اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشاد تیر او وای اگر سپر برم
آمدهام بدینجهان تا که ز نی شکر برم
نامدهام که از شکر قصه برم خبر برم
چیست شکر دهان او نی غم آاندهان او
این نی پر گره بهم در شکنم شکر برم