ما را بس
همچون خورشید به عالم نظری ما را بس
نفس گرم و دل پر شرری ما را بس
خنده درگلشن گیتی به گل ارزانی باد
همچون شبنم به جهان چشم تری ما را بس
گرچه دانم که میصر نشود روز وصال
در شب هجر امید سفری ما را بس
اگر از دیده ی کوته نظران افتادیم
نیست غم صحبت صاحب نظری ما را بس
در جهانی که نباشد از کسی نام و نشان
قدسی از گفته ی شیوا اثری مارا بس
قدسی مشهدی