مهسا تپل

1389/12/05

اسم من اشکانه و 17 سالمه
طرفای امتحانات خرداد پارسال بود که به دختر عمه ی تپلم مهسا گفتم بیاد خونمون بهم ریاضی درس بده آخه همیشه شاگرد اول بود.ودر واقه به زور به خاطر حرف مامانم گفته بودم بیاد.آخه اصلا ازش خوشم نمیومد فقط بخاطر این که یکم تپل بود.اما اون همیشه به من پا میداد و من بهش محل نمیذاشتم.خلاصه برگردیم به اصل ماجرار،وقتی اومد خونمون باهم رفتیم تو اتاق.دفترمو آماده کردمو شروع کرد به درس دادن،حدودا یه 2-3 ساعتی که گذشت گفتم مهسا من میرم یه 1 ساعتی بخابم.توهم اگه حوصلت سر میره برو تلوزیون نگاه کن.از شانس بد من فقط مامانم خونه بود و بعد از این که اومدم بخابم اونم رفت سر کار.یه ربع ساعتی میشد که مامانم رفته بود و هیچکس خونمون نبود.ومهسا داشت تلوزیون تماشا می کرد.اونم 5 دقیقه بعد از این که مامانم بره اومد تو اتاقم.گفت منم میخام بخوابم و از بس پرو بود اومد کنار من خابید.حس خوبی نداشتم و ازش بدم میومد.اما اون هی کونشو میکرد طرف من و تنش میخارید واسه این که من بکنمش.اما من به رو خودم نمیاوردم،بعد از 2-3 دقیقه که گذشت هی میومد نزدیک تر.منم داشتم کونشو دید میزدم.خلاصه خیلی حشری شده بودم و کیرم شق شده بود.مهسا هم از من حشری تر.کم کم بهش نزدیک شدم و خودمو چسبوندم به کونشو یواش یواش دستمو بردم سمته کسش و شروع کردم به مالیدن البته از رویه شلوارش.اولش ساکت بود و هیچی نمیگفت،اونم کم کم دستشو آورد سمت کیرم که مثل یه سنگ شده بود و گفت ای شیطون واسه من شق کردی.از بس حشری شده بود که نمی فهمید داره چیکار میکنه!
همون موقه پرید روی منو شروع کرد به لب گرفتن.خیلی وارد بود.منم اولین بارم بود که از یه دختر لب میگرفتم.همینطور زبونشو کرده بود تو دهنم و میچرخوند.دیگه داشت نفسم بند میومدوگفتم دیگه بسه!که یه دفه بهم گفت میخوای یه جوری حشریت کنم که باورت نشه؟
گفتم آره،ببینم چیکار میکنی؟! که یه دفه مهسا نشست رو کیرمو و داره کونشو میماله رو کیرم.
منم امان ندادمو دستمو بردم سمت سینه هاش .شروع کردم به مالیدن،که شروعکرد به ناله کردن.منم دیگه کیرم اینقدر شق شده بود که زیر کون گنده مهسا نفسش بند اومده بود!
گفتم بسه دیگه از روم بلند شو و بزار لباسامونو در بیاریم.از روم بلند شدو تیشرتشو درآوردم،لاصه کم کم لباسامونو در حال لب گرفتن در آوردیم.اونم از بس حشرش زده بود بالا که گفت اشکان کیرتو بزار لای پامو از جلو لا پایی بزن.منم از خدا خواسته شروی کردم به لاپایی زدن و آه و نالش رفته بود هوا که یه دفع شروع کرد به لرزیدن،مثل این که ارضا شده بود و بعدشم بیحال شد،یکم صبر کردمو یور خابوندمش گفتم میخام جرت بدمو ونم با تمام وجود قبول کرد.یکم تف زدم به دستمو مالیدم رو سوراخش،کیرمو گذاشتم رو سوراخشو یکم کردم تو،از درد به خودش میپیچید و به زور یواش یواش ناله میکرد.بد حشری شده بودمو کیرمو تا ته کردم تو، که یه دفه یه آه بلند کشید و گفتم ساکت الان همسایه ها میفهمن!و از رو ناچاری دستشو رو دهنش گذاشته بود و آه میکشید. وای چه کونه تنگی داشت باورم نمی شد،شروع کردم به تلمبه زدن جوری که کیرم داشت میسوخت. کم کم داشت آبم میومد و بهش گفتم بریزم توش؟
گفت آره کونمو جر دادی حالا همه ی آبتو باید بریزی توش!منم از خدا خاسته تمام آبمو با فشار ریختم تو کونش و یه آه کشید و گفت چقدر داغه دارم میسوزم.کیرمو از تو کونش در آوردمو و حدودا یه یک ساعتی تو بغل هم خوابیدیم.از همون موقع به بعد دیگه از دخترای تپل خوشم میاد.امیدوارم خوشتون اومده باشه دوستان! تا بعد…

نوشته:‌اشکان


👍 0
👎 2
33857 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

273824
2011-02-25 06:38:18 +0330 +0330
NA

عزيزم لطف كن ديگه داستان ننويس!چون واقعا حالم از دختراي چاق بهم ميخوره،هم اينكه اصلا به ادبيات پورنو تسلط نداري!
امروز،اين سومين داستانيه كه ميخونم و توش سكس بر اساسه درس دادن يكي به يكي ديگه شكل ميگيره!

0 ❤️

273826
2011-02-25 11:00:47 +0330 +0330
NA

به نظر مياد مهسا به يه ماده خر جنده شباهت داره تا يه يه دختر تپل
كيرم تو افكارت

0 ❤️

273828
2011-02-25 13:58:45 +0330 +0330
NA

نظر ندم بهتره اين جمع و تفريقا شده دورقمي چرا

0 ❤️

273829
2011-02-25 15:02:34 +0330 +0330
NA

اوه ماي گادتوجه كنيد!ثبت دامين رايگانirفقط بايك كليك.شركت درقرعه كشي2لپ تاپ درهرهفته براي19نفر.اهداي20سكه بهارآزاي به43نفرفقط بايك كليك به سايت زير:

jayezeyenafis.orq.ir

0 ❤️

273830
2011-02-26 06:19:16 +0330 +0330
NA

azizam page 1 sit neveshte afradee zire 18 sal in sito tark konan pas dg nanevis amu jun

0 ❤️

273831
2011-02-27 06:09:17 +0330 +0330
NA

داستانها همه تکراری شدهف همه از روی هم کپی میکنند. خوب مجبورتون که نکردن حتما داستان بنویسین! یا به هم درس میدن، یا همسایه میکنن یا …
حال آدم رو بهم نزنید.

0 ❤️