بله بله ترس منم همینه...

هیچ ترسی همین فردا قرار باشه بمیرین بازم اهمیتی نداره؟

اتفاقا نظره من اینه تمامه زندگی همین جاست!
برای خوابیدن دیدن رویا هم دلایل علمی وجود داره که بخش های از مغز تاثیر گذارن حرفی از روح زده نمیشه!

نظره شما اینه که هر چی به جلو میریم نوع پیشرفته تری از ما به وجود میاد؟

خوب من با شما موافقم منتها با قسمته"ما" مخالفم!
انسان میره به طور مثال گوشت گوسپند میخوره ایا این باعث میشه گوشته حیوون تکامل پیدا کنه؟خیر تنها به عنوان سووخت استفاده میشه ما هم همین طوریم شاید روزی تو اوج باشیم اما در نهایت سقوط رو در پیش داریم و بعدش قرار نیست ما جزئی از اون چیزه جدید باشیم که جایگزین میشه!

مرگ یه موضوعیه که دیدگاه مشخص ومنطقی روش نیست دلیلشم اینه که عقایدمتفاوته ودرکل میشه اینوگفت که نظردرموردمرگ بسته به دیدگاه انسان بهش برمیگرده بعضیانیستی ونابودی میدونن بعضی هم جابجایی زندگی ازدارفانی به دارباقی!

اگر چرخه باشه ما در ادامه به شکل پست تر خودمون در میایم و خلاصه روز از نو… و اگه یادمون نمیاد پس ما دیگه ما نیستیم کس دیگه ای هستیم و معدوم شدیم. پس چرخه نیست به اون شکل مد نظر شما. اگه یه مسیر باشه پایان پذیره. سوال اینجاست الان ما در پایان این مسیر قرار داریم یا نه. اگه نه بعد از این کجا خواهیم بود؟ اگه آره پس به عدم تبدیل میشیم؟ یا به نوعی جاودانگی در همین دنیا میرسیم؟

دنیا دیگری وجود ندارد خودتون رو گول نزنید هر چیزی که هست دارید میبینید به حرف دیگران اعتماد نکنید .
خدا منو افریده من کار خوب کردم برم بهشت.
خدا منو افریده من کار بد کردم برم جهنم.
چقدر خدا میخواد مثل درست کنه بندازه بهشت و جهنم؟؟؟چقدر؟؟؟
اینها همش ساخت ذهن بشر هست بعد مرگ چیزی وجود نداره میری میشی خاک.
روزانه سر هزاران حیوان بریده میشه میره تو شکم ما بعدش تو چاه فاضلاب!!
…
از مرگ هم نترسید من هر شب میمیرم و صبح زنده میشم .
زمانی که با موتور تصادف کردم یک و روز نیم بیهوش بودم این یعنی مرگ.
خواب یعنی مرگ.
تنها چیزی که سخته درد بکشی لحظه مرگ همین.
قبلا از به دنیا آمدن هزاران سال مرده بودیم بعدش هم هزاران سال مرده خواهیم بود راحت زندگی کنید و از زندگیتون لذت ببرید.

کسایی از مرگ میترسن ک هنوز به آرزوهاشون نرسیدن…من یه متریالیسمم و اعتقاد دارم بعد از مرگ هیچ اتفاقی نمیوفته و روح و اینا همش کس وشره

شما نهایتا یه متریالیستی. اصن بگو ببینم شما چه طور میتونی یه مکتب فلسفی باشی؟

برمنکرش لعنت

این بشر گوزو با این ذهن ناقصش چه چیزهای برای خودش ساخته!!!
جن- ارواح- و…
هیچکدوم هم قابل رویت نیست .
چه تفکراتی داره بره بهشت میوه بخوره کیف کنه کص بکنه 🙄

آقا هر چیزی رو که نشه دید نمیشه گف وجود نداره که.

شما اگه گرما رو نمیبینی حسش میکنی درسته یا نه.
ولی اون دنیا رو نه حسش میکنی و نه میبینی .
عملا از پایه دروغ و ساخت تخیل.

شعورت رو چه طور؟ چون به جد حسش نمی کنم

چرا فکر میکنی شعورت رو حس نمیکنی؟؟
اگه شعور نداشته باشی الان از پنجره میشاشی پایین.
شعور نداشته باشی میرینی تو شوارت .
اما تمایل زیادی داری که دنیای که نه حسش میکنی و نه کسی دیده و نه خواهی دید رو باور کنی .
نمیخوای باور کنی پاتو که میزاری رو یک مورچه برای همیشه داستانش بسته میشه و بعد یک هفته تبدیل به خاک میشه.
شعور یعنی اینکه حقیقت رو باور کنی شعور یعنی اینکه حقیقت رو کشف کنی نه دروغی که شیخ ها به مردم میگن و خودشون عمل نمیکنن رو باور کنی.
نمیخوای باور کنی حیوانات هم مثل خودت جان دارن ولی سرشون میبری و ازش غذا درست میکنی و درنهایت هم فکر میکنی میری اون دنیا بهشت میگن دمت گرم کارت عالی بود خوب کردی خوب کشتی خوب خوردی .

فکر نمیکردم اینقد آدم به تناسخ باور داشته باشن … هنوز به تناسخ فکر نکردم ولی شنیدم فیلسوفا میگن هزاران دلیل برای رد کردنش وجود داره

۲+

نگاه من به مرگ برگرفته از تئوری جهان های موازیه. شاید نتونم منظورمو کامل برسونم ولی تلاشمو میکنم. اول از همه باید خودتونو مبدا همه چیز در نظر بگیرین. پس همه چیز ختم میشه به رفتار و تصمیمات شما. مثلا اینکه امروز فلان کارو بکنین یا نکنین. اینجاست که یه دوراهی به وجود میاد و طبق تئوری یه جهان دیگه به موازات جهانی که توش هستی شکل میگیره.اینجور بگم که تو دنیایی که هستی تصمیم گرفتی از خونه بری بیرون و تو اون یکی دنیا همه چیز مشابه هست به غیر از اینکه تو تصمیم گرفتی خونه بمونی.پس میتونید تصور کنید که با تصمیمات شما در طی یک روز چندیدن نسخه از جهان ساخته میشه…یکی از قوانین این تئوری اینه که هر جهان در یک حجم هابلی قرار داره و انسان خارج از این حجم هابلی هیچ درکی نداره به عبارتی دیگه خبر از کپی های خودت و جهان های موازی نخواهی داشت.حالا وقتشه بقیه رو هم آدم حساب کنیمو و اونارم بازی بدیم چرا مبدا تنها من باشم؟بقیه هم مثل من میتونن تصمیم بگیرن و جهان های موازی ایجاد کنن.اما مرگ… یه نفر که دچار حادثه میشه به قول معروف میگه دلم ریخت… من اینو ناشی از این میبینم که این بار تمام وجودت تو این جهانی که هستی مونده و تقسیم نشده بله درست متوجه شدین میخوام بگم که همون لحظه جهان موازی دیگه ای شکل گرفته که تو اون شما از دنیا رفتی و بستگانت دارن برات سوگواری میکنن. قسمت لذت بخشش اینجاست که تو سوگواری اونارو نمیبینی و خودت هم هیچ موقع نمیمیری بلکه روزایی میاد که تو باید در سوگ دوستانت بشینی(البته این قسمتش برای همه سخته). با این دید مردن خیلی آسونه و شاید بارها در طی یک روز میمیریم بدون اینکه متوجه شیم. مثل وقتایی که میای خونه و با شادی تعریف میکنی که چطور امروز خطر از بیخ گوشت گذشته…نظر من بود لطفا انسانی برخورد کنید!

داداش تا الآن شوخی بود، من بعد جدی. نمیدونم میدونید اسکیزوفرنی چیه یا نه. خلاصه بگم یه بیماری روانی هست( بلا نسبت ) که دو نوع علائم داره، مثبت و منفی. در علائم منفی فرد ممکنه دچار عدم توانایی در لذت بردن بشه. آیا لذتی وجود نداره؟ فرد ممکنه صداهایی رو در ذهنش بشنوه، آیا واقعا اون صدا ها درستن؟ حواس انسان نسبی هستن و دانش انسان محدود. 1000 سال پیش کسی درباره آندرومدا نمی دونست. به هیچ وجه هم قابل حس کردن نبود، ولی آندرومدا وجود داشت. فرض کنید شخصی پشت دیوار هست که شما نه میبینیدش نه حسش میکنید و نه صدا یا بویی ازش میشنوید. آیا اون شخص وجود نداره؟ و دوست من اشتباه نکن، من موضوع مد نظر تو رو نه رد میکنم و نه تایید. بلکه میگم روش اثباتت غلطه.

اتفاقا نظره من اینه تمامه زندگی همین جاست! برای خوابیدن دیدن رویا هم دلایل علمی وجود داره که بخش های از مغز تاثیر گذارن حرفی از روح زده نمیشه!

Shadowعزیز:
تمام خوابها که متاثر از افکار بیداریمون نیستن.عرض میکنم باید تجربه بشه و اگر هم خواب دیدن و رویا بخاطر فعالیتهای مغزیه بهرحال اون فعالیتهای مغزی هم باعث و بانیش یه چیزی یا یه انرژی هست که اون وصل کننده دونفره که دوتاحیات متفاوت دارن و یکی زندس و دیگری مرده.آیا برای شما اتفاق نیفتاده که خوابی ببینین و بعد وقتی حادثه ای رخ میده، با همون سیستم فکریتون تعبیری منطقی براش در نظر بگیرین؟
سیستم فکری آدم توی خواب چطور تونسته یه جوری روایت کنه که مثلا این اتفاق قراره بیفته؟

با نهایت احترام و آرزوی سلامتی برای شما shadow عزیز ؛ اولا وقتی اون اتفاق بیفته دیگه نیستی و متوجه نمیشی که بخوای بترسی، ثانیا از زمان ازل تا اومدن شما به دنیا هیچ احساس کمبودی در هیچ جای کائنات وجود نداشته و بعد از اون اتفاق هم هیچ تغییر و نقصانی نخواهد بود و روال زندگی و طبیعت مسیر خودش رو طی میکنه، البته این عرایض بنده برای همه صدق میکنه و ببخشید که در مورد شما به‌کار بردم؛ چه بسا برای خودم خیلی زودتر پیش بیاد

رها رها رها من!

به شخصه مرگ برای من اهمیتی نداره.

بلکه بنظرم این میزان کیفیت زنده بودن آدمها هست که مهم تره.

الان یاد زمان جنگ آمریکا در عراق افتادم که سربازان آمریکایی به هر بهانه ای عراقیهارو به رگبار میبستن و میکشتن.

امت همیشه در صحنه ما هم این جوک یا بهتره بگیم تلخند رو ساخته بودن↓

به آمریکائیه میگن چه احساسی داری وقتی یک عراقی رو میکُشی؟ / آمریکائیه با تعجب میگه احساس؟! چی هست؟ نگاه کنید الان این عراقیه اینجاست! (و در همون لحظه هم یه گلوله خالی میکنه تو سر عراقیه) و میگه خب حالا دیگه نیست! ?

ما هم سرنوشتی متمایزتر از اون عراقیه نداریم باور کن ?

برای من که بزرگترین ترس زندگیم:(((

تو برو نترس من از پشت هواتو دارم! ?

چرا؟؟

مطمئنم ترست فقط بابت اینه که نمیدونی چی به سرت میاد همین!

بهت پیشنهاد میکنم ریستارتهای حسینی رو حتماً گوش بدی تا جواب خیلی از سؤالهاتو بگیری. ;)

بخصوص درباره “مرگ”، قسمت بیست و یکمشو حتماً گوش کن :)

همینه، بعدش چه سرانجامی داریم!
به اعتقادای نزدیک به صوفی ها اعتقادی ندارم با این حال گوش میدم حتما

مرگ به معنای پایان همه چیزه

شادوی عزیز؛ معمولا انسان از ناشناخته‌ها بیم و ترس داره و متاسفانه کسی نتونسته بعد از مرگش برگرده و تعریف کنه تا متوجه بشیم بعد از مرگ چه خَبَرِه‌، چه اونهایی که اعتقاد به دنیای دیگر دارند و زندگی پس از مرگ با توصیفاتی که بهتر از من میدونید و چه کسانی که اعتقاد به این دارند که با مرگ کلا همه چیز تموم میشه “که البته نظر بنده به نظر این گروه نزدیکتره” (این قسمت رو با لهجه مقام معظم بخون!)، حالت سومی هم برای بعد از مرگ تصور میشه که همون شعر مولاناست:

از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مُردم ز حیوان سر زدم

مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم من ز مُردن کم شدم؟

لحظه ی دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملائک بال و پر

بار دیگر از ملک پرّان شوم
آنچه اندر وَهم ناید آن شوم

من که نظری ندارم فک کنم جذابه

سلام.
بستگی به شرایط داره.
مثلا اگر پارسال میپرسیدین میگفتم عاشقشم.اما الان اصلا دوست ندارم بمیرم.

سلام ناقلا … عاشق شدی یا حامله؟ ?

سلام
هیچکدوم.
یک مشکلی بوجود اومده بود که رفع شد.

داداش من که نگفتم صوفی شو و پیر خرابات؟!? (dash) 🙄

فقط یادمه قبلنها هر وقت جایی میگفتم که بی دین هستم، مسلمون‌زاده ها بهم میگفتن پوچ گرا و از این چرت و پرتها. اما بعدش میگفتم شاید راست میگن و (احتمالاً به صورت تلقینی) فکر میکردم که واقعاً الان بدون اسلام یک معنی و مفهومی از ذات من کم شده!

اما بنظرم وقتی فقط ۵ قسمت اول برنامه ریستارتو گوش بدیم، دیگه یقین پیدا میکنیم که اسلام یک چیز کاملاً منحرف و زمینی و محکوم به فناست. چون حسینی کاملاً مستند و ملموس استدلال میکنه نه از روی هوا!

حالا سر فرصت یه تاپیک مفصل باید به افتخارش بزنم ?

فقط اینجا همینو بگم که ریستارت بهت دید فلسفی قَوی و محکمی میده که دیگه فرو ریختنی نیست!

قسمت ۲۱ یادت نره ?