کجاها از سکس حرف نزنیم؟!

1395/06/01

دوستان در جریان باشید که این داستان گی است!

تا حالا هرچی نوشتم مربوط به خاطرات قبلیم بوده!این یکی اخیرا اتفاق افتاده!
چند وقتی هست که توی یکی از آموزشگاه ها به عنوان سوپروایزر بخش انگلیسی مشغول شدم،کار خاصی انجام نمیدم،آبزرو کلاس و تعیین سطح و کنترل اساتید و کلاسا،خودمم چند تا کلاس خصوصی دارم.
اواخر خرداد بود و حجم ثبت نام رو به افزایش بود.توی روزنامه آگهی جذب استاد دادیم،هر روز تعدادی میومدن که معمولا یا سابقه کار نداشتن یا سواد خوبی نداشتن.یه روز با منشی در حال بررسی برنامه اساتید بودم.این منشی،یه دختر باحال و پایه اس که جدیدا هم با دوس پسرش کات کرده و از اونجایی که با من صمیمی شده در جریان زندگیش هستم،اینم بگم که فرزانه در مورد تمایلات جنسیم چیزی نمیدونه.
یک آقایی پشت میز منشی ایستاد و شروع کرد با فرزانه در مورد آگهی حرف زدن.سرمو بلند کردم و نگاهش کردم سنش کمتر از 25. میخورد.راهنماییش کردم داخل اتاق،نشستیم و مصاحبه رو شروع کردم گفت اسمش فرزین،سال آخر رشته کامپیوتر،زبانش خوب بود ولی من مخالف استخدام آدم بی تجربه و جوون هستم،اینارو صریح گفتم،دیدم رفت تو هم،گفتم یه فرصت بهت میدم و ازت دمو میگیرم.قرار شد بمونه تا بفرستمش سر ی کلاس و ببینم عمفلکردش چطوره…گفت پس من بیرون منتظر شما بمونم.گفتم هرجوری راحتی،اینجا خنک تره.خندید،پسر قشنگی بود ولی آدم که با همه پسرای قشنگ نمیخوابه!خیلی هم کم حرف و سر به زیر به نظر می اومد،واسه همینم میخواستم بفرستمش سر کلاس نوجوونا که یکم سوژه شه!بدجنسیم گل کرده بود!شب کلی مسخره اش خواهم کرد و کلی با امیرم خواهیم خندید!
گوشیش زنگ خورد آروم شروع به حرف زدن کرد:امشب نمیشه!نه!الان نمیتونم حرف بزنم!
قطع کرد.گفتم آماده باشید برید کلاس فلان میام خدمتتون!
رفت بالا.ازش دمو گرفتم کلاس نیم ساعت دستش بود،تسلط نسبتا خوبی داشت.کلا خوشم اومد ازش.یه کلاس بهش دادم با حقوق وزارت کار.
یک ترم گذشت شاگرداش راضی بودن ازش.منم همینطور.پسر معقولی بود.با یکی از اساتید شرط بندی کردن سر مسابقه فوتبال و فرزین باخت!قرار شد مارو ببره کافی شاپ که دوستان گفتن بجاش بریم فرحزاد پول قلیونو فرزین بده شامم خودمون حساب کنیم.
10نفر میشدیم.با امیر رفتم.فرزین و فرزانه تنها اومده بودن.اولین بار بود امیرو میدیدن،ولی انقدر این پسر گرم و اجتماعیه که کل اون شب حرف میزد و ما میخندیدیم.به فرزین گفت چرا تنها اومدی؟گفت کسیو نداشتم که!گفت بیا این آبجیمون!اسماتونم که شبیهه!
فرزانه سرخ شد.امیر گفت به خدا من اگه کسیو نداشتم خودم با فرزانه رفیق میشدم!فرزین گفت چرا دوس دخترتو نیاوردی؟امیر گفت دوس دخترمو آوردم تو جیبمه!زدم به پهلوش که ساکت شو!نزدیک آوردن شام بود،رفتم دستامو بشورم امیر دنبالم اومد.گفت سامان این پسره گیه هااا!پسرارو دید میزنه!!!
گفتم برو بابا!تو احمدی نژاد مشایی ام میگى گی ان!
گفت اگه گی نبود اسممو میذارم اقدس!شرط میبندی؟
معمولا اشتباه نمیکنه.شرط نبستم رفتم تو دستشویی.هلم داد داخل.دوتایی تو ی ذره جا بودیم.عصبی شدم گفتم گمشو بیرون خطرناکه.کیر راست شدمو مالید و گفت هیجانش خوبه!گردنمو خورد.گفتم امیر خطرناکه بذار بریم خونه نوکرتم هستم اینجا نه.رفت بیرون.راست که میکنه دیگه هیچی حالیش نیست شانس آوردیم کسی نیومد.دم در سیگار میکشید.ناراحت شده بود انگار.رفتم پیشش.گفتم نوکرت کیه؟گفت تاج سری!
شام رسیده بود.نشستیم.فرزین گفت.این چیه؟دست کشید رو گردنم!یکی گفت پشه زده.فرزین گفت پشه اشم بزرگ بوده هااا!یقه امو بالاتر بردم.
فرزین ماشین نداشت با ما اومد.فرزانه هم همینطور.اول فرزین پیاده شد.امیر گفت شماره داد؟فرزانه خندید و گفت ما گروه داریم دیگه شمارمو میخواد چیکار؟!خنده ام گرفت.گفتم رابطه امیر و تکنولوژی مث رابطه خر با مونیتوره!امیر گفت دست شما درد نکنه!خرم شدیم!ببین اونکه خر ما شده چه خریه!
فرزانه که پیاده شد.دستمو گذاشتم رو پاش.گفت بردار.کیرشو لمس کردم.دستمو پرت کرد.تا خونه حرف نزد.رسیدیم خونه رفت حموم دنبالش رفتم دیدم درو قفل کرده.لباسامو در آوردم.لخت شدم رفتم زیر پتو.اومد تو اتاق سوت میزد که یعنی تخممم نیستی!لباس پوشید اومد تو تخت،پشتشو کرد بهم.شونه هاشو بوسیدم،گفت ولم کن سامی خسته ام.گفتم قربون خستگیات برم!خرتم!ببخشید بد گفتم.ببخشید.شونه هاشو لیسیدم.برگشت،دستاشو گذاشت بالای سرش،زیر بغلشو بوسیدم و گفتم میدونم بدجوری گفتم ،دستتو میبوسم غلط کردم.دستشو بردم سمت دهنم و بوسیدم،چند بار بوسیدم و انگشتاشو کردم تو دهنم،شصتشو ساک زدم.کف دستشو لیسیدم. قربونت برم سکسی من.گفت هرچی میاد تو دهنت میگی بعد خایمالی میکنی؟گفتم مگه خایمالی بده؟دوس نداری سرورم؟
گفت بسه برو پایین رفتم واسش ساک زدم.تخماشو حسابی خوردم.گفتم بی شرف رفتی حموم تمیز کردی؟بعد اومدی واسه من ادای تنگارو در میاری؟گفت بخورش حرف نزن!دوباره ساک زدم.آه بلندی کشید.پاشد نشست.از اون حرکات سریع مخصوص خودش!برم گردوند.سرمو فشار داد تو بالش،گفتم جوون،کمرمو بردم بالا،که سریعتر بکنه.کمرمو فشار داد پایین،با دستش محکم زد در کونم،داشت اسپنکم میکرد! چند بار که زد ترسیدم سریع گفتم غلط کردم درد داره نزن!برم گردوند اومد تو صورتم،لبامو بوسید،زبونشو کرد تو دهنم و چرخوند توی دهنم.زبونشو ساک زدم.رفت سراغ گردنم،جداش کردم گفتم کلاس دارم فردا،به خدا ضایعس!گ
فت هرکاری بخوام میکنم،حس دام بودنش(ارباب بودن) زده بود بالا.با خودم گفتم مقاومت کنم دهنم سرویسه!سرشو هل دادم رو گردنم،پوستم حساسه حتی یه ضربه کوچیک باعث کبودیش میشه،رفت رو سینه هام،زبونشو تو نافم میکرد،کل بدنمو گاز گرفت و خورد،هر از چندگاهی هم با دستاش به بدنم ضربه میزد.لذت میبردم.میگفت میپرستمت.میخوامت،مال خودمی،از حرفاش بیشتر لذت میبردم،کاندوم گذاشت رو کیرش.لازم نبود پشتمو چرب کنه،خیس خیس بودم،با انگشتاش بازم کرده بود.آروم هل داد داخل،گرماشو که حس کردم آه کشیدم!شروع کرد،سریع،آروم،دوباره سریع.بعد مکث،دوباره سریع.همزمان ارضا شدیم!
رفتیم حموم و بعدشم لالا،تو دستای قوی عشقم بیدار شدم،خواب بود.بلند شدم شیر و کیک خوردم رفتم لباسامو بپوشم،دیدم گردنم بدجوری کبوده!رو تمام بدنم جای کبودی بود،از تو آینه دیدمش،همزمان سلام کردیم!خندیدم.رفتم بغلش کردم و صورتشو غرق بوسه کردم،گفتم تن و بدنمو ببین آخه!
گفت مال منه دوس دارم!دوس دارم وقتی تو خونه راه میری بدنت کبود باشه،حشری میشم!گفتم آره وقتی هم کتک میخوردم داداشم همینو میگفت،البته نه که بگه حشری میشما!
گفت قربون دلت برم!قربون دولت برم!قربون کونت برم!
زورکی خندیدم گفتم نامرد حالا من باید تو این گرما پیرهن آستین بلند بپوشم و یقه و آستینشم ببندم!تازه بازم معلومه!گفت من درستش میکنم،یه شال از کشو آورد بیرون که به پیرهنم میومد دور گردنم پیچید که انصافا قشنگ شد.آستینامم زد بالا،منو رسوند آموزشگاه.
فرزینو بیرون دیدم داشت با یه پسره سیگار میکشید،تعجب کردم آخه عصر کلاس داشت،رفتم تو اتاق خودم.مراجع داشتم باهاش مصاحبه کردم.کاری نداشتم دیگه.رفتم از قسمت انبار کتابارو چک کنم که اگه کم داریم سفارش بدم،انبار قبلا ی اتاق بزرگ بوده که با دیوار پیش ساخته دو قسمت شده.در اون یکی کلاس بسته بود.رفتم تو انبار،صدا اومد کنجکاو شدم.فرزین بود داشت با یکی لاس میزد که جوون کونتو که دیدم میخواستم بکنمش!فلان ساعت بریم فلان جا بکنمت و این حرفا!از انبار اومدم بیرون رفتم درو باز کردم سیخ پاشد وایساد!سلام کرد به انگلیسی گفتم بیا اتاقم!
رفتم و پشتم اومد،نشستیم،گفتم تو انبار بودم که صداتو شنیدم،دست و پاشو گم کرد،گفتم آبروی آموزشگاه در خطره!
گفت ببخشید،گفتم اگه رییس آموزشگاه بفهمه از چشم من میبینه،اگه کس دیگه شنیده باشه چی؟!تورو من تایید کردم.کاری که نکردی تا حالا؟
گفت نه به خدا،کاری نکردم،گفتم شماره به کسی ندادی؟مطمئن هستی؟گفت نه به خدا.از جام بلند شدم گفتم کدوم خدا رو میگی؟!
گفت کاری نکردم به خدا هرخدایی که قبول داری،سرمو تکون دادم گفتم اینبار نشنیده میگیرم چون پسر خوبی هستی ولی دقت کن واسه آینده ات خوب نیست!
رفت بیرون،به امیر اس دادم که خوب شد باهات شرط نبستم عشقی!
جواب داد چی؟
گفتم فرزین!
گفت حالا تاپ یا بات اقدس جان؟!
نوشته: Sami


👍 36
👎 3
18566 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

553494
2016-08-23 23:49:34 +0430 +0430

گی دوس ندارم اما داستانت تحسین برانگیز بود
راستی شما نویسنده هاکهداستان میذارید تو شهوانی داستانتونو عین طفل یتیم تنها نذارین…نمونه اش همین داستان اگه بدادش نرسیده بودم تو این دو روزی که اسمش تو لیسته یه خواننده هم پیدا نمیکرد… لینکش اشکال داشت و صاحابم که نداشت که غمشو بخوره اینجا که بی سرو صاحابتر از اون اگه به ادمین پیام نمیدادم و پیگیر نمیشدم داستانت به زباله دانی تاریخ میپیوست
مخلص کلوم :برسین به داد این داستانای بخت برگشته

1 ❤️

553518
2016-08-24 07:54:00 +0430 +0430

خوب نوشته بودی دوس داشتم،لایک ?

2 ❤️

553557
2016-08-24 13:40:08 +0430 +0430

سوپروایزر بخش انگلیسی هرجارو ک ببینم فک میکنم گی هستش خخ
داستان خوب موفق

1 ❤️

553675
2016-08-25 19:52:02 +0430 +0430

خوب نوشتی
بقیه اش رو هم بنویس عشقی

1 ❤️

555109
2016-09-05 21:11:49 +0430 +0430

قلمت قشنگ بود.

1 ❤️

557332
2016-09-21 01:22:56 +0330 +0330

عالیه
همه جا شما رئیسی
امیدوارم همیشه زندگیت خوب باشه و شاد پرانرژی
دوست دارم

1 ❤️

672333
2018-02-05 12:59:18 +0330 +0330

عالیه من فقط به خاطر داستانای شما عضو شدم گی دوس ندارم ولی قلمت محشره???

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها