موج های آبی (۲)

1395/04/20

…قسمت قبل

(بعد اینکه با یکی اشنا شدم با هم قرار گذاشتیم تو موج های ابی و اونجا همو دیدم بعد اومدیم خونه رفتیم حموم )
بعد از اینکه از حموم اومدیم بیرون ساعت 3نیم میشد من که فقط یه تی شرت پوشیدم و دراز کشیدم رو مبل و بهنام هم که حوله دور خودش پوشونده بود نشسته بود رو مبل روبه رو من و داشت به رونام نیگا میکرد کیرامون کاملا خوابیده بودن هیچ حسی نداشتم اون موقع به شکم روی مبل سه نفره دراز کشیده بودم پاهامو هم خم کرده بودم روی باسنم و گوشیم دستم بود و داشتم کلش بازی میکردم بهنام پا شد اومد کنارم نشست رو مبل و به بازی نیگاه میکرد بعد کم کم شروع کرد به مالوندن بدنم از کمرم شروع کرد و بعد لپ هایه کونم میمالید خیلی خوشم میومد داشتم کیف میکردم کم کم پا شد نشست رو پاهام و تمیز با دو تا دستاش داشت لپ های کونمو فشار میداد ومیمالید هی لاشونو باز و بسته میکرد و هی دستاش میاورد بالاتر و شونه هامو میمالید همینکه میومد بالا کیرش از زیر حوله میخورد به لای کونم حس خیلی خوبی میداد کم کم داشت خوشم میومد که کامل خوابید روم حوله رو هم از رو خودش برداشت کیرشو میمالید به بدنم و کونم ،کیرش نیمه خواب بود تقریبا کم کم داشت راست میشد منم بازی رو گذاشتم کنار و سرمو گذاشتم رو دست مبل و چشمامو بستم و رفتم تو حس کیرش شق شده بود و لای لپ های کونم گذاشته بود یکم جلو عقب کرد لای پاهام بعد بلند شد یه تف گنده انداخت وسط پاهام بین سولاخ و تخمام و بعد با دستش کیرشو گرفت و مالوند به سولاخ و لای پاهام لیزی تفش مالیده شد به کیرش و خیلی نرم و لیز کیرش تا ته رفت زیر تخمام لای پاهام خوابید روم محکم از شونه هام گرفتم و منو محکم بغل کرد و یواش یواش تلمبه میزد سرشو اورد نزدیک گوشم بهم گفت محمد گفتم جونم گفت میزاری بکنم تو گفتم نه تروخدا درد میکنه گفت درد نداره گفتم دروغ نگو باو خودم میدونم چقد درد داره نمیخواد گفت یه زره میکنم اگر درد داشت دیگه نمیکنم تا همونجا نیگه میدارم گفتم نه دیگه اذیت نکن همینجوری لاپایی بکن گفت اینجوری حال نمیده و پاشد نشست کنارم کنترل تی وی رو گرفت و روشن کرد خیلی زد حال خوردم تازه داشتم با گرمای کیرش لای کونم حال میکردم که پا شد دیوس منو تو خماری گذاشته بود یه لحظه فکر کردم با خودم گفتم اشکال نداره عوضش حال میکنم یکم میزارم بکنه تو تا کرد تو میگم درد میکنه بکش بیرون خلاصه خودمو راضی کردم که اجازه بدم بهش گفتم بهنام نیگام کرد گفتم بیا ولی قول بده هر وقت گفتم بسه بس کنیا یه جوری تو چشمام نیگاه کرد یه برقی تو چشماش زد یه شیطنت خاصی و بعد پرید روم منو خوابوند به شکم اومد روم دوباره تف انداخت اینبار با دوتا دستاش دوتا لپ های کونم گرفت و محکم باز کرد از هم جداشون کرد و تف رو مستقیم انداخت رو سولاخ کونم بعد با یه دستش سر کیرشو گرفت مالوند به تفش رو سولاخم یکم تکون تکون دادش کیرش داغ و سفت بود سر کیرشو گرفت جلوی سولاخم و محکم فشار داد و خوابید روم یدفعه یه درد زیادی اومد تو کمرو کونم یهو صدام درومد درش بیار درش بیار بهنام که کامل خوابیده بود روم گفت چی میگی بابا فقط سرش رفته تو تازه وایسا درد نداره که گفتم کونی الان کیر تو کونه من من میگم درد داره در بیار گفت باشه و یکم از فشار کیرش کم کرد کیرش افتاد بیرون سر کیرشو با دستش گرفته بود و میمالید به سولاخ کونم منم اه اوه میکردم دوباره فشار داد خوابید روم انیدفعه یکم بیشتر درد کرد ولی بگی نگی یکمم حال داد باز صدام رفت بالا بکش بیرون درد میکنه ایندفعه گفت یه لحظه وایسا اگه دردش تموم نشد میکشم بیرون یه ده پونزده ثانیه ای نیگه داشت بعد گفت درد داره گفتم یکم گفت خوبه پس همون حالتی خوابید روم و همون فشار کیرشو حفظ کرد که کیرش در نیاد بیرون کم کم داشت فشار کیرشو بیشتر میکرد منم کونم کم کم داشت میسوخت و سوزش کونم بیشتر میشد گفتم درار درار درد میکنه گفت باشه دیگه اع یه دقیقه وایسا کونمیزاری حال کنیم انقد بچه سوسول نباش یه دقیقه فقط اع گفتم خب درد میکنه کونی حداققل یواش گفت باشه هر چی تو بگی یواش یواش کیرشو فرو میکرد تو کونم هی دردش بیشتر میشد هی میگفتم بکش بیرون اونم چن لحظه وایمیستاد یکم اروم میشدم دوباره فرو میکرد تو حس میکردم یه چیزی رفته تو شکمم یه چیزی داخل کونمه نمیزاره کونم بسته بشه این حس به همراه یه حال عجیبی که خیلی حال میداد یه چند لحظه وایساد بعد یهو چن ثانت اخر کیرشو با هم فرو کرد داخل کونم یه لحظه قفل کردم صدام در نمیشد اخه همه کیرش تو کونم بود بعد چند ثانیه صدام درومد خودمو به جلو کشیدم که در برم محکم بغلم کرد نیگهم داشت گفت وایسا الان تموم میشه دردش بخدا میگفتم درد میکنه بخدا بکش بیرون ترو خدا هر کاری بگی میکنم بکش بیرون فقط اونم در گوشم میگفت بخدا قسم الان تموم میشه دردش خودت میفهمی بعدش چه حالی میده همش میگی بکن منو همونجوری که منو محکم بغل کرده بود و تموم کیرش تو وجودم بود و من داشتم باهاش جرو بحث میکردم یهوقت متوجه شدم دیگه درد نداره و بی حس شده بهنام هم متوجه ساکت شدن من شد و دستاش از دور سینه ام ول کرد و لپ های کونم وا کرد و شروع کرد به دراوردن کیرش تقریبا تا نصفه کشید بیرون یکم نفسم اومد سر جاش دوباره تا ته فرو کرد یهو همه کیرشو دوباره کونم یکم سوخت ولی دردش اونقد نبود و راستشو بخوایی دردش به اندازه حالش نبود یکم وایساد دوباره کشید بیرون اینبار تا جایی کشید بیرون هم میخواست سر کلاهک کیرش بیاد بیرون نیگه داشت و دوباره فرو کرد اینبار یواش یواش فرو کرد تو کونم و همه کیرش کرد تو کونم دوباره کشید بیرون تا میخواست سرش بییاد بیرون همه کیرشو میکرد تو و منم رفته بودم تو فضا اصن متوجه نشدم چند دقیقه طول کشید چنبار تلمبه زد که تلمبه هاش سریع شدن تند تند تلمبه میزد وقتی متوجه شدم که دیدم دوباره کونم داره میسوزه اخه تلمبه هاش سریع شده بودن یکم بعد کیرشو کشید بیرون و اب کیرش ریخت رو کونم خوابید روم و یه نفس بلند کشید منم یه اه بلند کشیدم بعد اومد در گوشم اول یه بوسم کرد و بعد در گوشم اروم گفت دمت گرم عجب حالی دادی ممنون منم گفتم مرسی منم حال کردم یه نیم ساعتی همونجوری روم بود کیرش خوابیده بود اب کمرش روی کونم خشک شده بود یکم هم رو مبل ریخته بود و رو شکم خودش هم اب کمری شده بود بلندش کردم گفتم پاشو بریم بشوریم خودمونو پا شدیم ساعت تقریبا 5 بود پاشدیم رفتیم حموم دوباره خودمون شستیم اونقد نا نداشتم که تو حموم اون چنباری منو انگولک کرد ولی من کاری نکردم خودمون شستیم اومدیم بیرون ایندفعه یه رکابی سرمه ای با یه شرت لامبادا سبز پوشیدم بهنام هم یه پیراهن مردونه با یه شلوارک پوشید که من بهش داده بودم نشستیم رو مبل زنگ زدم از بیرون برامون غذا اوردن غذا رو خوردیم و یکم با هم پلی استیشن بازی کردیم و خوش گذروندیم تا ساعت شد 9 شب همون ساعتی که مثلا قرار بود از موج های ابی بیاییم بیرون مثلا خخ
بهنام گفت من باید برم خونه اگر شد که به خونه میگم امشب میرم خونه دوستم تنهاس اگرم نشد که یه شب دیگه میبینمت گفتم باشه بهنام لباس پوشید و رفت من موندم خونه یکم تمیز کردم خونه رو بعد نشستم پای نت که بعد یک ساعت نیم اینا حدودا طرفای ساعت 11 بود که زنگ زد گفتم در باز کن بهنام اومد بالا خیلی خوشحال شدم در باز کردم بغلش کردم بوس و ماچ اینا اومد تو …
این خاطره ادامه دارد…
اگر مورد پسند بود بگین بقیش بزارم

نوشته: mohamad22051


👍 4
👎 2
16856 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

548488
2016-07-11 07:03:31 +0430 +0430

ننویس دیگه
خیلی قشنگه ادامه هم داره؟!!!

0 ❤️

548498
2016-07-11 07:41:18 +0430 +0430

دادا مگه من نگفتم یک عده رفتن موج ابی از ترس تو ابا شاشیدن
دیه نرو داستانم ادامه نده خخ

0 ❤️

548509
2016-07-11 10:01:13 +0430 +0430

زیر دلت درد نگیره یوقت :(

0 ❤️

548528
2016-07-11 15:07:45 +0430 +0430

عاقا منم همش مشهدم دانشجویم
19سالمع

0 ❤️

548745
2016-07-13 06:29:26 +0430 +0430

به نظرم بیا دهکده ابی پا-رس هم یه دور کون بده.تبلیغات کن براشون کونی خان ?

0 ❤️