یه روز آروم...

1390/11/25

سلام من ستاره هستم و الان 22سالمه. 18 سالم بود که رابطم به طور جدی با فرزاد شروع شد. فرزاد پسر دوست خانوادگیم بود و ما از بچگی بهم علاقه داشتیم… یه روز اتفاقی توی خیابون منو دید و ترمز کرد منم از خدا خواسته چون داشتم زیر بارون خیس میشدم سوار ماشینش شدم و … ازین جا رابطه ی عاشقانمون شکل گرفت… بگذریم 3ماه از دوستیمون میگذشت و ما بیشتر روزا میرفتیم بیرون و گاهی لب میگرفتیم… من عاشق لبای فرزاد شده بودم. گاهی انقدر طولانی لبامو میمکید که تا شب کبود بود و مجبور بودم رژ لب بزنم… یه روز که پشت خونمون در حال لب دادن بودیم مادرم زنگ زد و گفت که باید بره خونه ی مادر بزرگمو غروب میاد… گوشیو که قطع کردم با اینکه تو اینجور مسایل محتاط بودم اما اون روز انقدر حشری بودم که به فرزاد گفتم بریم خونمون و اونم از خدا خواسته راه افتاد… داخل خونه که شدیم ازش خواستم یه ربع منتظر بشه تا بیام. با سرعت دویدم توی حموم و یکم تمیز کاری کردم… در حموم رو که باز کردم دیدم فرزاد پشت دره. یه لحظه تمام بدنم یخ کرد… با اینکه خودم خواسته بودم بیاد خونمون اما یهو از سکس ترسیدم… فرزاد خیلی آروم بغلم کردو گفت ستاره ی قشنگ من یخ نکنه… من که هنوز میلرزیدم گفتم فرزاد پشیمون شدم… گفت میترسی خانومم؟ منم با سر تایید کردم. گفت اگه قول بدم مراقبت باشم چی؟ اونقدر نگاهش پر از علاقه بود که کم کم آروم شدم… با حوله تنم رو خشک کرد و همینطور آروم آروم قربون صدقم رفت… منم که رام شده بودم همینطور که لباشو میبوسیدم باهم اومدیم توی اتاقم… فرزاد منو خوابوند روی تخت و یواش یواش حوله رو از تنم در آورد… تنم داغ شده بود… بهش گفتم فرزادی بخواب روم… اونم خوابید. با اینکه لباس تنش بود اما حجم کیرشو کم کم احساس کردم… گرمای تنش عالی بود. مثل همیشه شروع کردیم به لب دادن… اووم… من باز دیوونه شدم. دلم میخواست لباشو ازجا بکنم… فرزاد عاشقتم… منم عاشقتم عمر من… میشه برم پایین تر؟ آره اما مراقبم باش… فرزاد گوش هامو خورد جوری میک میزد که داشتم پرواز میکردم… بعد گردن… شونه هامو لیس زد و دستشو آروم کشید روی سینم… وای خدا عالی بود… آخم بلند شد و همین باعث شد فرزاد محکم تر سینه های سفیدمو بماله… جووون… فرزاد بخور سینمو… آااااه… لباش عین آتیش شده بود. تیشرتشو در آوردو دوباره شروع به خوردن کردو سینه ی چپمو میخورد و سینه ی راستمو محکم میمالید… بهش گفتم فرزاد لخت شو کامل وایسا میخوام تنتو ببینم. اونم شلوارشو در آوردو شورتشو خودم درآوردم. از جام بلند شدمو باهم جلوی آینه وایسادیم… عجب بدنی داشت… خب منم هیکل بدی نداشتمو یکم شکم داشتم اما سینه هام واقعا به قول فرزاد خواستنی بودن… همینطور که جلوی آینه بودیم دستشو برد طرف کسم و شروع به مالیدن کرد… وای چه لذتی داشت… لبه های کسمو میکشیدو وسطش رو آروم ماساژ میداد. وای خدا روی ابرا بودم… صدای ناله هم بلند شده بود… آخ فرزاد بمال کسمو… جووون ستاره بلند ناله کن بدو ناله کن خانومم… آخ… آخ میخوام… جووون چی میخوای نفس؟ بخورش فرزاد… چیو بخورم؟ بگوووو… کسمو کسمو بخور… فرزاد منو خوابوند روی تخت و پاهامو گذاشت روی شونش… انگشتای پامو میک زد و رفت جلو… رونم و آروم لیس زد تا رسید به کسم… وااااااااای… کسم آتیش گرفت وقتی زبونشو کرد تو… فرزاد تند تند… آخ آخ جوووون… لیس بززززززن… فرزاد… جووون… آخ… یهو تنم کرخت شد و ارضا شدم… فرزاد آروم آروم کسمو لیس زد و گفت ابم خوشمزه است… چه لذتی داشت… چند دقیقه که گذشت نشستمو شروع به خوردن کیرش کردم… خب زیاد وارد نبودم اما خودش گفت واسه اولین بار کارم عالی بوده… سعی کردم همه جای کیرشو بخورم… اونم جاهای حساس ترشو بهم نشون میداد… اونقدر ساک زدم تا البته با کمک خودش ابش اومد و همشو پاشید روی سینم… بعد با هم رفتیم حموم و توی حموم هم کلی لب بازی کردیم… اون روز آروم ترین و بهترین روز زندگیم بود… الان 4ساله که با همیم و هر موقع موقعیت جور بشه سکس میکنیم. هفته پیش فرزاد و با خونوادش حرف زد و قرار هفته ی دیگه بیان خواستگاری… امیدوارم همه چی خوب پیش بره… ممنون که داستان عشقمون رو خوندید… شاد باشید.
ستاره

نوشته: teri bala


👍 0
👎 0
29227 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

311382
2012-02-14 02:24:01 +0330 +0330
NA

برام سوال شده چطور از رو لباس گرمای بدنشو حس کردی ؟؟؟
آخرشم که هندی شد روند کلی داستانتم خیلی مصنوعی بود

0 ❤️

311383
2012-02-14 02:48:36 +0330 +0330
NA

دیگه چه خبر؟ هوا چطوره؟ خوش میگذره؟

0 ❤️

311384
2012-02-14 03:39:10 +0330 +0330

آخه جون مادرت بیکاری میای کس شعر می نویسی؟حال آدمو با این مزخرفات بهم میزنید

0 ❤️

311385
2012-02-14 09:19:19 +0330 +0330
NA

لبا منو بخور

0 ❤️

311386
2012-02-14 09:37:28 +0330 +0330
NA

لبت کبود می شه چیکار می کنی؟ رژ لب می زنی؟ سوخت اتمی داره این اقا فرزادتون.

پشت خونه کجای خونست؟ بیابونه که همه می رن؟ پس این گشت ارشاد و این حرفا که می گن ایران مد شده

پشت خونه ها نمی ره؟

0 ❤️

311387
2012-02-14 15:25:31 +0330 +0330
NA

پشت خونتون کجاست دیگه جنده خانوم

0 ❤️

311388
2012-02-14 16:12:52 +0330 +0330
NA

bale,kos sheram ke shakho dom nadare.

0 ❤️

311389
2012-02-14 16:46:49 +0330 +0330
NA

Baba abe hame umad ba in dastanet:-D shak nakuniaaa:-D

0 ❤️

311390
2012-02-14 17:51:50 +0330 +0330

ماهم يه اشنا تو روستا داريم پشت خونشون يه باغ بزرگه كه ميشه پشت درختاش سكس كرد پشت خونه شما چه جورياس كه ميرين حال وحول

0 ❤️

311391
2012-02-14 18:01:49 +0330 +0330
NA

چه ميشه كردديگه اين روزاهمه دنبال شوهرميگردن اينم يه مدلشه ديگه
:|

0 ❤️

311392
2012-02-14 18:10:27 +0330 +0330

ولي من هنوز نفهميدم مامان فريبرز اون روز كجا رفته بود ؟؟

0 ❤️

311393
2012-02-14 18:12:02 +0330 +0330
NA

داستانت بد نبود ولی باید بیشتر دقت میکردی تا اینهمه ایراد نگیرن اخه کلا برو بچه مشکل پسندن توقع دارن شما مثل جک لندن نویسنده قهار باشی و سوتی ندی.راستی چاشنیش زیاد بود.موفق باشی

0 ❤️

311394
2012-02-15 07:50:05 +0330 +0330
NA

فرزاد کستو لیس زد و گفت ابت خوشمزه است؟؟!!!
بد بخت فرزاد!!!

0 ❤️

311395
2012-02-15 09:04:57 +0330 +0330
NA

Omidvaram hamishe kenare ham khubo khosh bashin

0 ❤️

311396
2012-02-15 10:36:45 +0330 +0330
NA

:W :W واقعا کس شر مینویسی خودت خجالت نمیکشی؟
جدیدا هر کی از ننش قهر میکنه میاد داستان سکسی مینویسه!!

0 ❤️

311397
2012-02-15 10:53:43 +0330 +0330
NA

الان این کجاش یه روز آروم بود؟

0 ❤️

311398
2012-02-15 18:39:53 +0330 +0330
NA
Waiting Waiting واقعا کس شر مینویسی خودت خجالت نمیکشی؟ جدیدا هر کی از ننش قهر میکنه میاد داستان سکسی مینویسه!!

دقیقا باهات موافقم آفرین

0 ❤️

311399
2012-02-15 18:43:10 +0330 +0330
NA
من یه دوس دختر داشتم اسمش ستاره بود بعد یه مدت حرفیدن فهمیدم جندست الان داستان تورو هم خوندم دیگه شکم به یقین تبدیل شد هرچی ستاره هست همشون جنده تشریف دارن البته بلانسبت شما جنده خانوم
0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها