عمو رضا شد شوهرم

1401/03/01

سلام این داستان گی هست اگه کسی دوس نداره میتونه نخونه لطفا فش ندین .
من ارین ۲۱ سالمه رنگم پوستم سفید و لاغرم قدمم ۱۸۰ هست من به رابطه با پسر علاقه داشتم اما کلا تجربه نکرده بودم و فقط داستان میخوندمو فیلم میدیدم بعضی وقتا لباس زنونه هایی که یواشکی خریده بودمو میپوشیدم و با خودم بازی میکردم حسه خوبی داشت برام .
داستان از اونجا شرو شد که زن همسایمون به دلیل سرطان فوت کرد کوچه ما خلوط بود و کوچیک و فقط تو کوچه ۲تا در بود یکی مال اونا و یکی مال ما و منم از بچگی اونجا بزرگ شده بودم و واقعا وقتی عمه ثریا فوت کرد من ناراحت شدم شوهرش اسمش رضا بود و دوتا دختر داشتن که هردوشونم شوهر کرده بودن و هرکدوم دوتا بچه داشتن نوه بزرگشونم ۱۵ سال داشت و یه پسرم داشتن که ۲۶ سال داشت ولی مجرد بود خلاصه مراسم عزاداریو اینجور چیزا یه هفته طول کشید بعد یه هفته دیقه کوچه واقعا ساکت شده بود و فقط قیافه ناراحت عمو رضا و پسرشو میدیدیم
عمو رضا ادم خوبی بود خوش اخلاق بود همیشه تو کوچه منو میدید خیلی خوب رفتار میکرد خلاصه یه ۵ماه گذشتو زندگی تقریبا به روال ادی برگشته بود منم تو خونه تنها بودمو دلو زده بودم به دریا و بازم لباس زیرامو پوشیده بودم داشتم حال میکردم با خودم تابستون بودو پنجرم باز بود از پشته بوم خونه عمو رضا داخل خونه ما راحت دیده میشه ولی دیقه من فکر نمیکردم که کسی اونجا باشه یهو دیدم که عمو رضا از رو پشت بوم داره نگا میکنه زود پنجره رو بستمو خیلی ترسیدم خیلی یه حسه عجیبی داشتم پر استرس بودم به این فکر میکردم که ابروم میره دیقه نمیخاستم با عمو رضا روبرو شم اصلا نمیدونستم که باید چیکار کنم خلاصه یه چند روز گذشت مامانم اش پخته بود داد به منو گفت برو بده به خونه عمو رضا منم نمیخاستم ببرم ولی دیقه چاره نبود با خودم میگفتم کاش پسرش خونه بود و با عمو رضا روبرو نمیشدم و رفتم تا اشو بدم درو که زدم عمو رضا باز کرد دستام داشت میلرزید عمو رضا سلام احوال پرسی کرد و گفت ممنونم منم نمیتونستم تو چشاش نگا کنم که گفت ارین جان چرا خجالت میکشی و دعوت کرد خونه منو که اصلا نمیخاستم برم که به زور منو با اسرار برد تو
داشت ازم درمورد کارو دانشگاه اینا سوال میکرد کع من جوابایه کوتاه میدادم و اونم هی بهم نگا میکرد منم خجالت میکشیدم من دیقه گفتم با اجازه من برم خاستم که برم از دستم گرفت محکم فشار داد گفت ارین جان از من نترس من به کسی نمیگم بشین نشستم و گفتم ببخشید که گفت بخشش نداره که یه حسه که تو داری شاید خیلیا درکت نکنن ولی من درکت میکنم منم چیزی نمیگفتم که برگشت گفت عزیزم تازه اون لباسا خیلیم بهت میان دستشو گزاشت رو رونم داشت یواش فشار میداد منم یکم خجالتم کم شده بود و گفتم عمو رضا تورو خدا نمیخام اینو کسی بفهمه و داشتم به چشماش نگا میکردم که چیزی نمیگفت کامل ساکت شدیم هردوتامون داشتیم به چشمایه هم نگا میکردیم که یهو لباشو گزاشت رو لبام کلا ولو شدم رو دستاش انگار کنترلم دست خودم نبود بعد شرو کرد گردنمو خورد دستشم رویه رون پام بود حسه خاصی داشتم بعد یواش یواش رو مبل من داشتم میرفتم عقب اونم داشت میفتاد روم دیقه کامل زیرش بودم داشت مثل دیوونه ها گردنمو لبامو میخورد بعد شرو کرد به باز کردن دکمه های پیرهنم حس خیلی خوبی داشتم بعد که دکمه های پیرهنمو باز کرد شرو کرد به قربون صدقم رفتنو لیس زدن بدنم که من دستمو از رو شلوار راحتی بردم رو کیرش کیرش واقعا خوب بود یه ۱۸ سانتی شاید بود تو اون حس بودم که یهو گوشیم زنگ زد مانم بود که یهو از روم بلند شد منم زود گوشیو جواب دادم که مامانم گفت عزیزم کجایی نمیای منم گفتم اومدم و زود دکمه هامو بستم عمو رضا گفت قرارمون برا فردا ساعت ۵ منم گفتم باشه و شب با کلی استرس و شهوت خابیدم فردا صب رفتم حموم کامل خودمو تمیز کردم تا ساعت ۵ برم پیشش خلاصه ساعت ۴ شد منم رفتم نشستم تو کوچه دیدم کوچه خلوته درو زدم نتونستم صبر کنم اومد دم در با شلوارک بود گفت وای ارین جون خوش اومدی بیا تو منم رفتم تو گفت عجله داری ها منم خندیدم بعد بغلم کرد و شرو کرد به خوردن گردنم حس خوبی داشتم و یکم استرس چون اولین بارم بود رفتیم تو اتاق منو انداخت رو تخت و شرو کرد به لخت شدن بدنش یکم پشمالو بود با این که ۵۷سالش بود ولی واقعا بدنه خوبی داشت بعد بهم گفت لباساتو در بیار منم لباسامو در اوردم حالا هر دوتامون لخت بودیم فقط شرت تنمون بود بعد بازم شرو کرد به لب گرفتم یه دستشم رو سوراخ کونم بود بعد یواش یواش شورتمو دراورد و همزمان داشت بدنمو لیس میزد واقعا حس خیلی خوبی داشتم منم دستمو زدم به کیرش که دیدم حسابی بزرگ شده بعد گفت میخوریش منم قبول کردم شرتشو کامل در اورد منم اول تو دستم گرفتمش باهاش بازی کردم اونم دراز کشید گفت بخور شرو کردم به خوردن که گفت دندون نزن من تلاش میکردم ولی بار اولم بود بلد نبودم و گفت فقط لیس بزن منم مثل بستنی لیس زدم بعد گفت دیقه بسه برگرد برگشتم سوراخمو که دید به به عجب سوراخ تنگیم داری یکم لیس زد بعد از تو کشو روغن وازلین برداشت زد به انگشتش و کرد تو کونم یکم سوزش داشت بعد که یکم گزشت عقب جلو کرد انگشتشو خیلی حس خوبی بود بعد شرو کرد با دوتا انگشت بکنه که یکم درد داشت ولی بعد چن دیقه عادت کردم بعدا با ۳ انگشت بعد گفت عزیزم فک کنم الان کیرم بره توت منم تو اوج شهوت بودم تو حالت داقی یکم سر کیرشو با وازلین چرب کرد یکمم زد به کونم بعد یواش یواش کیرشو میخاست بکنه تو که دید نمیره خلاصه یکم تلاش کرد که سر کیرش رفت تو کونم واقعا درد داشت دید که دارم اح میکشم کیرشو نگه داشت گفت عزیزم صبر کن الان عادت میکنی بعد یواش یواش کرد تو خیلی اذیت شده بودم یکم که جا باز کرد شرو کرد یواش یواش عقب جلو کرد بعد که راحت شدم یکم سرعتشو بیشتر کرد خایه هاشو حس میکردم که به بدنم میخورد داشتم تختو پاره میکردم ولی واقعا لذتش زیاد بود یه ۱۰ دیقه اینجوری کرد بعد گفت برگرد دراز بکش زیر کمرم بالش گزاشت و بازم کیرشو کرد تو کونم یکم راحت رفت ولی بازم درد داشت بعد یه ۱۵ دقیقه بازم کرد بعد یهو سرعتش خیلی زیاد شد یهو کیرشو در اورد کل ابشو ریخت رو بدنم داشتم از لزت میلرزیدم کلی عرق کرده بودیم همون جوری دراز کشید بغلم لبامو بوسیدو گفت از از این به بعد دیقه مال منی منم داشتم میلرزیدم بعد اینکو ابشو از رو بدنم پاک کردم تو بغلش دراز کشیدم و تقریبا یه ساعت خابیدیم بعد که بیدارم کرد گفت دیقه برو دیره منم لباسامو پوشیدم کونم بد جوری داشت درد میکرد و رفتم تا یه هفته هم درد داشت کونم هم میخارید بعد اون دیقه به جایه زنش شدم و چن هفته یبار میرم خونش اگه خوشتون اومد قسمت هایه بعد با پسرشم میزارم

نوشته: ارین


👍 14
👎 8
66901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

875330
2022-05-22 01:38:11 +0430 +0430

دیقه ننویس😕🤣🖐️

4 ❤️

875332
2022-05-22 01:45:34 +0430 +0430

از قسمتای بعدی بی زحمت اون قسمت گ تایپتو درست کن جقی با سپاس

2 ❤️

875343
2022-05-22 02:14:49 +0430 +0430

ریدم به اون دانشگاهی که بهت مدرک داده . دیقه چیه کونده

1 ❤️

875350
2022-05-22 02:43:39 +0430 +0430

داستان با پسرش هم بزار

2 ❤️

875357
2022-05-22 03:43:04 +0430 +0430

جقی دیقه داقی نده 😂

2 ❤️

875368
2022-05-22 06:50:55 +0430 +0430

واقعا فش یا فحش؟ 😳
لااقل قبل از آپ کردن، متن رو یه بار بخونید و تصحیح کنید. سوادش رو ندارید از آپشن تصحیح گر نرم افزار ورد کمک بگیرید و فعالش کنید. چی یاد میدن به شماها در مدارس؟
تن دکتر معین و علامه دهخدا توی گور به لرزه افتاد با این شاهکار شما.
شقاقلوس چشمی 😬 گرفتیم تا این به اصصلاح خاطره رو خوندیم.
حس خاص، نه حسه خاص یا حسه خوب.
جوابای کوتاه، نه جوابایه کوتاه.
خلوت، نه خلوط
اصرار، نه اسرار
داغ، نه داق
شروع، نه شرو
روی رون، نه رویه رون
عادی، نه آدی
چشمای هم ، نه چشمایه هم
آه ،نه آح
گذاشت، نه گزاشت
بدن خوب، نه بدنه خوب
گذشت، نه گزشت
جای زنش، نه جایه زنش
چند، نه چن
صبح، نه صب
نمی خوام، نه نمی خام
خوابیدم، نه خابیدم
نمی خواستم، نه نمی خاستم 😕

پاراگراف بندی و استفاده از نقطه و ویرگول و امثالهم هم پیشکش.

4 ❤️

875373
2022-05-22 07:30:43 +0430 +0430

شما دانشگاه رفتی؟ کیرم تو نظام آموزشی این کشور که به تو مدرک دانشگاهی میده. ۱۰۰ تا غلط تو یک متن ۴ پاراگرافی. ای کُس زن رئیس شورای گسترش دانشگاهی رو سگ بگاد.

2 ❤️

875419
2022-05-22 13:11:36 +0430 +0430

عالی بود لذت بردیم

0 ❤️

875475
2022-05-23 00:01:45 +0430 +0430

دیقه ننویث !!!

1 ❤️

875639
2022-05-23 15:48:01 +0430 +0430

جون خوپچدت دیقه کس شعر ننویس

0 ❤️

875915
2022-05-25 04:05:58 +0430 +0430

برار.ولی لطفا عکسم از سکستون بزار

0 ❤️