خیّام-۳

1401/05/01

قسمت قبل
این سلسله مطالب مربوط به خیّام، با فروتنی بسیار، به رفیق شفیق، استاد بزرگوار احسان خانِ جان تقدیم می‌شود.

این قسمت به زندگی‌نامه، جزئیات، ابهامات و شایعات خواهیم پرداخت:
حکیم غیاث‌الدّین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیّامی نیشابوری (۴۳۹-۵۲۶ ق)، مشهور به خیّام، از فلاسفه و دانشمندان نامدار ایرانی در سده‌های پنجم و ششم هجری است. وی در فلسفه، پیرو ابوعلی‌سینا بود و در ریاضی و نجوم، جزء سرآمدان عصر خود به شمار می‌رفت. از نگاشته‌های او، آن‌چه پس از ۹۰۰ سال به دست ما رسیده، ده رساله‌ی کوتاه علمی به زبان عربی، دو رساله‌ی فارسی، حدود چهل بیت شعر عربی و حدود هفتاد رباعی به زبان فارسی است. رساله‌ی نوروزنامه و ده‌ها رباعی فارسی دیگر نیز به خیّام منسوب است. شمار رباعیّات فارسی منسوب به او، به ۱۶۰۰ رباعی نیز می‌رسد.
این‌که ازدواج نکرده و فرزندی نداشته، گفتاری است که هیچ سند قطعی و معتبری برای آن نداریم. این نکته را گویا اول‌بار یاراحمد رشیدی تبریزی بر سر زبان‌ها انداخته (طربخانه،۱۵۰) و چنان‌که می‌دانیم، اغلبِ آن‌چه او در مورد خیّام در کتابش آورده، نامعتبر است و جنبۀ داستانی دارد. از طرف دیگر، دولتشاه سمرقندی، جمال‌الدّین اشهری نیشابوری شاعر قرن ششم هجری را از اعقاب حکیم خیّام دانسته است (تذکرة الشّعراء، ۱۳۸). اگر این حرف صحّت داشته باشد، دلیل روشنی بر اشتباه رشیدی تبریزی است. در هر صورت، روی این قول‌های تردیدآمیز نباید تأکید داشت و آن را حقیقت انگاشت.

قدّی بلند و سری بزرگ داشت. کم‌حرف بود و گوشه‌گیر.

هیچ کدام از این توصیف‌ها مستند و قابل اتّکا نیست. آن‌ها که با خیّام دیدار کرده‌اند یا او را می‌شناخته‌اند، از قبیل: زمخشری و سنایی و ابوالحسن بیهقی و نظامی عروضی، به توصیف شکل و شمایل او نپرداخته‌اند. در منابع بعدی مثل نزهة الارواح شهرزوری و تاریخ الحکماء قفطی نیز چنین سخنی دیده نمی‌شود. در مورد کم‌حرفی و گوشه‌گیری‌اش، از همین منابع بر می‌آید که وی عنداللّزوم بسیار هم حرّاف بوده است. چنان‌که شهرزوری گوید در گرمابۀ مرو، از او در مورد معنی معوّذتین، سؤالی پرسیدند. وی آن‌قدر در این مورد داد سخن داد که اگر گفته‌هایش را جمع می‌کردند، خود کتابی می‌شد (حکیم عمر خیّام و رباعیّات، ۶۲). این حکایت، هم ناقض گوشه‌گیری خیّام است (محفل گرفتن در گرمابه، در شهر مرو، نه در نیشابور) و هم خلاف پندارِ کم‌حرفی‌اش! خیّام به دربار ملکشاه سلجوقی و سلطان سنجر رفت و آمد داشت و مقرّری می‌گرفت و با برخی وزیران و امیران نیز مناسبت دوستی داشت. به چنین آدمی، گوشه‌گیر نتوان گفت. داستان دیگری که بیهقی در مورد ملاقات امام محمّد غزالی و خیّام آورده نیز حاکی از درازگویی خیّام است، تا آن‌جا که می‌گوید: امام عمر، سخن را به درازا کشاند (تتمّۀ صوان الحکمة، ۱۱۴).

خیّام هیچ‌کدام از دانشمندان زمان خودش را قبول نداشت، جز ابن‌سینا.

برخی خیّام را شاگرد ابن سینا و برخی او را شاگردِ شاگردش (بهمنیار) دانسته‌اند. بر سر این سخن، توافقی وجود ندارد. امّا این که خیّام خودش را شاگرد معنوی ابن‌سینا می‌دانست و به او تعصّب می‌ورزید و آثارش را می‌خواند و آرایَش را تقریر می‌کرد‌، سخن درستی است. امّا این سخن درست، به معنی آن نیست که خیّام هیچ کدام از دانشمندان زمان خودش را قبول نداشت. بیهقی در شرح حال حکیم محمّد معموری آورده که خیّام در تفویق و تمییز او از اقران، معترف بود (درّة الاخبار، ۱۰۵) و به زبان خودمانی، قبولش داشته است!

سیزده رساله‌ای که از خیّام مانده، همگی یادداشت‌های پراکنده هستند.

خیّام، برخی از رساله‌هایش را در پاسخ سؤال دیگران نوشته است (پنج رساله) و این طرز نگارش، بین دانشمندان مرسوم بوده و از آن تعبیر به یادداشت‌های پراکنده نتوان کرد. رساله‌های دیگر، همگی بر موضوعات خاص متمرکز است (ریاضی، فلسفه، مکانیک و موسیقی) و در عین ایجاز، انسجام مناسبی دارند.
یکی از شاگردهای با استعداد خیّام، عین‌القضّات همدانی است.
این قول مشهور که ابوالحسن بیهقی منشأ آن است (درّة الاخبار، ۸۱)، همان طور که مرحوم برگ‌نیسی نشان داده (رک. حکیم عمر خیّام و رباعیّات، ۷۴)،‌ ظاهراً ناشی از یک تشابه اسمی است. عین‌القضّات همدانی، در هیچ یک از نوشته‌هایش اشارتی ولو به اجمال به نام و اندیشۀ خیّام نکرده است. در حالی‌که ذکر بزرگان صوفیّه و استادش احمد غزالی در آثارش هست. ضمن این‌که، عین‌القضّات در عمر کوتاهش هیچ گاه از همدان بیرون نرفته و در منابع، اشاره‌ای به سفر خیّام به همدان هم نشده است. به گفتۀ برگ‌نیسی، در همان روزگار، فردی به اسم امام عبدالکریم همدانی معروف به ابن‌خیّام می‌زیست و به احتمال بسیار، او استاد عین‌القضّات بوده و به دلیل تشابه اسمی و آوازۀ فراگیر حکیم عمر خیّام، بیهقی، و دیگران که از او نقل کرده‌اند، به اشتباه افتاده و گمان بُرده‌اند که حکیم خیّام، استاد عین‌القضّات بوده است. بنابراین، ربط دادن سروده‌های خیّام به قتل عین‌القضّات، از مقولۀ ربط دادن چیزهای نامربوط به هم است.

جلال‌الدّین ملکشاه سلجوقی از خیّام و بقیۀ دانشمندان خواست که تقویم را اصلاح کنند و تقویم خیّامی، حالا به اسم او تقویم جلالی یا ملکی خوانده می‌شود.

ابن اثیر در ذکر رویدادهای سال ۴۶۷ هجری گوید که در این سال، نظام‌الملک و ملکشاه گروهی از منجّمان را برای اصلاح تقویم گردآوردند و رصدخانه‌ای در اصفهان بنا نهادند. او نام خیّام، مظفّر اسفزاری و میمون ابن نجیب واسطی را در شمار این دانشمندان آورده است. بیهقی از حکیم معموری هم نام بُرده و مرحوم رضازادۀ ملک برآن است که او رئیس رصدخانه بوده است و بزرگ‌ترِ دانشمندان دیگر. شاید خازنیِ جوان هم در این امر مشارکت داشته است. رصدخانۀ اصفهان در سال ۴۸۵ با مرگ ملکشاه تعطیل شد و خبری از سرانجام تقویم در منابع نیامده است. خیّام در ۴۶۷ هجری در حدود ۲۷ سال سن داشت و در جایگاهی نبود که رهبری این جریان علمی را بر عهده بگیرد. برخی از محقّقان، از جمله تقی‌زاده، محیط طباطبایی و رحیم رضازادۀ ملک برآنند که روی نقش خیّام در این ماجرا اغراق بسیار شده است. نهایت اغراق آنجاست که تقویم جلالی را تقویم خیّامی بنامند.

این تقویم، دقیق‌ترین کار بشر در گاه‌شماری است و ۲۷ برابر تقویم میلادی دقّت دارد.

«ترین»‌ها همیشه مشکوک بوده است و خبر از تفاخری بی‌مایه می‌دهد. جایی که برخی محقّقان، در اصل قضیۀ تقویم‌نگاری هیئت علمی ملکشاه یا توفیق آنان در اتمام چنین مأموریّتی تردیدهای جدّی دارند، در بیان چنین سخنان افسانه‌مانندی باید بسیار احتیاط کرد. به نوشتۀ تقی‌زاده: «در این اواخر، از لحاظ شهرت و رواجی که رباعیّات خیّام پیدا کرده، در تعیین سهمی که وی در این اصلاح داشته، مبالغه شده، و حتی بعضی چنان دور رفته‌اند که فکر اصلی و ابتکار این اصلاح را از او می‌دانند» (بیست مقاله، ۱۹۵). محیط طباطبایی نیز بر آن است که اصلاح تقویم، کار عبدالرّحمان خازنی بوده و معلوم نیست گروه منجّمان ملکشاه، نقش زیادی در این مسئله ایفا کرده باشند (رک. خیّامی یا خیّام، ۱۵۳؛ حکیم عمر خیّام و رباعیّات، ۸۸).

سنایی و ناصرِخسرو از دوستان خیّام بودند.

در مورد آشنایی سنایی با خیّام، بر اساس نامه‌ای که او به حکیم نیشابوری نوشته، می‌توان اطمینان خاطری حاصل کرد. امّا این‌که آن‌ها را دوست بنامیم، من تردید بسیار دارم. خاصّه آنکه رباعئی از سنایی در دست است که به احتمال زیاد در ردّ یکی از رباعیّات اصلی خیّام سروده است. در مورد ناصرِخسرو، همین مقدار اندک سند هم در دست نیست که از آشنایی این دو، چه برسد به دوستی آن‌ها، خبری موثّق به ما بدهد. مأخذ این گفتار غلط نیز رشیدی تبریزی است. وی نوشته است: «سیّد ناصرِخسرو قدّس‌سرّه، روشنایی‌نامه تألیف کرده و به مطالعۀ حکیم ارسال نموده بودند. ایشان به جهت انزوا، عذر تقصیر خواسته» (طربخانه، ۱۴۶). همۀ اطّلاعات رشیدی برعکس واقعیّت است. من ربط انزوای خیّام با عذرخواستنش از مطالعۀ روشنایی‌نامه‌ ناصرخسرو را، حتّی به فرض صحّت همۀ جوانب ماجرا، ندانستم!
روشنایی‌نامه به احتمال زیاد یک‌سال بعد از تولد خیّام در سال ۴۴۰ ق سروده شده است. در مورد تاریخ فوت ناصرِخسرو اطّلاع دقیقی در دست نیست، ولی وی حدّاکثر در ۴۸۱ ق فوت کرده و بیست سال آخر عمرش نیز در تبعید به‌سر می‌بُرده است. پیش از آن هم، اغلب در مسافرت و جابه‌جایی بوده است. این دو شخصیّت، حدود ۴۵ سال اختلاف سِنّی‌ داشته‌اند. در ایّامی که خیّام به حد کمال رسیده بود، ناصرِخسرو پیری بود هفتاد و چندساله که در درّۀ یمگان محصور و منزوی بود و امکان رفت و آمد به نیشابور و مرو را نداشت.

یک‌بار در هرات به سنایی تهمت دزدی زدند.

ماجرای دزدی غلامی هندو و اقرار او که مال دزدی را به خادم سنایی داده، در نیشابور اتّفاق افتاده است نه هرات. سنایی بعد از این ماجرا، از شدّت ناراحتی به هرات می‌رود و از آنجا نامه‌ای به خیّام می‌نویسد و از او مدد می‌خواهد. مرحوم مینوی مقاله‌ای در مورد این نامه دارد که سال ۱۳۲۹ در مجلۀ یغما به چاپ رسیده است.
نامۀ سنایی به خیّام، قدیمی‌ترین سند در مورد زندگی خیّام است.
کسی که متن این گفتار را نوشته، در جریان تحولات حوزۀ خیّام‌پژوهی نبوده است. عدّه‌ای نامۀ سنایی به خیّام را قدیمی‌ترین سند در مورد این حکیم می‌دانستند. امّا مرحوم فروزانفر با معرّفی رساله‌ای نه چندان معروف از جارالله زمخشری، نشان داد که سند مذکور دربردارندۀ قدیمی‌ترین اطّلاع از زندگانی خیّام است. زمخشری در این رساله، از ماجرای دیدار خود با خیّام در شهر خوارزم و مباحثاتش با او در حضور استادِ خودش ابومنصور اصفهانی (د. ۵۰۸ ق) یاد کرده است.

مقبرۀ خیّام در باغ شخصی ‌اوست که هدیۀ نظام‌الملک بود و در عوض، خیّام به پسران نظام الملک، درس می‌داد.

در مورد هم‌کلاسی بودن خیّام، نظام‌الملک و حسن صباح، داستانی ساختگیِ مشهور با عنوان «سه یار دبستانی» وجود دارد که به نظر می‌رسد گوینده، تحت تأثیر آن بوده است. خواجه نظام‌الملک، 31 سال زودتر از خیّام به دنیا آمده و فرزندان او، یا بزرگ‌تر از خیّام بوده‌اند یا هم‌سنّ و سال او. ضمن این‌که هیچ کدام از این قول‌ها، مستند به منبعی معتبر نیست. اغلب فرزندان خواجه نظام‌الملک در زمان حیات پدر، صاحب مناصب مهمّ بودند و یکی از اختلاف‌های ملکشاه با خواجه، واگذاری حکومت ایالات و موقوفات به فرزندان و خویشانش بود. چهار تن از فرزندان خواجه نظام‌الملک بعد از مرگ پدر در زمان ملکشاه و فرزندش محمّد به وزارت رسیدند. البتّه منکر ارتباط میان خیّام و خواجه نظام‌الملک نمی‌توان شد، امّا آن‌چه در مورد رابطۀ این دو نوشته‌اند، بیشتر افسانه است تا واقعیّت.

خیّام جای قبرش را طوری طرّاحی کرده بود که هر بهار، پوشیده از گلبرگ می‌شد.

اصل داستان قبر خیّام، از چهارمقالۀ نظامی‌عروضی گرفته شده، ولی آن‌قدر به آن شاخ و برگ داده شده که چیز دیگری از کار در آمده است. طبق روایت نظامی‌عروضی، وی در سال ۵۰۶ در شهر بلخ به دیدار خیّام می‌رسد و در اثنای صحبت، خیّام می‌گوید: «گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل‌افشان می‌کند». این سخن، در نظر عروضی قدری غریب جلوه کرد. امّا دانست که چنین شخصیتّی سخن گزاف نمی‌گوید. چون در سال ۵۳۰ هجری گذار عروضی به نیشابور افتاد، چهار سال بود که خیّام درگذشته بود. یکی را با خود بُرد که قبرخیّام را بدو نشان دهد، در سمت چپ گورستان حیره، قبر او را در پایین دیوار باغی دید که غرق شکوفه شده بود. سخن خیّام به یادش آمد و گریست (مجمع النّوادر، ۱۹۶). بنابراین، اینجا سخن از طرّاحی مقبره نیست، بلکه حالت پیش‌گویانه دارد. باغ هم، باغ شخصی خیّام نبوده، بلکه باغی در نزدیکی گورستان مشهور حیره بوده که امام‌زاده محروق نیز همانجا مدفن داشته است.

سیّدعلی میرافضلی
قسمت بعد

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-07-26 13:52:30 +0430 +0430

↩ وحید_لاهیجی

درووود نوید خان
عالی بود آقا لذت بردم همشو با دل و جان خوندم
مرسی از گردآوری مطالب زیبا و اینکه خیلی چیزها یاد گرفتیم تو این تاپیک…
منتظر خوندن ادامه تاپیک هستم کم کم داری سمت چیزهایی میری که دوستشون دارم نمیخوام کد بدم بببینم تا کجا ادامه میدی برادر جانی…
وقتی ما آمدیم
اتّفاق اتفاق افتاده بود!
حال
هرکس
به سلیقه خود چیزی می‌گوید
و در تاریکی گم می‌شود
حسین_پناهی

خیلی از مهربانی‌ت، شرمنده‌ام عزیز!
درس پس میدم و می‌دونم اینا، صرفا برات یادآوری‌ان. شما خودت استادی وحیدجان!
راستش جنبه‌های دیگه‌ای جز ادبیات رو بهش نمی‌پردازم. خیّام جامع‌الاطراف بوده و من فقط شعرش رو هدف قرار دادم.
آه! حسین پناهی! روحش شاد. 🖤

2 ❤️

2022-07-26 14:09:42 +0430 +0430

↩ لاکغلطگیر
حرف دلمو میزنم و بی پرده هم میگم
من کنار شما خیلی چیزها یاد گرفتم و دوست دارم ادامه بدین و وقت بگذارین برامون…
اینکه خیام جامع الاطراف بوده نشنان از وجود انسانی با معیارهای بالای شخصیتی بوده دوست دارم هرچی میتونی وقت بگذاری و ابعاد دیگه زندگی ایشون رو هم نشون بدی و به شعر ختم نشه سری تاپیکهات و این خواسته خیلی از دوستان که اینجا پست گذاشتن هستش نه فقط من…
بنابراین منتظر هستم ادامه رو بخونم با هیجان…
دم شما گرم
اینجا در دنیای من
گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند
دیگر گوسفند نمی درند
به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند

حسین_پناهی

1 ❤️

2022-07-26 15:17:38 +0430 +0430

↩ لاکغلطگیر
بله بله چه تاپیکای قشنگ و زیبایی

احسان جان چه محرک خوبی بوده😁😁😈

1 ❤️

2022-07-26 15:18:58 +0430 +0430

↩ لاکغلطگیر
عجبببب
پس من حاملش کردم😁😁
چه شل بوده سریع وا داده😂😂

1 ❤️

2022-08-05 11:37:03 +0430 +0430

لذت بردم
ممنون

1 ❤️

2022-08-05 13:34:53 +0430 +0430

سلام و ارادت، تاپیک هاتو خیلی دوس دارم، واقعا آموزنده هستن. دمت گرم رفیق 🌹 👏 🙏
با تقدیم احترام:
“ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب”

2 ❤️

2022-08-11 18:47:36 +0430 +0430

↩ وحید_لاهیجی

حرف دلمو میزنم و بی پرده هم میگم
من کنار شما خیلی چیزها یاد گرفتم و دوست دارم ادامه بدین و وقت بگذارین برامون…
اینکه خیام جامع الاطراف بوده نشنان از وجود انسانی با معیارهای بالای شخصیتی بوده دوست دارم هرچی میتونی وقت بگذاری و ابعاد دیگه زندگی ایشون رو هم نشون بدی و به شعر ختم نشه سری تاپیکهات و این خواسته خیلی از دوستان که اینجا پست گذاشتن هستش نه فقط من…
بنابراین منتظر هستم ادامه رو بخونم با هیجان…
دم شما گرم
اینجا در دنیای من
گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند
دیگر گوسفند نمی درند
به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند

حسین_پناهی


راستش همون‌طور که قبلا هم اشاره کردم، قرار بود رباعیّات اصلی و اصیل خیّام رو بذارم و تامام، ولی دیدم خیلی گسترده‌تره، اجبارا این سلسله، ایجاد شد. اگه بخوام به جنبه‌های دیگه‌ای شخصیّتی، هنری و زمانی ایشون بپردازم، نامتناهی خواهد شد.
با احترام به تو و دوستان عزیز، خواهش می‌کنم معافم کنید. 🌹
بابت تاخیر در پاسخ، صمیمانه معذرت می‌خوام. ❤

2 ❤️

2022-08-11 18:49:07 +0430 +0430

↩ Saraaajooon

بله بله چه تاپیکای قشنگ و زیبایی

احسان جان چه محرک خوبی بوده😁😁😈


شما هم در شعر شاتوت، کیوی، انبه نقش به‌سزائی داشتی. فراموش نکن!!

1 ❤️

2022-08-11 18:50:18 +0430 +0430

↩ Saraaajooon

عجبببب
پس من حاملش کردم😁😁
چه شل بوده سریع وا داده😂😂

شاید هم سفت بوده، تو گوشش ورد خوندی، نرمِش کردی، شل شده! امیدوارم این شل شدن از زانوهاش شروع شده باشه!! 🤪

1 ❤️

2022-08-11 18:51:02 +0430 +0430

↩ arashkarimi44

مرسی از اطّلاعاتی که در اختیار ما قرار میدی نوید جان…
شاد باشی… 🌹 🌹 ❤️

اختیار داری رفیق! خوشحالم پسندیدی! ممنون از حضور ارزشمندت! 🌹❤

1 ❤️

2022-08-11 18:51:44 +0430 +0430

↩ Milkyb

لذت بردم
ممنون

اختیار دارین. ممنون از حضور ارزشمندتون. خوشحالم پسندیدین! 🌹❤

0 ❤️

2022-08-11 18:53:32 +0430 +0430

↩ rezahemmati8490031

سلام و ارادت، تاپیک هاتو خیلی دوس دارم، واقعا آموزنده هستن. دمت گرم رفیق 🌹 👏 🙏
با تقدیم احترام:
“ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب”

رضاجانِ کم‌پیدا! سلام.
خیلی خوشحالم که باهات همکلامم. بیشتر خوشحالم پسندیدی و امیدوارم همیشه شاد و کامیاب باشی!
🌹❤

0 ❤️

2022-08-12 11:54:26 +0430 +0430

↩ لاکغلطگیر
چشمممم 💖
فراموش شدنی نیست 😍😘

1 ❤️

2022-08-12 11:55:11 +0430 +0430

↩ لاکغلطگیر
اخخ اخخ نگم از ادمهای سفت که چه پوستی میکنن تا شل بشن 😁😁😈

1 ❤️

2022-08-12 15:45:57 +0430 +0430

↩ Saraaajooon

چشمممم 💖
فراموش شدنی نیست 😍😘

برای من هم! ❤

1 ❤️

2022-08-12 15:47:18 +0430 +0430

↩ Saraaajooon

اخخ اخخ نگم از ادمهای سفت که چه پوستی میکنن تا شل بشن 😁😁😈

مهمّ آخرشه که زانوش شل میشه، زانو می‌زنه!!
آن لحظه، هزار بار تقدیم تو باد! 🤪

1 ❤️

2022-08-12 18:48:58 +0430 +0430

↩ لاکغلطگیر
🤩🥰😍😘😇😇

1 ❤️

2022-08-12 18:54:44 +0430 +0430

↩ لاکغلطگیر
به به عجب لحظه ای هم هست 😋😋😋

1 ❤️

2022-08-13 09:31:57 +0430 +0430

↩ لاکغلطگیر
تاخیر مشکلی نیست ادامه خیام رو برامون بگذار کار نامتناهی انجام دادن از دست شما برمیاد نوید خان پس ادامه بده 🙏
هر چه گفتم جملگی از عشق خاست
جز حدیثِ عشق گفتن دل نخواست

حشمتِ این عشق از فرزانگی ست
عشقِ بی فرزانگی دیوانگی ست

دل چو با عشق و خرد همره شود
دستِ نومیدی ازو کوته شود

گر درین راه طلب دستم تهی ست
عشقِ من پیشِ خرد شرمنده نیست

1 ❤️

2024-04-16 02:32:12 +0330 +0330

↩ Mory2001

در باب قسمت آخر بهش میگن تنجیم. حکم کردن بر اساس موقعیت کواکب درباره آینده درباره تنجیم ابو ریحان بیرونی هم داستان جالبی در چهار مقاله ذکر شدع

بله. ممنون از حضورتون. 🌹🌹

1 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «