بعضی وقتا خبر نداری که داری فانتزی های خودت رو زندگی می کنی! عجیبه ولی حقیقت داره. فانتزی مستر ساب داری و در حسرت یه مستر خوب هستی اما نمی دونی که برده ی بعضی آدمایی. حواست نیست چه خط قرمزهایی رو می تونی به خاطرشون زیر پا بذاری و از خودت بگذری و دیگه خودت نباشی و دیگه حتی حسی هم نسبت به پا گذاشتن روشون نداشته باشی چون متعلق به اربابانت هستی. حس تو دیگه مال خودت و در اختیار خودت نیست، کنترلش دست اوناست.
ترس. شاید فقط حس ترس هست که هنوز همراهته. تنها حسی که برات باقی مونده. نه، شاید یه حس دیگه هم باشه، تنفر از خودت!
زندگی صفحه بازیه…
مهم نیست چقدر بازی رو بلدی یا چقدر خوب میتونی بازی کنی…
همیشه یه نفر هست تا یه جوری ماتت کنه که نفهمی چجوری باختی…
↩ ..Moonlight..
معلومه خیلی به مغزت فشار آوردی حرفای فلسفی میزنی،مطمینم کارت به جایی رسیده با ترامادول جق میزنی که اینجوری توهم زدی گوزو😂😂
به قول حافظ میگه دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه
هر دو جانسوزند، اما این کجا و آن کجا😂😂یا جق😁
↩ danaroma
پ ن پ فکر کردی این همه جق برادچیه اگه برای قوت ذهن نیست؟😂😂😂😂
↩ SweetSamira
عزیزم تو به این چیزا فکر نکن واسه قلبت ضرر داره،همون جق خودت رو بزن حالشو ببر،یا جق 😂😂😂
من که از این مثلا فانتزی BDSM متنفرم ولی به طور انتزاعی برده سیستمها هستیم و نمیتونیم از دستشون قسر در بریم 🙄🙄🙄
شاید، واقعیت فانتزی ای باشه که واقعی میشه اما وقتی واقعیتی که به فانتزی بره دیگه فانتزی نره چی؟
درونم : میشه ترس از جواد خیابانی شدن :)
😑ممنون