع کرده بود به تند تند زدن … حس بدی نداشتم … کسی ما رو نمیدید و قطعا سنش انقدری بود که حواسش جمع باشه که کسی نفهمه…بعد از چند دقیقه شروع کرد دستشو مالش دادن روی رون پام… با اینکارش حسابس هیجانی شده بودم مخصوصا وقتی دستشو به داخل رون پام میبرد…
به نشانه اینکه خوشم اومده لای پامو بیشتر بازکردم تا بتونه راحت دستشو روی پام بچرخونه…توی سنی بودم که با کوچکترین حرکت ،کیر 13 سانتیم بلند میشد حتی با کوچکترین فکر و الان یه دستی غیر از دست خودم داشت پامو میمالیدو کیرم مث سنگ سفت شده بود… تقریبا ربع ساعتی از شروع به کارش گذشته بود و با یه حرکت غیر منتظره، هیجان منو به اوج خودش رسوند…
دستشو کم کم از وسط پام برد سمت کیرم و کیرمو از رو شلوارم گرفت… از ترس اینکه کسی نبینه کوله پشتیمو گذاشتم رو پامو کیفمو بقلش کردم و دست اون داشت زیر کوله کیرمو میمالید … انقدر شهوتی شده بودم که هر لحظه امکان داشت آبم بیاد …اما استرس و ترس چیزی بود که مانعش میشد …
لعنتی به ایستگاهی رسیدم که باید پیاده میشدم …بدون اینکه حرفی بزنم یا نگاهش کنم کیفمو به نشونه اینکه باید پیاده بشم برداشتم و بعد از اینکه خودمو مرتب کردم از اتوبوس پیاده شدم … میدونستم داره نگام میکنه واسه همین کوچکترین نگاهی بهش نکردم و راهمو ادامه دادم
توراه تمام حواسم و فکرم شده بود اون مرد و کیر شق شدم… من الان حدود شش ماه بود که اون مرد رو تو اتوبوس میدیدم …بنظر آدم قابل اعتمادی میومد
با صدای زنگ و بچه ها به خودم اومدم …توی کلاس با خودم کلی کلنجار رفتم که نکنه کسی بفهمه یا ببینه …قطعا مث اشکان تا آخر عمر باید کون میدادم …اون روز نفهمیدم چطور تو مدرسه گذشت فقط منتظر اون بودم تو اتوبوس دوباره ببینمش …وقتی سوار شدم تعجب کردم اون معمولا این ساعت به خونه بر نمیگشت …احتمالا به خاطر من بود اما اتوبوس به طرز وحشتناکی شلوغ بود و اون نمیتونست کیرمو بماله … با دوستام مشغول حرف زدن بودم و میدیدم که حتی یک لحظه نگاهشو ازم بر نمیداشت اما من بدون اینکه انگار اتفاقی بین ما افتاده باشه بی تفاوت رفتار میکردمو گاهی به طور یواشکی نگاهش میکردم
اون روز با فکر فردا و اینکه دوباره همین اتفاق دوباره تکرار میشه گذشت…تو اتوبوس دو ایستگاه بعد از من سوار میشد … بعد از سوار شدنم و گذر ازدو ایستگاه اومد بالا
کنارم کسی نشسته بود و اون نمیتونست … رفت و چندتا صندلی عقبترنشست و منتظر شد تا اتوبوس طبق معمول خلوت بشه … بلند شدرفت از راننده یه سوال پرسید و موقع برگشت اومد نشست کنارم … سلام کرد … من از ترس و استرس یه سلام آروم گفتم و رومو کردم سمت شیشه… اینبار بدون معطلی دستشو گذاشت روی پام و کارشو شروع کرد…دوباره قلبم تند تند شروع به زدن کرده بود و کیرم بلافاصله بلند شد…دستشو یه راست برد و کیرموگرفت و یواش گفت جوووون چه کیری داری …و شروع کرد مالیدن …اتفاقای روز قبل باز داشت تکرار میشد اما اینبار زیپمو بازکرد و دستشوکرد تو شرتمو کیرمو گرفت … سردی دستش یکم اذیتم میکرد اما اینکه یه دست دیگه تو شرتم بود و داشت کیرمو میمالید یه دنیای دیگه بود …دوباره به ایستگاه مدرسم رسیدم و اینکار چند روز اتفاق افتاد بدون اینکه حرفی بین ما رد و بدل بشه … دیگه انقدر پرو شده بودم که خودم زیپمو واسش باز میکردم و اونم حسابی واسم کیرمو تا مدرسه میمالید … حس خوبی بود اما ترس از دیده شدن و استرسش از جذابیتش کم میکرد …مخصوصا پیرمرد مسافری که احساس کرده بود ما اون وسطا یه کارایی میکنیم و با نشستن تو زاویه دید ما نمیزاشت دیگه ما کارمونو انجام بدیم چند روزی ضد حال خورده بودم و حسابی تو کف بودم…
تا اینکه یه روز صبح که منتظر اتوبوس بودم یه ماشین که مارک تویوتا داشت کنارم ایستاد … خود طرف بود … جلوتر ایستاد و اشاره کرد که برم پیشش … منم خیلی ریلکس بدون اینکه کسی شک کنه و انگار اقوامم هست رفتم جلو و خم شدم تو شیشه … شیشه رو داد پایین و گفت اگه دوس داری بیا تا خودم برسونمت مدرسه اگه هم دوس نداری اشکال نداره …
از اونجایی که حسابی تو خماری بودم درو باز کردمو نشستم …سلام کردم …به گرمی جوابموداد و دستشو دراز کرد …گفت من سیاوشم … منم گفتم ارشیا هستم…
راه افتاد … یه کمی که از اونجا دورشدیم… گفت کلاس چندمی ؟گفتم اول دبیرستانم … خندید وگفت فکر کردم نهایتا دوم سوم راهنمایی باشی… صورتت خیلی کوچیکتر میزنه…
یکمی ساکت بودم که یهو گفت منم 46 سالمه و دکتر دندانپزشکم…
گفتم مگه دکترا هم با اتوبوس میرن سرکار؟ گفت بخاطر طرح ترافیک مجبورم…البته بعد از دیدن تو که کلا عاشق اتوبوس شدم و زد زیر خنده
موقع رانندگی دستشو گذاشت رو کیرم …کیرم هنوز خواب بود …گفت کیر خوبی داری …درش بیار تا ببینمش …به زورداشت بلند میشد از لای زیپ شلوارم درش آوردم … حسابی ذوق کرده بود و میگفت چه سفیده جون میده بخوریش
گفت بریم تو یه کوچه خلوت تا واست بخورمش یکم حال کنی
یجای خلوت گیر آورد و ایستاد …خودشو انداخت روم و لبمو بوسید … بوی خوبی میداد معلوم بود پولداره … یکم ازم لب گرفت و شروع کرد کیرمو مالیدن تا بلند بشه… از تو زیپ شلوارم کشیدش بیرون و خم شد و کردش تو دهنش … حس خیلی خوبی داشتم… ولی گاهی اوقات محکم میک میزدو دردم میومد…گاهی اوقات یه ماشین رد میشد یا کسی میومد که خیلی ضد حال بود … یه زنی هم یباره میخ ما شد و فهمید تو ماشین یه کارایی داریم میکنیم واسه همین روشن کرد و از اونجا رفتیم … بهم گفت دوس داری بریم خونم اونجا هم راحتی هم بی خطر… البته اگه بهم اعتماد داری…
گفتم اعتماد که دارم ولی مدرسمو چکار کنم …
گفت اونو من واست ردیف میکنم با یه گواهی پزشکی…یکم من من کردم و تو ذهنم میترسیدم …بهش نمیومد آدم خطرناکی باشه و بخواد بلایی سرم بیاره…
گفت چکارکنم بزارمت مدرسه یا بریم عشق و حال …گفتم یکمی میترسم …
گفت تو الان میدونی من کی هستم …کارت مطبشم در آورد و گفت این آدرس مطبمه …از جریان ترس خیالت راحت …همونطور که تا الان اعتماد کردی و اینجا نشستی بقیشم میتونی اعتماد کنی …قول میدم بهت خوش میگذره …
گفتم خب تو خونت کسی نیاد …گفت نه خیالت راحت و دور زدیم سمت خونش
رسیدیم به یه خونه بزرگ ویلایی … درو زد و رفتیم تو …پولدار بود و تقریبا با چیزایی که میگفت جور در میومد … خودش جلو رفت و من با احتیاط پشت سرش بودم … جوری رفتار میکرد که کاملا بهش اعتماد کردم …
رفتیم تو خونه و رو یه کاناپه نشستیم … بدون معطلی دستشو برد و کیرمو از رو شلوارم گرفت … ولبشو گذاشت رو لبمو شروع کرد لبمو خوردن … کیرمو میمالید و مدام قربون صدقم میرفت … با خوردن گردنم و گوشم کلا مست شده بودم و خودم لا پامو باز میکردم که راحت باشه …دکمه شلوارمو باز کرد و کیرمو از تو شرتم گرفت و خم شد …کیرم نصفه اومده بود بیرون … واسه همین گفت اگه دوس داری شلوارتو بکن تا راحت باشم… من خجالت میکشیدم واسه همین گفتم خب تا حالا جلو کسی لخت نشدم…
گفت پس خودم اول لخت میشم که خجالتت بریزه
کامل لخت شد و با یه شرت کنارم نشست و دکمه پیرهنمو باز کرد…پیرهنمودر آوردم و کمکم کرد شلوارمو کشیدم پایین…
خیلی خجالت کشیدم که لخت تو بقل یه مرد غریبه بودم … گفت اگه دوس داری بریم تو اتاقم که راحت باشیم … با اینکه استرس داشتم ولی رفتیم تو اتاقش …
تواتاق یه تخت دو نفره بود و عکس خودشو زنشم چند تا تو اتاق بود… بهش گفتم خانمتون نیاد …گفت نه اون اداره ست و تا بعد از ظهر کسی نمیاد…
رو تخت خوابوندم و شروع کرد سینمو خوردن و کیرمو مالیدن …یباره گفت اجازه میدی شرتتو در بیارم … باز خجالت اومد سراغم …گفتم میشه اول شما در بیارید …گفت خب اینو باید خودت دربیاری
دستمو بردم سمت شرتش و کشیدمش پایین
اولین باری بود که کیر یه مرد بزرگ رو از نزدیک میدیدم… …از کیر من خیلی بزرگتر وکلفت تر بود … بهم گفت نمیخوای لمسش کنی
اولین کاری که کردم دست انداختم دورش … خیلی حس خوبی بود …نرم بود ومث چوب محکم…یکم براندازش کردم که سیاوش هم شرت منو گرفت و کشید پایین …کیر ضعیف و نهیف منم افتاد بیرون … شرتمو کامل از پام در آورد و با ولع شروع کرد خوردن کیرم …
تو ابرا بودم …هرزگاهی میومد و تخمامو میخورد و وسط رون پامو مک میزد …رون پامو لیس میزد و میگفت تو انقدر سفید و بی مو هستی که از زنمم بهتری
یکمی که واسم ساک زد گفت دوس داری تو هم کیرمو امتحان کنی؟
اگر چه اونموقع از ساک زدن بدم میومد ولی مجبور بودم امتحان کنم …واسه همین خم شدم و اون کیر گوشتی بزرگ رو تو دهنم کردم و شروع کردم زبون زدن
مزه خاصی میداد … مزه ای که هیچ جا نمیتونی مثلشو پیدا کنی …سر نرمش واسم جالب بود انگار جیگر تو دهنت بود …خلاصه کلی حال کردم …سیاوش هم همزمان خم شده بود و گفت میخوام همه جاتو بخورم … هر جا که بدت اومد بهم بگو…
شروع کرد از لبم رفت تا سینم و کیرم …لای پام و کونم … کونمو که رسید یکم یواش گاز گازی کرد و زبونشو برد و سوراخمو لیس زد …میتونم بگم بهترین حس دنیا بود واسم همزمان هم کیرمو میمالید هم سوراخ کونمو لیس میزد و مک میزد…
بهم گفت قمبل کن و سرتو بزار رو بالشت و حالت داگی بشو… کونمو گرفته بود و لیس میزد … بهش گفتم قرار نیست که از کون منو بکنید …گفت من تا هر جا که تو بخوای پیش میرم اگه تا همینجا دوس داری میتونیم همینجا نگهش داریم …نمیدونم چرا وقتی کونمو میخورد نا خودآگاه کونمو دادم عقب … سیاوش اینو فهمید و گفت معلومه خیلی دوست داری عشقم …
یکساعتی داشتیم با همور میرفتیم … بهم گفت دوس داری انگشت کنم تو سوراخت … گفتم نه …من شنیدم خیلی درد داره … گفت خب اونا وارد نیستن …من دکترم …بدون درد حتی میتونم دستمم بکنم تو کون یه بچه بدون اینکه بفهمه…
گفتم خب اگه دردم اومد چی …گفت من هنوز سر حرفم هستم
منو خوابوند به شکم و یه متکی زیر شکمم گذاشت … شروع کرد یوواش و به طور خیلی آروم انگشتشو فشار داد که بره تو … یه سوزش کوچیک داشت ولی من الکی گفتم درد داشت یکم صبر کن …انگشتشو نگه داشت و سعی میکرد با ور رفتن با کیرمو داستان تعریف کردن از زنش و کونش منو بیشتر حشری کنه … کمی بعد انگشت دومشو فشار داد که درد زیادی داشت واسه همین گفتم تا همینجا بسه و نمیتونم … اونم قبول کرد و گفت پس بریم یه دوش بگیریمو بیایم … رفتیم تو حمومش … و اونجا خوب منو شست و کلی ازم لب گرفت و برگشتیم تو اتاق دوباره … مدام با کیرم بازی میکرد و حرفای سکسی میزد …منم کیرشو گرفته بودم و همزمان داشتم واسش جق میزد گاهی هم خم میشدم و سرشو تو دهنم میکردم که بعد از چند دقیقه آبش مثل یه کوه آتش فشان پاشید روم … یه جورایی چندشم شده بود … ولی حس اینکه تونسته بودم ارضاش کنم واسم جالب بود … بعد اینکه خودشو تمیز کرد رفت یه فیلم سوپر از خودشو زنش گذاشت و شروع کرد واسم ساک زدن … به حدی هیجانی بودم و دهنم از دیدن زنش آب افتاده بود که به دو دقیقه نرسیده آبم اومد بهش گفتم داره میاد ولی اون بی تفاوت و سریع هنوز داشت واسم ساک میزد و آبمو تو دهنش آورد …همشو قورت داد بدون اینکه حتی یه قطرش بیرون بیاد و گفت آب پسر جوون مث دارو میمونه… آدمو شفا میده…اومد بالا و ازم لب گرفت …این بهترین ارضایی بود که تو عمرم تا اون لحظه داشتم
ساعت تقریبا یازده شده بود …رفتیم وسوار ماشین شدیم ورفتیم مطبش یه گواهی بهم داد… چندتا قرصم بهم داد و گفت روزی یکی بخور تا حالت بهتر بشه و بدنت قشنگ تر بشه … بهش گفتم این قرص چیه …گفت قرص ضد بارداری زناست اما پسرایی مث تو اگه بخورن بدنشون خوش فرم میشه
بعدا که تحقیق کردم فهمیدم خوردن قرص ال دی باعث ترشح هرمون زنونه تو بدن مردا میشه و باسن رو پهن وزنونه و حتی سینه رو برجسته میکنه
خلاصه رفتیم و در مدرسه پیادم کرد و گفت بگو بازم نوبت دارم چند روز دیگه باید برم برای عصب کشی
اون روز تمام وقت تمام وجودم تو اتفاقایی بود که افتاده بود مث یه رویا بود واسم …حتی شبش به یاد فیلم سوپر سیاوش و زنش جق زدم وواقعا دلم میخواست کاشکی پیشم بود و میتونستم دوباره تجربش کنم
این دیدار هر چند روز یبار اتفاق میافتاد و من بخاطر اینکه نمیتونستم مدرسه رو بپیچونم به بهونه کتابخونه میرفتم یا مطبش یا خونشون و جمعا چهاربار رفتم و واسه هم ساک زدیم و سیاوش هربار سعی میکرد یجوری انگشتشو تو کون من فرو کنه اما با درد شدید و مخالفت من طرف میشد
ده دوازده روز از این قضیه ها میگذشت و روزی که قرار بود سیاوش بیاد صبحش هر چی منتظر شدم نیومد دنبالم و وقتی هم سوار اتوبوس شدم نیومد…فکرم هزار راه رفت که چی شده … در کل حس خوبی نبود …به این فکر افتادم که نکنه بخاطر اینکه سوسول بازی در آوردم ونزاشتم انگشتشو بکنه تو کونم ازم پشیمون شده… خیلی حالم گرفته بود …حتی فرداشم خبری ازش نبود و آخر هفته هم نمیتونستم ببینمش چون مدرسه ای در کار نبود … روز شنبه نا امید ومطمعن از اینکه سیاوش دیگه منو نمیخواد ایستادم سر ایستگاه …
یکباره از دیدن ماشین سیاوش چنان ذوق زده شدم که فوری رفتم جلوتر و در سوار ماشینش شدم…بدون توجه به شلوغی اطراف بقلش کردم …نمیدونم شایدم قرصاش تاثیرش رو گذاشته بود …اما اینو میدونم به طرز عجیبی تشنه کیر سیاوش بودم … بهش گفتم چرا نیستی دیگه …نکنه دیگه دوسم نداری … اما رفتار سیاوش سرد شده بود و گفت باید یه چیزی رو بهت بگم
حالم گرفته شد و گفتم چرا چیشده …ازم سیر شدی ؟
گفت نه فقط من اینجوری نمیتونم ادامه بدم …دلم یه سکس کامل میخواد…گفتم خب ما که آبمون میاد و سکسمون کامله …گفت نه من از کون دوس دارم و تو نمیتونی …رابطه ما اینجوری دوام نمیاره …گفتم خب درد داره منم نمیتونم …
گفت خب منم نمیخوام به زور یا بدون رضایت تو بکنم تو کونت واسه همین بهتره که جدی بشیم … کون تو مث یه الماس میمونه که آدم نمیتونه بیخیالش بشه و منم میترسم یه روزمجبور شم بکنم توش و این رو بدون رضایت تو نمیخوام …الانم اگه دوس داری یا رابطمونو پایان بدیم یا باید بیشتر پیش بریم… الانم بهتره بری و بهش فکر کنی من چند روزدیگه میام و جوابشو ازت میگیرم …
دم مدرسم پیادم کرد و رفت

ادامه...

نوشته: امین


👍 41
👎 1
46501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

909966
2023-01-09 02:28:37 +0330 +0330

جالبه. ادامه بده

2 ❤️

910006
2023-01-09 10:43:05 +0330 +0330

ادامه بده 🤤

1 ❤️

910013
2023-01-09 12:00:22 +0330 +0330

آفرین قشنگ نوشتی،،یه پسر نوجوون و خوشگل و ناز خود خود بهشته،،چون تجربه شو دارم میگم

1 ❤️

910024
2023-01-09 14:35:26 +0330 +0330

یه دکتر هم گیر من نمیاد ☹️

0 ❤️

910025
2023-01-09 14:44:25 +0330 +0330

بالاخره یه داستان قشنگ با نگارش عالی و جذاب

0 ❤️

910031
2023-01-09 16:34:29 +0330 +0330

کونی شدنت مبارک عزیزم،بایه کون کن قهار وکاربلد طرف شدی‌.

0 ❤️

910034
2023-01-09 16:54:42 +0330 +0330

داستانت خوبه‌ و شرح بیشتری بدی بهتره‌ مخصوصا چی در مورد زنش میگه‌ و اندام زنش چطوره‌ و الی اخر

0 ❤️

910046
2023-01-09 22:53:29 +0330 +0330

دکتر مفعول که سن پایین بخواد نداریم آیا ؟

0 ❤️

910051
2023-01-09 23:55:35 +0330 +0330

عالی بود عزیزم ادامه بده

1 ❤️

910058
2023-01-10 01:16:50 +0330 +0330

درد اولشه بقیش لذته .ضمنا کونتو کرده داری ادای تنگا رو در میاری .عیب نداره که این همه کونی مگه ما رو گائیدن چی از ما کم شده .

0 ❤️

910064
2023-01-10 01:43:28 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

910090
2023-01-10 04:02:26 +0330 +0330

اول اینکه تو یک نوجوان کونی هستی
چون ساک زدی بدون دندان زدن اگر کسب بار اولش باشد دندون می زند
اگر کیر خواستی مال من نیز هم بزرگه هم کلفته
خونم نیز تو لندن هست

0 ❤️

910125
2023-01-10 10:35:33 +0330 +0330

این اتفاق تو مترو برای من افتاد. دو سال قبل بود و با پسری کلاس نهمی که خودش میخواست آشنا شدم. هنوز با هم هستیم و هفته ای یکبار میاد خونم. کاملاً داستانتو درک کردم.

0 ❤️

910148
2023-01-10 14:26:30 +0330 +0330

قشنگ نوشتی

0 ❤️

910185
2023-01-10 23:47:03 +0330 +0330

دکتر مملکت که تو باشی و توهوم بزنی وای به حال بقیه 😂😂😂😂😂

0 ❤️

910197
2023-01-11 01:52:32 +0330 +0330

عالی بود . خیلی خوب و با احساس نوشتی . دوس دارم بقیه شم بخونم . منم دکترم و میدونم دکترا خوب بلدن چکار کنن تا بیشترین لذتو ببری .

0 ❤️

910203
2023-01-11 02:17:08 +0330 +0330

جالب بود

0 ❤️

910266
2023-01-11 17:03:29 +0330 +0330

جووووونننن چه کون الماسی

0 ❤️

910279
2023-01-11 21:36:38 +0330 +0330

بیست

0 ❤️

911108
2023-01-17 13:52:29 +0330 +0330

منم یه سن بالای لاغر و خوشتیپ میخوام که مفعول باشه و کیر جوون بخواد

0 ❤️

911134
2023-01-17 16:46:16 +0330 +0330

حیف

0 ❤️

912347
2023-01-27 00:32:51 +0330 +0330

این قسمت دکتر دیوث

0 ❤️

916360
2023-02-22 18:14:22 +0330 +0330

جوون.کاش من جای اشکان بودم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها