روزی ابلیس نزد فرعون رفت. فرعون خوشه ای انگور در یک دست داشت و با دست دیگر با کله کیرش بازی میکرد…
ابلیس گفت : فری ، آیا میتوانی این خوشه انگور تازه را به مروارید تبدیل کنی؟!
فرعون گفت : سوپره مگه حاجی، معلومه که نه!
ابلیس با سحر و جادو ،آن خوشه انگور را به مرواریدی سکسی تبدیل کرد.
فرعون تعجب کرد و گفت : بابا حلال اولسون! کارت درسته سالار!
ابلیس خود را به فرعون نزدیک کرد و یک پَسی ناحق به او زد و گفت : مرا با این مهارت و خوارکصده بازی به بندگی قبول نکردند، آن وقت توی اُزگَل و به درد نخور، ادعای خدایی میکنی چاقال؟!