من و پاهای مرمری سحر

1392/04/20

سلام به دوستاران سایت شهوانی و دستندرکاران این سایت
داستان من و پاهای مرمری سحر
راستش من 16سال دارم و اسمم هومن هست از 15 سالگی که به بلوغ رسیدم این حس شهوت به من خیلی فشار میاورد به همین دلیل من دنبال یک دختر خوش استیل،سکسی برای کاهش این فشار بودم.چه کسی بهتر سحر({دختر همسایمونه}) اون یک سال از من کوچیک تر بود اما باید اعتراف کنم از لحاظ قیافه و قد از من سر تر بود…
کونی بسیار زیبا،سینه هایی بسیار خوش فرم در کل همون دختری بود که من دنبالش میگشتم.چون چند سال بود که با هم همسایه بودیم،خانواده ما و آنها با هم رفت و آمد داشتند و بعضی وقتها که کامپیوتر سحر اشکالی براش پیش میومد میرفتم خونشونو براش درست میکردم({دانش کامپیوترم خیلی خوبه}) ولی خجالت میکشیدم با هاش یک رابطه قوی و پر و پا قرص برقرار کنم.تا اینکه یک روز یکی از دوستام یک دی وی دی فیلم سوپر توپ بهم داد و من موقعی نگاش کردم خیلی شهوتی شده بودم به همین دلیل سعی کردم …به همین دلیل تصمیم گرفنم به طور جدی رومخ زدن سحر کار کنم.
یک روز که سحر زنگ زد خونمون که بیا کامپیوترم را درست کن موقعی که کیسشو باز کردم و درستش کردم{(فنش کار نمیکرد)} از عمد حلقمو انداختم داخل کیسشو در کیسشو بستم.
تا یک روز که شانس من زدو یکی از همسایهامون تصادف کرده بود خانواده من وسحر به عیادت همسایمون رفتند و من وسحر نرفتیم. من از وموقعیت استفاده کردمو تلفنو برداشتم به سحر زنگ زدم گفتم حلقم موقعی که داشتم کیستو درست میکردم از دستم افتاده تو کیست میخوام بیا برش دارم اونم قبول کردم .موقعی رفتم در خونشو زنگ زدم دیدم بایک شلوارک کوتاه بود که در و باز کرد یک لحظه رنگ از صورتم پرید گفتم میشه بیام تو گفت بفرما.وقتی حلقمو برداشتم از عمد اونو پیش پای سحر انداختم و دولا شدم و وقتی میخواستم برش دارم ساق پاشو مالیدم هیچی که بهم نگفت بماند گفت چه دستهای نرمی داری((از همینجا فهمیدم که آب در کوزه ما تشنه لبان میگردیم)) من بهش گفتم از پاهای مرمری شما که نرم تر نیست.خندید وگفت قابل شما را نداره.
تا این حرف رو زد پریدم تو بغلشو ازش یک لب حسابی گرفتم بعد بهم گفت اینجا خوب نیست بیا یریم تو اتاق من.
با سحر رفتم تو اتاقشو کیرم دیگه داشت میترکید لباسشو در آوردم و بعد هم لباس خودم هم در آوردم افتادم روش سینه هاشو خوردم ،بعد هم گششو خوردم نفسش داشت تند تند میزد صورتش عرق کرده بود میگفت((دوست دارم هومن)) من رفتم سراغ کسشو شروع به خوردن کردم دیگه نفساش تبدیل آه آه شده بود.گفت دیگه دارم ارضا میشم گفتم پس دیگه نوبت تو که به من حال بدی گفت چشم .کیرمو گرفت کرد تو دهنشو شروع کرد برام ساگ زدن .راستش چون اولین سکسم بایک دختر بود فکر نمیکردم سکس این همه حال بده.بعد کیرمو در اوردم که بکنم تو کسش که گفت نه هومن من پرده دارم تو کسم نکن گفتم باشه به پشت خوابوندمشو وای چه کونی خدا نصیب هر مومنی کنه سفید،نرم،قلمبه خیلی سوراخش تنگ بود اول با انگشتم کردم تو کونش
تا یه خورده گشاد بشه بعد کیرمو تف زدم با هزار بدبختی کردم تو کون سحر بیچاره یک جیغ بلند زد وگفت درش بیار گفتم عزیزم آروم باش شروع کردم به تلمبه زدن وای که چه حالی میداد کاش میشد حالشم میتونستم تو این داستان براتون توصیف کنم در حال کردن سحر بودم دیدم خیلی داره جیغ میزنه دستمو گذاشتم جلو دهنش تا همسایها نفهمند که من تو چه بهشتی هستم دیگه بدنم داشت میلرزید داشت آبم میومد کیرمو در اوردم گذاشتم لایه سینه های سحر ابم بافشار ریخت رو سینه هاش.بعد سحر کیرمو گرفت و کرد تو دهنش اروم اروم برام ساگ زد دیگه نفسم بالا نمیومد چه حالی میداد
بعد کیرمو در اوردم و چند تا لب ازش گرفتمو خودم جمع و جور کردم از سحر تشکر کردمو گفتم امیدوارم بازم از این حالا بکنیم و ازش خداحا فظی کردمو گفنم برم که الان خانوادهامون برمیگردن…
بعد از چند روز سحر بهم زنگ زد و گفت:(هومن حلقت تو کیس کامپیوترم جا مونده!!!)

(دوستان از اینک اینکه انشا نویسیم خوب نیست عذر خواهی میکنم .امیدوارم از خاطره سکسی من راضی بوده باشید)

نوشته:‌ هومن


👍 1
👎 0
73115 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

390961
2013-07-11 08:29:01 +0430 +0430
NA

چند سالته ؟؟

0 ❤️

390963
2013-07-11 09:33:17 +0430 +0430
NA

واااااااااااای از دست این جلقو ها .باز دختره کون و سینه ی خوش فرمی داشت باز دختره کامپیوتر بلد نبود باز دختره بهم گفت بیا کامپیوترم مشکل داره.تو رو خدا بس کنید جلقوهای کوس مغز (|:

0 ❤️

390964
2013-07-11 10:20:12 +0430 +0430

Amo jon taze be boluq residi? Eshkal nadare jalq bezan ama afkare maljoqanato nanevis bashe kocholo afarin amo jon

0 ❤️

390965
2013-07-11 11:54:30 +0430 +0430
NA

تو همون انشا را بنویسی بهتره !!!
چرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بودددددددددددددددددددد

0 ❤️

390966
2013-07-11 12:01:42 +0430 +0430

شعری برای تو . . . . . . . . . . . . . . .
نوشته سر درِ اینجا برایت
اگه هجده نباشی، نیست جایت
برو کونت به اَمثال دگر ده
که یک ذره نباشد خایه‌هایت

0 ❤️

390967
2013-07-11 16:27:43 +0430 +0430
NA

کاش کامپیوتر یکی از دخترای محل ماهم خراب بشه لامصب
کسمغز مگه قوانین سایتو نخوندی نوشته زیر 18ممنوع.به ننت میگم بهت شیر نده

0 ❤️

390968
2013-07-11 17:04:49 +0430 +0430
NA

چی بگم والا…
بازم یه دفعه پریدی بغلش و با فشار تف دادی تو طبق معمول دختره با شلوارک امد و مثل همیشه پسر داستان تعجب و رنگ از رخسارش پرید …مثل همیشه پیشنهاد اینکه برین تو اتاقش و اون محل خوب نیستو…
دیگه چی بگم؟!!!
حالم داره از این سایت با کاربرای جدید و بچه سالش بهم میخوره…(بلا نصبت)
ابروی هرچی انسانیت رو بردن…
همش تکرار هر شب تکرار هر دفعه تو داستان تکرار…
پای زیر 18 هم باز شده سر در سایت اندازه کس دایناسور زدن ورودزیر18 ممنوع با افتخار میگن 15 یا 16 دارن

0 ❤️

390969
2013-07-11 17:36:09 +0430 +0430
NA

تازه شاشت کف کرده…

0 ❤️

390970
2013-07-11 19:29:37 +0430 +0430
NA

من حوصله خوندن کس شعر ندارم فقط نظرات دوستانو میخونم بعضیا خیلی جوابای باحالی میدن

0 ❤️

390971
2013-07-11 19:47:39 +0430 +0430
NA

قدیما
خیلی وقت پیش ها
سال های چهل چهل و دو
وقتی مینوشتند ورود افراد زیر هجده سال ممنوع همه رعایت میکردند
اما بچه های زیر هیجده سال اینقدر … شدن که حالی شون نیست سر در سایت چی نوشته

0 ❤️

390972
2013-07-11 19:50:03 +0430 +0430
NA

ای خدا
مارا از دست این جماعت …مغز نجات بده
الهی امین
چون ادمین گفته با ادب باشم پر کرون محل نقطه چین به عهده دوستان

0 ❤️

390973
2013-07-11 22:45:57 +0430 +0430
NA

چرا بی مقدمه همه کار ها انجام شد؟چرا دقیقا وقتی تونرفته بدی بیمارستان اونم نرفته بود؟

0 ❤️

390974
2013-07-11 23:52:06 +0430 +0430

من نمیدونم این یه نمایشه که “ورود زیر 18 ممنوع”، یک پرستیژ روشنفکرانست یا ملت رو کس گیر آوردنه؟
خوب عمو ادمین وقتی به این شعار معتقدی قاعدتاً نباید داستانهای زیر 18 (حد اقل اونهایی که در متن داستان اعتراف به این موضوع دارن) رو بفرستی رو دکه مطبوعات!!

0 ❤️

390975
2013-07-12 02:37:25 +0430 +0430
NA

شماره جنده ازهر شهری ک بخوای. فقط کافیه یه پیام خصوصی بدین تا شرایطشو بهتون بگم.

0 ❤️

390976
2013-07-12 02:48:04 +0430 +0430
NA

عمو جون بچه ای برو مشقتا بنویس بچه ای هنوز

0 ❤️

390978
2013-07-12 06:35:51 +0430 +0430
NA

خب فحش دادن که خوب نیست ولی به نظر من این جور داستان ها کلیشه ای شده است . البته به نظر من اینجا داستاناهای سکسی است نه خاطرات سکسی برخی دوست دارن همه چیز واقعی باشه . حالا اگر تخیلات هم بود عیبی نداره ولی فکر کنم این داستان خیلی جالب نبود .

0 ❤️

390979
2013-07-12 07:06:37 +0430 +0430
NA

آخه ابله تو سر در این سایت نوشتن ورود افراد زیر 18 سال ممنوع
جلقوززززززززززز

0 ❤️

390980
2013-07-12 07:49:50 +0430 +0430

عجب!
چند ماه پیش داستان که میخوندم خیلیا ویندوز و کامپیوتر رو سوژه داستان نویسیشون میکردن
انگار هنوز تغییری نکردن این کس مغزا
یه چیز جدید بنویسین!
اکثر اوقات هم نویسنده زیر ۱۸ ساله.
طرف تا دول در میاره میاد اینجا کس مینویسه!
بچه جان توان مچتو بذار سر درس و مشقت انشات هم خوب میشه

0 ❤️

390981
2013-07-12 08:36:09 +0430 +0430
NA

مامانت پوشکت رو عوض کرده !!!
موقع داستان نوشتن نشاشی به کامپیوتر…
آخه جلبک یک کم نو آوری هم بد چیزی نیست…
راستی اگه فن کامپیوتر خراب شه چه اتفاقی میفته و چجوری میشه تو چند دقیقه درستش کرد و تعویضش هم نکرد… برو گوزو … برو اعصاب برامون نذاشتی

0 ❤️

390982
2013-07-12 08:42:58 +0430 +0430
NA

من سپیده ۲۳وهمسرم رضا پایه سکس ضربدری هستم هرکس پایست پیام بذاره

0 ❤️

390983
2013-07-14 05:19:01 +0430 +0430
NA

تمرین کن ; بیشتر تمرین کن ; بزرگ که شدی مهارتت بیشتر میشه تا بیشتر خالی ببندی

0 ❤️