کون دادن لذتبخش

1399/12/30

هروقت تو کلاس بهش اتفاقی نگاه میکردم نگاهش رو من بود،انگار همیشه حواسش به من و کارام بود،گاهی هم لبخند کوچیکی میزد،کلاسهای مهارت های زندگی رو به اتفاق یکی از آشناهامون داشتم میرفتم اون آقا هم همکار همین آشنامون بود،اسمش رضا بود،کلاسمون جو صمیمی و دوستانه ای داشت و اعضا باهم راحت صحبت میکردن و میخندیدن،تعداد خانمها بیشتر از آقایون بودن،در رنج های سنی مختلف،حدودا از۲۰تا۴۵سال بودن،رضا ۳۰ سالش بود و من ۲۳ سالم بود،با بقیه بچه ها زیاد گرم نبود به من از همون اول توجه خاصی داشت،میومد نزدیکترین نقطه به من مینشست و بعضی اوقات بطور نامحسوس دستش بهم میخورد یا بدنش خیلی کم باهام تماس پیدا میکرد،میدونستم یه حس هایی بهم داره ولی زیاد تحویلش نمیگرفتم،بیشتر بخاطر اینکه اون آشنامون بویی نبره،خودمم اون موقع ها سینگل بودم تازه از دوست پسرم جدا شده بودم،گاهی بهش سلام میکردم،ارتباط ما از وقتی زیاد شد که بعضی روزا که اون آشنامون که زن همسایمون میشد کلاس نمیومد یا مثلا میگفت کاری براش پیش اومده،خب متاهل بود و منم درکش میکردم که وقت آزادش کمتر از منه،من تنها میرفتم کلاس بعضی روزا رو ،رضا بهم پیشنهاد داد که برسونتم،خسلی تعارف کرد گفتم نه خودم میرم گفت چه فرقی داره؟یعنی درحد تاکسی هم نیستم؟ترسیدم بهش بربخوره و اینکه من ازش رفتار بدی ندیده بودم و خیلی باشخصیت نشون میداد،قبول کردم که منو برسونه،اولین بار چیز زیادی نگفت،از کلاس و بچه ها حرف زدیم تا رسیدم خونه،بعدازاونم چندبار همینطور منو رسوند،یبار گفت چیزی میل نداری ؟ من گفتم نه ممنون، گفت اگه وقت داری بریم کافه ای چیزی بشینیم هم وقتمون بگذره هم حرف بزنیم،منم که پایه همه کاری هستم گفتم باشه بریم،رفتیم من اسپرسو سفارش دادم اونم کاپوچینو،گفتم حالا چرا انقدر تو کلاس بمن نگاه میکنی و چشمت رومه؟ گفت چون دوستت دارم ازت خوشم میاد گفتم به همین زودی؟گفت دوست داشتن که زمان نداره،میدونستم اینارو میگه مخمو بزنه،یکی از روشهای پسرا برای مخ کردن دخترا ازشون تعریف کردنه،گفت وقت دوست دخترداشتن نداره و یکیو میخواد بعضی وقتا باهاش باشه و اینا،وقتی گفت زن و بچه داره تعجب کردم اصلا به ظاهر و سنش نمیخورد متاهل باشه،سنش حتی از ۳۰ هم کمتر میخورد،منم گفتم پس بگو فقط برای سکس میخوای دیگه؟ گفت حالا. ولی سکس هم با هر کسی حال نمیده باید به دل آدم بشینه،گفتم فکرامو میکنم بهت خبر میدم،ولی هروقت خواستم باید از زندگیم بری و پاپیچم نشی گفت باشه،همینطور تو کلاس میدیدمش و منو چندوقت یبار میرسوند خونه،که یه روز گفت اگه وقت داری بریم باغ داداشم که از شهر یه مقدار دوره و چندساعتی زمان لازمه ،گفتم عیب نداره بیا دنبالم،به مامانم گفتم میرم تولد یکی از دوستام،قبلش حموم رفتم و کلی به خودم رسیدم،آرایش هم کردم قراربود ساعت ۳بعدازظهر بریم که زودم برگردیم،بالاخره وقتش رسید و اومد دنبالم،رفتم نشستم تو ماشین و سلام و احوالپرسی کردیم،باغشون دور بود تقریبا یک و نیم ساعت طول کشید رسیدیم،میگفت همیشه اینجا دردسترسه فقط رفت و آمدش سخته و دوره،ولی من فقط دوبار رفتم و دیگه هم نرفتم،خلاصه درو باز کرد و رفتیم داخل،باغ بزرگی بود،پر از درخت گیلاس بود،قدم زدیم گیلاس خوردیم حرف زدیم تا رسیدیم به ته باغ،باغ به شکل مستطیل بود تهش هم یه اتاق بود و جلوی اتاق کاشی شده بود،رفت از اتاق زیرانداز اورد انداخت زمین،چندتا هم صندلی چوبی بود گفت رو هرکدوم راحتی بشین تا یه قلیون بزارم،رفت ذغال گذاشت و اومد،از اتاق بالش هم اورد،بالش رو روی زیرانداز گذاشت من گفتم زمین بهتره،رفتم نشستم قلیونم حاضر شد،از اتاق تخمه و چیپس و اینارو اورد،بهش گفتم نکنه اینجا مکانه که همه چی مجهزه؟گفت نه آخر هفته ها خودشون میان،قلیون میکشیدم اونم دراز کشیده بود رو بالش که سرشو گذاشت رو پام گفت اینجا حال میده من چیزی نگفتم خودش دستمو گرفت گفت باموهاش بازی کنم عاشق اینه یکی با موهاش بازی کنه موهای مشکی و لختی داشت ،چندبار با انگشتام موهاشو نوازش کردم،گفت بخواب راحت باش، سرمو گذاشتم رو بالش،شالمم برداشتم ،گفت چه موهای قشنگی داری،موهام فر و بلنده،مانتومو دراوردم ،درازکشیده بودیم چسبیده بودیم به هم،دستمو گرفته بود ،به رون پام و سینم دست میزد ،یه کم بعد گفت موافقی بریم تو اتاق؟اینجا ممکنه از باغ کناری یکی ببینه،گفتم بریم،رفتیم اتاق تمیزی بود فرش داشت و چندتا متکا و یخچال و تهش هم شلنگ و اجاق گازو اینا،داشتم به جزئیات اتاق نگاه میکردم از پشت اومد گردنمو بوس کرد خودشو از پشت چسبوند بهم و کیرشو حرکت میداد رو کونم،تیشرت و سوتینمو دراورد،گفت جووون چه سینه هایی ،نوک سینمو کشید،لبشو گذاشت روش بوسشون کرد و بعد خوردشون،زبون میزد نوک سینمو،زبونشو رو کل بالاتنم حرکت میداد،من هنوز ایستاده بودم،اونم ایستاده داشت اینکارارو برام میکرد،بایه حرکت ساپورت و شورتمم کشید پایین،ساپورتمو کلا از پام دراورد،لبشو گذاشت رو کسم،لیس زد چند بار،رو کسم مسلط نبود،همونطور که ایستاده بودم به دیوار تکیم داد و یه پامو گرفت بالا یه پام رو زمین بود،جلوی کسم نشست طوری که کسم روبروی صورتش بود،زبونشو کرد تو کسم، میچرخوند زبونشو میومد بالا و چوچولمو مک میزد،کامل میکرد تو سوراخ کسم،منم هل میداد به دیوار که خیلی حشری تر میشدم،کسم کامل تو دهنش بود،خودمم گاهی فشار میدادم تو دهنش و کسمو میکشیدم به لبش،بهترین حس دنیا بود،خورده شدن توسط کسی که ماهرانه اینکارو انجام بده لذتی وصف نشدنی داره،سرشو گذاشت لای پام،پامو باز کرد زبونشو به سوراخ کونم رسوند،کون خوردن که از کس هم حالش بیشتره،من خیلی دوست دارم یکی کونمو بخوره،بعدباز اومد رو چوچولم و یکم زبون زد که دیگه نتونستم تحمل کنم و لزریدم و بهترین ارضای عمرشو شدم،تاحالا کسی اینطوری کسمو برام نخورده بود،منو خوابوند روی زمین و بالش گذاشت زیرسرم،اومد نشست رو سینم و کیرشو کرد دهنم، کیرشو لیس زدم و خوردم و خیلی بالاپایینش کردم تاازروم پاشد و رفت پامو بازکرد کیرشو گذاشت رو کسم و با یه فشار کرد تو، بااینکه کسم خیس بود و آبم اومده بود باز دردم اومد،خیلی آروم تکون داد کیرشو تا حال کنم بعدش گفتم تندتربکنه،سرعت تلمبه زدنشو زیاد کرد ولی نذاشت آبش بیاد گفت میخوام کونتم بکنم،قبلش بهش گفته بودم عاشق کون دادنم،خانمهای کمی از کون دادن لذت میبرن ولی من واقعا عاشقشم،قبلا که به دوست پسرام کون میدادم فقط درد داشت ولی آخرین بار یه پسری کونمو طوری کرد که لذتش هنوز تو وجودمه بعدازاون کون رو بیشتر از کس دوستدارم،خب من رو شکم خوابیدم و گفتم بشرطی بهش کون میدم که قبلش حسابی سوراخمو بخوره و انگشتم کنه،بیشتر به این دلیل خوشم میاد خیلی حال میده پاهاتو باز کنی یکی با سوراخ کونت ور بره و انگشت کنه بعدشم زبونشو بکنه تو کونت،آدم واقعا ارضا میشه،اومد انگشتم کنه کونم تنگ بود،انگشت اشارشو کرد تکون داد بعد دوانگشتی این کارو کرد من واقعا داشتم میمردم،سوراخم که گشاد شد کونمو از دوطرف کشید زبونشو کرد تو کونم،سوراخ کونمو داشت میخورد و بازبون میکرد،کونمو یکم اوردم بالا و اونم دستشو گذاشت رو شکمم و باز ارضا شدم ولی اینبار خیلی بهتر و شدیدترازدفعه قبل بود،دیگه کاملا دراختیارش بودم هرکاری میکرد همراهمیش میکردم کیرشو گذاشت رو سوراخ کونم و کم کم کرد داخل،کونم دیگه باز بود قشنگ داشت تلمبه میزد،کون دادن بعداز ارضا شدن علاوه بر درد لذتبخشش خیلی حس خوبی داره،کونمو کرد و آبشم همونجا ریخت و کشید بیرون،دوبارارضا شده بودم و حس خیلی نابی بود برام،اونم گفت خیلی تجربه خوب و متفاوتی بود براش،رفتم دستشویی و خودمو شستم و لباس پوشیدم دیرشده بود،انقدر غرق سکس بودیم حواسمون به زمان نبود،منو رسوند خونه و رفت،مامانم گفت تولد خوش گذشت؟گفتم خیلی جات خالی بود حسابی حال کردم، بعد از اینم یبار دیگه رفتم که اگه دوست داشتین اونم میام میگم.عاشقتونم عزیزای دلم😘😘

نوشته: رستا


👍 14
👎 5
36501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

798454
2021-03-21 00:36:58 +0330 +0330

به طرز وحشتناکی پسری…

3 ❤️

798497
2021-03-21 02:43:32 +0330 +0330

منم با بقیه دوستان موافقم که پسری و مفعول

3 ❤️

798509
2021-03-21 03:09:35 +0330 +0330

بد نبود

0 ❤️

798530
2021-03-21 07:52:21 +0330 +0330

سکس با آدم متاهل کار حیووناست

0 ❤️

798609
2021-03-21 20:12:39 +0330 +0330

تعجب میکنم از اینکه اینقد کم رو بودی که سوار ماشینشم نشدی ولی روت شد بگی چرا اینقد رو من زومی؟

1 ❤️

798761
2021-03-22 15:31:29 +0430 +0430

حالا برو تست اچ ای وی بده بدون کاندوم سکس میکنی اوصگل

1 ❤️

810417
2021-05-18 16:48:17 +0430 +0430

رستاخانم
سلام
داستانتون
قشنگ بود و عالی جونم.
مخصوصا
در رابطه با داستانهای
اینجاکه اکثرا خیلی ایرادو اشتباه و غلط و،
غلط املاییاشون زیاده.
این از همه کشنذه تره فدات شم.
ولی داستان شما
مخصوصا که
بچه گانه ننوشته بودین،
خیلی جذاب و تحریک کننده بود.
منتظر
داستانتون هستیم جونم. 🌹 ****

0 ❤️

810448
2021-05-18 23:01:58 +0430 +0430

رستاخانم
سلام
داستانتون
قشنگ بود و عالی جونم.
مخصوصا
در رابطه با داستانهای
اینجاکه اکثرا خیلی ایرادو اشتباه و غلط و،
غلط املاییاشون زیاده.
این از همه کشنذه تره فدات شم.
ولی داستان شما
مخصوصا که
بچه گانه ننوشته بودین،
خیلی جذاب و تحریک کننده بود.
منتظر
داستانتون هستیم جونم. 🌹 ****

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها