گناهکار کیست (1)

1391/12/20

چی بگم از دست تو ای روزگار،ای که در ناپایداری پایدار دیگه دستت رو بزار تو دست من ،به تو چی میرسه از شکست من سلام خدمت همه دوستان و ایرانیان عزیز که افتخار دادن با خوندن تیتر داستان وارد داستان من شدن یا بهتر بگم وارد زندگی من شدن ،وقت گذاشتن من ازشون خیلی ممنونم. امیدوارم من هم بتونم حداقل یکوچولو از محبتتون رو جبران کنم.منو ببخشید اگه شاید داستانم بهتر بگم واقعیت زندگیم خیلی سکسی نباشه اما سعی میکنم کامل بنویسم و شما قضاوت کنید عاقلانه البته نه مث یک عده ای که نمیخوام اسم ببرم متاسفانه این میل جنسی انسانیت رو از وجودشون بدر کرده، ازتون خواهش دارم منو کمک کنید خیلی وضع روحیم خرابه نمیدونم کی مقصره تو این داستان و در نهایت گناهکار واقعی کیه … مرسی

به نام عفو کننده بی منت …

سلام خب دیگه مد شده منم بهتره معرفی کنم خودمو.فقط اسم خودم رو مستعار میگم و اسم عشقمم رو هم همینطور همچنین تمام یاد شده های داستان رو مستعار رو یاد میکنم.من ، من مهران هستم،یک جوون بیست و شش ساله و تحصیلاتم : دارم لیسانس دومم رو میگیرم. از نظر قیافه خدا هرچی بم نداده حداقلش یک صورت جذاب و بازیگری بم داده که تقریبا تو فامیل تکم از لحاظ تیپ و ظاهر این صحبتها . البته تعریف از خود نباشه خدایی نکرده نه ولی گفتنش واجب بود که بعدا کسی نگه بابا محمدرضا گلزار انقد خاطرخواه نداره! منو ببخشید توروخدا …از لحاظ اخلاق هم که آدم افتاده ای هستم غرور دارم اما نه زیاد در کل همیشه سعی میکنم خوب باشم کار بدی نکنم حداقل انسان باشم حداقل سعی کردم و نگاه بد به نامحرم از کودکی واسم خط قرمز بوده همه هم میدونن که اخلاقم به پدرم رفته چون واقعا پدرمو بخهطر همین صفت خوبش همه دوسش داشتن، نه بخاطر مسایل دینی، بخاطر خلق و خوی خونی خودم طوری که حتی الآنشم روم نمیگیره زیاد تو صورت یک نامحرم نگاه کنم و حرف بزنم، خجالتیم آب زیر کاهم نیستم … و اما بریم داستان زندگیه من: آ ه ه نمیدونم از کجا شروع کنم . من توو کل زندگیم عاشق یک نفر بیشترونبودم و نیستم خدا بزاره بریم زیر یک سقف یا زبونم لال تنم کفن نزاره من کسی رو جز اون نمیخوام بم ثابت شده و ثابت کردم به همه . این دختر رو خدا سر راهم قرار داد دختری که فرشته هس مث اون پاک نجیب و با وقار تو زندگیم ندیدم. شما الآن تو سایت شهوانی هستید داستان هم زیاد خوندید پس پیدا کردن یک دختری که در عین زیبایی دست احدی بهش نخورده باشه حتی یک بوسه ،زن زندگی باشه باوفا باشه که حتی به کسی غیر عشقش نگاه هم نکن شاید یک در هزار پیدا نشه این رو توو این هشت سال بهش ایمان پیدا کردم که واقعا یک دختر چقد میتونه وفادار باشه . و این دختر هدیه خدا واسه حداقل پاکدامنی و چشم پاکی خودم توو اوج جوونی بود که بم داده .بله … مریم… مریم کسی که همه ی زندگیمه کسی که واسش پیر شدم … ما یعنی من و مریم خیلی از هم دوریم یعنی فاصله ی راهمون دوره . . . ما نزدیک هشت ساله با همیم. بریم سراغ خانواده هامون . پدر من یک آدم متعصب و تقریبا خودخواهیه پول پرسته اینطوری راحت تره بیانش حتی به پسر خودشم کمک نمیکنه با اینکه بازم حداقل یکی دو میلیارد سرمایه داره…من داستان عشقم رو به مریم تقریبا پنج سال پیش مطرح کردم که با مخالفت شدید پدرم مواجه شدم…پدرم میگفت راهش دوره نمیشناسیش از کجا میدونه کیه با کسی غیر تو نیست من راه دور نمیام تو باید از فامیل زن بگیری … آ ه ه ه . مادرمم که راضی نبود .منم یک جوون تنها بدون پشتوانه مالی خرج دانشگاهمو خودم میدادم یادمه سر چه کارهایی که نرفتم.بنایی جوشکاری سوله گوجه جمع کردن دورانی بود…پسرای دم بخت که بدون حامی هستن میدونن چی میگم من فکر و خیالات کار خرجی خونه لوازم ازدواج خرج عروسی و … پنج ساله شبا خواب ندارم میگم خدایا گناه من چیه چرا خانوادم نمیان خواستگاری.روزی نبود که من حرف مریم رو نزنم جلوشون … کسی که قلبا جونمو میدم واسش… به تمام فامیل پدری و مادری رو زدم مطرح کردم شاید نزدیک سی چهل نفر با بابام حرف زدن اما پدرم فقط قول و وعده تهی داد … از شانس بد من پدر و مادر مریم هم گفتن ما دختر راه دور نمیدیم …شاید نصف موهام سفید شد هیچکس کمکم نکرد حال منو نفهمید خدایا سالی دوبار بیشتر عشقتو نبینی چی سرت میاد میفهمین بچه ها؟ نبخدا … سخته یک پسر شبا با اشک بخابه آ ه ه ه سر منشا بدبختی من : من از آغاز دوران بلوغ احساس کردم شهوتم بالاست.یکی دوبارم به بابام گفتم زن بگیر واسم همین دختره رو بگیر نزار تو گناه بیفتم …اما کسی توجه نکرد.من شهوتم بالا بود و نزدیک هفت هشت سال فکر کنید هفته ای یکبار خود ارضایی چه بلایی سر آدم میاره … تمام اتفاقات و زندگیم که میگم گناهکار یا نه تو این یکسال اخیر که طغیان شهوت وجودمو فرا گرفته بود اتفاق افتاد.درست زمانی که بریدم … از یک طرف چشمای معصوم و پاک مریم و از یکطرف شهوت فراوان من و نیاز به سکس … من و مریم حرف زن و شوهری زیاد میزدیم اما خداروشکر تاحالا کار بدی با هم نداشتیم چون مریم میگفت مهران من مال تو هستم هروقت بیای خواستگاری من هستم وقتیم رفتیم خونمون بدنم در اختیارت اما قبلش چیزی ازم نخواه نزار قولم به مادرم برباد بره …منم چیزی ازش نخواستم چون بین ما عشق بود نه هوس از یکطرف میدیدم چطور دختر پسرها راحت سکس میکنن و لذت میبرن … این شد که من بعد از اینهمه سرسختی شاید شکست خوردم… شیطان اول: داستان از یک زن مطعلقه شروع شد بنام هانیه ،البته بعدا متوجه شدم ،که اومده بود به مغازم برای خرید و نرم افزار و غیره برای لپتاپ مشکی رنگش با مارک لناوو…شمارم تو کارت بود برداشت از توو ویزیتورم و رفت . بعدا باز چند بار اومد مغازم برای اینترنت همراه و راه اندازیش تقریبا گرم شده بود بار ششم هفتم بود ،منم طبق عادت اصلا نگاهش نمیکردم.خلاصه بار آخری بود که یمقدار طول کشید حرفامون اونم رفت توو بحث های شخصی و منم شل شدم با عشوه حرف میزد و بدنشم که زن جا افتاده ای بود . . .کم کم که بمن گفت آقای مهران … من متعجبم که هر جا میرم مردها منو با چشاشون میخورن تازه اگه بفهمن بیوه ام که بدتر اما شما نگاهم نمیکنی به آدم خوش بحال زنتون… منم گفتم مجردم، اخلاقمه …بار بعد بجای شما گفت تو … کم کم از زیر زبونم کشید و فهمید تو فشارم. شوهر این خانوم چون سیاسی بود تو تهران دستگیر شده بود و اصلا خبری نداشت از شوهرش که کجاهست…اینم با خانوادش اومده بود شهر ما چندسالی… تلفنش از اطلاعات کنترل میشد زنگ میزدن میپرسیدن همش شوهرت با کیا بود و ازین سوالای بازپرسی… خلاصه یکی دوبار با ماشینم رسوندمش در خونه .بعد چند روز اس های سکسی و شهوتی داد و تقریبا من رو تسخیر کرد … بار سوم بود من و اون سوار ماشینم شدیم و رفتیم تا بیرون شهر.اون بمن جرات داد و دستمو برد کشید به سینه هاش و پاهاش …من،من از داخل داشتم داغون میشدم میگفتم خدایا دارم خیانت میکنم خدایا …تا همین حد بود و برگشتیم .من جنگی درونم بود داشتم میمیردم .بعدش من عمدا باهاش سرد شدم و جداشدیم و خیلی هم زنگ زد و اومدم اما نمیخواستم دوبار اشتباهم رو تکرار کنم … شیطان دوم: گذشت تا اینکه وقتی برای ثبت نام کارشناسی دومم رفتم و کلاسا شروع شد روز دوم سوم بود آخر کلاس یک دختری از بچه های کلاسمون اومد بدن خیلی سکسی ای داشت و گوشیش رو داد آقای فلانی شمارتون رو وارد گوشیم کنید معلومه درستون عالیه جزوه ای کتابی سوالی چیزی خواستم ازتون بگیرم. دقیقا این جمله رو همین دختره به یک دختره دیگه همکلاسیمون زمانیکه منو بار اول دیده بود بهش گفته بود که: پسره چقد خوشتیپ و جذابه!مال منه تورش میکنم…و شرط گذاشته بودن ." این رو اون دختره همین اواخر بم گفت .حالا بعد میگم چطوری… من چهار سال اکثر این درسارو خونده بودم و تقریبا تک بودم این شد مایه ی بدبختی من…منم نشد بگم نه و نوشتم صفر نهصد و … لعنت بمن … آه ه ه . بعد از اون چند شب سوال کرد از کلاس ها و درس و مشکلات و منم خیلی رسمی جواب دادم اصلا تو این فکرا نبودم از اولشم نبودم کلا از دختر پسر دانشجو اکثرا بدم میومد چون بیشتر واسه حال میومدن نه درس! بعد از تقریبا ده شب اس دادن یکشب گفت که مهران اگه یکی دوست داشته باشه چکارمیکنی؟ …آه دقیقا این اس هاش یادمه خدا لعنتش کنه … گفتم نمیدونم خب هیچکار. بعد گفت خب بگو؟گفتم خب هیچی.بعد گفتم کیه؟ گفت: یک نفر:گفتم کیه خب؟ گفت:من!یکدفعه جا خوردم گفتم خدایا باز چی واسم چیدی … گفتم چرا؟ گفت مهران ازت خوشم میاد یاد و این صحبتا … من خیلی محکم بودم خیلی .گفتم یک هفته وقت بده ج میدم .گفت باشه یک هفته گذشت مهلت من تموم شد.روز هفتم بین دو کلاس یک وقفه دو ساعته بود.داشتم میرفتم خونه زنگ زد گریه کرد بیا تکلیفمو روشن کن…گفتم باشه.سوار ماشین شد عقب نشست پیش خودم گفتم بزا ازش چیز بد بخام تا متنفر بشه ازم حداقل …بعد از یکم صحبت رسمی گفت نگه دار و اومد جلو…چادرشو گذاشت عقب و با دستاش رو کنسول دستامو میمالید.من هی دستمو میکشیدم عقب…هیچ حسی نداشتم بش باورتون میشه؟هیچ حسی… بعد بش گفتم سارا من ازت چیز بد میخوام … گفت تا چی باشه…

ادامه دارد

نوشته: مهران


👍 0
👎 0
35400 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

367015
2013-03-10 23:34:49 +0330 +0330
NA

ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﮔﻠﺰﺍﺭه ؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

367016
2013-03-11 00:08:18 +0330 +0330
NA

اصلا بیشتر از چند خط نتونستم بخونم. به نحو تهوع انگیزی از خودت تعریف کردی.

پیاده شو با ما هم یکم راه بیا.

0 ❤️

367017
2013-03-11 01:59:20 +0330 +0330

سلام خدمت تمام دوستان
درادامه به نویسنده این متن صادقانه عرض کنم،که ازنوشتن بقیه این متن صرف نظرکنیدوحداقل عمه خودرابیش ازاین میازارید،نمیدانم خوانندگان راچی فرض کردی که توهمات خودرااینچنین بااعتمادبه نفس درمعرض دیدآنهاقراردادی؟شماازدیدگاه علم روانپزشکی دچاربیماری عقدهُ خودنازک بینی ودیگران کلفت اندیشی حادهستیدکه بایدهرچه زودتربرای درمان آن اقدامات لازم مانندکم کردن دفعات کفدستی درطول روز،شرکت درکلاسهای فشرده نهضت سوادآموزی وگرفتن مدرک پایان دوره راهنمائی وغیره…که ازحوصله این جمع خارج است،درضمن دروغگودشمن خداست وعاقبت چوپان دروغگوهم که…خلاصه دیگه ننویس بجاش برودکتر.خداشفایت بدهد!

0 ❤️

367018
2013-03-11 02:45:47 +0330 +0330
NA

اخه کی دلش میاد به تو چیزی بگه؟ ای جذاب ای خوشتیپ ای چهره بازیگری, ای فرشته پاکی ها, ای نجیب, لامصب گناهکار منم من :D

0 ❤️

367019
2013-03-11 05:33:01 +0330 +0330
NA

ای روووووووزگار،ای داد بیداد :D
ای روزگار لعنتی با او چه کرده ای؟
با پروازی موافقم
خیلی نثرت زجرآور بود(منظور از زجرآور فقط طرز نوشتنت بود نه زندگیت،اشتباه نشه)…خاله زنکی و بی پایه
یاد مصیبت نامه های ننه نقره ی روضه خون افتادم.اه اه اه…باور کنید تو روستای مادربزرگم یه خانم پیری هست (همون ننه نقره)که روضه هاش عین حرفای توئه.یه دفعه وسط روضه شروع می کرد به آواز خوندن:کفتر کاکل به سر های های…جدی میگم ها؟
وای این بند رو توجه کنید؟
من از آغاز دوران بلوغ احساس کردم شهوتم بالاست.یکی دوبارم به بابام گفتم زن بگیر واسم همین دختره رو بگیر نزار تو گناه بیفتم …اما کسی توجه نکرد…یاد این جوک افتادم،میگن:
خنگول داشته گریه می کرده،باباش میگه:چی شده؟؟؟
خنگول:بابا عاشق شدم
بابا:عاشق کی؟
خنگول:هرکی شما صلاح بدونی!!!
:D
یه جایی لاو ترکوندی،یه جایی گفتی بهش پیشنهاد سکس دای،یه جایی برصیصای عابد شدی یه جایی شیطان…؟؟؟تو حالت خوبه؟ قرصاتو خوردی؟
راستی،انقدر بدم که یه مرد اشک تمساح بریزه…تصور کن مثلا من ازدواج کنم برم سر خونه زندگیم،بعدا هر مشکلی که پیش اومد،من گریه کنم اون گریه کنه!من زار بزنم،اون ضجه بزنه!!!خنده دار نیست؟

تو واقعا دیگه خودشیفتگی رو از حد گذرودنی…دهنم قاصرٍ از گفتن جمله ای در وصف تو
فقط جون هرکی دوست داری ادامه نده که این آخرای داستان نزدیک بود بالا بیارم
شورشو در آوردی!!

0 ❤️

367020
2013-03-11 06:59:41 +0330 +0330
hjh

بيدارشوكوچولو،توهم زدي خراب

0 ❤️

367021
2013-03-11 07:32:32 +0330 +0330

ببینم چه خبره اینقدر واسه خودت پپسی باز کردی؟رودل نکنی یهو؟
بابا یکی یکی کشته مرده به جا بذار حداقل آمبولانس و امکانات باشه واسه جمع کردنشون.
آهان راستی من واسه اون دختر مادر مرده “مریم” واقعا متاثر شدم.قراره از دست توی روان پریش چی بکشه الله اعلم.

0 ❤️

367022
2013-03-11 07:34:30 +0330 +0330

شادی جوجو :D

0 ❤️

367023
2013-03-11 08:03:26 +0330 +0330
NA

خداییش عجب جوابی دادی دمت گرم
دارم از خنده میمیرم
بعدشم گناهاتو میخرم تا تو پاک باشی و بتونی از این کامنتا بزاری

0 ❤️

367025
2013-03-11 10:47:30 +0330 +0330
NA

کرم تو داستان تخمیت

0 ❤️

367026
2013-03-11 11:14:45 +0330 +0330
NA

rangerr خان همه جای شهوانی محضر خداوند است چرا نشه :D

0 ❤️

367027
2013-03-11 14:23:05 +0330 +0330
NA

بانو نائیریکا :D

0 ❤️

367028
2013-03-11 14:31:17 +0330 +0330

تحصیلاتم : دارم لیسانس دومم رو میگیرم. از نظر قیافه خدا هرچی بم نداده حداقلش یک صورت جذاب و بازیگری بم داده که تقریبا تو فامیل تکم از لحاظ تیپ و ظاهر این صحبتها . البته تعریف از خود نباشه خدایی نکرده نه ولی گفتنش واجب بود که بعدا کسی نگه بابا محمدرضا گلزار انقد خاطرخواه نداره! منو ببخشید توروخدا …از لحاظ اخلاق هم که آدم افتاده ای هستم غرور دارم اما نه زیاد در کل همیشه سعیمیکنم خوب باشم کار بدی نکنم حداقل انسان باشم حداقل سعی کردمو نگاه بد به نامحرم از کودکی واسم خط قرمز بوده همه هم میدونن که اخلاقم به پدرم رفته چون واقعا پدرمو بخهطر همین صفت خوبش همه دوسش داشتن، نهبخاطر مسایل دینی، بخاطر خلق و خوی خونی خودم طوری که حتی الآنشم رومنمیگیره زیاد تو صورت یک نامحرم نگاه کنم و حرف بزنم، خجالتیم آب زیر کاهم نیستم …
???
خداییش خودت حوصله ت میکشه این خطا رو بشماری؟
این همه تعریف و تمجید واسه چی بوده؟
تو دوتا دست داری (البته شاید، چون خیلی تک و خاصی فک کنم رو دست هشت پا بلند شدی) تو این دو تا دستتم دوتا هندونه جا میشه.
این همه هندونه زیر بقلت گذاشتی که چی بشه؟

0 ❤️

367029
2013-03-11 19:21:32 +0330 +0330

انقدز اهو ناله کردی ک حالم بد شد ای خدا ای روزگار زبونم لال دیگه بسه ک خیلی خوندم اه ای ایوحلناس(درست نوشتم؟؟؟)دیگه حتی ب نوشتن فکرم نکن اه اه اه اه اه اه ای رپزگار نامردو غریب اه اه
خخخخخخ

0 ❤️

367030
2013-03-12 06:48:06 +0330 +0330
NA

اقا کوچولو اگه شما هجده سالگی رفته باشی دانشگاه و خیلیم زنگ باشی تو سنه بیستو سه سالگی لیسانسه اولتو گرفتی و بعدش سریع رفته باشی سربازی و اضافم نخورده باشه که شک دارم خورده باشی آخه با این تعریفی که از خودت کردی حتما از خجالت تموم پادگان در اومدی خب تازه میشه بیستو پنج سالت و بازم دوباره سریع رفته باشی دانشگاه به امیده خدا ترم اولی این اولین دروغت و بقیشم.نخوندم چون تخمی بود

0 ❤️

367031
2013-03-12 07:08:12 +0330 +0330
NA

خوب ننوشته بوديد ولي شايد ماجراي داستان جالب باشه.

دوستان، جمعي كه زير داستانا به بساط لهو و لعب و شامورتي معروف بود، الآن تو تاپيك “از هر دري سخني.” هستن. همه خوشحال ميشن دوباره دور هم باشيم.

0 ❤️

367033
2013-03-12 14:43:42 +0330 +0330
NA

dokhtar ya pesar az arak baray dusti mikham

0 ❤️

367034
2013-03-12 16:30:20 +0330 +0330
NA

:? ریدم به اون قیافت بی پد بی شعور

0 ❤️

367035
2013-03-13 03:13:38 +0330 +0330
NA

کیییییییییییییییییییییییییییییرم تو شرفت چونده لوله اگزوز ماشین مش باقلی تو چونت اسپیکر کامپیوترم تو کست کیبورد کامپیوترم تو لوله دماغ سمت راشتت اخه کیری توخمی چرا مثل سگ دروغ میگی ای بییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی تربیت<

0 ❤️

367036
2013-03-13 04:22:34 +0330 +0330
NA

گناهکار ماییم
که اجازه میدیم هر بچه ای بیاد اینجا و از عقده هاش و چیزایی که نداره (چهره زیبا،پوست سفید،هیکل سکسی،چشای رنگی،کیر 23 سانتی و…)چرندیات بنویسه

0 ❤️

367037
2013-03-13 04:49:56 +0330 +0330
NA

ادمين چرا داستان جديد نميذارى؟

0 ❤️

367038
2013-03-22 15:41:59 +0430 +0430
NA

ka khoda shafat bede

0 ❤️