سلام
من شیدا هستم 24سالمه همسرم 28 سالشه
زندگی من همیشه پر از غم و درد بوده و تا همین الانش هست.
از کودکیم بگم که تو یه خانواده ای که پر از تنش بوده و تمام اهالی خانواده، از جمله پدر و مادر با هم دعوا میکردن، هر روز و هرروز
خیلی تو بچگیم فحش خوردم و کتک خوردم و تحقیر شدم، چهار تا برادر دارم که زیاد کتکم زدن، هیچ وقت احساس داشتن یک حامی رو درک نکردم، هیچ وقت مزه محبت رو نچشیدم.
برای رهایی از محیط پر تنش خونه و آرامش گرفتن راهی جز دوست پسر پیدا کردن نیافتم.
از اول دبیرستان دوست پسر داشتن من شروع شد ، پسرا همسن خودم پونزده شونزده ساله بودن واسه همین فقط حرف میزدیم و از سکس خبری نبود تا اینکه با یه پسر 25 ساله دوست شدم، اون موقع من موبایل نداشتم اما اون آقا پسر داشت من با کارت تلفن همیشه بهش زنگ میزدم. زنگ زدن هام خیلی سخت بود ، اما هر طور بود به بهانه های مختلف میرفتم بیرون و بهش زنگ میزدم، خانواده ام محدودم میکردن جز مدرسه جایی نظرم.
یه قراری گذاشتیم و همو دیدیم و رفتیم سینما با ساندویچ و نوشابه. بعدش با کسم بازی کرد، اولین کسی که به کسم دست همین حروم زاده بود ، بعدش از سینما رفتم خونه.
تا مدتها عذاب وجدان داشتم اما بهشم زنگ میزدم تا اینکه هزینه خرید کارت تلفن نداشتم دیگه بهش زنگ نزدم. اونم نمیتونست بهم زنگ بزنه چون من موبایل نداشتم
این تموم شد بعد از دو سال یعنی سوم دبیرستان من با یه پسری دیگه 27 ساله دوست شدم، اسمش محمد بود.با ده سال از خودم بزرگتر خیلی برام لذت بخش بود از لحاظ حمایت . از توی یاهو مسنجر دوست شدیم.
چون برادرانم و پدر و مادرم حمایتم نمیکردن فقط تحقیر و کتکم میزدن پسر چند سال بزرگتر میپسندیدم، نه از لحاظ سکس فقط از لحاظ عاطفه.
بعدش محمد منو برد قهوه خونه و بعدش برد منو خونه رفیفش، برد تو اتاق و لختم کرد. من به عمرم جلوی پسر لخت نشده بودم، کیرشو نداد دستم فقط منو حالت سگی کرد تا از کون بکنه چون تنگ بود نرفت تو منم جیغ جیغ کردم ولم کرد، اونروز محمد نتونست منو بکنه، منو رسوند خونمون و من حسابی از خانواده کتک خوردم واسه اینکه چرا از مدرسه دیر رسیدم خونه. خانواده ام خیلی اذیتم میکردن ، موهامو می کشیدن داداشام ، پول اتوبوس نمیداد بابام برم مدرسه، مادرم کتکم میزد سر ظروف نشسته، من بیشتر فراری میشدم از خونه
بعد از یکی دو ماه باز قرار گذاشتیم با محمد، محمد منو برد خونه دوستش ،لختم کرد و بدون هیچ پیش نوازی منو رو تخت به شکم خوابوند و خوابید روم و منو حسابی از کس کرد، انقدر از درد جیغ زدم که جلو دهنمو گرفت، پردمو زد ، و بعدش دوستشو فرستاد تا منو بکنه ولی نذاشتم.
دیگه همون شد رابطمون از بس حالم بد شد منو با آژانس فرستاد خونمون
چند سال با کسی دوست نشدم و همش استرس ازدواج داشتم که پرده ندارم
تا اینکه سال پیش برام خواستگار اومد حماقت کردم و از پرده نداشتنم بهش گفتم اولش شوکه شد اما قبول کرد و ازدواج کردیم از دو روز بعدعقد کتک هاش شروع شد ، نه اینکه کاری کرده باشم سر زهر چشم گرفتن، محکم بهم سیلی میزد و میگفت تو برده منی،
الانم منو میده به دوستاش تا منو بکنن و ازشون پول میگیره
من جنده شدم بر خلاف میل باطنیم
من تنم رو به محمد دادم تا محبتش رو داشته باشم اما اون تجاوز کرد
الانم هیچ لذتی زیر دوستای شوهرم نمیکنم
خانواده ام منو قبول نمیکنن ، جایی هم ندارم برم، مجبور به تحمل اوضاع هستم.
از بی کسی هر نا مردی رو مرد فرض کردم
قدر خواهراتونو بدونین تا فراری نشن
نوشته: بی کس هستم
وااای خدا چه سرنوشتی :(
الهییییییی قلبم آتیش گرفت
خدا از داداشات نگذره
حالم از مردی که غیرت و مردونگی و دست حمایت و عاطفه برای زن نداره بهم میخوره
برای من قابله باور بود چون نمونشو البته نه به این شدت ولی دیدم تو این موارد نمیشه گفت خدا کمکت کنه رک بخام بگم برای کسایی که همچین زندگی ای دارن حتی نمیشه ارزویی کرد
این کصشرا از کجا میاد اخه.منم دوست پسر داشتم ولی تو قراره اول نگرفتع من بکنه.تازشم ما دخترا انقد پلنگیم اگه پزشکی قانونی هم بگه پرده ندادیم هاشا می کنیم بعد بیایم به خواستگارمون بگیم (hypnotized)
مادره مردايي رو گاييدم كه از مردونگي فقط يه كير و فهميدن و مثل حيوون ميمونن. يه روز تك تكه اون ادمها ننشون تو اين دنيا گاييده ميشه تا مثل سگ بميرن. تف تو صورته تك تكه حرومزادشون
ازمجموع تناقض هاى اين متن اينطور استنباط
ميشه كه سرتاسردروغ وبطورحتم نويسنده باتوجه
به نوع ديدش به داستان يك پسر سرخورده باگرايشات
نزديك به زن پوشى ميباشد كه شديداً عقده تحقير شدن
رادارد.
مراجعه فورى به روانپزشك توصيه اكيد ميشود
.
.
.
.
.
مريض بعدى …
نظر شما چیه؟عجب خانواده کسکشی. بگو با دشمن بزرگ شدی.
ناراحت كنندست فقط هر جور شده از ايران فرار كن
نمیدونم چی بگم واقعاشوکه شدم وفهمیدم حقیقت هست .اگرهروقت نیازداشتی کسی کمکت کنه بدون هیچ انتظاری کافیست بمن خبر بدی نمیگم میتوانم زندگی رویایی بهت بدم ولی میتوانم مانند یکی ازاعضاءخانواده ازتو حمایت کنم وکنارمان زندگی کنی وحتی اگر خواستی روزی ازدواج کنی من مثل برادری میشوم که نداشتی ومثل پدری که نداشتی ومانند فرزندی که نداری هستم هیچ توقعی و خواسته ای ندارم ازتو این و حقیت گفتم روی حمایت کامل من میتوانی حساب کنی
از اين موارد متاسفانه تو جامعه زياده و مشكل اصلي هم تو خانواده هاست اگه تو خانواده مادر با دخترش دوست باشه و راهنماييش كنه هيچ وقت شاهد همچين اتفاقاي تلخي نخواهيم بود( داشت يادم ميرفت كيرم تو كون شوهر كسكشت مرتيكه لاشگوشت)
اگه واقعا راست گفته باشی بیا پیش من هم خونه بهت میدم که راحت زندگی کنی هم کار
اگه طرف داستان غمگین تخیلی بزاره همه نظر مثبت میدن.حالا اگه کسی داستان شاد یا ریلکس بزاره همه کسشر میگن بهش.عجیبه
من نمیدونم بی دلیل مگه میشه یه دخترو همه ی خونوادش بزنن مگه حیونی. ? حتما کاری کردی که از اول فقط گفتی منو میزدن مخصوصا باباها که عاشق دختراشونن
بعضی ها انگاری تو پرقو بزرگ شدن که براشون این زندگی ها تخیلیه
متاسفانه تو اقشار پایین جامعه توی خانواده های معتاد این نوع رفتارها زیاده
اون مهرسانام که گفت ما پلنگیم خیلی باحال بود.
سلام پلنگ
دهنت سرویس کیرم خابید با این داستان غمگین زندگیت :(
يکم بيشتر وقت ميذاشتى که حداقل پيام يا منظورتو درست برسونى
يه شخصيت داشت داستانت خيلى بد گاييديش رفت
اخرشم مستقيم يه پند دادى
نکن عزيز من نکن
عجججججب كامنت مهرسانادلورودمودراوردمادختراانقدپلنگيم باباپلنگامواظب شكارچي باشين پوست پلنگ گرونه 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄
خدایی خیلی ناراحت شدم کیرم تو نرهای نامرد و کلا کسایی که دخترا رو اذیت میکنن.دختر ناز ترین و مظلوم ترین موجود دنیاس
خيلي متاسف شدم اگر حتي يك درصد هم اصل داستان حقيقي باشه بدون كوچكترين چشم داشت حاضرم كمكت كنم
مهرسانا بانوی مکرمه هرچی حوالت کردم سانسور کرد ای بر هفت جد و آبادت درود ای کسی که مادرت درشرایط نامناسب شمارو به دنیا آورد لاکردار اون که فرمودی نداشتنش روعین اون حیوان باوفا هاشا میفرمایی افتخار داره ها
سلام اگر واقعی بود داستانت خیلی سخته دوس دارم کمکت کنم منتظرت هستم
خدا برات بسازه دردناك بود اما بلاخره يه مرد پيدا ميشه قدرتو بدونه
شاهین هستم تهران تنها ومستقل زندگی میکنم آگه میخوای بیاباهم زندگی کنیم منم گذشته مشابهی مثل تو داشتم
خیلی حالم گرفت شد از خواندنش
هیچ راهی هم نداری که خلاص بشی از این سبک زندگیت
توی جنوب به چشم دیدم که خانوادها با دختر بد رفتاری میکنن تا حدی که بعضیا فراری میشن
جای تاسف داره برای خانوادهایی که هیچ بویی از فرهنگ نبردن و فقط فرزند آوری کردن و اینم آینده شوم یکی از اون بچه هاشون میشه
ایران جهان سومی چند قرن هم بگذره هنوز از فرهنگ تهی خواهد ماند
سکس وحشیانه دوس دارم اما با کسی که خودشم بخواد نه زورکی و با نامردی
من روزی که رفتم خواستگاری فهمیدم کسی که امدم خواستگاریش قبلا ازدواج کرده بین خودمون موند حتی خانواده خودم نمیدونن حالا بعد از 8 سال زندگی میبینم بعضی ها اسم خودشون میزارن انسان وای از سک پست تر هستن که با انسانی دیگه اینجور میکنن
اینایی ک تو کامنتا پیشنهاد ساپرت میدن نشون میده شاید هنوز ادم تو دنیا وجود داره
دمتون گرم
سخته اینطور بگین و پاش وایسید
عزیزم تقصیر خودته انقدر دادی که خانوادت فهمیدن جنده ای فروختنت.پس تو شوهر نکردی بلکه به عنوان زن فاحشه بدست ینفر سپردنت.
اونی که پرده ات رو زد.
دستش درد نکنه!
انسان هالو همین عاقبتشه
تو پسر هستی درسته این داستان تو سایت لوطی بود . جای خالی را خودت پر کن
مادر … خواهر … پدر … خود ت …
کوس ننهت سولاخی
دوستان من نمیگم این موارد نیست هست و اتفاق میوفته ولی با یکم دقت میبینید داستان فیلم هزار راه نرفته ملی رو نوشته و سکس هم بهش اضافه شده!و این حرفا که زده شد من رویایی حرف نمیزنم که خودت خواستی و اگر بخوای زندگیت بهشت میشه،نه اصلا این حرفا نیست ولی با خوندن این متن این فکر به ذهن هر آدمی میاد که تو که داری تن فروشی اجباری میکنی خب طلاق بگیر و برای خودت زندگی کن نهایت همین کار رو مجبور میشی بکنی دیگه!اینها ایرادی هست که به این داستان وارده و میشه بهش فکر کرد خواهشا اگر داستان هم مینویسید یه خورده بیشتر رو موضوع کار کنید
خفه شو. از اول سر و گوشت میجنبیده که برادرات دعوات میکردن . الکی مظلوم نمائی نکن.
لعنت به این روزگار… اگه راست باشه حرفات لعنت به پدر مادرت و برادرات
چرا پناه به مددکاری پاسگاه و دادگاه نمیبری؟! اونا کمکت میکنن،مددکار خانم هست
عزیزم اگرمایل باشی میتونم نجات بدم برای خودت مستقل بشی وزندگی ای ارومئ داشته باشی البته بدون چشم داشتنی من فقط حمایتت میکنم اگربخایی
کاش تو زندگی من امده بودی رو سرم جات بود. اصلا کار تو غلط نبوده اون دوستت کارش اشتباه بوده سعی از این وضع بیای بیرون و رابطه لذتبخش برقرار کن
عالی بود بادوست ای شوهرت کنار بیا و سعی کن لذت ببری از دادن