صیغه شدن مامانم توسط آخوند محل (۲)

1402/06/01

...قسمت قبل

سلام خدمت دوستان شهوانی عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه.توی داستان قبلی که براتون گفتم،یه عده از دوستان انتقاد کردن،خوب باید بگم من برای اولین باره که داستان می‌نویسم و توی مدرسه هم انشاء ضعیفی دارم و ازین بابت شرمندم و اون عده از دوستان هم که گفتن داستان دروغه، اشتباه کردن و ایشالا وقتی مامان خودشون رو زیر یه حاج آقا ببینند باور میکنن،به هر حال هرچی لازم بود گفتم. توی داستان قبلی گفتم که بعد از فوت بابام،مامانم به خاطر شرایط مالی که داشتیم صیغه حاج آقا مرادیان شد و باهاش سکس داشت و یکساله که حاج آقا با مامانم رابطه داره، توی این مدت هم ما هیچ خبری از فامیل های خودمون نداریم و با مامانم و به لطف حاج آقا زندگی خوبی داریم و منم کم کم با این قضیه کنار اومدم البته من از اول نمیدونستم که حاج آقا همچین آدم لاشی و هوس بازیه و به غیر از زن خودش با چند تا زن دیگه هم رابطه داشته و اینو موقع سکس با مامانم ازش شنیدم که گفت تا حالا هیچ زنی مثل تو منو خوب ارضا نمیکنه و داشت به مامانم التماس میکرد تا برای مدت زیادی با خودش باشه و مامانم که از خداش بود چون هم زندگی خوبی داشتیم و هم خودش از کون دادن به حاجی لذت می برد امّا حاجی از زنش مثل سگ می ترسید چون میدونست اگه زنش بویی از رابطه مامانم با خودش ببره روزگار حاجی رو سیاه می‌کنه و آبروی خودش هم میره البته ما هم بدبخت میشیم،ما توی آپارتمانی زندگی میکردیم که ماله خود حاجی بود و حاجی هم همسایه های مارو از اونجا بیرون کرده بود و گفته بود که میخاد بفروش برسونه اونجا رو تا همسایه ها شک نکنن،مامانم که تو شرکت یکی از دوستای حاجی بود و اونجا کار میکرد و اون دوست حاجی هم به رابطه مامانم با حاج آقا شک کرده بود و وقتی مامانم اینو به حاجی گفت حاجی ترسید و گفت دیگه لازم نیست اونجا کار کنی و باید تو خونه باشی.یه عصر جمعه حاجی به مامانم زنگ زد و گفت آماده شو تا بریم باغ و به مامانم گفت که بیاد کجا و از اونجا سوار شه و برن،مامانم هم رفت تیپ سکسی برای خودش زد و با خوشحالی به منم گفت تا آماده شم و باهم بریم مامانم تقریباً عاشق حاجی شده بود و خیلی دوسش داشت اما من میدونستم حاج آقا یه خوک کثیفه که به مامانم نگاه جنسی داره و بخاطر همین مامانمو صیغه کرده،با مامانم رفتیم همون جایی که حاجی گفته بود و سوار ماشین شدیم و رفتیم،حاجی بساط جوج رو به پا کرده بود و شام خوشمزه ای خوردیم اونجا،ویلای حاجی دیوث خیلی بزرگ و شیک بود و همچنین خیلی خلوت بود و کسی اونجا نمیومد،بعد از اینکه شام رو خوردیم، کیر حاجی هوس کص و کون مامانمو کرده بود،حاجی با نگاه معنا داری که بهم داشت با مامانم رفتن داخل ویلا،یکسال بود که شاهد سکس حاجی و مامانم بودم ولی هیچ کاری نمی تونستم انجام بدم چون از حاجی میترسیدم و از طرفی هم منم ازین قضیه سود می بردم،ولی در کل حس بدی داشتم،منم رفتم توی اتاق کوچولوی خودم و از اونجا یواشکی نگاه میکردم،حاجی خوب میدونست که من همیشه اونارو می بینم ولی کاری باهام نداشت و منم جق میزدم همیشه،حاجی اول صورت مامانمو بوس کرد و گفت حوری بهشتی من، آماده ای؟ مامانم هم با عشوه گفت بله حاج آقا،منم که برای بار هزارم داشتم لخت مامانمو می‌دیدم،اما اینار خیلی تعجب کردم،چون مامانم خوشگل تر از همیشه شده بود و تمیزه تمیز بود و لباس سکسی وحشتناکی پوشیده بود یه جوراب شلواری کرمی و یه سوتین صورتی خوشگل حاجی به مامانم گفت عجب تیپی زدی امروز شیطون و دوباره مامانمو بوسید،حاجی هم که حشری شده بود خیلی سریع لباساشو در آورد و من دوباره کیر ترسناک حاجی رو دیدم،مثل همیشه اول باید مامانم برای حاجی ساک میزد حاجی روی تخت دراز کشیده و مامانم کم کم شروع کرد به خوردن کیر حاجی،همینش برام عجیب بود که مامانم همیشه با علاقه خاصی کیر حاجی رو میخورد و عاشقش شده بود،منم که داشتم جق میزدم همون ۱۰ ثانیه آبم اومد،مامان داشت کیر حاجی رو میخورد و باهاش بازی میکرد،حاجی تو حال خودش بود و داشت لذت میبرد،از روی تخت بلند شد و به مامانم گفت تا زانو بزنه و کیرشو ساک بزنه،مامانم داشت کیر حاجی رو میخورد حاجی یهو از پشت سر مامانمو گرفت بزور نگه داشت و کیر بزرگش رو تو دهن مامانم با سرعت زیادی عقب و جلو می بردش،تا حالا اینقدر حاجی رو حشری ندیده بودم،مامانم داشت تحمل می‌کرد تا اینکه کیرشو از دهنش بیرون آورد و مامانم نفس راحتی کشید و داشت سرفه میکرد و می‌خندید،حاجی بیشتر عاشق کون مامانم بود و کلا دوست داشت مامانمو از کون بکنه و بقیه کارا براش این اندازه جذاب نبود،بعد اینکه ساک زدن مامانم تموم شد،حاجی مستقیم رفت سراغ ممه هاش،سوتین رو در آورد و شروع کرد به مالیدن ممه های مامانم و خوردن و مکیدن و مامانمو هل داد روی تخت و جوراب شلواری مامانمو از پاش در آورد و شروع کرد به مالیدن کص مامانم،مامانم به حاجی گفت کص منو جر بده حاجی هم که حشری شده بود آماده شد واسه گاییدن کص تپل مامانم کیرشو برد تو کصش و شروع کرد به هل دادن کیرش تو کص مامیم،مامانم داشت لباشو گاز می‌گرفت و لذت می برد حاجی هم با اون بدن چاق پشمالو روی شکم مامانم بود،حسابی مامانمو از کص کردش و بلاخره خسته شد و کیرش رو از تو کص بیرون آورد کنار مامانم دراز کشید،مامانم به حاجی گفت من خوشبخت ترین زن دنیام که همچین مردی نصیبم شده و کیر حاجی رو بوس کرد،حاجی هم که دیگه داشت دیونه میشد،حاجی حالا میخواست به اون قسمت شیرین سکسش برسه و اونم کون گنده مامانم بود،مامانم برخلاف بعضی از زنا که سکس از کون رو دوست ندارن و درد داره،عاشق این بود که کیر حاجی بره تو کونش،چون عاشق حاجی شده بود و اونو از ته قلبش دوست داشت،حاجی اومد پشت مامانم و کیرشو گرفت تو سوراخ کون گنده مامانم و آروم آروم داشت کیرشو عقب و جلو میکرد،به مامانم گفت آماده ای عزیزم؟مامانم هم با عشوه گفت جرم بده حاجی،شروع کرد به تلمبه های سنگین و وحشتناک زدن رو اون کون گنده کردنی،از گاییدن کون مامانم سیر نمیشد حاجی،کصکش جوری مامانمو میگایید انگار بار اولش هست که کون مامانمو دیده،صدای آه و اوه مامانم ویلا رو برداشته بود،بنظرم بیشتر از حاجی داشت لذت میبرد،بالاخره آبشو تو کون مامانم خالی کرد و کیرشو از تو سوراخ کون بیرون آورد،به مامانم گفت اگه می‌تونستم تا صبح این کون رو میکردم
مامانم هم با صدای بلند خندید،حاجی بهش گفت من فدای مرضیه خانم(همسایه مون) برم که تو رو بهم معرفی کرد،حاجی به مامانم گفت تا چشماشو ببنده،میخواست غافلگیر کنه مامانمو،رفت و از جیب شلوارش یه چیزی برداشت و گرفت تو دستش و آورد جلوی چشم مامانم و گفت حالا چشمات رو باز کن سکسی من،باورم نمیشد،حاجی به مامانم یه سوییچ داد و گفت بیا اینم هدیه من به سکسی خوشگلم یه ماشین پژو پارس سفید خوشگل برای خانوم خوشگل،مامانم خیلی خوشحال شد و رفت کیر حاجی رو بوسید،به نوعی ازش تشکر کرد،اون شب واقعاً تو این یکسال شب عجیبی بود برام چون خفن ترین و بهترین سکس مامانم با حاجی رو دیدم و هم هدیه ای که مامانم از حاجی گرفت،حاجی تا صبح پیش مامانم رو تخت خوابید و هنوز لخت بودن،صبح هم رفتیم شهر و خونمون،مامانم خیلی خوشحال بود،منو بغل کرد و گفت خیلی دوست دارم مهدی،منم چشمام داشت پر اشک میشد ولی جلوی گریه مو گرفتم تا مامانم رو ناراحت نکنم،میدونستم مامانم به خاطر نابود نشدن زندگیمون زیر خواب یه آخوند شده و صیغه اون شده،البته خودش هم راضی بود و خوشحال و به کل پدرمو از یاد برده بود. راستش این شاید آخرین داستانی باشه که میگم،ولی اگه باز خواستید داستان دیگه ای هم میدم و خطاب به اون دوستای خوبم که میگن داستان من دروغه و کسشره، بگم که من خودم هم باورم نمیشد این اتفاقات بیفته برام ولی افتاد،من باهاش کنار اومدم دیگه مثل قبل خیلی ناراحت نمیشم،به هر حال امیدوارم از خوندن داستان لذت برده باشید،خدا نگه دار.

نوشته: مهدی


👍 26
👎 11
96801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

943914
2023-08-24 00:49:49 +0330 +0330

توقسمت قبل توضیح دادم و این قسمت را هم نخواندم

(الان 16 سالمه و تو یکی از شهرستانهای استان آذربایجان شرقی با پدر مادرم زندگی میکنم )نوشتی الان باپدرومادرت زندگی میکنی و دوخط پایین‌تر مجدداگفتی پدر فوت شده … آدم دروغگو کم حافظه است یادت باشه

0 ❤️

943938
2023-08-24 02:12:44 +0330 +0330

مادررررتووو

0 ❤️

943947
2023-08-24 02:54:33 +0330 +0330

نوشته خوبیه از این جهت رروا نیست فحش بخوری .ازجهت اینکه حتی تو فانتزی جقت به این خوک ها فکر می کنی اسم میاری مستحق بدترین فحشا هستی. همون کیر حاجی که میشه کیر سگ تو کونت کیر خر هم همون میشه کیر حاجی تو کون خودت و همه کست ا

0 ❤️

943957
2023-08-24 05:55:32 +0330 +0330

خدایش ظلم نیست هر کس و ناکسی سکس میکنه مشکلی نیست یک آخوند صیغه میکنه همه اعتراض میکنن خب عوضی اسمت هر چی هست مهدی بیغیرت خودتی که میری سکس مادرت رو میبینی حال میکنی آبتم میاد یکم مرام لوتیا رو داشته باش حالا دین نداری به درک حداقل حرکت مادرت رو نگهدار با هر کسی میخواد باشه به آخوند جماعت گیر دادی که چی مادرت خودش رو به حاج آقا چپونده بذار از زندگیش لذت ببره مزاحم نشو

0 ❤️

943961
2023-08-24 06:50:23 +0330 +0330

من نمیفهمم اینا که داستان اخونو میگن چرا همه اخوند محلشونن چرا خارج از محله نمیاد بکنه بره ؟

تو محله که بیشتر ابرشون میره

0 ❤️

943982
2023-08-24 09:38:43 +0330 +0330

اسمش بالاشه داستان نه واقعیت
ولی خوب بود

0 ❤️

943997
2023-08-24 13:22:23 +0330 +0330

نیاز نیست بنویسی به درست برس افرین

0 ❤️

944046
2023-08-24 20:32:26 +0330 +0330

راست و دروغش مهم نیست. مهم اینه که تونستی داستان خوبی بنویسی و زاویه دید خوبی داری . کلا داستان روایت یک حادثه و ماجراست و این قدرت تخیله که به اون شاخ و برگ میده. ادامه بده می تونی داستان‌های خوبی بنویسی. کل صد سال تنهایی مارکز یک اثر خیالی و جادویی است و مهم نیست که آئورلیانویی بوده یا نبوده . مهم قدرت تخیل و سبک و ساختار داستان است.

0 ❤️

944073
2023-08-25 00:45:40 +0330 +0330

داستان قبلی رو ندیده بودم اومدم اینو خوندم، تا این جا رسیدم(
گفتن داستان دروغه، اشتباه کردن و ایشالا وقتی مامان خودشون رو زیر یه …)
آخه تو که حتی فکر و فانتزی که داری با کوص مادرت ازش مایه می زاری چی بخوام بت بگم از رو بری؟ جز اینکه آدم دروغگو عقده ای بیش نیستی
جاکش الدوله مگه همه عین خودتن که شب و روز دعا میکردی بر تعداد گایندگان، مادرت بیشتر بشه، بی غیرت هستند که واسشون دعا میکنی،
از گهواره تا گور نا مو ست گاییدم دروغگوی پست فطرت که میای اینجور میگی
شاشو خان کبیر
ری دم تو اون سفره ای که روش نشستی و بزرگ شدی 👎

1 ❤️

944200
2023-08-25 15:01:02 +0330 +0330

زیادی اصرار کردن بر راست و دروغ جالب نیست ، ولی دیدن کامل سکس دو نفر همیشه و بدون دیده شدن اونا یکم جالب نیست و دور از…
و باز دیدن و تماشا و تعریف سکس مادر و بابای جدید جالب نیست و… بگذریم از تو و داستانت .
متاسفانه زندگی یکم بی‌رحم هست و بعضی اوقات بخصوص مادرها مجبور به کارهای … شدن بابت اداره زندگی و گذشته از ملا بودن طرف همه دل دارن، اون زنم دل و کص داره شهوت داره خرجم داره هم بره بده و هم … نوش جونش حالا به تو چه بچه جون .

0 ❤️

944262
2023-08-26 00:49:16 +0330 +0330

همون قسمت اول فهمیدم
بی هستی و این مزخرفات هم سوژه ی جقته
برو دکتر تا درمانت کنه وگرنه کسی که ده ثانیه ای ارضا میشه
چهار روز دیگه زن میگیری
زنتم اون آخوند دیوس باید بکنه.

0 ❤️

952104
2023-10-10 16:09:14 +0330 +0330

این فقط دو تا حالت داره!
.
یک تو خود اون آخونده هستی که آرزوی همچین کصی رو داری ترجیحا یه پسر هم داشته باشه!
.
دو تو یه پسر جلقی هستی که دوست داری کص دادن مادرتو زیر یه اخوند ببینی! حالت سومی نداره !

0 ❤️