Replacement chapter 1
سلام
با افتخار قبل از هرچیز یه نکته کوچیک دارم که خالی از لطف نیست
ما با شخصیت کتاب و فیلم هایی حال میکنیم که شرایطشون شبیه ما باشه،
درسته این کتاب از زبون یه نوجوون آمریکایی روایت میشه، ولی تو یه شهر صنعتی بی روح زندگی میکنه ، وبه علت صنعتی بودنش_ (نزدیک شهر دیترویت) که کارخونه های اتوموبیل سازی آمریکا در آنجا قرار داره_
آلودگی به حدی میرسه که انگار همیشه هوا مه آلوده.
جمعیت عمده شهر کهن سالن و روزا تکراریه.
خوب خواستم یه تصویر براتون بسازم، بریم سراغ بخش اول داستان
از یه پایگاه احدای خون شروع میشه، و ترس از خون مکی، نه به خاطر ترس از سوزن بلکه این ترس نشان از ضعیف فکری شخصیت اصلی داستان میاد چون همه آدما و دوستان مکی این کارو انجام میدن، نکته دیگه اینه که خون در کتاب بسیاری از کتاب های ماورایی یه جور سرمایه معنوی به حساب میاد (چون ارواح خون ندارند) و یه جور پیشکش معنویه، مثل قربانی کردن و خون ریختن. شاید به علت علم به این موضوع مکی از خون میترسه چون میدونه قدرتمنده.
با وجود این تفاوت ها شخصیتی داره که حتی دوست صمیمیش نمیتونه هیچوقت بشناستش.
پس از یک طرف همه میخوان بشناسنش و بهش نزدیک میشن، ولی چون چیزی دستگیرشون نمیشه فکر میکنن بهشون توهین میشه، حالا چقدر فرصت داره که همرو از خودش متنفر کنه ؟
آیا میخواد با کسی ارتباط داشته باشه و نمیتونه ؟
مکی یه پسر خوبه که میدونه بقیه دنبال چی هستند ولی میخواد آدم هارو آزمایش کنه و این از نظر بقیه عجیب و ترسناکه، چون مکی فقط نیمی از وجودش به دنیای ما تعلق داره…