خرت و پرتهای این خانه
چشم تو را که دور میبینند
یکبند پشت سرم حرف میزنند
گلدانها
پردهها
تخت خواب آشفته
ظروف تلنبار بر هم
مجلات بازمانده بر میز
حتا این گربهی بیچشم و رو
که در غیاب تو ترجیح میدهد
حیاط همسایه را …
میگویند تو که نیستی
تنبل میشوم
و سمبَل میکنم
هر مهمی را
کسی نیست به این کلهپوکها بگوید
وقتی تو نیستی چه فرق میکند
فرقم را از کجا باز کنم
و یقهام را تا کجا …
از فرودگاه که بردارمت
خواهی دید ریش سه روزهام
سهتیغه است و معطر
و خط اتو بازگشته است
به پیراهن و شلوارم.
«عباس صفاری»
بله!
و این است قدرت کلمات که با نظم منظم میشوند و نظم میشوند
و دلیلی میشوند برای توجیح کون گشادی 💫
↩ Yasin0060
از دی که گذشت، هرچه گویی خوش نیست/ خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
پانوشت: شعر از خیام است، «دی» در هر دو مصرع بهمعنای «دیروز» است.
↩ Master Mohammad
کاملا درسته و به قول شاعر کون گشاد مایه نشاط …
دوست خوبم فک کنم این یه نثر باشه و نظم نباشه ، البته بنده سوادشو ندارم و خوشحال میشم اگه اشتباه میکنم تصحیح بفرمایید
↩ mj.kirkoloft
این سبک شعر سپید است که وزن ندارد ومیتواند ردیف وقافیه داشته باشد یا فارغ از آن باشد
↩ diesel max
ممنون ، با عرض معذرت ،من شنیدم وزن یعنی چیدمان آهنگین واژه ها و در شعر کلاسیک فارسی مطابق با عروض مختلفی وزن واژه ها چیده میشد ، مثلا در مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن شما شعر حافظ رو به نحو زیر میتونید تقطیع کنید :
مفاعیلُن = اگر آن تُر
مفاعیلُن = ک شیرازی
مفاعیلُن= به دست آرد
مفاعیلُن = دل ما را
خب میشه تعریف خودتون از وزن و همچنین وزن شعر سپید بفرمایید ، چون همون موقع هم که شاملو شعر سپید رو ابداع کرد تا کنون ،خیلی ها نسبت بهش انتقادهای سفت و سختی داشتن که این اصلا شعر نیست و نثر هست
↩ mj.kirkoloft
مقصود من از وزن عروض نبود بلکه آهنگین بودن بود-
نمونه ای ساده تقدیم شما
سلاخی میگریست
به قناری کوچکی
دل باخته بود!
— احمد شاملو
↩ mj.kirkoloft
شعر سپید یا شعر شاملویی گونهای از شعر نو فارسی است که در دهه سی شمسی و با مجموعهٔ هوای تازه از احمد شاملو ظهور پیدا کرد و شاید بتوان آن را با شعر آزاد (به فرانسوی: vers libre) در ادبیات کشورهای غربی مقایسه کرد. تفاوت عمده این آثار با نمونههای قبلی شعر نو در فرم شعر بود. در این سبک عموماً وزن عروضی رعایت نشده ولی آهنگ و موسیقی نمود دارد.
در دستهبندی شعر نو فارسی، گاهی به هر شعر که در قالب شعر نیمایی نگنجد شعر سپید میگویند.
برخی از منتقدان متاخر شعر سپید مانند محمد مستقیمی شعر سپید را پالاییده ترین نوع شعر فارسی می دانند که خود را از موسیقی و همه ی چیزهای دیگر آزاد کرده است. وی در کتاب آیینه پردازان خود با این تعریف از شعر که کلامی است مخیل درباره شعر سپید یکی از دلایل خوانده شدن این شعر به عنوان شعر سپید را معنی و خوانش سپیدی هایی می داند که در تقطیعهای شعر سپید در فضای خیال خواننده بازآفرینی میشود و یا خواننده آنها را در فضای خیال خود پر می کند. به نظر وی «در شعر سپید به دنبال موسیقی نباشید چون شعر سپید به معنای شعر بیقید و بند است این شعر از قیود موسیقی که هنر دیگریست خود را رها کرده و صفت سپیدیش به همین معناست مثل ازدواج سپید پس نه موسیقی دارد نه نیازی به موسیقی دارد و آن تعاریف شعر سپید یعنی آن که خواننده سپیدیهای کاغذ را هم بخواند همه ناشی از ناآگاهی در مورد این صفت و کاربرد آن است سپید یعنی بیقید↩ diesel max
جسارتا من فک میکنم کسی که این مدخل ویکی پدیا رو نوشته فهم و درک درستی نسبت به وزن نداشته ! این که میفرمایید آهنگین هست رو میتونید توضییح بدین ،اگه ممکنه ؟! نمیخوام اذیتتون کنم ،ببخشید🙏
↩ mj.kirkoloft
همه قالبهای شعری آهنگین هستند چه کلاسیک که چارچوب خاصی دارد وچه معاصر بی چارچوب.
وزن عروضی مورد صحبتمان نیست وآهنگین بودن خاصیت شعر هاست ودر شعر سپید آغاز وپایانها،سکوتها واوج وفرودها آهنگ را میسازند مثل صدای مادرانه ای که نام مارا می خواند-بیانی که در عین سادگی آهنگین بود.
↩ mj.kirkoloft
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
(سید علی صالحی)
↩ diesel max
فک کنم منظور شما ضرباهنگ(rythem) باشه ، که در بیان ظاهر میشه و یک قابلیت از فن بیان هست ، چون وزن در شعر سپید محلی از اعراب نداره
↩ mj.kirkoloft
دقیقا…منظورم ریتم وآهنگ موسیقایی بود شعر سپید بی وزن وفارغ از قیود است
↩ diesel max
به نظر منم همینطوره مثلاً وقتی شعر شاملو رو میخونیم خیلی چرت به نظر میاد ولی وقتی خودش میخونه خیلی شیرینه و به جان آدم میشینه
↩ cute_girl23
اتفاقا بحث خیلی خوبی شد ، حداقل شاید برای توی که شعر رو دوس داری
↩ پسر ساکت
خیامو خیلی دوست دارم ولی امروزِ ما با امروزِ اون یکم تاریخاش و شرایط دیگش فرق میکنه
البته قطعا همین که بازم وقت داریم گند بزنیم به زندگیامون بهتر از اینه که دیروز این شانس از ما گرفته میشد
↩ loosiasili
عزیزم زندگی همش الکیه. اینو کسی بهتر میفهمه که حافظهی قوی داشته باشه و بسیاری از لحظات و خاطرات زندگیش را حفظ کرده باشه.