به نام خدا
این داستان که برای شما تعریف میکنم واقعی ،
من تو به خانواده 6نفره بزرگ شدم ،اسمم علی هست ،یک برادر ودو خواهر دارم پسر اول خانواده هستم وبرادرم 2سال از من کوچیکتره .
داستان از جایی شروع شد که من از شهرستان تازه اومده بودم پیش خانواده ام،7سالم بودم تازه میرفتم اول دبستان متولد 64هستم.تو کوچه با رضا دوست شدم با هم میرفتیم مدرسه ،رضا پسر سفید با چشمان سبز و حشری بود خیلی دنبال پسر خوشگل ها میرفت
و چون با رضا میگشتم و داشتم از رفتارهای اون یاد میگرفتم تا سوم ابتدایی که من از کون دادن و کردن داشتم میفهمیدم .
تا اون موقع یک بار هم با کسی رابطه نداشتم تا وقتی که پدرم شروع به ساختن طبقه دوم خونمون کرد،همسایه ما خانواده شلوغی بودن و حمید که تو اون خانواده زندگی میکرد
دنبال کون من بود ،حمید 5سال از من بزرگتر بود .تو ی شب من رفتم پشت بام خانه دیدم اومده دنبالم هی اومد خودشو مالید بهم کم کم انگار من هم خوشم اومد رفتیم شلوارمان رو کشیدیم پایین اول من کردم لی لای کونش کیرم رو میزاشتم ، بعد نوبت اون شد کیش رو مالید رو کونم خیلی خوشم اومد کیرم دوباره راست شده بود ،بعد کیرش رو خیس کرد اروم هل داد تو کونم کیرش متوسط بود و راحت رفت تو کونم خیلی خوشم اومد برای اولین بار این قضیه تمام شد،ولی 5دفعه دوباره من رو کرد،چند سال از این اتفاق گذشت 17ساله شده بودم ،بزرگترین اشتباه عمرم رو انجام دادم ???من با پسر عموم که با ما زندگی میکردن تو خونه رابطه داشتم هر روز .طفلک 10سالش بود ??? که خدا هم عذاب هم داد من رو شدیدا ???
ظهر با پسر عمم 2سال از من بزرگتره اسمش رحیمه ،پسر عموم رو آوردم پشت بام خواستیم بکنیمش رحیم هم دنبال این کارها بود راستش اون راه بدی جلو پام گذاشت من خوب و بد رو نمیدونستم باور کنید ??? نمیدونم چی شد رحیم رفت پایین ولی من مشغول به کار شدم پسر عموم رو زیر آسمون کردم ،خیلی گریه کرد کیرم تو کونش فشار دادم دردش اومده بود خیلی گریه کرد ???من هم نمیفهمیدم چون عقل نداشتم . خیلی متاسفم . …
حالا مصیبت های من شروع شدعذاب خدا???
به روز که پسر عموم رو برده بودم بکنم عموم اومد فهمیده بود همه چیز رو???ما هم تو پشت بام بودیم پسرش رو صدا زد من یخ کردم???بعد پسر عموم رفت پایین دعا میکردم عموم نیاد بالا???بعدش هیچ خبری نشد.
این ماجرا گذشت من هم به خیال خودم فکر کردم همه چی امن و امانه .
اما بدون اینکه از دنیا آدم ها هیچ نمیدونستم که عموی من تو فکر انتقام هست ???
تو کوچه با کریم رفاقت داشتم 4سال ازمن بزرگتره ولی با دوستی ناباب میگو به خاطر مواد میکردنش .
عموم هم با کریم سلام علیک داشت و از کریم هم برای نقشه شومش استفاده کرد
وقتی یه بار از خونه اومدم بیرون کریم رو دیدم ظهر بود من رو برد باغ گفت بریم توت بخوریم رفتیم رو برد با رفیق های معتاد و حرام زادش آشنا شدیم داشتن تریاک میکشیدن 7نفر بودن???من هم چیزی ازتریاک نمیدونستم بهم دادن کشیدم مشغول کشیدن شدم زیر درخت کم کم مواد اثر کرد بی حس شدم،اون حرام زاده ها هم داشتن نقشه میکشیدن من رو بکنند به خودم اومدم دیدم تریاک داره اثر میکنه کریم هم نبود ،حیوان من رو تنها گذاشت بود رفت .کم کم دورم کردن شلوارم رو کشیدن پایین همشون من رو کردن 7نفر ریختن نوبتی من رو میکردن???خیلی گریه میکردم حق حق میکردم بعد 2ساعت ولم کردن اسمی از اونها محمود بود من رو بوس کرد ولم کردن.
باز همون محمود تو یه فرصت که تو کمین من بودن با دوستش من رو کردن کیرش رو کرد تو کونم انقدر درد کشیدم سر کیش بزور رفت تو کونم??? اونجا هم با یکی از دوستام رفته بودیم باغ میوه بخوریم که این اتفاق افتاد
. خیلی گریه کردم خیلی یاد اون روزی افتادم که پسر عموم رو زیر آسمون کردم گریه کرد ،زیر آسمون خدا معصیت کردم عذاب خدا رو چشیدم توسط بنده هاش.بعدها اون حرام زاده ها هم به جزای کاراشون رسیدن تو کانکس در حال کشیدن مواد سوختن ???
من هم دوران سختی کشیدم . و طلب عفو وتوبه کردم پیش خدا.
ولی بدونید همه شاید خطا کنند ولی ما یادمان باشه خدا خودش انتقام میگیره ،ما با کسی که خوب و بد رو نمیدونستم رو دام نزاریم که بخواهیم کینه مون رو سرش خالی کنیم ،شاید من نیاز به راهنمایی داشته بودم از رفتارهام
به خدا بزرگ میسپارمتون ☺
نوشته: ali
یه داستان ده خطی نوشتی اسم۳۰۰نفر اوردی توش
گیجمون کردی عامو
فک کنم بعد از کونی بودن به شغل شریف آخوندی روی اوردی ولی حاجی یه کلمه میگفتی کل فامیلمون رسما کون میدن مارو هم انقد معطل نمیکردی خو
داستان تکراریه ادمین نمیدونم چرا این جقی هارو راه میده تو سایت . این داستانو قبلا تو سایت خوندم شاید 2 سال پیش . حتی زحمت نکشیدی اسم هارو عوض کنی
دهنتون سرویس انصافا نظرات بسیار بسیار متنوع تر و زیبا تر از داستان ها هستن
عالی بود خدایی بچه ها
كاش وقتي داشتي اين كسشرارو مينوشتي از همون اسمون خدا كه زيرش معصيت كردي عن ميباريد رو سرت.
تو همون نیستی که داستان زنداییهای شیطونم رو نوشتی؟؟ راجع به کودکیت کنجکاو بودم!!
چه جالب یارو از اول تا آخر نوشته نمیدونستم در جریان نبودم و … از خودش رفع مسئولیت کرده مرتیکه تو نمیدونستی کون بچه مردم گذاشتن گناهه و جرمه؟
خدا انتقام میگیره ؟ نه …خدا مگه مثل توپوفیوز عقده ایه یا کینه و فلان… که انتقام بگیره… اصن این که خدا با یه جهنم پر از چوب نیم سوخته منتظر کون ملته رواز تو مخت درار این حرفها نیست…
اصن ولش کن عمو این حرفارو…
همون نیاز به راهنمایی داشته بودی دلقک…
نظری ندارم کس شعر ترین چیزی بود که تا حالا دیدم
لطف حق با تو مدارا ها کند چون زحد بگذشت تورارسواکند
کیری مگه اینجا کیلیسا ارمنیاس ک اومدی اعتراف میکنی
دو خط بیشتر نخوندم