<قطار مسافربرى شهرى>
“ايستگاه بعد؛ امام خمينى.
مسافرين محترمى كه قصد ادامه مسير بسمت تجريش يا حرم مطهر را دارند در اين ايستگاه از قطار پياده شده و با توجه به تابلوهاى راهنما وارد خط يك شوند”
خط امام!
هنوز كه نرسيديم پس پشت خطى حساب ميشيم -كالويتينگ- كاش زودتر قطع كنه خيلى گرمه! كى به كيه يدفعه ديدى منم شدم يكى از پيروان خط امام! اينجا باعث ميشه هيجان به جامعه برگرده ! ولى شانس من الان خط رو خط ميشه بعد خر بيارو باقالى باركن…باقالى! كاش زودتر بفكرم رسيده بود؛ سرمو چرخوندم سمت همون آقايى كه چند دقيقه پيش باهاش حرفم شد؛ الان ديگه كنارم نبود فاصله داشت حدود دو متر، شايدم بيشتر . نميدونم چطورى ولى داشت خودشو ميخورد به اين حالتيكه داشت به اصطلاح ميگن -خودخورى- البته چرت و پرت ميگن نبايد توجه كرد زامبى هم خودشو نميخوره ولى اينكه قيافش نه به آدم ميخوره نه به زامبى… جورى نگاه ميكرد كه مثلا حواسم به تو نيست،ولى بود؛ حرص ميخورد و زيرلب يه چيزايى ميگفت؛ البته زير لب ميشه چونه! من ميگم قديميا چرت و پرت زياد گفتن، اينم نمونش! حالا معلوم نبود چى ميگفت؟ ولى هرچى بود عصبانى بود.
بعد از سوال دقت كنى دوتابود كه بااين شد سه تا!!
بارى ، بازشدن دهان همانا و او را باقالى خطاب كردن همان…
على فكر كن چطورى؟
-اينطورى!
-نه ديگه به اين سادگى ، باقالى رو كه شنيد اومد بطرفم ، فكر كنم باقالى رمز عمليات بود! با اعمال فشار بر ديگران راهشو باز ميكرد! كه مردى در آن ميان ناله سرداد: هوووشه…!
معذرت خواست ، آمد ، رسيد و ايستاد جلوى من ، همان مفعول چهار فعل!
منم اين وسط بيكار نبودم و براى درگيرى خودمو گرم ميكردم؛ حركات كششى ، استقامتى ، بالفيكس، دوميدانى ،چون توپ نبود بيخيال چوگان شدم در همين حين كه مغزم از كار افتاده بود كشتى كج آغاز شد! مردم دورمون حلقه زدن و پول از جيبشون در اوردن اولش فكر كردم ميخوان به من شاواش بدن! مگه عروسيه؟ داشتن شرطبندى ميكردن؛ همچنان بالا و پايين ميپريدم ، با رقص پا ميخواستم گيجش كنم و با گارد بسته منتظر اشتباه حريف بودم؛ ولى اون بى حركت جلوم ايساده بود و گارد عجيبى هم گرفته بود؛ دستاشو صاف به سمت پايين بهمديگه گرفته بود انگار ديوار دفاعى جلوى شوت روبرتوكارلوس بسته بود! فهميدم از درگيرى قبلى كه داشتيم شگرد منو آناليز كرده ! براى اينكه تحريكش كنم با قدرتى حدود 89 دسيبل امواج صوتى از گلو به اطراف پراكنده كردم كه همه گرخيدن! و برگشتن به سمت من و با تعجب به حالم تاسف خوردن و حس خجالت رو به من تحميل كردن! افكار پريشان خودمو سرزنش ميكردم كه چطورى اينجارو مثل رينگ مسابقه ديدم در حاليكه وسط قطار بودم وبراى حفظ تعادل به يه ميله آويزون!
ولى رمز عمليات رو واقعا گفته بودم چون باقالى درست جلوم ايستاده بود و با لبخندى دستش رو بسوى من دراز كرد، با خودم گفتم الان حتما ميخواد بگه “من اين اخلاقو از مرحوم تختى به ارث بردم” ! سعى كردم خودمو كنترل كنم و جدى باشم با اخمى كه داشتم باهاش دست دادم و او گفت:
-يا أخي
من كه نفهميدم چى گفت نگاهى بهش كردم و گفتم: اخى چيه مرتيكه ، حالا خودت چه تحفه اى هستى… پريد وسط حرفم:
-لا تغضب مع شقيق أخي في المعنى برادر
-چى گفتى؟باقالى عين آدم حرف بزن ، كن يو اسپيك اينگليش؟
-لا أنا أتكلم العربية اللسان الحلو(نه من به زبان شيرين عربى صحبت ميكنم)
-به من ميگى هلو؟ماچ كردنى!هيفا وهبى!تو چى فكر كردى پيش خودت اگه از اول ميدونستم عربى كه اصلا آدم حسابت نميكردم
-أنا ايراني أتكلم العربية.
متاسفانه حقيقت داشت اون عرب زبان ايرانى بود. اسمش جاسم بود و سعى ميكرد رفتارش دوستانه باشه بعد از كمى حرف زدن از ژست عربيش بيرون اومد و فارسى هم بين حرفاش اضافه كرد. حس ميكردم هدفى غير از تحميل عقايدش نداره به هيچ عنوان تمايل به بحث كردن باهاش نداشتم مدام امر به معروف نهى از منكر ميكرد اختلاف نظر زيادى بين ما بود ولى اون افكارشو كلام الهى ميدونست و متاسفانه از جايگاه خدا با من حرف ميزد و مخالفت ميكرد. مثل رباط از قبل برنامه ريزى شده كه هيچ انعطافى نداره
و فقط اعتقادات خودش رو قبول داشت و نظر بقيه براش باطل بود و رد ميكرد حتى اجازه حرف زدن رو با پرحرفى يا قطع كردن صحبتت ازت ميگرفت ،بعضى از حرفاش مثل كشيدن گچ روى تخته سياه آزاردهنده بود البته منم ساكت نبودم:
-آقا جاسم ببخشيد ولى به نظرم اين حرفهايى كه ميزنى حتى درباره اش فكر هم نكردى فقط ديكته هايى كه نوشتى دارى به من تحويل ميدى ،راستش با خيلى از حرفات مشكل دارم ولى دليلى نداره بخوام به نظرات ديگران خرده بگيرم وقتى معتقدى كمك كردن به پادشاه عرب مهم تر از كمك به فقيراى ايرانه، ديگه حرفى براى گفتن نميمونه.
قبل ازينكه جاسم بخواد جوابى بده براى اينكه بحث ادامه پيدا نكنه مغزمو آزاد گذاشتم تا هرحرفى خواست بزنه؛ نگاهمو از يقه ى بسته پيراهنش به سمت چشماش هدايت كردم تا احيانا برداشت بد نكنه، اگه خواست بكنه هم بكنه به نظر من هر چيزى رو ميشه كرد حتى شمارو آقا جاسم، دوست عزيز خطاب كرد؛ پس نگو ندادم اصلا تو خوب اين روزا كسى به كسى نيست! آخه اينم شد حرف؟ آخه اين جمله چه معنى ميده؟ حالا اگه ميگفتن كسى رو كسى نيست ميشد يه كارى كرد پس اينم چرت و پرته! حتما؟يعنى قديميا نمى فهميدن چى ميگين جاسم؟ بعد منى كه تو مترو از گرما مخم از كار افتاده ميفهمم چى ميگم! خوب بذار بگم؛ چرا همش مانع ميشى؟تو كه بهش ميگى حرف مفت پس از چى ميترسى؟از قديم گفتن ترس برادر مرگه، بازم فكر ميكنى قديميا چرت و پرت ميگفتن؟خوب معلومه هر ترسى كه لايق مرگ نيست هر كس كه بميرد كه ترسو نبوده مرگ حق است يعنى ترس هم حق است! اگه آره كه پس حق باشماست يعنى مرگ با شماست! پس هر وقت كه حق باشماست شما ترسويى! پس اگه ترسو باشى مرگ مياد سراغت و حقتو بايد بذارى و بميرى پس درست ميگن مرگ حق است! به اين ميشه گفت نوعى استدلال نه سفسطه!يادش بخير فيساقورس حالا من نميدونم چرا غورث!همش دنبال استدلال بود ولى بيچاره چون لال بود كسى حرفاشو نمى فهميد يعنى استدلال خودش اين بود كه همه نفهمن و فقط اون درست ميگه، مثل تو ولى فرقش اين بود كه درست فكر ميكرد چون نبايد هيچ وقت ضعف نشون بدى !بازم چرت و پرت، ضعف مگه نشون دادنيه؟مگه منظره است؟ جاسم ميگى نه! باحرفم مخالفى؟ اگه راست ميگى درآر نشون بده ! نكنه ميخواى بگى ضعف ندارى؟ اين خودش ضعف بزرگيه بجاى روبرو شدن با ضعف هات ازشون فرار ميكنى ترسو! ميميرياا حالا خوبه
همين الان استدلال مرگ ترسناك رو توضيح دادم! ميدونى چند تا دين مختلف وجود داره؟ راستش منم نمى دونم ولى از تو چه پنهون اينو ميدونم كه خدا توى همه اديان يه معنى داره شايد در ظاهر باهم تفاوت دارن اما خدا در همه اديان يعنى قدرت مطلق و فقط خدا عارى از هر گونه ضعف است؛ پس درآر نشون بده! يا قبول كن ضعف نشون دادنى نيست و قديميا چرت و پرت گفتن البته ميدونم شما انسان فهيم و با منطقى هستيد كه بدون شك حرف صحيح را قبول ميكنيد-به اين ميگن روش هندونه گذاشتن براى تاييد شدن-البته اين روش كاربردهاى گوناگون زيادى داره يه كاربرد كه شما هم زياد ازش استفاده ميكنى براى تخريب هستش كه فرد با سر فرود مياد و حتى ازشما تشكر هم ميكنه با اينكه شما هولش دادين!
فردى كه كنارم ايستاده بود با شيرجه بلندى كه بخاطر ترمز قطار بود پريد رو من! و دو نفرى بسمت جاسم هجوم برديم و جاسم هم بدون مقاومت به ما پيوست و سه نفرى بسمت پيرمرد بغل دستى جاسم با شتاب درحركت بوديم ولى پيرمرد برخلاف سنش سريع جا خالى داد و ما بوديمو لمس كردن كف قطار با صورت!
ناى بلندشدن نداشتم و از هرچى مترو بود متنفر! الان اين آقا كه روى منه واسه اينه كه به ايستگاه رسيديم!
درب قطار باز شد؛
اين بدترين اتفاقى ممكن بود كه ميتونست رخ بده و پايان غم انگيزى در انتظار ما بود …
جاسم داشت اشهدشو ميخوند!
جاسم چون كارت فعال داشت شهيد حسابش ميكردن ولى من چى ! احتمالا ميگن اين ملعون با عمليات انتهارى جاسم رو به شهادت رسونده ، بعد همه به من فحش ميدن و از جاسم يه قهرمان ملى ميسازن!
ناگهان فريادى از ميان جمعيت بلند شد:
-يا حضرت فيل!
اون صدا ازبين جمعيت ، صداى خودم بود! كه نشان از له شدن انگشتان دستم زير پوتين سرباز در حال انجام وظيفه بود!!!
توى اون شرايط رفتارهاى انسانى بدون كاربرد ميشن با دهانى باز به سمت ساق پاى سرباز رفتم و دهنم كه بسته شد ، جيغ بنفش خال خال پشمى سرباز به همراه پايش به هوا برخاست و من هم با مشاهده جاى پوتين روى دستم و احساس درد شديد به همراه سرباز به هوا برخاستم…
بعداز آن لحظات ملال آور بالاخره درها بسته، نشد!
يكى لاى در بود ، كه با همت هموطنان غيور و توانمند بزور مشت و لگد از قطار به بيرون رانده شد؛ وچه افتخار آميز بود براستى!
جاسم جوگير شد و گفت:
“بار ديگر به جهانيان ثابت شد كه ما ميتوانيم”
وبلندتر فرياد زد: كلاهك هسته اى حق مسلم ماست!
…
-على گوش ميكنى؟
-جورى ميكنم كه پرده اش پاره شه ، سرم رفت رضا چقدر حرف ميزنى تا فردا صبح هم من بشينم تو همينجورى ادامه ميدى؟
-نه هرجاش خسته شدم ميگم ادامه دارد…
نكته:
_
اين داستان فقط جنبه انتقادى دارد و گروه خاصى مد نظر نيست.
_
متاسفانه بخاطر برخى از مشكلات شخصى نميتوانم پاسخگوى نظرات دوستان عزيز (در اين قسمت) باشم اما بى شك از نظرات مفيدتان بهره خواهم برد.
و
در آخر اميدوارم ملاك امتياز دادن مسائلى غير از داستان نباشد.
نوشته: آريزونا
داداش با لحن جدي بودنت حال نكردم،اما مشخصه خودت دلت نميخاد.امثال جاسم هروقت حرف زدن با تخمات برگزار كن.خلاص.ناراحت نشي،كلافه بودي نوشتي؟امتياز مهم نيست هركاري انجام ميدي باعشق انجام بده.
پويا جان دركمين نشسته بودم.حالا. ميدونستي كامنت اول شدن اسپم داره؟درست نظربدي اسپم نداره اما مسابقه بدي اسپم داره.حالا حذفش ميكنم،تا به اسپم نزديك شي.
بچه هاي گل روزتسخير آشيانه،جاسوسي،روز دانش آموز برهمگي مبارك.
مرسیییی آریزونا جان واقعا حال کردم عزیزم
حرف نداشت داستانت گلم
امتیاز کامل بهت دادم نه به خاطر رفاقت به خاطر قلم شیوایی که داری داداشی
فقط خدا وکیلی تحویلمون بگیر رفیق ،نارفیق نباش که دنیا دو روزه فدات شم
Toolani shodaa vali dust dashtam :)) kolli khandidamo feiz bordam . ghol midam estelahateto hefz konamo be kar bebaram :D Nice !!:D
قسمتهای طنزت حرف نداره … از دید دیگه ای به اتفاقات نگاه میکنی خوبه
خوشم اومد
Rasti akhavi fek konam in robati ke madde nazare shoma bud ba T 2 noghte neveshte mishe . :D goftam ke in badan oghde nashe ro delam ke chera nagoftam :-s :D
از اینکه میبینم داستانت هر قسمت پس از دیگری بهتر میشه خوشحالم.
به نظر من اگه داستانتو به صورت فیلم در نظر بگیریم همین قسمت مترو میشد سکانس برترش!!!
داستانت طنز شیرینی داره ولی پشت این کلمات و اصطلاحات و جمله های بامزه ، یه حقیقت تلخ اجتماعی و سیاسی نهفته است که مردم ما باهاش مواجه هستن!
سوخت قلمت اتمی باد!
. . .
طرفدار دوآتیشه ات مازیار
فک نکنم غیر از خودت کسی پیدا بشه همچین داستان طنز انتقادی بتونه بنویسه… قلمت روان افکارت جوشان موفق باشی … علی آریزونای عزیز…
در آخر میخوام به دوستانی که داستانو میخونن و امتیاز نمیدن بگم بدید ندید آخرش باید جواب گو باشید! نه جواب گوی نویسنده بلکه جواب گوی دستها ،چشمها و از همه مهمتر جواب گوی افکار بی دریق و کم نظیر که این روزا کمتر پیدا میشه باشید. لطفا کمتر از 5 ندید!
ستاد یادآوری جهت اندیشه و عقل گرایی!
سامی نقاد وارد میشود…
این قسمت داستانت هم هیچ ربطی به قسمت قبلی نداشت
جالب بود داداش و از جنبه طنز فوق العاده بود به طوری که کلا خواب از سرم پرید ولی باید اینم در نظر داشته باشی که باید بتونی کاری بکنی که من خواننده گیج نشم و قسمت های قبل داستان یادم نره و طوری باشه که بتونم داستانو به صورت کلی درک کنم
اگه بتونی روی این انجام این عمل کار کنی عالی میشه!!!
یک موضوع دیگه هم این که چرا جواب کامنتا رو نمیدی؟
به نظر من وقتی یک داستان اپ میشه باید در اصل نویسنده اون داستان جوابگوی کسایی باشه که بعضی از جاهای داستانو نفهمیدن
این کار تو یعنی داری جا خالی میکنی و از زیر انتقاد فرار میکنی!!
این کار هم جرم محسوب میشه و مجازاتش هم …
((سرور شاهان
شیر مردان
پاسخگوی جوانان
دشمن مهندس جان
سامی شهوتی با عشق و ایمان))
سامی شهوتی با شهوت فراوان وارد میشود …
اول میخوام سلام کنم
عبدل دوست عزیزم سلام
پویا جان عرض ادب
بلواسک سلام(مازیار جان تو صبر کن کارت دارم)
سوگولی سلام
کوروش سلام
پسر غیرتی سلام
شیر جوان بعضی وقتا زیر پات رو هم یه نگاه بنداز یکسره واست دست تکون میدم
هرکول جان سلام
مهندسک؟ سلامک!چطورک؟
و همه دوستان عزیزی که ما رو در اجرای حکم اریزونا یاری میکنیم
بچه ها دوست دارم این داستان اریزونا رو هم مثل قسمتای قبلی داستانش به گند بکشیم!
عبدل خان کم پیدایی داداش
حالت خوبه؟
پویا جان این گروه به کجا رسید؟
یعنی میشه یه روزی برسه که به ارزوم برسم؟
جناب اقای مازیار خان خیلی بووووووووووقی خیلی ببخشید هااا ولی خایه های مهندس رو میخوری و از این ور هم زیر اب بدبختو میزنی؟ مهندس کجایی که همه میخوان منقرضت کنن
حالا ه اینجوری شد من میرم گروه مهندس برای براندازی مازیار و پویا و عبدل
مهندس ادمینه منم که دوست دختر ادمینم به عشقم میگم همتون رو بلاک کنه تا باشد که ماتحتان بسوزد!!(شکلک بدجنسی )
تازه با مهندس جونم اریزونا رو هم نصف میکنیم نصفش مال من نصف دیگش هم مال عشقم!!!(مهندس جونم دوست پسر عزیزم)
سوگلی خانم کم پیدایی ها نیستی!
پسر غیرتی عزیز خوبی شما داداش؟
و اما دوست خوبم شیر ژیان و جوان ازت دلخورم داداش اصلا به ما محل نمیزاری هااا!!بیخیال خوش باش
مهندسم؟ ای لاو پو!!!%%
بچه ها اینجا تعیین کنید مجازات اریزونا چی باشه؟
قراره جوابمونو نده و کامنت نزاره هر چی میتونین فحش ها رو بیاین بالا(شکلک خنده تا بناگوش)
اریزونا بچه باز نیستم ولی بچه ها رو دوست دارم
به خاطر همین دوست دارم
وای چه همه نوشتم الان همه دارن بهم فحش میدن
یه چیز دیگه بچها بزای رییس گروه رای گیری میکنیم
من اگه انتخاب بشم ماهی یک دختر خوشگل بهتون میدم هر کار دوست داشتین باهاش بکنین(هر کاری!!!لطفا سوال نفرمایید)
اذوقه یک ماه شما و دوست دخترتان بر عهده من خواهد بود
امنیت شما در دست من خواهد بود و تجاوز هر یک از اعضا به خصوص مازیار گی و مهندس گی پسر به شما کلا منتفیه
بیاید با ارای خود به خود خدمت کنیم
کاندیدا دستا بالا!!!
نخند لامصب من از غرور تو از اعتصاب غذا میترسم !!!
اری این است سامی شهوتی
رای ما سامی شهوتی !!!
:D
كلاهك هسته اى حق مسلم ماست.فقط من موندم هسته این کلاهک کجاست؟
جالب بود. خوشم اومد. ولی هنوز گیجم پس پرشان چی شد؟
دوستان داستانها طولانی شده . امکان 2 یا 3 قسمتی کردن داستانها نیست؟
مرسی دوست عزیز. من که امتیاز دادم . حقت بود .موفق باشی.
سامي چقد نوشتي؟!
آريزوناجان باشه فقط ازكلاهك گفتي،قسمت سكس مردان يادت رفت؟منظورم عمق كاره! داداش غني سازيشم توضيح بده كلاهك چه جوري ميره عمق فاجعه!
اميدوارم از راهنمايي ارزشمند و دلسوزانم بهره مند شي.نشه قضيه جاده چالوس،با هراز مقايسه كني.
جواب نميدي صفاش بيشتره هرچي بخام ميگم.بياي چشم تو چشم بشيم حرفم يادم ميره.نمره دادني نيست بيا بگيرش،بي ادب منحرف تفكر نكن ،ميگم نمره بيا بگيربحث فرهنگيه لطفأ شوخي نكن.
داداش ٣٠سانت فاصله،رعايت شئونات اسلامي،الزاميست.بازبيام؟
يا اينسري ميندازي بيرون بترسم؟!
اوخــــــــی چقدر خندیـــــدم …جالب بود مثل قبلیا …موفق باشی دوست عزیز
سامی جان من کی زیرآبتو زدم؟
فقط یه بار اینکارو کردم که تو بلاک شدی!
تقصیر خودته، چرا با بابای ادمین شوخی بدبد میکنی؟
:-D
. . .
behrooz 1386
تو هنوز نمیدونی فحش دادن برای نویسنده ایه که داستانشو آپ میکنه و میره و پشت سرشم نگاه نمیکنه؟ فعلا که نویسنده این داستان اینجا حاضره و کامنتا رو میخونه.
غلطای املایی هم مربوط به طنز داستانه.
رفتارتو عوض کن و دیگه این حرکتا رو نکن…
سلام به همگی
بچه ها معذرت میخوام من زیر این داستان به جز نظر راجع به داستان نظر نمیذارم چون حرف آریزونای گل هنوز یادمه
ایشون راضی نیستن داستانش شلوغ بشه
مخلص همگی پویا جان ،مهندس جان ،مازیار جان ،آرش خان ،هرکول خان ،دادا شیر جوان ،سامی جان ،عبدل خان ،پژمان جان و همه دوستای گلم
گفتم اگه عرض ادب نکنم به دور از مردونگی هست رفقا
اگه تو زیر این داستان جوابتون رو ندادم به دل نگیرید از همگی معذرت میخوام
فعلا با اجازه
آريزونا من دفاع نميكنم تا ياد بگيري مهمون دعوت ميكني زشته خودت نباشي.فك كردي برا غذا و ميوه شيريني ميام؟خب اين ٩٩درصد هدفم هست يك درصد براخودت ميام.يادم باشه اومدي خونمون بزارمت برم!چون گذاشتيم رفتي.
پويا جان آخه نميدوني چه حالي داره! اول بشي بعد نويسنده ببين خيلي زشته،خودش دوم شه،بياد ي تيكه اضافه كنه آخر داستانش كه مشكل شخصي و…
بايد اينجا اول ميشدم.آريزونا جان دلخورنشو بگي جام و باهات عوض ميكنم.پسرغيرتي جان من خان نبودم و نخواهم شد،اگر فاصله٣٠سانتي رعايت ميكني جان بهتر از خان.اگر شهوتي ميشي هرجور بگي فقط نزديك نيا! خدايي چس وجب گوشي،ريز بيني حال ميكني؟نقطه هاي نظرتم نگاه ميكنم.بگو رانندگي بانوان چه طوريه،تابفهمم دلخوري يا نه!
از همه ی دوستان معذرت میخوام.
بنا به درخواست دوستان کامنت رو پاک کردم.
آخه به من اصول بازی کردن رو یاد نداده بودید!!!
به عنوان یه نقد جالب بود.از طنز لودگی استفاده نکرده بودید.
اما این تیکه کلام رو باید بگم.
تو قوی ما خیلی خیلی ضیعف…اصلا توداستان نویس
دوباره سلام و ارادت خدمت دوستان جنگنده خودم!
سامي جان خيلي باحالي!
آخه بيشعور تو كه اينقد خوب بلدي طنز بنويسي، چرا دس به كار نميشي؟ نصفت كنم؟ ;-)
شيرجوان عزيز، من مخلصتم
ما هممون خيلي ميخوايمت؛ با مرام…
دوستان عزيز شرمنده كه اين حرفو ميزنم؛ اميدوارم كسي ناراحت نشه
به نظر مياد آريزونا از چتروم شدن پاي داستانش خوشش نمياد
درنتيجه ماهم اجازه نداريم داستانشو به گند بكشونيم!
پس حرفا و دعوا مرافتونو بذاريد واسه يه وقت ديگه؛ فهيدين؟ :-D
منم با اجازتون فعلا از حضورتون مرخص ميشم
زت زياد…
آریزونای عزیز این قسمت رو که میخوندم متوجه شدم سبک نوشتنت خیلی شبیه “فرورتیش رضوانیه” طنزنویس روزنامه های شرق و همشهریه. میدونم که میشناشیس یا حداقل اسمش به گوشت خورده. این سبک نوشتن بیشتر برای روزنامه ها و ستونهای فکاهی مجلات که مخاطبین خاص خودش رو داره مناسبه. چون کسانی که دنبالش هستن میخونن. به هرحال خوشحالم که مینویسی. راستی یه چیزی برام خیلی جالب بود که توی این چند روز که داستانت منتشر شد حدود 90 رای کسب کرده که هرچند امتیاز بالایی رو به دست نیاوردی ولی از نقطه نظر تعداد رای در نوع خودش جالب توجهه…
عجب!!! مثل اینکه حق با توئه بیلی عزیز. تا قبل از این وجود این موضوع رو جدی نمیگرفتم ولی الان که دیدم چه اتفاقی افتاده باورم شد که همچین چیزی که قبلا دوستان هم بهش اشاراتی داشتن، واقعیت داره. به نظر میرسید با بهم خوردن لیست داستانهای برتر ماه این معضل حل بشه ولی انگار این تمهید ادمین عزیز فقط پاک کردن صورت مسئله بوده…
man alan sabt nam kardam
site bahalie
emrooz link in dastan ro ye nafar gozashte bood to froum ma… balaye 2000 ta ham bazdid dasht
dametoon garm
سلام…فقط میتونم بگم جالب نوشته بودی…مثل یه جزیره که از جزایر دیگه جدا افتاده…ببینیم کی اینارو بهم وصل میکنی…بازم تاکید میکنم روش قلمت بدیع وجالبه …ادامه بده…
فقط میخواستم از مدیر سایت تشکر کنم که زدن داستان و داغون کردن!
آریزونا زحمت کشیدی ولی اینجا قدر شما رو نمیدونن در عرض یه روز یه دفعه میان میانگین 5 و با 1 عوض میکنن!
دوست دارم علی دست طلا.
سلام
از دوستانى كه زحمت كشيدن نظرشون رو گفتن تشكر ميكنم و بابت غيبتم عذر مى خوام .
راستش مشكلات به حدى زياد شده كه الان حدود ساعت 12:00 ظهره كه يك ساعت وقت كردم بيام بعد ازين چند روز سرى به سايت بزنم و از دوستانى كه لطف داشتن تشكر كنم.
ازينكه امتيازها بازم اين بلا سرش اومده ناراحت شدم ولى بيشتر تحريكم كرد قسمت بعد رو يه حال اساسى بهشون بدم با اينكه اصلا هدفم اين نبود و ميخواستم داستان يه انتقاد دو جانبه باشه نه يكطرفه. به هر حال چون برادراى پايگاه صبور نبودن و دوست داشتن بچرخن ما هم ميچرخيم .
اخوى من كه هنوز حرفى نزدم خودتو خيس كردى با اين شجاعتت دم از شهادت ميزنى؟تو كه ظرفيت دو تا كلام حرف حساب رو هم ندارى با صداى گوز سنگر ميگيرى،
از چى ميترسى بچه؟
از يه داستان ؟
خاك بر سرت!
كه من با چهار تا كلمه تو رو واسه عملياب آماده كنم نكنه اين داستان هاى گى و محارم ازون اونجا نشات ميگيره؟
راستشو بگو جقى
ميدونستى جق آدمو ترسو ميكنه؟
اينبار نوشتم هزارتا يك بده من كه دايورتت كردم همونجا كه اون خدابياموز كرد.
موندم چرا انقدر به يه انتقاد حساسى يا شايدم دوست ندارى با واقعيت روبرو بشى به هر حال من ميگم توام ده هزارتا يك بده خيالى نيست
“خود شكن ، آينه شكستن هنر نميباشد”
_
از پارسا و عليرضا ناراحتم
من كى همچين حرفى زدم كه شما اين برداشتو كردين توقع نداشتم وقتى به اون روشنى توى قسمت اول يا دوم گفتم هدفم واسه اينجا اومدن آشنا شدن با دوستان گلى مثل شماست و اينكه دوساعت ميايم اينجا كه خوش باشيم و اين سايت واسه هيچ كس سودى نداره. يادتون رفته كامنتام هنوز هست مرسى از اينكه منو اينجورى شناختين.
سلام برادر.آريزوناخبر ميدادين گاوي،رهبري،سانديس خوري جلوتون ميكشتيم!
بچه ها ساعت ملاقاتم تموم شده بايد برگردم توى دنياى واقعى بازم از همتون ممنونم كه همايت كردين. دعا كنيد اين مشكلات يكم آروم تر حمله كنه بيشتر بتونم خدمت دوستاى خوبم برسم ازينكه اسم نبردم پوزش ميخوام راستش نخواستم باين حواس پرتى الانم احيانا كسى رو از قلم بندازم و باعث دلخورى بشه.
<ستاد قدردانى و تشكر و پخش شيرينى خيراتى براى غافلگير كردن اموات>
عبدول جان فدات شم كيرت خوب شد يا هنوز ميسوزه ولى در عوض مقاوم ميشه جاده چالوس رو رديف كن تا زمستون نشده بيريم ديگه هميشه اينجورى قول ميدى منتظرم بزنگ نبودم بازم بزنگ تا نيامدم فرار كن سر كوچه يه گوشه وايسا كه نبينمت چون اگه ديدمت سريع ميرم خونه ميگم ساك ساك بعد نوبت تو چشم بزارى چالوس چى شد پس بريم كى؟الان جان من زنگ زدم جواب بده قايم موشك بسه بيا گرگم به هوا. عبدل ديرم شد فدات
سلام داداش،حالا پاي داستان خودت نمياي،اشكال نداره.بقيه داستانهاچي؟تو نباشي تك و تنها با كي بجنگم؟داداش پوست كير يعني چي؟پوست دولم خوب نشده، دوست دخترم بهم شك كرده ،ميگه زيرش بلندشده،جاده چالوس پارسال عاشورا رفتم نشد،امسال برف اول طالب بودي به قصد تفريح به شرط رفتن مسير در٩٠دقيقه بريم!
زياد فكر مشكلات نكن مشكل برا خانمها سخته ،آقايون راحت هرچي شدبايدبگن به يك چهارم نصف تخم چپم،تا مادرمشكلات نموده شود.
داداش زودبرگرد،آه اوه واه…
درود بر اریزونای عزیز
داداش امیدوارم مشکلات به زودی برطرف شه
عبدل جان اینقدر گفت مشکلات مشکلات ناخوداگاه منو یاد سریال خانه سبز انداخت
عبدل جان عرض ارادت
داش علی من داستانتو دوست دارم
حرفم زیاد دارم دربارش
ولی بیخیال تو بنویس
قلم عالی مستدام
راستی در مورد امتیازات و اینا به نظر من هیچی به اندازه بی محلی یه ادم عقده ای رو نمی سوزونه پس بهترین کار استفاده از منتها الیه سمت چب تخمه
رامونا جان سلام،
ديدم اول صبح شده گفتم با ياد مشكلات شروع كنيم،خدا ي حالي بكنه،كه امروز بي خيالش شديم!
رامونا جان من مثل آريزونا بي ادب نيستم،خواهشن حساب من از ايشون جدا بدون،نمونش من ميگم دول،اون ميگه …،خيلي بي ادبه.
عبدل جان شما عصاره ی ادبی
اصلأ همین دول که میگی خودش نماد ادبه
در روز چندین مرتبه به احترام دیگران از جا بلند میشه
پس راحت باش عزیز دل
دمت گرم كه با برخورد اول ادبم رو درك كردي،گالينابلانكاي ادب يكي از القاب من است.
داداش از اشنایی باهات مفتخرم مشتعفم
القابی به این عریضی و طویل تنها شایسته شماست
عبدل جان با اجازه من برم چرخ اقتصاد تخمی این مملکتو بچرخونم
داداش اجازه ماهم دست شماست.
فقط يواش بچرخون احمدي نژاد سرش گيج نره،بخوره زمين،اولين نفر خودم ميكنمش،اصلا سكس با حيوانات خوشم نمياد محمود ي چيزيه،مجبورم.
موفق باشي.
داش علي گل؛ نميدونم چرا همچين حسي بهم دست داد
حس كردم غیرمستقیم ميخواي بگي
منم يه تلنگري به بچه ها زدم كه يه موقه حرفاشون باعث اذيت كردنت نشه
خلاصه من شخصا ازت پوزش ميطلبم و قول ميدم داستان بعديتو به گند بكشونم :-D
توم پاشو؛ پاشو برو يه آبي به سرو روت بزن، خوب نيست جلو بچه ها اشك ميريزي؛ خرس گنده اي شديا :-D
دادا يه موقه از من دلگير نشيا؛ ميزنم خودمو نصف ميكنما… :(
سلام گل پسرجان،هرجا گند كشيدن بود،هستم.تعارف نكن.
اينجا اونجا همه جا،عاشق گندزدنم.طالب بود از همين جا شروع كنيم؟!
سلام به همگي
آريزونا داستانش باعشق نوشته.
يجورايي كار دلشه،روي كار دل قيمت نميزارن،باعرض معذرت به تخمتون كه امتيازش كم بشه،مهم اين كه دوستش داريم،باقيش تو كون دشمنش.
سلام آریزونا جان
فکر کنم توهم زدم داداش گلم
معذرت میخوام آخه فکر کردم دوست نداری ما اینجا باشیم
من یکی کوچیکتم آریزونا جان
چشم حالا که اجازه صادر شد پس داستانت رو چنان به گند بکشیم که …ههه ههه
ای بیمعرفت ونداد اینه رسم رفاقت؟
کجایی داداش نمیگی دلتنگت میشیم؟
یا یواشکی میای سایت و میری
ونداد داداشی منتظر خبر خوشت هستم ها عزیزم
اوضاع رو به راهه
ان شاله مشکلت درست شده گلم؟
من که هر لحظه به فکرتم داداشم
چاکر آقا مهندس هم هستیم که تحویل نمیگیرن
بزنم 8شقت کنم؟ هان بزنم؟
چاکریم رفقا
combi
رهبر فداي سايت ادبيتون.
دست حاجي درد نكنه توي پايگاه بجز سانديس خوردن به شما ادب هم ياد داده.منم مثل تو مودب بودم،سايت سكسي باعث شد اينقدر بي ادب شم،وگرنه اينقدر الفاظ ركيك!بكار نميبردم.سلطان ادب! سانديس خور،كاش شعور داشتي تا باهات بحث كنيم.
برادر مذهبی combi:خودت فهمیدی چی گفتی؟ما که اینجا هستیم جا نماز اب نمیکشیم،ولی برادرای ساندیس خورچفیه به گردن در یه رور 2000 لینک به یه داستان سکسی داشتن…مگه تهشون میخاره اینطرفا میان…استغفراله …شایدم برا امر به معروف ونهی از منکرهوای سایت سکسی کردن…دیگه توضیح ندم بهتره…
خب دوست خوبم برادر combi
میتونستی با آرامش این مساله رو مطرح کنی دیگه چرا نویسنده داستان رو فحش میدی؟
این به دور از ادب و معرفته دوست عزیز
اینجا فحش بدی بدتر فحش میشنوی رفیق
پس لطف کن ادب رو رعایت کن و اگر حرفی هم داری دوست عزیز با متانت و ملایمت بگو
موفق باشید
combi
عزيزكم فحش به نويسده را حذف كن ثابت كن كيرت تو كون سانديس خورها درجريانه.
کسی که باد میکاره طوفان درو میکنه…اقای combi یا برو کامنت خودتو عوض کن یا نیا بگو ما سایت ادبی داریمو از این حرفا…ادب وبی ادبی نسبیه وتعریف خودشو داره…تو شمشیرتو از رو بستی،به نویسنده چرا توهین میکنی.؟.توضیح بده ببینیم چی به چیه؟حرف حساب جواب نداره…
ارش جان دشمنت شرمنده باشه…خدا بد نده…شما لطف ومحبت داری…امیدوارم شفای عاجل فراهم بشه…
آرش جان حقته!دلم خنك شد آدرس آمپول زن بهم ندادي،شيشه نوشابم جدي نگرفتي!واي برتو كه عذابي سخت در انتظارته.بنظرت شوخي كردم؟!
داداش دست كچ گرفتت توكون رهبر.داداش دست لازم داشتي تعارف نكن.بجز طهارت و جق زدن رو دستم حساب كن!
خوب بود؟دلم آتيش گرفت لامصب الكلش زياد شده!
داداشي ببخشيد،هركس دوست دارم اذيتش ميكنم،تقصيرخودت پرروم كردي.
combi
جان اگر شما حذف كردي دمت گرم.اگر ادمين حذف كرد،دمش گرم.
ونداد عزيز شرمنده،ببخشيدكه دير شد عرض ادب كنم خدمتتون.عزيزم زياد سخت نگير يك چهارم نصف تخم چپ همون يك هشتم ميشه نصفش فداي رهبر الباقيشم بروبچ سانديس خور بزنن به رگ شايد فرجي شد.
بيل عزيز پس من دسته بيل بودم؟
خط مقدم جلو ادمين! كي واستاد؟
ببخشيد كنار ادمين روبروي سانديس كي بود؟حالا ما نشان شجاعت نخاستيم اونم هديه به رهبر.
یه نویسنده کلی فک میکنه و میاد داستان مینویسه
و دلش به امتیازا خوشه
بی شعور این چه کاریه که میکنی؟ از کی دارم سوال میپرسم!
اخه کدوم بسیجی جقی ای عقل داشته که تو دومیش باشی؟
سلام آرش خان
خدا بد نده داداش گلم
آخه چرا بی احتیاطی داداش؟
زنده باشی آرش جان ان شاله هرچه زودتر سلامتیتو به دست بیاری عزیزم
دوستدار تو پسر غیرتی
نه داداش ادمین کامنتای منو حذف نکرد خودم حذف کردم
دیدم اینجا فکر کردین که من ساندیس خورم گفتم بحث بی فایدس
اونم که تو کامنت اولم فحش دادم به نویسنده تقریبا مطمئن بودم خودش با یه آیدی جعلی اومده داستانش رو تو یه فروم دیگه هم آپلود کرده… آخه سبک نوشتنش و هویت نوشتاریش کاملا واضحه و میشناسمش
این یه بچه بازیه که آدم بخواد اینقدر ضایع سر دیگران کلاه بزاره
اومدم اینجا بگم ماجرا رو که کلا بحثو کشوندین جای دیگه
اصلا بی خیال…
ما رو بخیر و شما رو بسلامت
خوش باشین
سلام به همگي
آرش جان خدايي من كي حالت پرسيدم؟چرا ارم تشكر كردي؟
واقعأ چپ دستم،هنوزم چپ دستهارو دوست داري؟
واقعأ از اعماق وجود ناراحت شدم،چون نميتوني جق بزني!
داداش خدابخاد خوب شدي گچ دستت بيار ميخام هديه كنم به…
برا داستانتم اگر خاستي خصوصي برام تايپ كن ،خودم برات باقيش اصلاح ميكنم،شيشه نوشابه اضافه ميكنم ميدم برا تايپ مجدد،زحمتش بكشي!
داداش هركاري حكمتي داره، ميدونم بيماري سخته،اما شايد صلاح خدا تواين بوده،پس فكرش نكن درست ميشه.يچي بگم برم،هروقت پليس مركب آهنيم،توقيف ميكنه برا سوزش دلش ميگم خدا خاسته،شايد اگرتوقيف نميكردي،قراربود آدم بكشم،آي ريده ميشه به حسش،
حالا هروقت اذيتت كردم،بگو كارخدابوده،شايد آدم شدم.
بلندشو برامن ناز نكن صبح بايد بري سركار،لابد ميخاي چهل روز بخوري بخابي؟
combi
جان دستت دردنكنه.متاسفانه اولين برخوردمون ،اينجوري شد،اگر قسمت شد درآينده بيشتر باهم آشناميشيم،شما هم دوستمون بهتر ميشناسي،نظرت عوض ميشه.
درهرصورت ازطرف خودم وباقي دوستان از شما تشكرميكنم.
حالا رفيق نميشد بگي ادمين حذف كرده،من جلو بقيه بگم ادمين پسرخالمه،همه هوام داشته باشن؟
combi
من نويسنده داستانم .
خوب ميشه الان منو قانع كنين چطورى فهميدين اون آيدى كه ميگين من بودم؟
البته فكر نميكنم دليل قانع كننده اى داشته باشين ولى خوشحال ميشم راه تشخيص دادنتون رو بدونم!
با اينكه از خودم مطمئنم كه داستان رو فقط براى اين سايت فرستادم ولى به نظرت توى چندين صفحه فيس بوك هم من داستان رو گذاشتم با آيدى هاى مختلف؟خنده دار حرف ميزنى
شهوانى يه سايت مرجع حساب ميشه و وقتى داستانى آپ ميكند به طبع در سايت هاى ديگر هم پخش ميشود
بنظرمن توهين كردن به دليل اينكه داستان را در سايت ديگه اى ديدين كار بسيار احمقانه اى است البته كامنت توهينتان را نديدم ولى از برخورد دوستان ميشه چنين استنباط كرد و كامنتى كه الان گذاشتين عذر بدتر از گناه.
لطف كنين لينك اون سايت رو به من هم بدين و انتقادى اگر به داستان داريد بفرمايد اين بچه بازيها كه جاى ديگه ديدم اومدم اينجا فحش بدم منطقى نيست
اگر فكر ميكنى اون آيدى براى منه پس ديگه چرا اومدى اينجا فحش دادى ؟توى همون سايت ميگفتى ديگه
حرفات ضدو نقيض داره با بچه طرف نيستى لطف كن واضح جوابمو بده
هيوا خيلى لطف كردى و ممنون راستش الان بنظرم زوده براى قضاوت كردن مسلما مثل اون سريال كه گفتى نيست و همه قسمتها و شخصيت ها به يك جريان اصلى وصل ميشن و فقط براى يك قسمت معرفى نشدن و داستان بارى به هر جهت نيست.
بازم ممنون از لطفت و مرسى كه داستان رو دنبال ميكنى.
من كه منتظر داستان جديدت هستم اولين كامنتم اگه عبدول نباشه خودم ميدم ;-)
راستش وقتى دستم گرم ميشه براى اينكه جلوشو بگيرم بايد كامپيوتر رو خاموش كنم ;-)
تا يادم نرفته اينم بگم شاهين جان اون نويسنده اى كه گفتى نميشناسم يعنى اصلا روزنامه نميخونم :-D
فقط جدولشو حل ميكنم ;-)
آرش يادته گفتى شب حواست نيست ميزنى به جدول؟
كليد اسرارو حال كردى :-D
ولى دركت ميكنم خيلى سخته دست يا پا بشكنه آدم از زندگى ميافته
الان دعا كنم زود خوب شى هيچ فايده اى نداره چون همونطور كه گفتى حداقل تا چهل روز بايد دستت تو گچ باشه خدا صبرت بده :-D
مازيار من پاكش كردم زورم زياده گردنم هم كلفته مشكلى دارى؟ :-D
پروازى عزيز اون روزى رو ميبينم كه كامنت ميدى دوستان نميشه داستانها در ده قسمت تموم بشه؟ :-D
سوگولى نه بى سوادا !
سوگلى درسته!
لطفا نگو خودتم اشتباه مينوشتى ضايع ميشم :-(
تن_ها قول داديا رو حرفت حساب كردم راستى رباط با ربات فرقى نداره جفتش دوطاصط! :-D
شاهين شمال به نكته خوبى اشاره كردى تا حالا از اين ديد بهش نگاه نكرده بودم ;-)
پويا جان ممنونم ازت خيلى محبت دارى و اين مسئله شفاف سازى هم تا حدى درست ميگى ولى زيادشم ميشه قصه ى كودكان ولى سعى ميكنم حتما به حد نرمالش برسم.در آخر هم فداى معرفتت ;-)
بيلى جان آماده براى دفاع وايسادى هركى پاشو كج گذاشت با دسته بيل به اعماقش فشار وارد ميكنى خيلى كارت درسته ممنون از همايتت :-)
قصه طولانى ممنون
مازيار، فدات شم خيلى لطف دارى. ولى اون قضيه بلواس هنوز سرجاشه ;-)
<ستاد ويژه كوروش11 با هدف سپاس و درود>
گفتم كه دستم گرم شه ديگه كنترلى روش ندارم قابل توجه .رايدر.
سامى شهوتى اين كامنتو دادم فقط براى اينكه حال تورو بگيرم :-D
ديگه نگى نياومدى جواب انتقادهارو بدى ;-)
بهروز 1368 نميدونم كامنتت چى بوده كه به درخواست دوستان حذفش كردى ولى اگه واقعا انتقادى دارى خوشحال ميشم جوابگو باشم.
كيرمشكيان قبول نيست تو ديدى ;-)
الان عبدول مياد باز گير ميده بگو دول مشكيان ! :-D
مگه اينكه برقا بره وگرنه اين كامنت همچنان ادامه داره :-D
جناب شيرجوان قدم رنجه فرمودين صفا اوردين. بروى چشم؛ اسمش داستان سكسيه حتما بهمون سمت هم هدايتش ميكنم. :-)
سورمه جان اميدوارم هميشه خندان باشين، اينطورى :-D
فرهاد جان ازينكه بخاطر اين داستان عضو سايت شديد ادمين ازت تشكر ميكنه واز اينكه گفتى دمتون گرم من ازت تشكر ميكنم دمت بشدت پرحرارت و سوزان
پير فرزانه گرامى اول از لطفت ممنونم و قول ميدم اين جزاير بهم برسن شما هم دعا كن ;-)
هركول سكسى ازينكه داستان مورد قبول واقع شد خوشحالم.
دكستر7 قربون آدم چيز فهم به نكته خوبى اشاره كردى كه اينا قدر منو نميدونن دمت گرم :-D
ازين به بعد هر كى قدرمو ندونه حالشو ميگيرم زود باشين بياين قدرمو بدونين :-D
درود بر راموناى عزيز با پيشنهادت براى برخورد با مشكلات موافقم و از اينكه داستان رو دنبال ميكنى خرسندم و منم باهات حرف زياد دارم ولى متاسفانه كم سعادتم :-(
عبدول اين كامنت همچنان ادامه داره نكنه خسته شدى؟ چالوس نمياما تازه بايد قدرمو هم بدونى :-D
پارسا نه دلگير نشدم فقط ميخواستم با كله برم تو مانيتور كه خدارو شكر گوشى دستم بود بخير گذشت ;-)
يادت باشه بعدا اين بلواسو دوباره رو سر مازيار خراب كنيم شاخ نشه :-D
ونداد جان متاسفانه هر چهار قسمت مشكل امتيازها رو داشتم كه درعرض دوساعت امتياز داستان از نود به سى پايين مياد ادمين هم در جريانه و قبول داره كه اين يه حركت سازمان يافته است ولى خوب چيكار ميشه كرد.بگذريم مهم نيست ونداد جان ازينكه داستان مورد پسندت بود خوشحالم و كامنتهاى شما و بقيه دوستان باعث دلگرميه :-)
ميس رامش از همايتت ممنونم گل گفتى ؛بسيجى جقى :-D
على رضا هميشه لطف داشتى من خراب معرفتتم ;-)
كامنتم تموم شد !
عبدول اگه مردى از اول بخون قدرمم بدون :-D
سلام برادر چشم ما روشن،تشريف آوردي.داداش كامنتت چندبار خوندم،چرابازم از اول بخونم؟فكر كردم آخرش به هم ميرسن وميرن زير هم،اما همش يجور نوشتي!
اما مشت محكمي بود در دهان ابرقدرتها!
خواب بود وگرنه زودتر حالت ميگرفتم،ببين آرش طرح شيشه نوشابم،جدي نگرفت به غضب الهي دچارشد،جاده چالوس از شيشه نوشابه بدتره.
دم همه بچه های شهوانی گرم بخصوص ::::::::::::::::? آریزونا ::::::::::::::::::::?
هاشمى جان براى من هم جالب بود چون تا بحال نديده بودم زير داستانها نظر بدى؛ ممنون از وقتى كه گذاشتى .
DODOL DARAZ
قربونت
سلام برادر،گفتم نيستي مشغولي بخونم ميام خدمتتون