صدف خواهر سکسیم

1401/08/26

اسمم امیر هست 24 سالمه و این ماجرایی که میخام براتون بگم برای 4 سال پیش که تازه دانشگاه قبول شده بودم و تو شهر دیگه ای درس میخوندم یه خواهر بزرگتر دارم که ازدواج کرده و از قضا بخاطر کار شوهرش مجبور شدن که نقل مکان کنند و اومدن همون شهری که من بودم بعد از مدتی که جابجا شدن خواهرم که اسمش صدف هست بهم گفت بیا پیش ما بمون نمیخاد بری خوابگاه منم از خدا خواسته قبول کردم .از خودم بخام بگم قدم معمولیه 178 ولی صدف چند سانتی ازم بلندتره احتمالا 181 باشه بدن سفیدی داره چون قبلا مربی شنا بوده اندام خیلی زیبائی داره سینه هاش خیلی بزرگ نیست کونشم گرد و خوش فرمه کلا شوهر خواهرم خر کیف شده با خواهرم ازدواج کرده اون مهندس پتروشیمی و کارش تو عسلویه هست ولی بخاطر اینکه عسلویه هواش میگن خوب نیست خونشو جائی که هستیم خونه گرفته و این به نفع من شده بود دیگه با خواهرم و شوهرش زندگی میکردم و از پخت و پز و این حرفها راحت شده بودم خواهرم صدف 26 سالش بود و من 20 همیشه برام خیلی جذاب بود راستش از اینکه دختری به این خوشگلی و خوش اندامی کنار مرد دیگه ای میخوابید خیلی حسودیم میشد و اعصابم بهم میریخت ولی خب چاره ای نبود . چندباری محسن شوهر صدف برای کارش میرفت عسلویه و منو صدف برای یک ماهی هر دفعه تنها میشدیم که من هرکاری صدف داشت براش انجم میدادم اونم خیلی بهم محبت میکرد کم کم حس میکردم بیش از اونچه که باید صدف رو دوسش دارم دلم میخاست بغلش کنم ببوسمش نوازشش کنم دلم میخاست کنارم بخوابه دست تو موهاش بکشم خلاصه خیلی خیال پردازی میکردم با صدف ولی از طرفی هم میترسیدم ولی صدف وقتائی که محسن نبود کمی راحتتر لباس تنش میکرد مثلا دامن تا سر زانو یا شلوارک یا شلوار تنگ چسبون و بیشتر وقتا هم فقط با تاپ یا تی شرت بود خلاصه اینطوری به نظر میومد که وقتی محسن هست بخاطر اون بیشتر رعایت میکرد . صدف خیلی مهربونه چندباری وقتی صدف حموم بود ازم میخاست تا هوله اش رو بهش بدم و در رو تا نیمه باز میکرد تا هوله رو بگیره و تونسته بودم قسمتی از بدن فوق العاده اش رو ببینم . یه روز که از کلاس برگشتم خونه صدف یه دامن کوتاه تری پاش بود یه تاپ قرمز تنش بود که واقعا خوردنی شده بود سلام کردم و رفتم تو اتاق لباسمو عوض کردم و که صدف صدام کرد برم پیشش منم اومدم تو پذیرائی گفت خوبی امیر جون خسته نباشی گفتم مرسی صدف جون توهم خسته نباشی دوتا چائی اورد و نشست پیشم یعنی دقیقا نشست کنارم و جوری که به هم چسبیده بودیم دست انداخت دور گردنم و گفت خب چه خبر کلاست چطور بود تعریف کن منم از کلاسهام بهش گفتم کم کم چائی میخوردیم چائی که تموم شد بلند شد استکانهارو گذاشت تو سینی و اون موقع تونستم سینه های خورنیشو از لای یقه تاپش ببینم معلوم بود سوتین نبسته و پشتشو کرد بهم که بره اشپزخونه داشتم از دیدنش دیونه میشدم اون پاهای خوشگل و زیبا و خوردنی ادمو دیونه میکرد دامنش تا وسط رونهاش بود و میشه گفت نیمه لخت بود وقتی راه میرفت کونشو یه حالتی تکون میداد که انگار میخاد قر بده بدجور حالمو خراب کرده بود ضربان قلبم تند شده بود و حس میکردم تنم داغ داغ شده کیرمم بد مصب داشت سیخ میشد صدف زودی برگشت پیشم یکمی دیگه از این ور اون ور حرف زدیم چشمامم همش به رونهای خوشگلش بود و برای اینکه خیلی تابلو نکنم به صورتش و سینه هاش هم نگاه میکردم خلاصه یه دلی از عزا دراوردم و خیلی به حرفهائی که میزدیم دقت نداشتم فکر کنم خود صدف هم فهمیده بود دارم همه جاشو با چشام میخورم یکمی حرف زدیم و صدف بلند شد رفت اتاقشون گفت من برم یکمی دراز میکشم گفتم باشه منم برم به درسام برسم اون رفت رو تختشو خوابید در هم نیمه باز گذاشت منم رفتم تو اتاقم ولی همه حواسم به صدف بود یه چند دقیقه ای گذشت دیگه تحملم تموم شده بود دلم میخاست برم ببینمش اروم رفتم دم اتاقش دیدم دمر خوابیده وای خدا کون به این زیبائی وجود نداشت پاهاشو از هم باز گذاشته بود دامنش هم بیشتر رفته بود بالا تا نزدیک کونش رفته بود داشتم سکته میکردم از دیدن بدنش کیرم دیگه راست کرده بود دلم میخاست برم رو تخت از نوک پاش تا فرق سرشو بلیسم و ببوسم قلبم داشت میکوبید نفسهام منقطع شده بود اروم نزدیکش شدم دیدم چشماش بسته است نمیدونستم هنوز خوابه یا نه خیلی اروم صداش کردم صدف صدف صدف دیدم نه هیچ عکس العملی نشون نمیده ولی دلهوره عجیبی داشتم دستام عرق کرده بود نمیتونستم به بدنش دست بزنم فقط نگاه میکردم خم شدم تا بیشتر بتونم لای رونشو دید بزنم یه قسمت از دامنش دقیقا جلوی کسشو پشونده بود یه بار دیگه اسمشو صدا کردم تا مطمئن بشم خوابه ولی بازم هیچ تکونی نخورد راحت دراز کشیده بود اب دهنمو قورت دادم و دلمو زدم به دریا دستمو بردم دامنشو گرفتم و خیلی اروم از روی کونش دادم بالا وای چشام چی میدید داشتم هلاک میشدم میخاستم سرمو بکنم لای کونش و هی لیسش بزنم اینقدر که زیبا و خوش تراش بود یه شورت پاش بود که بیشتر مثل یه نخ لای کونش بود تا شورت همینطوری محو تماشای کونش بودم از کف پاش نگاهش میکردم تا کون خوردنی و خوشگلش عرق کف دستمو با شلورام پاک کردم جرات کردم و دستمو گذاشتم روی کونش وای وای وای چقدر نرم و لطیف بود یکمی اروم دستمو روی کونش کشیدم روی هردو لپهای کونش نمیتونستم نفس بکشم نفسمو حبس کرده بودم که بی صدا باشم داشتم میترکیدم از هیجان اروم نفسمو دادم بیرون و خیلی ارومتر نفس کشیدم تا بیدار نشه . صدف هم هیچ تکونی نمیخورد یه ذره دستمو روی رونهاش و ساق پای خوشگلش کشیدم دیگه تقریبا همه جای پاهاشو دستمالی کرده بودم بعد خم شدم دماغمو بردم نزدیک چاک کونش به به تنش بوی عطر میداد انگاری که تازه حموم باشه جرات کردم چندتا بوسه به کونش زدم دیدم نه تکون نمیخوره دیگه سانت به سانت کونشو بوسیدم و لیسیدم راستش دیگه حالیم نبود ممکنه بیدار بشه دلم میخاست میتونستم کسشو هم ببینم ولی جرات نکردم دستمو ببرم لای رونشو بازتر کنم تا کسشو ببینم دیگه انگار از لذت اشباء شده بودم و میخاستم دامنشو بدم پائین که یهوئی صدف یه تکوی به بدنش داد و یه پاشو کشید تو شکمش اون پاشو هم داد عقبتر وای منکه با تکون خوردنش از ترس سکته کردم ولی دیدم هنوز چشماش بسته هست خوشکم زده بود تکون نمیخوردم نفسم نمیکشیدم ولی انگار دوباره همه چیز عادی شده بود خم شدم لای پاشو دیدم اخ اخ اخ چی میدیدم یه کس سفید و خوشگل و بدون یه تار مو توی یه شورت طوری ، قشنگ کسش معلوم بود . دیگه عقل از سرم پریده بود کیرم داشت شلوارمو پاره میکرد دستمو بردم لای پاش و اروم گذاشتم روی کسش چقدر گرم و نرم بود اروم داشتم با کسش بازی میکردم دلم میخاست از لذت فریاد بزنم ولی بجاش نفسمو قورت داده بودم کم کم احساس کردم دستم داره خیس میشه تعجب کرده بودم دستمو برداشتم نگاه کردم دیدم کامل جلوی کسش روی شورتش خیسه و یکمی به صدف نگاه کردم دیدم انگار داره اروم نفس نفس میزنه دستاشو کنار سینه هاش جمع کرده بود پاشو باز کرده بود خیلی ترسیده بودم و زودی خودمو جمع و جور کردم و از اتاقش زدم بیرون و رفتم توالت و یه جق زدم و دو دقیقه نشد که ابم پاچید بیرون داشتم دیونه میشدم منتظر شدم تا کیرم خوابید و اومدم بیرون و رفتم اتاقم دراز کشیدم و چشامو بستم و به کاری که کرده بودم فکر میکردم و هر لحظشو هزار بار تو ذهنم باز سازیش کردم تو همین فکرا بودم که خوابم برد عصر بیدار شدم دوباره اندام بینهایت زیبای صدف اومد جلوی چشم ارزو میکردم که وقتی موقعیتشو داشتم میکردمش ولی به خودم گفتم خر شدی مگه میشد بکنیش؟ میکردیش بیدار میشد و دیگه هیچی خر بیار باقالی بار کن . بلند شدم اومدم بیرون دیدم صدای اب دوش حموم میاد فهمیدم صدف رفته حموم برای هزارمین بار خاطره لمس تنش رو تو ذهنم تصور کردم رفتم اشپزخونه یه لیوان اب خوردم که صدف سرشو از لای در حموم اورد بیرون و صدام کرد منم جواب دادم بله صدف جان چی میخاهی ؟ گفت بیداری ؟ گفتم اره گفت برو از اتاقم هوله مو بده گفتم باشه رفتم اتاقش که هوله شو ببرم براش دیدم شورتش که عصری قبل از حموم پاش بوده روی تخته برداشتمش و حسابس مالیدمش به صورتم و بو میکردمش عشق میکردم از بوئی که میداد بوی کسش بود بوی اب کسش بود حسابی طوری جلوی کسشو لیسیدم یه مزه ای میداد ولی زیاد مشخص نبود شایدم من توهم زده بودم مزه میداد هوله رو بردم براش ازم گرفت تشکر کرد منم رفتم تو پذیرائی نشستم صدف اومد بیرون و یه لبحندی بهم زد و رفت اتاقش چند دقیقه نشد که صدام کرد امیر بیا رفتم دم در اتاقش در زدم گفتم چیه ؟کاری داری ؟ گفت اره بیا تو دوباره در زدم گفت بیا تو دیگه رفتم داخل هنوز هوله تنش بود موهاش خیس دورش ریخته بود گفت میتونی سشوار رو برام بگیری من موهامو خشک کنم گفتم باشه موهای صدف بلنده تا وسط کمرش میرسه سشوارو بهم داد منم روشنش کردم نشسته بود روبروی اینه میزش از اینه میشد سینه هاشو دید همینطوری که سشوار میکشیدم براش سینه هاشو هم دید میزدم اونم کم کم میزاشت سینه اش بیشتر دیده بشه هوای گرم سشوار دیگه داشت موهاشو خشک میکرد بهم گفت وای امیر سشوارو یکمی به کمرمم بگیر گرم بشه منم همینکارو کردم گفت وای چه خوبه چه حالی میده بعد گفت بزار من بخوابم تو تنمو سشوار بگیر گفتم برای چی ؟گفت خب تنم یخ کرده بلند شد با هوله دمر دراز کشید بهم گفت امیر همه جامو بگیر گفتم باشه سشوار رو از کف پاش گرفتم تا سرش هی رفت و برگشت براش سشوار میکشیدم هی اه و اوه میکرد بعد گفت بسه بسه داشت نفس نفس میزد گفتم برم؟گفت کجا بری داداش وایسا کارت دارم گفتم دیگه چیه؟گفت دلم ماساژ میخاد گفتم اینو دیگه شرمندتم ،صدف خانم برگشت با یه حالت التماس دستمو گرفت گفت امیر خواهش میکنم دیدم چشماش پر از خواهشه معلوم بود یه چیزیش شده گفتم باشه اونم خوشحال شد و دمر خوابید اول از سر شونه هاش شروع کردم براش میمالیدم گفت گردنم گردنشو براش مالیدم گفت کمرم کمرشو براش مالیدم زیر دستم اه و ناله میکرد گفت برو رو پاهام از کف پام بمال بیا بالا منم دیگه حسابی حال میکردم از کف پاش براش مالیدم هی میگفت جون دستت درد نکنه بمال پاهامو بمال اینارو با یه لحن تمنا میگفت انگار مست شده بود تا زانوش رفتم جلو گفت رونام و بمال گفتم باشه دستمو بردم زیر هوله و براش رونشو میمالیدم یکمی گذشت گفت بالاتر گفتم از این بالاتر؟یه اوهومی کرد که یعنی اره گفتم صدف دیگه رسیدم به کونت گفت بمال بمال بمال لطفا گفتم باشه هوله اشو دادم بالا شروع کردم مالیدن کون و رونهاش هی میگفت اخ جون بمال امیر بمال لطفا لطفا یه تکونی به خودش داد و دستشو کرد زیر شکمش گره هوله رو بازش کرد داشت تقلا میکرد هوله رو دربیاره منم کمکش کردم دراوردم براش دیگه صدف لخت لخت جلوی چشام دمر خوابیده بود اندامش بینهایت زیباست گفت امیر به کسی چیزی نگی گفتم نه صدف جون گفت بهم قول میدی ؟ رفتم دم گوشش موهاشو زدم کنار صورتشو بوسیدم گفتم رگم بره به کسی حرفی نمیزنم صدف جونم صدف چشماش خمار شده بود گفت امیر باهام چکار میکنی گفتم چکار کنم صدف جون ؟ گفت بمالم هرجارو دوست داری بمال هرکاری دوست داری باهام بکن دارم میمیرم امیر دارم میمیرم دستمو بردم لای کونش اونم یه حرکتی زد کونشو داد بالا گفتم منم دارم برات میمیرم ابجی خوشگلم دیگه سه سوته لخت شده بودم رفتم پشت صدف و دوباره همه تنشو براش ماساژ دادم ولی اینبار دیگه با هر نوازش هزارتا بوسش میکردم لیسش میزدم زبونمو کرده بودم لای کونش لیسش میزدم صدف از عمق وجودش ناله میکرد برش گردوندم کس ناز و سفید و خوشگلشو با سینه های گرد خوردنش دیدم اول رفتم سراغ سینه هاش و حسابی مکشون زدم اون فقط اخ و اوخ و اه میکشید با دستاش سرمو میمالید نوک سینه هاش و اینقدر مک زدم که گفت بسه بسه سرمو فشار داد پایین که برم کسشو بخورم منم شکمشو لیسیدم و رفتم برای کسش و اینقدر بوسیدمش و جون جون میگفتم و میخاست جونم دربیاد ، فریاد کشید کسمو بخور کسمو بخور امیر کسمو بخور وای بخورش گازش بگیر جرم بده منم دیگه نفهمیدم و اینقدر خوردم که چندین بار صدف جیغ کشید و تنش لرزید و میخاست سرمو از کسش جدا کنه هی میگفت بسمه وای اخ نخور ولم کن ولی من ول کنش نبودم سر صداهای عجیبی درمیاورد انگار داره جون میده موهامو گرفته بود تو دستش میکشید و جیغ میزد بعد یهوئی بی حال شد و دیگه دستاش جون نداشت بدنش شل شده بود و اروم گاهی میلرزید منم دیگه کسشو نخوردم بدنش خیس عرق شده بود از سفیدی به سرخی رفته بود رفتم بغلش کردم محکم گرفتمش لبشو بوسیدم گفتم دارم میمیرم برات صدف دارم میمیرم برات بغلم کرد و گفت دوست دارم داداشی ببخش منو اگر سرت داد زدم موهاتو کشیدم اخه دست خودم نبود اینقدر به کسم حال دادی نفهمیدم چندبار ارضام کردی هیچوقت اینطوری نشده بودم ازت ممنونم امیر جونم از شنیدن این حرفها لذت میبردم لب صدف رو بوسیدم ولی صدف لبهامو کرد تو دهنش و مک میزد دستم لای رونش بود و با کسش بازی میکردم خیلی حال میداد تصورشو هم نمیکردم بتونم با صدف لخت بخوابم ولی این خیال الان واقعی شده بود یه کمی که لب بازی کردیم صدف که داشت کیرمو میمالید هی میگفت وای چه بزرگه هی محکم با یه دستش مثل جق زدن برام میمالیدش بعد بلند شد منو خوابوند رو تخت یه اخ جونی گفت و دو دستی کیرمو گرفت و سر کیرمو کرد دهنش اه از نهادم دراومد هیچ وقت چنین حسه باحالی رو تجربه نکرده بودم صدف هم با سر صدا و ملچ و ملوچ اخ جون اخ جون گفتن هی مک میزد و لیس میزد نزدیک بود دیگه ابم بیاد بهش گفتم صدف بسه داره ابم میاد ولی صدف هم ول کن نبود اینقدر کیرمو خورد و جق زد برام که یهوئی با یه اخ جون گفتن ابم پاچید بیرون و ریخت تو صورت صدف و صدف هم گفت جووووووووننننن جووووننن که همه کیرمو تا جائی که میتونست کرد دهنش و مکش میزد منم داشتم جون میدادم از لذتی که بهم داده بود فکر کنم بیشتر ابمو خورد ازش خجالت میکشیدم که ابم تو صورت و دهنش ریخته ولی صدف حسابی کیرمو با لیسیدن تمیزش کرد و اروم باهاش بازی میکرد و نمیزاشت بخوابه هی میگفت جون فدات بشم امیرم قربونت بشم عزیزم فدای کیر کلفتت بشم دلم میخاد این کسمو جر بده حرفهاش عطشمو برای کردنش هزار برابر میکرد کیرم دوباره سفت و شق شده بودصدف بلند شد کیرمو گرفت و با کسش تنظیم کرد تو چشام نگاه میکرد منم منتظر بودم کیرم کسشو فتح کنه گفت امیر کسمو جر بده داداشی و اروم کردش تو کسش هر سانتی که میرفت تو هردومون اه میکشیدیم تا بلاخره همشو داد تو کسش و گفت اخخخخخخ واییییی خیلی بزرگه امیر خیلی بزرگه انگار درد زیادی داشت بهم گفت امیر تکون نخور بزار جا باز کنه منم فقط بغلش کرده بودم واقعا کسش خیلی تنگ بود کیرمو فشار میداد صدف خوابید روم و نوازشش میکردم چند دقیقه خوابید تکون نخوردیم بعد اروم شروع کرد کمرشو تکون دادن و بالا و پائین میکرد و اخ اخ میگفت بلاخره کم کم تندترش کرد هی میگفت وااااییی خدای من اخخخ چشماشو بسته بود و هی تندترش میکرد که یه جیغی زد و کمرشو محکم میزد رو کیرمو تا بیخ کسش فرو میکرد تشکو چنگ میزد فهمیدم دوباره ارضا شده بغلش کردم خوابوندمش روی خودم میبوسیدمش با کونش بازی میکردم از خستگی جون نداشت اروم از روی کیرم بلند شد خوابید رو تخت منم با سینه هاش ور میرفتم و بوسشون میکردم مکشون میزدم بهم گفت امیر تورو خدا بسه دیگه جون ندارم منم بغلش کردم گفت مرسی امیر نمیدونی چه لذتی بهم دادی ازت ممنونم دادادشی بعد به پهلو شد و از پشت بغلش کردم دیگه هوا تاریک بود نمیدونم ساعت چند بود ولی هردو تو بغل هم خوابیدیم . بعد از اینکه اولین سکسمونو با هم تجربه کردیم تا وقتی شوهرش برگرده شاید هر روز با هم سکس میکردیم گذاشت از کون بکنمش . وقتی درس من توی اون دانشگاه تموم شد باید برمیگشتم خونه خودمون که وقتی من برگشتم صدف هم بهانه اورد که نمیتونه تنهائی بمونه و برگشتن تهران و خونه خودشون که باز هم در نبود شوهرش میرفتم و حسابی با هم حال میکردیم .

نوشته: امیر


👍 79
👎 20
289301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

903123
2022-11-17 01:42:13 +0330 +0330

اصل داستان:
خواهرت به شوهرش گفته چه رذلی هستی، اونم با دوستاش دسته جمعی کونت گذاشتن، حالا داری چرت و پرت می بافی و مثلاً انتقام می‌گیری!

آب و بریز همون جات که داره می‌سوزه!

6 ❤️

903125
2022-11-17 01:44:25 +0330 +0330

قشنگ معلومه حین جق زدن داستانتو نوشی کیرم تو قوه تخیلت

1 ❤️

903138
2022-11-17 03:24:46 +0330 +0330

لخاطر کار شوهرش اومدن اوم شهری تو بودی بعد شوهرش برا کار رفت عسلویه چرا گوه میخوری چرا کوس مینویسیی جقی کیرم تو مغز معیوبت

3 ❤️

903143
2022-11-17 03:53:17 +0330 +0330

لایک کردم چون قطعا کونت واسه تایپ کردن این داستان پاره شده ، یه جاهایی دیگه خیلی آزار دهنده بودی ، همش وای چی میبینم ، آخ چی میبینم ، بعد داستان بدک نبود تا رسیدی به اونجا که خواهرت یهو لخت شد در کل خسته نباشی دلاور شیر مادر کیر پدر حلالت 😏😏😏

1 ❤️

903160
2022-11-17 08:14:56 +0330 +0330

این داستان نبود و بیشتر یه فانتزی بود ، قطعا فیلم سوپرشم دیدی و براش داستان سرایی کردی
بد نبود نسبت به کسشعرای دیگه قابل تحمل تر بود .

0 ❤️

903173
2022-11-17 09:51:51 +0330 +0330

خیالبافی قشنگی بود

0 ❤️

903183
2022-11-17 10:32:23 +0330 +0330

نوش جونت

0 ❤️

903193
2022-11-17 12:14:12 +0330 +0330

شما که دانشگاه رفتی خیلی بده که حوله را هوله بنویسی.
نتیجه: نه دانشگاه رفتی و نه با خواهرت بودی (هرچند از جقی بودنت چیزی کم نمیکنه)
و اما اصل داستان:
رفتی خونه خواهرت به خواهرت بد نگاه کردی و شوهرش که از سرکار برگشته متوجه شده و احتمالا از خجالت کونت درست و حسابی در اومده و ادامه ماجرا …

0 ❤️

903198
2022-11-17 15:44:10 +0330 +0330

به یکی میگین غلط املایی زیاد بود به یکی میگین جق زدنی نوشتی به هر کی یه چیزی متلک میگین دیگه کسی جرات داستان نوشتن نداره .هر کی که ایراد میگیره خودش با سلیقه خودش داستان بزاره تا بقیه نظر بدن .همش فحاشی و…
اسمش داستانه میتونه راست یا دروغ باشه .اگه ایراد فنی داره بگین .تو هر داستانی جمعا نفرات خاص کامنت میزارن همه نظرات هم مشابه کامنت داستانهای قبلی .

6 ❤️

903202
2022-11-17 17:48:25 +0330 +0330

کیرم تو جمله “چی میدیدم”

0 ❤️

903224
2022-11-17 23:06:13 +0330 +0330

امیرا همشون لاشین😂🤦‍♂️

1 ❤️

903258
2022-11-18 04:27:20 +0330 +0330

فرزین شبانی عزیز متاسفانه این درواقع بزله گویی وبامزه بازی دراوردن بافحاشی وتوهین به نویسنده داستان،به یک عادت ونوعی حتی فرهنگ مخصوص این سایت شده که انگار هرکس هرچی بهتر فحاشی و تمسخر وتوهین کنه به شکلی که دیگر کاربران وقتی دیدن بخندن.
شایدهمه این رفتارهاهم درواقع برای خودنمایی ومعرض توجه قرارگرفتن باشه که مثلا بشن اسمی سایت‌.
چون کسی که داستان خونده خوشش نیومده یاکلاکامنتی نمیزاره،مثل خودمن ویا اگر ایرادی داشت داستان خیلی مودبانه اون ایرادرودرخصوص داستان میگه.
اصولاهم پای همه داستان ها هرکدوم که بری کامنت هارو نگاه کنی طبق فرمایش شما تعدادی هستن اگردرنام کاربری اونهادقت کنیم اوناتکرارمیشن.پس شایدقبل هرکسی خودشون دچارکمبود وعقده هستن درهرزمینه ایی که خودشون تخلیه میکنن.
چیزایی که ازشون میخونم گویای اینه.
قصدتوهین به شخص خاصی ندارم هرکس ازاده هرطورمیخوادباشه ورفتارکنه.فقط این رفتارها بیانگر شخصیت ادمه.واگر اشتباه میگم حتما حرفاتون رو نظرتون رواشتباه وغلط بیان کردین که من یاامسال من به غلط قضاوت یانظردادن.

3 ❤️

903277
2022-11-18 06:34:47 +0330 +0330

عالی بودی نابی 🍑😍

0 ❤️

903316
2022-11-18 15:35:48 +0330 +0330

عالی بود مرسی

0 ❤️

903324
2022-11-18 16:50:51 +0330 +0330

اسگول قبلش رفتي دسشويي زدي بعد رفتي سكس كردي باهاش بعد دوباره ابت اومده ريختي سرو صورتش بعد دوباره گرفته دستش قربون صدقه ت رفته دوباره سيخ شدي مگه جك سوسماريه كيرت هر سري بخواد بلند شه كسشعر گفتي بدم گفتي

0 ❤️

903330
2022-11-18 18:25:40 +0330 +0330

حالا اگه من این داستانو مینوشتم صدتا فش میخوردم

1 ❤️

903382
2022-11-19 03:39:49 +0330 +0330

نزدیکترین شهرها به عسلویه که دانشگاه داره کنگان، دیر، خورموج، جم و پارسیان هستش که همگی دانشگاه ازاد هستند، از بین این شهر ها «جم» هوای نسبتا بهتری داره و بقیه شهر ها، اب و هواش با عسلویه یکیه، حالا اون شهر جم هم خیلی تفاوت انچنانی نداره ولی به خاطر ارتفاع نسبت به دریا، اب و هوا بیشتر قابل تحمله، دانشگاه جم خوابگاه دانشجویی نداره سلف سرویس نداره، سرویس ایاب و ذهاب نداره و دانشجویان غیر بومی دانشگاه جم باید خودشون خونه اجاره کنن، در کنار همه این توضیحات هم بگم که کل شهر جم رو میشه تو نیم ساعت دور تا دورشو پیاده رفت، حالا تو چرا از تهران اومدی دانشگاه ازاد جم رو انتخاب کردی، یا خیلی کودن بودی یا دروغ میکی که در هر صورت برای اینکه تو خیالاتت خواهرت رو جنده معرفی کنی این دروغ بزرگ رو گفتی.

0 ❤️

903538
2022-11-20 14:27:10 +0330 +0330

۱۲ سال پیش هم چنین داستان چرتی نشنیده بودم

0 ❤️

904235
2022-11-26 08:29:01 +0330 +0330

نوش جون تو و خواهرت.خیلی خیلی عالی بود اینقدر قشنگ نوشتی که من فکر کردم اونجا روبروتون نشستم و دارم سکستون رو نگاه میکنم.ایول دمتم گرم

0 ❤️

904507
2022-11-28 06:30:46 +0330 +0330

اصلا کاری ندارم ولی ناموسن چجوری روی خواهر و مادرتون راست میکنید؟! باز اگر ناتنی باشن قابل هضم تره. من که خواهر ندارم ولی با دختر خالم از بچگی بزرگ شدیم هزار بار شده لخت دیدمش و اصلاااا حتی نمیتونم به سکس باهاش فکر کنم چه برسه بخوام حس بگیرم روش. ولی نکنید حالا این داستانا که کصشره ولی همینی که این داستان و می‌نویسید و می‌خونید یعنی یه حسایی دارید به خاهراتون. ناموسن خیلی کار کثیفیه نکنید

0 ❤️

904852
2022-11-30 23:43:38 +0330 +0330

ببینین جق آدمو ب کجا می رسونه
خو تو اگه هنر داری برو غریبه بکن

0 ❤️

904958
2022-12-01 15:36:56 +0330 +0330

گفتی خواهرت و شوهرش بخاطر کاره شوهره مجبور شدن از شهر خودتون نقل مکان کنن بیان شهر دانشگات دو خط بعد گفتی شوهر خاهرت عسلویه کار میکنه ولی بخاطر آب و هوای بدش زنش رو نبرده بود عسلویه؟ این حجم از جفنگ گویی واسه اینکه بخای مقدمه بچینی که بگی خلاصه با حواهرم تنها میشدم و شوهر زن جندش ازمون دور بود کافی بود که بقیه جفنگیاتت رو نخونم

0 ❤️

905716
2022-12-07 01:17:39 +0330 +0330

این داستان فقط به درد اونایی که تو کف خواهراشونن میخوره چون فقط اونا باور میکنم و دوس دارن این اتفاقات برا اونام بیفته

0 ❤️

908836
2022-12-31 02:37:41 +0330 +0330

نوووووش جونت ابجیت کص خوبیه همیشه به مبارکی بکنیش

0 ❤️

908837
2022-12-31 02:40:34 +0330 +0330

داستانت قشنگ بود اگه پیامم خوندی حتما دنبالم کن یا پیام بده بقیه داستانهات روبخونم

0 ❤️

909910
2023-01-08 15:06:54 +0330 +0330

کسایی که به خواهراشون فک میکنن این فانتزی هارو دارن. البته جور دیگه ای هم نمیشه جلو رفت

0 ❤️

936252
2023-07-05 17:50:39 +0330 +0330

صدف چند سانتی ازم بلندتره احتمالا 181 باشه

شما اینقدر زمان نوشتن این مطلب شهوتی و هیجان زده بودی که به این مسئله فکر نکردی این عددی که دادی مشخصات یک خانم نیست بلکه یک ماده شترمرغ هست

0 ❤️

936909
2023-07-09 23:51:57 +0330 +0330

هرکس داستان بنویسه کسخله.هم داستان بنویسی هم یکمشت کسکش حرومزاده بیان فحش بدن.اخه لاشیا جلقی شما اگر تو کف ابجی هاتون نیستید پس اینجا چه غلطی میکنید؟یک مشت گاو میان کامنت میزارن فحش میدن انگار مثلا میخوان فراصتی بشن.مرتیکه جقی جقتو بزن برو دیگه فردا هم شاید تونستی ابجیتو بکنی

0 ❤️

974796
2024-03-12 13:01:29 +0330 +0330

نوش جونت

0 ❤️