سلام به همه خواننده های عزیز
این اولین باره که دارم خاطراتمو مینویسم و امیدوارمکه دوست داشته باشید
۵ سال پیش همزمان با ۲ تا دختر آشنا شدم یکی نازنین همسن خودم ۳۰ ساله قد ۱۷۰ وزن ۶۸ و سایز ۷۵ و یکی هم دختر که چند ماه بعد باهاش ازدواج کردم و اون موقع ۲۷ سالش بود.
دوستی من با نازنین اون زمان خیلی طول نکشید چون اون موقع با همسرم هم تازه اشنا شده بودم و زیاد تو قید و بند از دست دادن نازنین نبودم و هم اینکه متوجه شدم اون زمان نازنین یه دوست پسر دیگه داره و من یه جورایی براش زاپاس محسوب میشم پس بخاطر همین دوستی ماحدود شد به چند بار صحبت و چت و ۲ بار هم باهم رفتیم بیرون و بعدش من پیامی ندادم اونم پیامی نداد و من چند ماه بعد ازدواج کردم ، ولی همدیگه رو تو اینستا فالو داشتیم و بعد از ازدواجم گاهی در حد ریپلای کردن استوری باهم در تماس بودیم تا اینکه ۱ سال بعد ازدواجم بعد از ریپلای یکی استوری هام شروع صحبت کردیم و کم کم این صحبت ها ادامه دار شد و چند روز بعد باهم رفتیم کافه و یاد قدیما . نازنین هم مثل من خیلی حشری بود جوری که اون چند روز مرتب برام عکس و فیلم از کسش میفرستاد و سکس چت میکردیم و تو کافه هم یه تایم کوچولو من کس اونو و اون کیرمو میمالید ولی وقتی بهش پیشنهاد خونه دادم قبول نکرد و گفت زن داری من نمیتونم حدودا ۱ ماه بود که رابطه ما شروع شده بود همیشه سکس میکردیم یا تو ماشین همو میمالیدیم ولی هیچوقت نازنین قبول نمیکرد که باهم سکس کنیم تا اینکه یه روز که بهم پیام داده بود ، خانمم دید و شروع کرد سوال جواب کردنو خلاصه چون پیام خاصی نبود منم گفتم که دوست قدیمی هستیم و گاهی احوال همو میپرسیم اما خانمم قبول نکرد و بهش زنگ زد ولی نازنین دمش گرم هیچی نگفت و فقط گفت دوست قدیمی هستیم اما خانمم خیلی تحقیرش کرد ، درکل اون روز به خیر گذشت اما بعدش که با نازنین صحبت کردم خیلی عصبانی بود و حسابی از دست خانمم شاکی بود و همین باعث شد که سکس من و نازنین شروع بشه ، چون ۳ روز بعدش اومد خونه ام و حین صحبت کردن بهش نزدیک شدم و به بهانه ماساژ شروع کردم دستمالی کردنش و وقتی حشری شد خودش گفت بیا بریم تو اتاق دیگه برام مهم نیست زن داری چون زنت لیاقت نداره ، واییییی چه بدنی داشت و چقدر حشری بود ، جوری لبای همو میخوردیم که انگاری اخر دنیاست کم کم رفتم سراغ سینه هاش وقتی شروع کردم به خوردنشون مثل مار به خودش میپیچید و هم زمان دستمو رسوندم به اون کس خوردنیش که مدتهابود تو کفش بودم و رفتم پایین و شروکردم خوردن کسش ، یه کم بعد ۶۹ شدیم و تازه فهمیدم چه ساکی میزنه هر آن حس میکردم ارضا میشم درصورتی که معمولا ۲۵ دقیقه طول میکشه و اصلا با ساک ارضا نمیشم ولی اون یه چیز دیگه بود منم براش کسشو میخوردم و همزمان کونشم باز میکردم ، بعد از چند دقیقه خودم گفتم بسه نازنین چون ممکنه الان بیام و خوابوندمشو اومدم روش نمیدونم چرا ولی وحشی شده بودم محکم تلمبه میزدم و بهش مبگفتم دیدی بالاخره زیرم خوابیدی ، امروز پاره ات مبکنم و اونم یه جوووووون میگفت و پاهاشو که دورم حلقه کرده بود بیشتر فشار میداد یه دفعه شروع کرد پیچ و تاب خوردن و فحش دادن میگفت دیوث منو جر بده ، حتی بلد نیستی یه جنده رو جر بدی ، ولی من بهت یاد میدم ، من بهترم یا زنت بگوووووو ، و منم که تو اوج بودم همراهیش میکردم و تو همین زمان اون ارضا شد و منم چند ثانیه بی حرکت موندم ولی متوجه شدم با اینکه ارضا شده انگاری بیشتر حشری شده چون دیدم گفت : کسکش چی شد ادامه بده ، مگه کون نمیخوای اول باید حسابی به کسم حال بدی ، منم به پهلو خوابیده بودم و شروع کردم تلمبه زدن اما یواش که بتونم خودمو کنترل کنم و همزمان با انگشت کون نازنینشو باز میکردم ، اما اون روز قسمتم نشد چون نازین بازم داشت ارضا میشد و اینقدر حشری شده بود که منم باهاش تا ته خط رفتم و همزمان ارضا شدیم و حتی نتونستم کیرمو در بیارم و ابم خالی شد تو کسش ، یکم بد که کیرم در اومد با انگشت یکم از آبمو جمع کرد و کرد تو دهنش یه دفعه اومد ازم لب گرفت من اولش چندشم شد ولی بعدش نه حتی بعدا که بهش فکر میکردم حشری تر میشدم ، خلاصه اون روز تموم شد ، اگر خوشتون امد بگید تا ادامه شو بزارم.
نوشته: آراد
شرمنده ولی میشه جمله همیشه سکس میکردیم یا همون تو ماشین می مالیدیم ولی اون قبول نمیکرد سکس داشته باشیم رو برای من و اونهایی که مثل من سواد درست و حسابی ندارن معنی کنی؟
درضمن اینکه نازنین برات عکس و فیلم سکسی از خودش میفرستاده ولی حاضر نبوده باهات سکس کنه نشون میده اعتقادات هنوز بین مردم هست و از این بابت خوشحالم.😂😂😂
باهم سکس زیاد میکردین ولی فقط لب و مالیدن 🤣🤣🤣
توی سکس چیکار میکنن 😅😅😅
فکر کنم منظورت این بود که سکس چت میکردین ولی سکس نمیکرد.ولی چون میترسیدی خانمت برسه تا ته خط رفتی و بد اینجوری شد و نخونده فرستادی
((همیشه سکس میکردیم یا تو ماشین همو میمالیدیم ولی هیچوقت نازنین قبول نمیکرد که باهم سکس کنیم ))
جقی جان میشه این یه تیکه رو برام توضیح بدی؟؟
«همیشه سکس میکردیم یا تو ماشین همو میمالیدیم ولی هیچوقت نازنین قبول نمیکرد که باهم سکس کنیم»
میشه یکی اینو برام معنی کنه؟!
بدون تردید احمقکه بودی و یک اشغال بتمام معنی هم هستی . چی فکر کردی ؟ اشغال بدبخت وقتی زنت تو رو دوست داشت تو حیوان خیانت کردی و اون اشغال بی شعور هم که با همه زن بودنش نفهمید که اگر زنت حرفی زده حق داشته چون تو لاشی با اون عنتر جنده مقصر بودید و زنت که حق داشته ناراحت شده آنوقت موندم آین و چی اسمشو بگذاریم که تو بدبخت و بی ارزش از بین این دو بجای اینکه پشت زنت باشی رفتی پشت اون اشغال مثل خودت ایستادی ؟ فقط به این نکته اگر شرف داری کمی توجه کن چی میگم. اگر توچنین موردی از همسرت میدیدی . اگر شرف داری راست بگو آیا تو به زنت میگفتی خب اشکال نداره رفیق قدیمی هست میخوای بگو یک شب بیاد شام و کمی باهم خوش باشبد یا هر چی از دهنت میرسید به زنت میگفتی و بارش میکردی و هزار اتهام رابطه بهش میدادی ؟ اما اینها بکنار وقتی این مورد میشد زنت میرفت با کسی که تو بهش دری و وری گفتی بااون سکس میکرد حرام زاده چه حالی پیدا میکردی ؟ چرا آنقدر راحت به همدیگه خیانت میکنید ولی خیال میکنی توعنتر حق داری بهش خیانت کنی ؟ تودیگه چه اشغالی هستی بخدا … اگر من جای زنت بودم هرطور شده بتو خیانت میکردمتا حالت اساسی گرفته بشه از بس اشغالی . گمشو اصلا دیگه داستان تورو نمیخوانمچون خیلی بیشعور
اول