عشق بازی با عشقم

1393/06/23

سلام دوستان عزیز خاطره من عین حقیقته دوس ندارم دروغ بنویسم شایدبا خوندن داستان من اصلا تحریک نشید اما خاطره منه و دوسش دارم نگارم ۱۸ ساله دوس پسرم آرمین من کلاس میرفتم خب ازسنم معلومه دبیرستانی سال آخر بودم عروسی پسرخالم بود اوایل تیر ماه بود خونه تنها بودم از حمام اومده بودم حوله تنم بود گوشیم زنگ خورد برداشتم ی پسر بود مشخصاتمو داد وبگم در ظاهر خیلی عاشق بود فهمیدم ازآنها باهاش دوست شدم بگم دختر ساده ایم از سر زود عاشقی بد بلایی سرم اومد خلاصه گذشت وشدیم عاشق هم اولین قرارمون رفتیم بیرون چشاش آبی بود هم قد خودم ولی من تپل وسبزه روشن موها چشمای مشکی نگاهاش حریص بود با نگاهاش منو میخورد هی میگفت نگارم اصلا ی مرد رویایی بود گذشت تا ی روز اومد دنبالم کلاس ساعت ۶ بود زمستون هوا سرد وبرفی اومد باماشین جلو پام واستاد سلام نگارم خوبی عزیزم بیا سوار شو هوا سرده بدو عشقم مریض نشی

برخلاف میلم سوارشدم باز نگاهای میخش زوم شد به چشام بعد لبام اخه همیشه میگفت عاشق لبای قلبمه منه با چشمای شهوتیش و دستای داغش زد رو سینم وگفت آخخخخخخ که واسه خودمه من که اولین بار بود پسر بهم دست میزد از ترس حرف نمیزدم بعد انگشتامو گرفت دستش شروع ب رانندگی کرد تو این مدت همش دستمه میمالید حشر از چشماش پیدا بود ی نگا به شلوارش کردم باد کرده بود خب منم دوستش داشتم مخصوصا گفتم چه سرده گفت صبر کن بریم داخل کوچه الان داغت میکنم منم حشری بودم ته ی کوچه پارک کرد تاریک شده بود گفت حالا بیا بغلم تقریبا از بغل بهش چسبیدم صورتمو روبه خودش کرد لباشو فشار داد رو لبام بعدگفت اخخخخ فدای قلمبه ها بعد نگگگگگگگارررر گفتم جان دوباره نگاااااررر گفتم جانم آرمینم بگو گفت بزار راحت باشم گفتم باشششششه ولی کم دستمو گرفت گذاشت روکیر سفتش دست دیگم تو دستش لبامو خورد از لذت میسوخت بدنم گفت خانومم داغ شدی که به منظور بله کیرشو از شلوار فشار دادم حال کرد گفت بیارش بگیرون زیپشو کشیدم دستمو تو شرتش و اوردم بیرون آی ی داغ بود سرشو گرفتم دستم میمالیدم گفت بسه میمیاتوبده مانتورو بازکرد سرشو کرد رو نوکش اییییییییی آرمین آروممممم آرمیننن کندیش آخخخخخخخ ازته وجود میمکید دستشوکرد شلوارم خوشش اومد کسم داغ بود وخیس انقد مالید که آبم اومد اهههههه افتادم روی کیرش انقدر ساک زدم وای داغ بود سفت میگفت نگار تند زودباش که آبش اومد بیحال شد بعد لبامو بوسید گفت مرسی منو رسونده خونه بعد رفت دوستان داستانم ادامه داره اگه خواستید ادامه میدم.

نوشته: نگار


👍 0
👎 0
44096 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

436024
2014-09-14 10:43:08 +0430 +0430
NA

ریدم تو نگارشت. هر جا بگیرمت مثل سگ می کنمت. فهمیدی بچه جون. ننویس. کسکش ننویس.

0 ❤️

436025
2014-09-14 10:56:43 +0430 +0430
NA

ننویس… ننویس… لعنت به خودت و داستانت… کیرم تو دهن خودت و عشقت… ننویس انگل… ننویس…

0 ❤️

436026
2014-09-14 12:26:31 +0430 +0430

نه نمیخواد ادامش بدی
انقده تخمی بود که آدم یاد خایه گورخر میفتاد
دول خر مش غضنفر قلی میرزای مش مندلیم تو کون خودتو اون آرمین کونیت
جنده.

0 ❤️

436027
2014-09-14 12:56:40 +0430 +0430
NA

شاشیدم تو مدرستون
شاشیدم تو دهنت با این داستان تخمیت
کوشولو برو با پستونک بازی کن
هر کسکشی هنوز سر از تخم درنیورده داستان ملجوقی مینویسه
اه اه

0 ❤️

436028
2014-09-14 13:23:16 +0430 +0430

کیرم تو حلق اون نگار جندت

0 ❤️

436029
2014-09-14 16:56:50 +0430 +0430
NA

باور کنین جنده ها اینطوری سریع پا نمیدن والا

0 ❤️

436031
2014-09-14 17:24:09 +0430 +0430
NA

بنظرم دیگه باید به ادمین هم فحش داد با این داستان گذاشتناش

0 ❤️

436032
2014-09-14 18:58:18 +0430 +0430
NA

شبی چند میدی؟؟؟؟

0 ❤️

436033
2014-09-15 09:41:35 +0430 +0430
NA

دلم میخواد دروغ باشه و واقعا انقد ساده نباشی fool

0 ❤️

436034
2014-09-15 11:50:07 +0430 +0430

ای بابا بذارید بنویسه
ازخودشه می خاسته بده شما چرازورتون میاد
دوست داشتی بنویس با غلط وغلوط دوستان خودشون همه فن حریفن بلدن چیکار کرده ای
اما خودمونیم کیرم تودهنت بار اول جنده حرفه ای هم پا نمیده چطوری خام شدی

0 ❤️

436035
2014-09-15 18:36:47 +0430 +0430
NA

کیری بود ولی به هر حال این کسشعر چیزی از جنده بازی های نگار خانوم کم نمی کنه

0 ❤️

436037
2014-09-16 05:27:32 +0430 +0430
NA

ریدی, فقط همین کافیه biggrin

0 ❤️

436039
2014-10-12 14:08:09 +0330 +0330
NA

تا الان که با دارم نظرمو مینویسم ما هنوز داستانی که کمی از کس و شعر بدور باشه نشنیدیم والا

0 ❤️