همیشه مناسبتهای عیدگونه مختلف رو دوست داشتم. شور و شوقِ مردم و اون انرژی بیپایان برای خرید. اینکه اجازه داشتم برم خرید و خوشحالی مردم رو ببینم و برای خودم در چارچوب تفکرات پدر، لباس عید بخرم.
مهربونیهای مادرم و گاهی توجّه پدرم به اینکه چیزی لازم دارم برای عید یا همه چیز خریده شده. هرچند خیلی کم اتفاق میفتاد، امّا همونم برای منی که فقط محبت کردن پدر به برادرم رو دیده بودم؛ خوشایند بود. سفرههفت سین های فامیلی و گاهی خیلی به ندرت بغل کردن پدر و عیدی دادنش به من.
شاید یکی دیگه از دلایلی که عید رو دوست داشتم به اینخاطر بود که هیچوقت تولدی نگرفتن برام.
یادمه اوّلین تولدم سال سوم دانشگاه با همخونه ای هام بود و انقدر برام دلچسب بود که هرسال خودم برای خودم تولد میگیرم. اونروز اصلا تصمیم نداشتم تولد بگیرم یعنی برام تعریف نشده بود چیزی به نام تولد گرفتن هم وجود داره یهو دوس صمیمی و همخونم پنهان از من با اون یکی همخونه هدیه خریده بودن و منو مجبور کردن رستوران بریم و همونجا اولین شمعِ تولدمو فوت کردم و اولین هدیههای تولدمو گرفتم.
عیدها برای من تداعی کنندهی بوی شیرینیهای خونگی خاله و مادرمه و مهمتر از اون شلوغی خونه مادربزرگ و مجالی برای بازی با پسردایی هایی که هیچ وقت به حکمِ پدر اجازه بازی باهاشون نداشتم. ترس و دلهره از دیده شدن من با پسرهایی که مثل برادرم بودن اما ذهنِ سیاه پدر همیشه بدترین ها رو میدید…
عید برای من یادآور خنده هایِ از ته دل و انتظار گرفتن عیدی از مادر بزرگ هاست.
خلاصه کنم…
زندگی شاید برای خیلی از ماها توی بچگی، روی قشنگش رو نشون نداده باشه …امّااااا
میتونیم رنگ سپید به زندگی بپاشیم و با همه تلخی ها و سختی ها باز هم به چیزهای کوچک دلخوش کنیم و بخندیم.
میدونم سخته فقط کافیه کمی سپید بیاندیشیم…
پ.ن: شاید یه روزی از پدرم نوشتم.
پ.ن.بعدی: همچنین از زندگی مجردی با همخونه.
عیدتون پراز سپیدی🎈🎈🎈
چرا به رنگ ها دیگه اهمیت نمیدی صورتی مگه چش هست🤔🤔
پی نوشت:پولدار شدی رفتی بادکنک بزرگ خریدی
سالهاست که بوی عیدی توی اتاق پذیرائی خونهی پدری، نمیپیچه و حسرت بوی سیب و پرتقالای توی زیرزمین، برام مونده.
آواز گنجشکها که انگار اون موقع، هارمونی دقیقتر و بهتری داشتن و جوونههای درختا انگار خوشرنگتر بودن.
برام عید، صرفاً تغییر ساله و اون جذّابیّت دوران کودکی و بیخبری رو نداره.
مدّتهاست کوچهها خالی از عبور دستهجمعی بازدیدروندگانیه که اشتیاقشون از اتوی خط شلوارشون معلوم بود و آهار یقهی پیرهنشون.
مدّتهاست… سالهاست…
هیهی!!
↩ لاکغلطگیر
عید همیشه عیده نوید.
اون موقع ها بوی بچگیمیداد ولی الان بزرگشدی و مسئول زندگی و بوی مردونگی میده عیدهات🎈
↩ sepideh58
نه. حسّ من برای عید، همیشه و هنوز، همون حسّ کودکیمه.
من تغییر نکردم، زمونه عوض شده.
همه چی عوض شده و من جا موندم.
همیشه دیر رسیدم سپیده! همیشه!
↩ Dokhtare_qam
قربونت برم عزیزم. اینو نوشتم برای همین…همه جوره و با هر اتفاق بدی میشه باز خوب بود .خوبی کرد و عشق داد 🎈😘
↩ sepideh58
پس همراه با حقوقت باید عیدی بهت داده باشند
زود باش دست تو جیب کن عیدی بده بچه ها
↩ لاکغلطگیر
همیشه دیر میروم
ولی چه زود میرسم
به آیینه نگاه کن
چگونه پیر میشوم🎈
↩ sj0087
کدوم بچه ها؟ اینجا همه بزرگن و روی سرِ من جا دارن🎈🤣🎈🎈🤣🤣🤣🤣
↩ Pesar.shirazi.70
وذی و مذی، نجس که نیست غسل هم ندارن.
راحت باش! 🤪
↩ sepideh58
تو اگه نداشته باشی، اینا تحریک نمیشن!
تو مقصّری! 🤔
↩ زشت و زیبا
افتخار میدین بانو جان.
کنار سپید بانوانی مثل شما منم رنگ دلم سپید می مونه و زنگار و زشتی ها زدوده میشه .
این چند وقت خیلی چیزا یاد گرفتم و بابتش مدیونتم. مرسی که هستی زیبا بانوی هنرمند❤❤❤😘😘🎈